eitaa logo
کانال تخصصی شهید رابع علامه شیخ فضل الله نوری
5.5هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
288 ویدیو
403 فایل
کانال تخصصی شهید رابع علامه ذوالفنون، فرید و بصیرِ عصر، جامع معقول و منقول، مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری ره سیره، مواضع و آثار مقالات، نظرات پژوهشگران و... کانال دوم در سروش(لوایح): 📲https://splus.ir/Lavayeh_ShahidRabe خادم کانال: @HHAMIDII20
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ به بهانه ایام فرمان دین ستیزانه رضاخان تحت عنوان (اجرای قانون! ) ✍ حدود شش ماه پس از فاجعه مسجد گوهرشاد، رضا خان با بي اعتنايي به علما و مردم، در روز ۱۷ دي ۱۳۱۴ش در جشن فارغ التحصيلي دانشسراي مقدماتي دختران در تهران، قانون کشف حجاب زنان را به طور آشکار و رسمي اعلام کرد و خود به اتفاق همسر و دخترانش که بدون حجاب بودند، در اين جشن که به ابتکار علي اصغر حکمت، وزير معارف و فراموسونر معروف تشکيل گرديد، شرکت و سخنراني کرد و دوره اي سياه براي زنان ايران در تاريخ شروع شد./نشریه عبرتهای عاشورا 📜 برگی از تاریخ ناگفته و ناشنیده 🔰 💠 آیت الله بهجت(ره): "مرحوم شیخ فضل‌الله نوری که از مخالفین مشروطه [غربگرا] بود، از پیش خبر می‌داد و می فرمود: مشروطه، مقدمه کشف حجاب است و کشف حجاب از لوازم مشروطه است. آن مرحوم می‌دید که مقررات مشروطه به ظاهر اسلامی است، ولی از مصادر لاابالی و بلکه بی‌دین‌ (سفارت انگلیس) سرچشمه می‌گیرد و تأیید می‌شود. و چنان شد که مرحوم شیخ فضل الله نوری می فرمود.../ک، در محضر بهجت، تلخیص از تسنیم، کد مطلب 1398/05/11/2067343/ ✍ آنچه او در خشت خام می دید، دیگران در آینه نمی دیدند .... ‼️وقتی طرح انگلیسی اجرا شد، تازه برخی از خواب غفلت بیدار شدند و یاد هشدارهایش افتادند! ✍ شیخ در جریان تحصن ۹۱ روزه ۱۱ جمادی الاول ۱۳۲۵ ق، در حرم حضرت عبدالعظیم در اعتراض به عملکرد دین ستیزانه لامذهبینِ جریان غربگرا و انگلیسیِ مشروطه، طی مکتوبی خطاب به علمای ایران و عراق، نسبت به پیامد های سوء مشروطه هشدار داد و پیش بینی کرد که👇 «مشروطه چیان غربزده، کشور را به سمت نابودی اسلام و روحانیت، رواج بی بند و باری، شیوع منکرات و مسکرات، کشف حجاب و دوری قرآن از جامعه، سوق خواهند داد!» ⁉️ براستی آیا چنین نشد که شیخ گفته بود؟! جالب است، بسیاری از علما و روحانیونی که در مکتوب فوق، مورد خطاب شیخ محسوب می شدند، تحقق هشدار های او را در عصر مشروطه و عصر رضاخان دیدند، همچون، آخوند خراسانی و آقازاده اش، میرزای نائینی، حاج آقا نورالله اصفهانی، سید محمد طباطبایی و آقا زاده اش، سید عبدالله بهبهانی و آقا زاده اش...[اما متأسفانه، حرکت جدی هم برای جبران، انجام نگرفت‼️⁉️] ⁉️ خط تخریب شخصیتِ مرجع بصیر، نوری توسط غربگرایان و با چراغ سبزِ علمای مشروطه طلب! ‼️عناصر غربزده وابسته، علامه شیخ فضل الله نوری(ره) را متهم می کردند و اکنون هم همان اراجیف را نشخوار می کنند که مخالف پیشرفت زنان و مدارس دخترانه بود! در صورتیکه او قصد اصلی دشمن اجنبی و در رأسش را به درستی تشخیص داده بود "نهادینه شدن فساد و فحشاء در مملکت شیعه با برداشتن حجاب از سر زنان و دختران و با استفاده از مدارس و محافل غربی" او در راه مبارزه با این توطئه، فقط انتقاد نمی کرد، مرد عمل در مسیر خیر و صلاح بود از اینرو از بانیان تأسیس اولیه مدارس جدید دخترانه در تهران شد؛ البته نه از نوع غربی بلکه از نوع اسلامی/ (دکتر یعقوب توکلی مورخ، به نقل از کتاب"دین و گفتمان اصلاح فرهنگی در دوره قاجار" اثر مونیکا رینگر) ✍ و نهایتا" پرورش یافته مکتب مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری رضوان الله، یعنی شاگرد ایشان آیت الله حاج آقا حسین طباطبایی قمی(ره)، بود که رهبری قیام خونین علیه کشف حجاب رضاخانی را در مسجد گوهر شاد حرم مطهر رضوی، در ۲۱ تیر ۱۳۱۴ شمسی عهده دار شد. اقدام انقلابی ایشان منجر به تبعید وی ازسوی رضاخان به عراق شد.سرانجام در ۱۴ ربیع‌الاول سال ۱۳۶۶ هجری قمری در نجف از دنیا رفت و در حرم مولای متقیان، حضرت علی(علیه السلام) به خاک سپرده شد 🔰ادامه در بخش دوم/پایانی🔰
