🔰بخش دوم🔰
🎭 فراماسونری (تاریخچه، ماهیت، اهداف و نقش خباثت آلود و جنایت آمیز آن در تاریخ معاصر، از جمله منحرف کردن مشروطه و به شهادت رساندن زعیم نهضت اسلام خواهی و ضد استکباری مشروطه (مشروعه)، مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری (ره)
✍ فراماسونری (فرانسوی: Franc-maçonnerie و انگلیسی: Freemasonry) به سازمانهای پنهان برادری! پراکنده و مستقل گفته میشود!
واژه فراماسونری از free stonemason در انگلیسی به معنی سنگتراش آزاد یا بنّای سنگتراش آزاد و از franc-maçonnerie در فرانسوی به معنی سنگتراش درستکار! گرفته شده. در گذر زمان، سنگتراشی فیزیکی در آن به حاشیه رفته و پیمان برادری مرموز و پایبندی به رسوم غیر متعارف در آن برجسته شد و...
به عضو فراماسونری، فراماسون یا ماسون میگویند Mason
در واقعیت امروز، فراماسونری تشكيلاتی است صهیونیستی با مدیریت انگلیسی و شعبات متعدد در گوشه و کنار جهان. مقر اصلی آن در حال حاضر طبق شواهد(تصویر بالا) در شهر ایلات اسرائیل(فلسطین اشغالی)است! پنهان روشی و نخبه گرایی در تشكيلات فراماسونری دو ويژگی اصل است. "پنهان روشی" برای اينكه افرادی خارج از تشكيلات با اهداف و روش هاي آن آشنا نشوند و "نخبه گرايی" را از اين جهت برگزيدند كه قصدشان تسخير كشورها و كل جهان است با استفاده از #نفوذ و #نفوذی برای(جاسوسی، انحراف افکار، تحریف حقایق با انحصاری کردن تاریخ نگاری، تخریب و حذف مخالفین و مزاحمین) و...
✍ فراماسونری به روایت دکتر موسی فقیه حقانی، مورخ شهیر معاصر/ نشست آموزشي جمعيت دفاع از ملت فلسطين
درباره فراماسونري درايران علي رغم شعارهاي زيادي كه پيرامون اين قضيه منتشر شده كار جدي انجام نشده است. شايد كتاب هايي كه درباره فراماسونري نوشته شده و دربين مردم توزيع شده، بيش از 10 جلد نباشد و حتي بعضي از اين كتاب ها هم با اهداف و اغراض خاصي نوشته شده اند. براي مثال كتابي كه «اسماعيل رائين» درسال 1347 منتشر كرده با وجود اسنادي كه مي توان به آن استناد كرد اما با اهداف خاصي نوشته شده و اسناد آن انتخاب شده است و حتي در بعضي اسناد نيز دستكاري و اعمال نظر صورت گرفته است. مشكل ديگر درباره شناخت فراماسونري، پنهاني بودن فعاليت هاي اين تشكيلات است. در اصل، تعريف تشكيلات فراماسونري اين است كه بگوييم: فراماسونري تشكيلات يا جمعيتي است، پنهان روش و نخبه گرا. در تشكيلات فراماسونري اين دو ويژگي اصل است. پنهان روشي را براي اين انتخاب كرد كه افرادي خارج از تشكيلات با اهداف و روش هاي آن آشنا نشوند و نخبه گرائي را از اين جهت برگزيدند كه قصدشان تسخير كشورها و كل جهان است. از اين جهت به هر كشوري كه وارد مي شود سراغ نخبگان مي رود و سعي دارد تا امور اساسي و شريان هاي اقتصادي، فرهنگي و سياسي آن كشور را به دست بياورد و در آن منطقه نفوذ كند و بعد در مناطق ديگر نفوذ خود را گسترش دهد. در جهان عرب با توجه به ظهور پديده اسرائيل و تشكيل حكومت نامشروع آن در فلسطين و