🔰بخش دوم/پایانی🔰 ⁉️ قلع و قمع معترضین، قبل از اجرای فرمان کشف حجاب (از جمله کشتار مردم معترض در مسجد گوهر شاد حرم رضوی، در ۲۱ تیر ۱۳۱۴ش)🔰 ✍ در میان مراجع و علمای وقت، نام عالم مجاهد آیة الله العظمی حاج آقا حسین قمی [از شاگردان خاص علامه شیخ فضل الله نوری اعلی الله مقامه] و واعظ مجاهد شیخ محمد تقی بهلول گنابادی رضوان الله تعالی علیهم با قیام خونین مسجد گوهرشاد، آمیخته شده است، در این میان حاج آقا حسین در مقام مرجع تقلید، نقش بیشتری در این قیام داشت، و دیگران از او پیروی می کردند. او در آغاز ماه ربیع الثانی سال 1354 قمری از مشهد به تهران هجرت کرد و در باغ سراج الملک شهر ری به تحصن نشست، او می گفت: «اگر پیشرفت جلوگیری از کشف حجاب بستگی به کشته شدن ده هزار نفر که در راس آنها حاج آقا حسین قمی(خودم) داشته باشد ارزش دارد.» و «جایز است» هنگامی که مردم از ورود آیة الله حاج آقا حسین قمی به تهران با خبر شدند، گروه گروه به صورت دسته های عزاداری به دیدار او می شتافتند، به طوری که جمعیت زیادی در آن باغ و اطرافش اجتماع نمودند، رژیم رضاخان که سخت هراسناک شده بود، به وسیله کماندوهایش، آن باغ را محاصره کردند، و از ورود علما و مردم به آن جا جلوگیری نمودند، به این ترتیب حاج آقا حسین قمی را در آن باغ عملا" زندانی کردند. او در یکی از جلسات با صراحت فرمود: «امروز اسلام فدایی میخواهد، همانطور که استادم، شیخ فضل الله(ره) خود را فدا کرد، بر مردم است که قیام کنند.» /نوید شاهد خراسان رضوی، تاریخ شفاهی و... ✊ قیام گوهرشاد حماسه ای در دفاع از حجاب; قضایا👇 https://hawzah.net/fa/Magazine/View/3992/6244/67123/ «رضاخان با سیاست کشف حجاب به دنبال حذف فرهنگ اسلامی بود - خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency»👇 https://www.mehrnews.com/news/5115265/ ✳️ @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👆هر یکشنبه🔰 ✍ سلسله مباحث دوره مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) ✅ با یادگیری این دوره می توانید به شبهاتِ معاندین در مورد ایشان پاسخ دهید. ✅ فایل صوتی+ نسخه PDF 🔰👇👇
ترم 2 شیخ فضل الله 6.MP3
5.92M
🔰 جلسات مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) 🔰 جلسه ششم 🔰 درس 🎤 با تدریس 👈 انتشار فایل بلامانع است 🔗 در صورت مشکل در دانلود کردن ، می توانید فایل را از لینک https://uupload.ir/view/ترم_2_شیخ_فضل_الله_1_xc6x.mp3/ دریافت نمایید ✳️ @ShahidRabe
📺 پخش زنده ارتباط تصویری رهبر انقلاب با مردم قم در سالروز قیام ۱۹ دی 🔻رهبر انقلاب اسلامی در سالروز قیام ۱۹ دی مردم قم در سال ۱۳۵۶ علیه رژیم ستمشاهی، به صورت تلویزیونی با مردم قم سخن خواهند گفت. 🔸این سخنرانی ساعت ۱۰ روز یکشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۰ به صورت زنده از سایت و صفحات KHAMENEI.IR در شبکه‌های اجتماعی و همچنین از شبکه‌‌های تلویزیونی و رادیویی رسانه ملی پخش خواهد شد. 🔻دیدار رهبر انقلاب با مردم قم در سالروز قیام ۱۹ دی، هر سال با حضور هزاران نفر از مردم این شهر در حسینیه امام خمینی برگزار می‌شد که امسال به علت رعایت شیوه‌نامه‌های بهداشتی، از طریق ارتباط تصویری با جمعیت حاضر در شبستان امام خمینی(ره) حرم مطهر حضرت معصومه(س) برگزار خواهد شد. 💻 @Khamenei_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔳 به بهانه ایام ارتحال آیت الله سید محسن سلطان آبادی اراکی، معروف به آقا میرزا محسن عراقی، (اواخر جمادی الاول-اوایل جمادی الثانی در ۷۸ سالگی، به روایتی ۲۳ جمادی الاول) از علمای متنفذ و خَیّر عصر قاجار، از دوستان، یاران و همفکران مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) ✍ آقامحسن سلطان‌آبادی عراقی (اراکی)، فقیه و مجتهد شیعه سده ۱۳ هجری قمری بود. او از بزرگترین واقفان شهر اراک و عراق عجم به‌شمار می‌آمد. وی دایی حاج آقا ضیاء الدین عراقی(از مراجع نجف) و همچنین یکی از عوامل ماندگاری آقا شیخ عبدالکریم حائری یزدی(مؤسس حوزه قم، از شاگردان مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری و استاد امام خمینی) در اراک و رونق حوزه علمیه اراک بود. در اراک فوت نمود و در قبرستان قدیمی شهر، به خاک سپرده شد. 🌹«رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات» اللّهُمَّ صَلّ عَلَی محَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجّل فَرَجَهُم 🔶🔸 خاطره خطیب شهیر، مرحوم حجت الاسلام والمسلمین محمد تقی فلسفی(ره) از آقا محسن عراقی(ره)🔰 در اينجا بي مناسبت نمي بينم تا خاطره ای مربوط به شیخ را كه برخي موثقين برايم نقل كرده اند بيان كنم: شيخ فضل الله نوري به دليل طرفداري از مشروطه مشروعه در شرايطي قرار گرفت كه به ناچار تهران را ترك كرد و در حضرت عبدالعظيم تحصن نمود. در اين ايام در مضيقه مالي قرار گرفت[او و اصحابش را که شامل چندین مجتهد بودند، عوامل غربگرا، تحت محاصره و مضیقه مالی و...