درگيري ملت ها و نخبگان آن جوامع با اين مسئله هرچند كه دولت هاي آنان نسبت به اين مسئله بي اعتناد بودند. بيشتر از ما مواجه هستند و درباره اش تحقيق كرده اند. اما درباره ميزان مطالعات و ژرفاي تحقيقات آنها متأسفانه ترديد وجود دارد. آنها در ريشه يابي فراماسونري نتوانسته اند عمق مطلب را پيدا كنند. با توجه به تعريفي كه فراماسونرها از خودشان ارائه مي دهند، فراماسونري يك جمعيت بنّايي است كه از ابتداي خلقت تا به حال سابقه تشكيلاتي داشته است. عبارت فراماسون هم از دو بخش «فري» و «ماسون» تشكيل مي شود، به معناي بنّاي آزاد. مي گويند بنّاي آزاد بنّايي بوده كه برخلاف ساير صنوف بيگاري نمي داده. ظاهرا در قرون وسطي صاحبان صنوف بيگاري مي دادند به جز بناها. اين توجيهي است كه آنها براي اسم و عنوان فراماسونري آورده اند. درباره تاريخچه فراماسونري هم دو نوع پيشينه در مقابل ما مي گذارند. پيشينه قديمي كه عرض كردم از زمان آدم تا زمان حال را شامل مي شود. اين مسئله متأسفانه در ايران رواج پيدا كرده و اديب الممالك فراهاني در آن قصيده اي كه در زمان مشروطه گفته درخصوص تاريخچه فراماسونري به حضرت آدم به عنوان اولين فراماسونري اشاره كرد. و در زمان حضرت سليمان گسترش پيدا كرده. وي تمام انبياء حتي ائمه شيعه را هم در اين زمره قرار مي دهد و اين تعبيري است كه چندان عقلاني نبوده و سند معتبر هم ندارد. دراين گرايش و تحليل رنگ و صبغه هاي يهودي را مي توان ديد. در گرايش دوم، ريشه فراماسونري را در انجمن هاي صنفي و يا صنف بنايان جستجو مي كنند. اين پيشينه سازي با هدف پنهان كردن ريشه هاي اصلي فراماسونري است و به نيت به دست آوردن يك مشروعيت تاريخي ارائه شده درحالي كه اگر ما فراماسونري را محصول دوره استعمار جديد بدانيم آن موقع معلوم مي شود كه اين جمعيت براي چه هدفي تأسيس شده است.
🔰ادامه در بخش سوم🔰
🔰 بخش سوم 🔰
واقعيت اين است كه ما تا قبل از سال 1717 ميلادي هيچ لژي نداشته ايم. دراين سال تعدادي لژ در لندن تأسيس شد به نام «لژ بزرگ انگلستان» كه در واقع مادر همه لژهاي جهان است. الان هم هر لژي تاسيس مي شود اگر بخواهد مشروعيت بگيرد، بايد لژ بزرگ انگلستان مستقيم يا غيرمستقيم آن را تأييد نمايد. درسال 1714 ميلادي «خاندان هانوور» در انگلستان قدرت را در دست مي گيرند. كه عمدتاً يهوديان از اين خانواده حمايت مي كنند. انگلستان در آن روزگار جامعه اي بود متشكل از فرقه ها، اديان و گروه هاي متضاد و اين جمعيت با شعار تسامح و تساهل به وجود آمد. دو نفر از كشيشان در رأس اين جمعيت قرار دارند كه هر دو پروتستان هستند. بعضي از اين كشيشان با خاندان هاي يهودي ارتباط دارند. و اصلا خميره مايه فكري اين جمعيت از انديشه و مرام يهودي ها گرفته شده و اصلا تفكر آنها ديني نيست بلكه اساس اين تفكر ساخت غرب جديد و جهان جديد است. جرياني كه نگاه بشر را از آسمان گرفته، به زمين معطوف مي كند و با ترويج «اومانيست» و «جهان وطني» سعي دارد نبض تحركات سياسي فرهنگي