قرار دادند]، ولي آن بحران را به خوبي از سر گذرانيد. در آن زمان شايع شد كه از نقطه مجهولي براي ایشان کمک مالی فرستاده مي شود و هيچ كس هم نمي دانست كه آن پول چگونه و از كجا آمده است. پس از گذشت ساليان دراز از ماجراي مشروطه، مرحوم حسين خاكباز، آخرين فرزند بلاواسطه مرحوم آیت الله حاج آقا محسن اراكي، براي من نقل كرد كه آن پول را مرحوم پدرم كه در امر زراعت فعاليت مي كرد و املاك زراعی قابل ملاحظه اي داشت و قسمتي از آنها را نيز وقف نجف اشرف و تحصيل طلاب نموده بود، به طور محرمانه براي شيخ فضل الله[که با یکدیگر دوستی دیرینه ای داشتند] مي فرستاد، زيرا او نيز طرفدار مشروطه مشروعه بود و احساس مي کرد كه شيخ در معرض خطر كشته شدن قرار گرفته است، به همين دليل به همراه پول يك بيت شعر هم روي كاغذ كوچكي نوشت و توسط حامل پول برايش فرستاد، متن شعر اين بود: من نمي گويم سمندر باش يا پروانه باش چون به فكر سوختن افتاده اي مردانه باش[۱] [۱]خاطرات و مبارزات زبان گویای اسلام فلسفی، صص۳۶۴-۳۶۳، (گفتنی است، مخالفت مرحوم آقا محسن عراقی با مشروطه در اصل متوجه غربزدگی بود که در پوشش عنوان مشروطه و آزادی ترویج می شد. علی ابوالحسنی، ک، خانه بر دامنه آتشفشان، ص ۸۹) ✍ لازم به توضیح است که پیکر مطهر پدرِ امام راحل، شهید آیت الله حاج سید مصطفی موسوی رضوان الله تعالی علیه، مجتهد منطقه خمین، از شاگردان مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)، که توسط خوانین ظالم به شهادت رسید به اراک انتقال داده شد و پس از تشییع باشکوه توسط مردم، در قبرستان اراک، محل فعلی سر قبر آقای معروف (-اراکی) به عنوان امانت دفن می شود. مدتی بعد جنازه والد امام به نجف اشرف حمل و در وادی السلام دفن شد ولی متأسفانه نشانی دقیقی از مزار ایشان در دست نیست. 🔸منابع دیگر: پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران(مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی)/پایگاه اطلاع رسانی صدا و سیمای استان مرکزی/ كتاب، پنجاه و یك عریضه و حكم شرعی، امید رضایی/مشرق نیوز/سینما پرس/ تبیان، عطاالله باباپور/پرتال جامع امام خمینی/جماران نیوز... ✳️ @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ به بهانه ایام ارتحال پژوهشگر و مورخِ شهیرِ معاصر، مرحوم استاد علی دوانی، رضوان الله تعالی علیه/۱۸ دی ۸۵ شمسی ◽️زندگینامه ◽️معرفی کتاب و مقاله ◽️مقاله مرحوم استاد دوانی درباره مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) ◽️تشکر ویژه استاد علی دوانی از علامه مصباح(ره) یزدی و آقای حسینی بوشهری، در انتهای مقاله 🔰👇👇
❇️ اجمالی درباره مورخ و پژوهشگر شهیر معاصر، مرحوم استاد علی دوانی(ره) ✍روستای کوچک «دوان» در ۱۲ کیلومتری شمال «شرقی» کازرون در طول چهارده قرن، بیش از سی عالم بزرگوار را تربیت، و به عالم اسلام تقدیم کرده است، و بدون تردید، سرآمد آنان در تاریخ معاصر ایران، مرحوم استاد علی دوانی است. استاد دوانی، در مهر ماه ۱۳۱۰ هجری شمسی در آن روستا متولد شد و تا سن هفت سالگی در دوان به سر می برد و پس از آن، نزد اقوامش به «آبادان» رفت. در آن شهر، دو کلاس اکابر (ششم ابتدایی) را پشت سر گذاشت و وارد آموزشگاه فنی شرکت نفت شد. حدود سال۱۳۲۲ش برای تحصیل علوم دینی عازم نجف شد و به مدت پنج سال و نیم در حوزه علمیه نجف نزد استادانی چون «شهید آیت الله مدنی»، «آقا شیخ علی کاشانی»، «میرزا محمد اردبیلی»، «محمد غروی»، «آیت الله محمدرضا طبسی» و «آیت الله حاج میرزا علی فلسفی» تحصیل کرد و کتاب قوانین در علم اصول فقه و جلد نخست شرح لمعه را به پایان رسانید.در اوایل سال ۱۳۲۷ش به دلیل کسالت و برای تغییر آب و هوا به کشور بازگشت و ابتدا به زیارت بارگاه حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) شتافت و سپس به نهاوند رفت و با دختر مرحوم آیت الله احمد آل آقا نهاوندی از سلالة استاد کل وحید بهبهانی ازدواج کرد.واستاد دوانی پس از ازدواج برای تکمیل تحصیلات خود به قم رفت و در محضر اساتیدی چون حضرت امام خمینی(ره)، علامه طباطبایی، شهید آیت الله صدوقی و آیت الله بروجردی، فقه، اصول، تفسیر و فلسفه را فرا گرفت و پس از ۲۲ سال دروس حوزوی را به پایان رسانید.این عالم فرزانه کار خود را در دو شیوه متمرکز کرده بود؛ یکی منبر و سخنرانی دینی و دیگری، تألیف و تصنیف کتب مذهبی. بر این اساس، سال ها در داخل کشور و همچنین چندین سال در کشور کویت در ماه های مبارک رمضان، محرم و صفر سخنرانی می کرد. وی در قم با جمعی از فضلای حوزه علمیه، مجله دینی «درس هایی از مکتب اسلام» را منتشر کرد. در سال ۱۳۵۰ش به تهران آمد و در این شهر سکونت کرد و در هر دو مقوله، فعالیت خود را ادامه داد و موفق شد بیش از ۷۶ جلد کتاب در زمینه های تألیف، ترجمه و تصحیح منتشر سازد.