جهان را به دست بگيرد. علاوه بر خاندان هانوور، سه فرقه ديگر در تشكيل فراماسونري نقش داشتند، اول «كابالائيست ها» هستند كه در امور اسرارآميز و سحر و جادو فعال هستند. اين فرقه هم در مذهب يهود و هم در مذهب مسيحيت بودند يعني كابالائيست هاي يهودي و كابالائيست هاي مسيحي. فرقه دوم «يسوعيان مسيحي» هستند كه آنها هم در امور جادوئي و سحر و كيمياگري وارد بودند و فرقه سوم «روزن كروتزها» يا فرقه گل سرخ هستند كه فعاليت اين ها دفاع از زائران بيت المقدس بود و براي امن كردن مسافرت مسافران به كار صرافي و اقتصادي مي پرداختند. به اين شكل كه به بهانه اينكه راهها ناامن اموال زائران رامي گرفتند و حواله مي دادند كه اين حواله ها را در بيت المقدس به پول تبديل كنند و بعد از مدتي اين جريان به قدرت اقتصادي سياسي و نظامي تبديل شد. در اين جريان به خوبي پيوند مسيحيت با يهود آشكار است و آن جريان مسيحيت صهيونيستي از اين جا شكل مي گيرد. خبري ديدم در خصوص ملاقات پاپ بندكيت چهاردهم با يك ساحره مسيحي و در اين ملاقات ازخدمت ساحران به مسيحيان و مقابله با دشمنان تشكر كرده است. الان در قرن 21 پاپ به راحتي اين ملاقات را انجام مي دهد. توجه كنيد در قرن 15 و 16 ميلادي ارتباط بين ساحران و جادوگران با مسيحيان و يهوديان چقدر بوده! از اينجاست كه پيشگوئي هاي نوستراداموس مجال پيدا مي كند كه مطرح بشود. از ادغام خاندان هانوور در اين دسته هاي ديگر، از كابالائيست ها و يسوعيان مسيحي جمعيت فراماسونري شكل مي گيرد. فراماسونري تاريخ خود را به دو بخش تقسيم مي كنند: تاريخ نظري و تاريخ عملي. فراماسونري عملي مربوطه دوره اي است كه بنايي در اين جمعيت صورت گرفته. البته شواهد تاريخ اين موضوع را رد مي كند. درباره فراماسونري نظري مي گويند غير از بناها افراد ديگري هم وارد تشكيلات شدند. اينها اول به فرانسه مي روند و با شعارهاي خود كه آزادي، برابري و برادري است انقلاب معروف فرانسه را به راه مي اندازند. به تدريج فرانسه و ديگر جاهاي اروپا به تسخير درمي آيند و بعد باز پشتوانه هاي يهود به سمت مشرق زمين حركت مي كنند. در كشورهاي شرقي فراماسونري، علاوه بر پرورش جاسوس، به دنبال كارهاي فرهنگي است كه در نتيجه آن فعاليت هاي فرهنگي، افراد جوامع براي پذيرش استعمار آماده مي شوند و هدف استعمار نوين هم برخلاف استعمار كهنه در پي ساختن جهان طبق انگاره هاي خود است و هدف فراماسونري اين است كه جوامع اين انگاره ها را بپذيرند. استعمار قديم با كشتي هاي نظامي خودش در كشورهاي شرقي حضور پيدا مي كرد اما اين بار براي اينكه بتوانند محيط را براي حضور خود امن بكنند، مستلزم اين است كه جامعه با اهداف و آرمان هاي آنان همسان بشود. بنابراين فراماسونري در قرن 19 به يك جمعيت مرموز، مقتدر، پر شاخ و برگ و جهان شمول تبديل مي شود. بعد از 200 سال از تشكيل لژ بزرگ حالا جريان فراماسونري به زنجيره اي از لژهاي متعدد در سراسر جهان تبديل شده كه همه در خدمت لژ مادر هستند مي شود.
🔰ادامه در بخش چهارم🔰
🔰 بخش چهارم 🔰
و در اين زمان مي توان لژهاي فراماسونري را به سه دسته تقسيم كرد: يك دسته لژهاي سه درجه اي هستند كه عمدتاً در انگلستان و اسكاتلند رواج دارند. دسته دوم لژهاي سي و سه درجه اي هستند كه عمدتاً در آمريكا و فرانسه هستند و يك دسته ديگر طيف هفت درجه اي هستند. البته در مصر، لژهاي صد درجه اي هم وجود دارد. شعارهاي فراماسونري كه بسيار جذاب هستند، برادري، برابري و آزادي است. درباره آزادي فقط مطرح مي كنند كه اين تشكيلات براي آزادي بشر آمده، حالا آزادي از چه؟ نمي گويند. اما بيشتر به آزادي هاي سياسي و امثال اين مربوط مي كنند. اما در حقيقت در اروپا وقتي اين شعارها مطرح شد منظور اين بود كه طبقه بورژوا آزاد بشود. آن موقع طبقه بورژوا در اروپا آزاد نبود. وقتي دم از برابري مي زند مي خواهد با طبقه اشراف برابر بشود. و درباره برادري هم منظور اين است كه همه در اين تشكيلات با هم برادرند. يعني پادشاهي هم كه در اين تشكيلات وارد مي شود. با بقيه همسان است و در يك جايگاه. «مونتسكيو» يك تعبير در مورد نژاد سياه دارد. كتاب روح القوانين او را خود فراماسون ها مي گويند كه مانيفست فراماسونري است. او مي گفت: «من باور نمي كنم خدا با شعوري كه دارد اين موجود كريه را با اين موهاي وزوزي و لبهاي كلفت و بيني پهن به عنوان انسان خلق كرده باشد» بنابراين معلوم مي شود اينها واقعاً طرفدار آزادي و برابري نيستند. در حالي كه خود بزرگترين سيستم برده داري را در اختيار دارند. در فراماسونري برادري، يعني وقتي كه فردي وارد فراماسونري مي شد همه فراماسون هاي ديگر برادر او محسوب مي شوند و همه افراد عضو، حق دارند از امكانات استفاده نامشروع ببرند امكان زد و
بند و غارت اموال را داشته باشند. در ايران نيز اين مسئله اتفاق افتاد. نظير برادران هومن در غارت ده ونك. چندي پيش با يك فراماسون كه دو سال پيش فوت شد مصاحبه كردم او قاضي بود و تعريف مي كرد كه وقتي عضو فراماسونري شدم و نقاب از چهره من برداشتند وحشت كردم زيرا عمده كساني را ديدم كه پرونده هايشان در دادگستري زيردست من بود. به جرم زمين خواري، رشوه و كلاهبرداري و غيره. برادري براي چنين موقعيت هايي براي فراماسونرها كاربرد داشت. اما مباني نظري فراماسونري، در قانون اساسي فراماسونري كه توسط «جيمز اندرسن» كشيش پروتستان با سابقه يهودي تدوين شد، اين طور بيان شده است كه در فراماسونري موضوع مذهب و سياست جايي ندارد و همه مذاهب مي توانند وارد فراماسونري شوند به شرط آنكه اصرار به مذهب خود نداشته باشند. به عبارت ديگر، با ترويج پلوراليسم مواجه هستيم. موضوع دوم، ترويج اومانيسم است كه اينها خود را مروج تربيت انسان مي دانند كه اين تربيت مبتني بر دين نيست. چون فراماسونرها عمدتا بي دين هستند و بخشي از آنها فقط به خدا اعتقاد دارند. يعني دئيست هستند. حتي فراماسونرهاي فرانسوي به خدا هم اعتقاد ندارند. بنابراين حرفG كه از علائم فراماسون هاست و حرف اول كلمه God به معني خداست در علائم لژهاي فرانسوي ديده نمي شود. ترويج ليبراسيم و سكولاريسم هم از تفكرات اينهاست و در نهايت «جهان وطني» كه شعار يهودي ها است و آنها مطرح مي كنند. با اين مقدمه به نقش فراماسونري در جهان اسلام و ايران مي رسيم. ايرانيان وقتي به هندوستان سفر كردند اولين بار با فراماسونري آشنا شدند و اين كلمه وارد ادبيات ما شد. يكي ديگر از مبادي ورودي فراماسونري عثماني است. غير از اين ها سفرايي كه از ايران به خارج فرستاده شدند هم فراماسون مي شوند و برمي گردند. اتفاقا در فراماسونري ايران يك يهودي زاده نقش اصلي را ايفا مي كند و اولين فراماسون ايراني فردي به نام «ميرزا ابوالحسن خان ايلچي» است كه متعلق به خانواده كلانتري است كه در زمان اينها يهوديان وارد دستگاه شدند و قصد داشتند ايران را به تصرف خود درآورند. سفير وقت انگليس «سرگوراوزلي» در ايران با دو دستور وارد ايران مي شود. يك دستور از جانب «جرج سوم» پادشاه انگليس كه مأمور مي شود اطلاعات جامعي از ايران تهيه و ارسال كند و دستور دوم او تأسيس لژ فراماسونري در ايران به نام «لژ اصفهان» بود. سرگوراوزلي طي نامه اي كه به لندن مي فرستد، مي نويسد كه براي حفظ مستعمرات انگليس، بايد ايران در يك توحش و بربريت دائم نگه داشته شود. شايد منظور او حفظ جامعه ايراني در وضعي آشفته، بي قانون و پراكنده است. به همين دليل هرگاه ما خواستيم پيشرفتي به دست بياوريم انگليسي ها مانع شدند و حتي بعد از انقلاب هم آنها اين سياست را دنبال كردند.