ایشان بیش از هشتاد مقاله تحقیقی نیز در جراید به چاپ رسانده است؛ افزون بر آن در دانشگاه های گوناگون از جمله دانشگاه تربیت معلم، امام صادق (ع)، امام حسین (ع)، دانشکده الهیات و معارف اسلامی تهران، دانشکده علوم قرآنی و ... در موضوعات تاریخ اسلام، سیره ائمه معصومین، تاریخ فقه، تراجم و رجال به تدریس پرداخت. استاد دوانی در حدود سی کنگره علمی شرکت کرد و مقالات او در بیشتر این کنگره ها به چاپ رسید. برخی از آثار مهم ایشان به شرح زیر است: ۱. امام مهدی(ع) از دیدگاه قرآن و عترت ۲. دانشمندان عامه و مهدی موعود(ع) ۳. مفاخر اسلام (دوازده جلد) ۴. نگاهی کوتاه به زندگانی پر افتخار سیدرضی ۵. تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت ۶. شرح زندگانی استاد کل، وحید بهبهانی ۷. امام خمینی(ره) در آیینه خاطره ها ۸. حاج شیخ عباس قمی، مرد تقوا و فضیلت ۹. زندگانی آیت الله بروجردی ۱۰. خاطرات من از استاد شهید مطهری ۱۱. شرح زندگانی جلال الدین دوانی ۱۲. نهضت روحانیون ایران (ده جلد) ۱۳. نقد عمر 🔸(برگرفته از کتاب تاریخ و فرهنگ مردم دوان، تحقیق دکتر عبدالعلی لهستانی زاده، انتشارات نوید شیراز، چاپ دوم، ۱۳۸۰ش، ص ۴۹۳). استاد دوانی سرانجام پس از یک عمر فعالیت و مجاهدت بی‌وقفه، در شامگاه عید سعید غدیر ۱۳۴۷ قمری، برابر با ۱۸ دی ۱۳۸۵ شدر سن ۷۷ سالگی به لقاء‌الله پیوست و پس از تشییع با شکوه در صحن عتیق حضرت معصومه (س) در شهر مقدس قم که آرزوی دیرینش بود به خاک سپرده شد./ پایگاه اطلاع رسانی حوزه، حوزه نت 🔸 زندگینامه ای دیگر از مرحوم استاد دوانی + کتب و مقالات👇 https://www.hamshahrionline.ir/news/43136/ 🔰ادامه در بخش دوم🔰
🔰 بخش دوم🔰 📗 معرفی کتاب ✍ به همت انتشارات ؛ کتاب «عالِم خبیر» در دسترس مخاطبان قرار گرفت به گزارش پژوهشکده تاریخ معاصر، «عالِم خبیر»، در شرح حال و آثار مورخ معاصر، مرحوم استاد علی دوانی، به همت پژوهشکده تاریخ معاصر انتشار یافت. آقای دکتر محمد حسن رجبی (دوانی)، فرزند ایشان، که این کتاب را جدیدا نگاشته، در مقدمه کتاب خاطرنشان کرده است که کتاب، مجموعه مقالاتی است که در سال‌های گذشته یا به عنوان مقدمه بر بعضی از کتاب‌های استاد بدون نام یا با نام نوشته شده، و یا مقالات و سخنرانی‌هایی بوده که به مناسبت‌های گوناگون نوشته یا بیان شده و در مجلات مختلف انتشار یافته است. کتاب «عالِم خبیر» شامل شش مقاله است: مقاله نخست، گفت‌وگوی استاد با «واحد تاریخ شفاهی سازمان اسناد و کتابخانه جمهوری اسلامی ایران» در سال 1378 درباره شرح حال، آثار علمی و گزیده خاطرات ایشان است که آقای رجبی آن را تنظیم و ویراستاری کرده است. مقاله دوم، «تصویر یک شخصیت» است که چنان که از نامش پیداست، شخصیت اخلاقی، علمی، دینی و سیاسی استاد از دوران جوانی تا رحلت، از نگاه نویسنده کتاب به رشته تحریر درآمده است. مقاله سوم، «استاد دوانی، تاریخ‌نگار پیشگام انقلاب اسلامی» نام دارد که در آن، پیشگامی استاد در تاریخ‌نگاری انقلاب با نگارش کتاب «نهضت دوماهه روحانیون ایران» در دی‌ماه 1341 ــ آن هم در شرایط خفقان رژیم پهلوی و فقدان امکانات و اسناد و مدارک ــ تا نگارش کتاب یازده‌جلدی «نهضت روحانیون ایران» در سال 1360 و نیز در دوران پس از انقلاب اسلامی تشریح شده است. «فعالیت‌های علمی و قلمی سیاسی»، عنوان مقاله چهارم است که در آن تکاپوهای عملی و قلمیِ سیاسی استاد از دوران نهضت ملی تا ماجرای انجمن‌های ایالتی و ولایتی و از آن زمان تا انقلاب اسلامی و پس از آن با استناد به آثار نوشتاری و گفتاری استاد بررسی شده است. از جمله دوستان نزدیک استاد دوانی در بیش از سه دهه، سه چهره بنام دوران انقلاب اسلامی، مرحومان استاد شهید مطهری، شهید آیت‌الله بهشتی، و سخنور نامی حجت‌الاسلام فلسفی بودند که گوشه‌هایی از مراودات استاد با آن بزرگان، موضوع مقالات پنجم، ششم و هفتم است. استاد فقید دوانی و استاد فقید ابوالحسنی (منذر) دو روحانی مورخ متعلق به دو نسل هستند که آثار قلمی و کلامی ماندگاری در تاریخ معاصر بویژه در احیای تفکرات ناب و سیره انقلابی مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)، از خود به یادگار گذارده‌اند. وجوه تشابه و تفاوت موقعیت زمانی و سیاسی آن دو، موضوع مقاله هشتم این مجموعه است. خاطرات استاد دوانی از نویسنده متعهد و منتقد معروف، سید جلال آل احمد، که مربوط به سال 1337 به بعد و سپس انتشار کتاب «غرب‌زدگی» است، آخرین مقاله این مجموعه را تشکیل می‌دهد. عنوان کتاب، برگرفته از عنوانی است که مقام معظم رهبری در پیام تسلیت رحلت ایشان فرموده‌‎اند. کتاب «عالم خبیر» از آن حیث که ابعادی از زندگانی علمی، دینی، و سیاسی یکی از مورخان نامدار دینی کشور را ترسیم کرده است، می‌تواند برای علاقه‌مندان به تاریخ مکتوب و شفاهی و نیز رجال‌شناسان حوزه و دانشگاه سودمند باشد. ◀️ مرکز توزیع: فروشگاه سرای تاریخ، تهران، خیابان ولی عصر(عج)، خیابان شهید فیاضی(فرشته)، نرسیده به میدان فرشته، پلاک ۱۱ تلفن ۲۲۶۰۵۰۷۳/نشانی ناشر: همان آدرس، نبش چناران پلاک ۱۵، تلفن۲۲۰۰۳۴۶۹ 🔰ادامه در بخش سوم🔰
🔰بخش سوم🔰 ✅ 📃 ✍ موضوع:[ علامه] شیخ فضل الله نورى(ره) و مشروطه 🖋به قلم: محقق و پژوهشگر فقید معاصر، مرحوم استاد علی دوانی(ره) بسم الله الرحمن الرحیم. وقتى براى اولین بار تاریخ مشروطه را مرور کردم و از نقش ارزنده آیت الله شهید حاج شیخ فضل الله نورى در حفظ و نگاه دارى جنبه دینى آن نهضت آگاه شدم، از سرانجامِ شوم بر خورد مخالفان با آن رهبر بزرگ مذهبى بسیار ناراحت و منقلب شدم، و در صدد برآمدم که آن را جبران کنم. تا قبل از آن که کتاب «نهضت روحانیون ایران» را بنویسم (سال 1341) تاریخ مشروطه را بعضى از افراد بى قید و لامذهب نوشته بودند که از روحانیان عقده به دل داشتند و از روشن فکرى دم مى زدند. همه آنان حق بزرگ و نقش ارزنده آیت الله شهید نورى را تضییع کرده و انگ ها به آن مرد بزرگ علم و دین زده بودند؛ از جمله آنان ناظم الاسلام کرمانى[بابی ازلی، از بنیانگذا ان انجمن های مخفی ماسونی]، [ماسون] مهدى ملک زاده[فرزند بابی ازلی ماسون، ملک المتکلمین] و [ماسون]احمد کسروى[دین ستیز] هستند؛ هر چند کسروى تا حدّى حقایق را گفته و بهتر از دیگران واقعیت را ابراز داشته است؛ زیرا مثلاً کسروى در نتیجه گیرى مى گوید: حاج شیخ فضل الله، مشروطه مشروعه مى خواست، و دو سید طباطبائى و بهبهانى مى گفتند: وجود ناقص بهتر از عدم محض است.  [موضع شیخ، طباطبائى و بهبهانى در برابر مشروطه گ] آرى، حاج شیخ فضل الله عقیده داشت مشروطه اى که روشن! فکران به وجود آوردند، غل و زنجیرى است که به دست و پاى ملت ایران مى بندند، و آنان را از آن چه مى باید تحقق یابد، محروم مى کنند؛ ولى دو سیّد مى گفتند با تمام زحماتى که در این راه کشیدیم، به نقطه اى رسیدیم که مطلوب نیست؛ اما همین هم تا حدودى مقصود ما را تأمین مى کند و خودکامگى شاه و اطرافیانش را قید مى زند. ما مشروطه را به این جا رسانده ایم و نمى توانیم آن را به کلى رها کنیم؛ همین که قانونى تدوین شده، مهم است.  حاج شیخ فضل الله مى گفت مجلس باید «مجلس شوراى اسلامى» باشد. در دو پیش نویس فرمان مشروطیت هم، چنین بود؛ ولى منورالفکرها در آخر کار که باید به امضاى مظفرالدین شاه مى رسید، آن را به مجلس شوراى ملى تغییر دادند.  آیت اللّه شهید با موضع گیرى هاى خود هنگام تحصن در زوایه حضرت عبدالعظیم، سرانجام قسمتى از متمم قانون اساسى، از جمله اصل دوم آن را از مجلس گذراند؛ اما عقیده داشت که آن مشروطه اى که ما در آغاز کار مى خواستیم، محقق نشده و بر سر این کار هم جان خود را از دست داد. دو سیّد نیز از کار خود طرفى نبستند؛ زیرا طباطبائى را به مشهد تبعید کردند و به کلى منزوى نمودند؛ به طورى که کاملاً فراموش شد و آقا سیّد عبد اللّه[بهبهانی] را هم به قتل رساندند. نتیجه آن شد که با روى کار آمدن رضاخان، شاه ایران[رسما"] عامل انگلیس ها شد که اگر مى ماند، حکومت لائیک را مانند ترکیه در ایران بر قرار مى ساخت.  این دست بیگانگان است که با قوّت، در حساس ترین موضع کشورهاى ضعیف فعالیت مى کند.  [ریشه یابى واقعه مشروطه و نقش شیخ فضل الله] براى این که بدانیم واقعه مشروطه و حق بزرگ شیخ فضل الله در آن از کجا سرچشمه گرفته، به قبل برمى گردیم در قرون وسطى، از فلسفه و شعب علوم عقلى ـ که فروغ تمدن غرب در یونان و روم بود ـ خبرى نبود و ظلمت جهل و بى خبرى سراسر اروپا را گرفته بود. مهم ترین کار اروپاییان، حفظ کتاب هاى مذهبى نقاشى در دِیْرها بود، تا این که اسلام از راه جبل الطارق به اسپانیا و از آن جا به جنوب فرانسه و شمال ایتالیا رسید و از راه دریا هم به جزیره سیسیل و سایر جزایر دریاى مدیترانه آمد که در دست نصارا و اصحاب انجیل قرار داشت.  سرداران اولیه قواى اسلام ـ مخصوصا عبدالرحمن که در سرزمین تور فرانسه شکست خورد و شهید شد ـ به قصد گسترش اسلام به آن نقاط رفتند و نداى اسلام را در آن جا گستردند.  ماجراى آن را مفصل شکیب ارسلان، نویسنده بزرگ دنیاى عرب، در کتاب خود ـ که بنده آن را به نام «تاریخ فتوحات مسلمانان در فرانسه، سوئیس، ایتالیا و جزایر دریاى مدیترانه» ترجمه و چاپ و منتشر کرده ام، و تا کنون هفت بار چاپ شده است ـ آورده است. عظمت اسلام و نقش آن در بیدارى ملل مغرب زمین، از همین کتاب ـ که مآخذ آن هم بیش تر نوشته هاى مورخان غربى است ـ کاملاً پیداست.  نخست در اسپانیا بارقه علوم عقلى که روزى در دست حکماى یونان و روم بود، از شرق به غرب تابید. رسائل فلسفى اخوان الصفا از بصره، و حکمت فارابى و ابن سینا از شرق ایران به اسپانیا رسیده؛ علماى اسلامى در اسپانیا به آن دل بستند و تدریس و تحصیل آن را آغاز کردند. مسلمانان این آثار را در قرن دوم و اوائل قرن سوم هجرى به زبان عربى ترجمه کردند و اخوان الصفا، فارابى و ابن سینا به تکمیل ترجمه ها مبادرت ورزیدند و در شعب گوناگون تدوین نمودند.  🔰ادامه در بخش چهارم🔰
🔰بخش چهارم🔰  فلسفه و علوم عقلى به زودى جاى خود را در اسپانیاى اسلامى (اندلس) باز کرد و به وسیله ابن صانع، ابن باجه و بیش تر ابن رشد سیر نهایى خود را پیمود. این علوم از آن جا به اروپا رفت و به شاخه هاى زبان لاتین درآمد و باعث بیدارى غربیان شد. ماجراى آن هم از این قرار بود: غربیان به اسپانیا آمدند و نخست زبان عربى را به خوبى آموختند؛ پس از مهارت یافتن در زبان عربى، آن کتب را با خود به اروپا بردند و به سرعت آن ها را ترجمه کردند، و چه بسا که نسخه اصل آن ها را در تمام رشته هاى علمى (فلسفه، نجوم، ریاضیات، هیأت، طب، شیمى، فیزیک، و غیره) به دست آوردند و پس از ترجمه، به تدریس و تحصیل و گسترش آن ها اهتمام ورزیدند. آنان از راه جنگ هاى صلیبى که دویست سال بین اروپاییان و مسلمانان ادامه یافت، به تمام ممالک اسلامى راه یافتند، و از نزدیک تمدن عظیم اسلامى و گسترش علوم و فنون مسلمانان را ملاحظه کردند و آن چه را دیده بودند، در اروپا براى خود پدیدآوردند.  مهم ترین و قدیمى ترین کلیساها و بناهاى تاریخى اروپا، بعد از آمدن اسلام به اسپانیا در اواخر قرن اول هجرى بنا شد. این بناها را هم از روى نقشه مسجد عظیم قرطبه و دیگر بناهاى تاریخى، مانند کاخ ها، سدها، پل ها و جاده هاى مسلمانان در اسپانیا پدید آوردند.  از آن پس غارت کتاب ها و میراث فرهنگى ما را آغاز کردند؛ زمین ها را براى بردن آثار تاریخى ما کاویدند که امروز آن ها را در کتاب خانه ها و موزه هاى آنان مى بینید. همچنین از راه اعزام میسیون هاى تبشیرى به ممالک اسلامى، باقى مانده آثار تمدن اسلامى را با خود به اروپا بردند و براى ما که صاحب اصلى آن ها بودیم، چیزى باقى نگذاشتند. آنان اسلام را از اسپانیا و شرق اروپا عقب زدند.  براى این که بدانید اروپاییان چگونه تمدن، علم و صنعت را از ما مسلمانان گرفتند، به کتاب پر ارزش «آفتاب اسلام در غرب» نوشته خانم دکتر «زگرید هونکه» آلمانى را مطالعه کنید که حقیقت را مانند آفتاب روشن ساخته است؛ به مصداق این بیت:  خوش تر آن باشد که وصف دلبران گفته آید در حدیث دیگران  خواندن این کتاب براى مبلغان ضرورى است؛ مخصوصا مبلغانى که به خارج مى روند. بنده در شهر برلین آلمان، سراغ این خانم را گرفتم که بروم از وى تقدیر کنم؛ ولى گفتند در فلان شهر بوده و پنج سال است که به بهشت رفته است! واقعا تأسف خوردم و گفتم باید هم به بهشت برود. شما هم این کتاب را بخوانید و ببینید که جا دارد به بهشت برود یا نه؟  اروپاییان پس از آن، به استعمار و استثمار ممالک اسلامى پرداختند؛ شبه قاره هند را به وسیله کمپانى هند شرقى بلعیدند؛ امپراطورى عثمانى را تجزیه نمودند و کشورهاى اسلامى شمال آفریقا و مصر و سودان را مستعمره خود کردند؛ آن گاه چشم طمع به کشور ما دوختند؛ یعنى ایران بزرگ آن روز؛ ولى در این جا با سدّ پولادینى به نام مرجعیت مطلق مواجه شدند. اگر در دیگر کشورهاى اسلامى، مقام شامخ مرجعیت کاربرد داشت و علما، تابع حکومت وقت و حقوق بگیر آن ها نبودند، مراجع شیعى مى توانستند با حکم جهاد و فتواى قاطع خود، جلو هجوم بیگانگان و نقشه ها و دسیسه هاى آنان را بگیرند؛ ولى در آن جا چنین نبود.  [توطئه هاى انگلیس در ایران و مقابله علما با آن] در نقشه انگلیس ها که نخست با حضور کمپانى رویتر انجام گرفت، با فتواى اعلم علماى ایران، حاج ملاعلى کنى، مواجه شدند. ایشان به ناصرالدین شاه تلگراف زد که اگر میرزا حسین خان سپهسالار، عاقد قرارداد خائنانه رویتر، با تو از اروپا وارد خاک ایران شود، او را تکفیر مى کنم. همین پایمردى موجب شد که قرارداد مزبور لغو شود.  سپس انگلیسى ها از راه کمپانى رژى وارد شدند و تا پنجاه سال خرید و فروش تنباکوى ایران را در اختیار داشتند. این توطئه هم با فتواى قاطع میرزا شیرازى در هم شکست. مرحوم میرا در فتواى خود چنین نوشت:  بسم الله الرحمن الرحیم. الیوم استعمال تنباکو ـ بأىّ نحو کان ـ در حکم محاربه با امام زمان است.  شاه مستبد پس از این حکم، مجبور شد قرار داد مذکور را لغو کند تا ملت ایران از خطرهاى آن دو واقعه آسوده شوند.  شایان ذکر است که اگر دو کمپانى انگلیسى در کار خود موفق مى شدند، قضایاى بعدى هم طبق خواست و نقشه آن ها عملى مى شد. اگر هم ایران به استعمار آن ها در نمى آمد، حداقل مثل ترکیه، حکومت آن به صورت لائیک و بدون قید اسلام اداره مى شد. اگر چنین اتفاقى در ایران رخ نداد، بر اثر وجود مراجع عالى قدر و حکم نافذ آنان بود.  پس از لغو قرارداد کمپانى رژى، به دستور ناصرالدین شاه هیأتى مرکب از شاه زادگان، رجال سرشناس و علما تعیین شدند که قرارداد را بررسى کنند و خسارت کمپانى را ارائه دهند تا پرداخت شود. یکى از آن علماى بزرگ تهران، مرحوم آیت اللّه حاج شیخ فضل اللّه نورى بود.  🔰ادامه در بخش پنجم🔰
🔰بخش پنجم🔰 این عده از علما وقتى دیدند نفوذشان چنین قراردادى را لغو کرده، تقاضاى تشکیل دیوان عدالت کردند تا بر سیاست مملکت نظارت داشته باشد و اختیارات شاه و اعضاى دولت را محدود کند و از صورت استبدادى در آورد.  تقاضاى تشکیل دیوان عدالت کم کم گسترش یافت و به صورت حکومت مشروطه درآمد. آیت اللّه شهید، ابتدا از این هدف پشتیانى کرد؛ ولى همین که دید روشن فکران و ایادى بیگانه وارد عمل شده و سردمدار تدوین قانون مشروطه و تشکیل مجلس شورا شده اند، هشتاد روزنامه یکى بعد از دیگرى به صورت خلق الساعه پدید آمد و دهن کجى به دین و روحانیان را آغاز کرده و از حقوقى که از غرب آمده دفاع مى کنند، خود را کنار کشید و به مخالفت با آن پرداخت تا جایى که جان خود را بر سر این راه گذاشت.  انگلیسى ها، به موقع در نقاط مختلف ایران گشته بودند و از امکانات موجود در ایران و معادن غنى و سرشار آن، از جمله نفت به خوبى اطلاع داشتند؛ به همین جهت پس از شکست دو کمپانى مزبور، از راه رخنه در حکومت مشروطه وارد شدند ـ که گفتیم ـ اگر آیت اللّه حاج شیخ فضل اللّه در تدوین متمم قانون اساسى موفق نمى شد، حتما نقشه انگلیسى ها جامعه عمل مى پوشید و مانند ترکیه ـ که یک سال قبل از ما حکومت مشروطه را به دست آورد ـ، حکومتى لائیک بر سر کار مى آمد.  [نقش علما در مبارزه با بیگانگان] براى این که بدانید سهم علما و زعماى دینى در جلوگیرى از نفوذ بیگانگان در سیاست مملکت چقدر بوده، نامه اى را ارائه مى دهم که مرحوم آیت اللّه سیّد محمدکاظم یزدى در 14 صفر سال 1321 قمرى، پنج سال قبل از تأسیس حکومت مشروطه، به آقا سیّد حسین صدر قمى، شاگرد میرزاى شیرازى و مشاور مخصوص مرحوم حاج شیخ فضل اللّه نورى، نوشته و از او خواسته است وى را از غائله اى که پدید آمده، آگاه سازد تا تکلیف خود را بداند.  این نامه بسیار پر ارزش است. من از برادرمان آقاى ابوالحسنى (منذر) خواهش کردم روى آن کار کند و اعلام نماید که چگونه آیت اللّه یزدى پنج سال قبل از تأسیس مشروطه خطرهاى آن را پیش بینى کرده است؟! این نامه را در جلد اول «نهضت روحانیون ایران» آورده ام. در این جا چند جمله آن را مى خوانم، و توجه اهل نظر را به آن جلب مى کنم:  بسم اللّه الرحمن الرحیم... اکنون تکلیف فعلى اقتضا نموده در خصوص مواد متجدده و قوانین مستحدثه که چندى است اخبار موحشه آن، انتظام امور غالبى را مقدّر به انفصام نموده، چون داعى استحضار تام از مواقع ورود و صدور آن به نحوى که موافق نظام و محصل مرام است، ندارم، استکشاف حال و استعلام وظیفه فعلیه آن را از آن جناب نمایم، (1) به جهاتى که مربوط به ورود بر این گونه مواد، از آن جناح مشهود بود، انشاء اللّه تعالى اهتمامى بسزا و تأملى وافى نموده، داعى را هم مسبوق دارید؛ چه این که به نحوى که مربوط است، از گوشه و کنار شورش را موجب گردیده که چنان چه این آشفتگى را برقرار و زمانى پراکندگى به استمرار گذرد، واهمه آن است که طایفه بیگانه که زمانى است به انتظار بازار آشفته اند، وقت را غنیمت شمرند و خداى نخواسته این بُقعه مبارکه ایران که از بین تمامى مملکت وسیعه (اسلامى) اختصاص به اهل ایمان داشته، مانند کشور هندوستان به دست دشمن برسد....  نامه مفصل است. پیداست که آقا سیّدحسین هم کل مطالب را که بعدها در لوایح حاج شیخ فضل اللّه درج شده، به آن مرجع دل سوز به حال اسلام و مسلمانان اطلاع داده است و همان هم موجب شد که آیت اللّه سیّد محمّدکاظم یزدى در ماجراى مشروطه، [در عین حال که همفکر و دوست شیخ شهید بود] روشى احتیاط آمیز داشته باشد و مانند سه مرجع دیگر (آخوند محمد کاظم خراسانى، حاج میرزا حسین تهرانى و حاج شیخ عبداللّه مازندرانى) طرفدار مشروطه کذایى نباشد؛ بلکه خود را از آن ورطه کنار بکشد.  این که مشهور است سیّد کاظم یزدى مخالف مشروطه بوده، از همین جا سرچشمه گرفته؛ زیرا او پنج سال قبل از واقعه، دچار تشویش مى شود که مبادا کارگردان واقعى، بیگانگان و ایادى داخلى آن ها باشد. که این چنین نیز بود و آن شد که نمى بایست بشود.  نکته دیگر این که یکى از صاحب نظران امور سیاسى دین، در کتابش نوشته است:  در زیر هیچ قرارداد استعمارى که در دویست سال گذشته در ایران منعقد شده، شما امضاى یک آخوند نجف رفته را نمى بینید؛ ولى امضاى آقا مهندس و دکتر هست.  اخیرا عده اى از همان قماش ایادى اجانب در صدر مشروطه، گفته اند:  مگر روحانیت وزیر و مسؤول مملکتى بوده اند که امضایشان زیر قراردادها نیست.  مى گوییم اولاً این نوشته روحانیان نیست، نوشته کسى است که تا همین اواخر وقتى قصد توهین به روحانیان را داشتند، به کلام دکتر...؛ استناد مى کردند؛ ثانیا اگر از بیم روحانیان نبود یا آنان با عاقدان قراردادهاى استعمارى کنار مى آمدند یا بى تفاوت مى ماندند، قراردادها بسته مى شد و از لغو آن ها هم خبرى نبود؛ 🔰ادامه در بخش ششم🔰
🔰بخش ششم🔰 ثالثا حاج میرزا آقاسى، صدراعظم محمّد شاه قاجار، یک آخوند نجف رفته و شاگرد ملا عبدالصمد همدانى و معروف به «آخوند ایروانى» بود. او چهارده سال صدراعظم بود. در تمام دوران صدارت وى یک قرارداد استعمارى به زیان دولت ایران بسته نشد و امضاى او پاى چنان قراردادهایى نیست. با این که ما او را ـ به دلیل خلع لباس قرار گرفتن در ارکان دولت ـ روحانى نمى دانیم. آیا همین کافى نیست که دیگر لب فروبندید و سخنان سخیف بر زبان نیاورید؟ [اصل دوم قانون اساس، خون بهاى شیخ شهید] بارى، سخن از نقش ارزنده آیت اللّه شهید حاج شیخ فضل اللّه نورى در نجات مشروطه بود، تا جایى که جان خود را در این راه از دست داد. در این جا مناسب مى دانم اصل دوم قانون اساسى را که خون بهاى آیت الله شهید حاج شیخ فضل الله است، عینا بیاورم:  مجلس مقدس شوراى ملى که به توجه و تأیید... حضرت امام عصر ـ عجل الله فرجه ـ و بذل رحمت اعلى حضرت شاهنشاه اسلام ـ خلد الله سلطانه ـ و مراقبت حجج اسلامیه ـ کثّرالله امثالهم ـ و عامّه ملت ایران تأسیس شده، باید در هیچ عصرى از اعصار، مواد قانونیّه آن مخالفتى با قواعد مقدسه اسلام و قوانین موضوعه حضرت خیرالانام صلى الله علیه و آله نداشته باشد. و معیّن است که تشخیص مخالفت قوانین موضوعه با قواعد اسلامیه، بر عهده علماى اعلام ـ ادام الله برکات وجودهم ـ بوده و هست؛ لهذا رسما مقرر است در هر عصرى از اعصار هیأتى که کم تر از پنج نفر نباشد، از مجتهدین و فقهاى متدینین که مطلع از مقتضیات زمان هم باشند، به این طریق که علماى اعلام و حجج اسلام مرجع تقلید شیعه، اسامى بیست نفر از علما که داراى صفات مذکور، باشند به مجلس شوراى معرفى بنمایند. پنج نفر از آن ها را یا بیش تر به مقتضاى عصر، اعضاى شوراى ملى به اتفاق یا به حکم قرعه تعیین نموده به سمت عضویت بشناسند، تا موادى که در مجلسین عنوان مى شود، به دقت مذاکره و غور و بررسى نموده، هر یک از آن مواد معنونه که مخالفت با قوانین مقدسه اسلام داشته باشد، طرح و رد نمایند که عنوان قانونیت پیدا نکند و رأس این هیأت علما در این باب مطاع و متّبع خواهد بود و این ماده تا زمان ظهور حضرت حجت عصر ـ عجل الله فرجه ـ تغییرپذیر نخواهد بود.  [شهادت شیخ فضل الله ] آرى، نیروهاى سپهدار تنکابنى و بختیارى تهران را فتح کردند و مشروطه خواهان بر پایتخت مسلط شدند. در این بحبوحه فوج مجاهدان اداره شهربانى را قبضه کردند و یپرم ارمنى به ریاست شهربانى رسید. پس از فتح تهران خیرخواهان و نزدیکان به آیت اللّه شهید گفتند براى حفظ جانتان به سفارت روس پناه ببرید. سفیر روس هم از وى دعوت کرد که اگر به سفارت نمى آید، اجازه دهد پرچم روس را روى بامش به اهتزار درآورند تا مصونیت پیدا کند؛ ولى او نپذیرفت و گفت:  براى یک عالم اسلامى ننگ است که پناه به کفر ببرد.  سفیر عثمانى از این موضوع اطلاع یافت و از وى خواست به آن سفارت پناه ببرد که دولتى اسلامى است؛ ولى آیت اللّه شهید به نزدیکانش گفت:  یک عمر نان على را خورده ام، این آخر عُمْرى نمى خواهم وام دار... باشم.  سرانجام عصر روز سیزدهم رجب سال 1327 او را که ـ حتى به گفته دشمنانش ـ اعلم علماى تهران بود، به جرم مخالفت با مشروطه کذایى و گذراندن اصل دوم متمم قانون اساسى، به میدان توپخانه و به پاى دار بردند.  در آن حال آن مرد بزرگ هفتاد ساله، بدون این که رنگ ببازد و از خود ضعف نشان دهد، این آیه شریفه را مى خواند: «و افوض امرى الى اللّه ان اللّه بصیر بالعباد». و مى گفت: «اگر نا مهربان بودیم، رفتیم». هنگامى که به پاى دار رسید، عمامه اش را از سر برداشت و به طرف مردم پرت کرد و گفت:  عمامه را از سر من برداشتند، از سر دیگران هم بر مى دارند.  و لحظه اى بعد در بالاى دار، جان به جان آفرین تسلیم کرد؛ در حالى که مردم فریب خورده و طرفداران مشروطه به شدت کف مى زدند و شادى مى کردند! واقعا روانشاد، جلال آل احمد، چه زیبا مى گوید:  من نعش آن بزرگوار را بر سردار هم چون پرچمى مى دانم که به علامت استیلاى غرب زدگى پس از دویست سال کشمکش بر بام سراى این مملکت افراشته شد.  🔰ادامه در بخش هفتم/پایانی🔰