🔰ادامه در بخش پنجم🔰
🔰 بخش پنجم 🔰
اولين لژ فراماسونري كه در ايران به وجود آمد و همه بر آن اذعان دارند «فراموشخانه ميرزا ملكم خان» است. در تأسيس اين فراموشخانه چند چهره علني و يك چهره پنهان داريم. چهره هاي علني يكي همين ميرزا ملكم خان است «جلال الدين ميرزا» و «حاج سياح» و تعدادي ديگر هستند كه عملكرد اين جمعيت در راستاي همان پراكنده و آشفته نگه داشتن شرايط اجتماعي ايران است. قرارداد «رويتر» را ميرزا ملكم خان و ميرزا حسن خان سپهسالار با شخصي به نام «اسرائيل يوسفات» يك يهودي ظاهرا هندي تابع انگلستان منعقد مي كنند كه در طي آن منابع زيرزميني و روي زميني ايران به مدت 70سال در اختيار بيگانگان قرارداده مي شود. كاري كه حتي امپراطور انگلستان هم آن را باور نمي كرد كه واقعا چطور ممكن است يك حكومتي چنين كاري بكند؟! بساط لژ ميرزا ملكم خان با هوشياري و غيرت حاج ملاعلي كني برچيده مي شود. حاج ملاعلي كني حداقل دونقش برجسته در تاريخ ايران دارد كه يكي بر هم زدن قرارداد رويتر و ديگري برچيده كردن بساط لژ ميرزا ملكم خان است. در سال 1317 هجري، بعد از مرگ ناصرالدين شاه يك انجمن به نام انجمن اخوت در ايران تشكيل مي شود كه صورت ظاهري آن فعاليت هاي درويشي است و در خفا محل تجمع و تشكيل جلسات فراماسونري است. فراماسونري با تأكيد بر پلورالسيم و نسبي گرايي فرصتي ايجاد مي كند تا دگرانديشان و ساختارشكنان بتوانند در آن حضور پيدا كنند. سال1322 هجري قمري زمينه هاي تأسيس اولين لژ رسمي به وجود مي آيد. عقيده بر اين است كه لژ ملكم خان رسمي نبوده در تأسيس لژ بيداري عناصر دگرانديش و يهوديان نقش داشتند. يهوديان مدارسي در سراسر جهان ايجاد كردند به نام آژانس اسرائيليان. اين مدارس را يهوديان فرانسه در ايران تأسيس كردند، هفت استاد اين مدارس در زمره مؤسسين لژ بيداري هستند. به اضافه اردشير جي جاسوس و محمدعلي فروغي و تقي زاده و بقيه كه در ليست لژ بيداري اسامي شان ذكر شده است. از اين تاريخ يعني 1324 هجري فراماسونري در ايران به دو شاخه تقسيم مي شود. دو شاخه اعتدالي و افراطي، شاخه اعتدالي را عباسقلي خان آدميت اداره مي كند و شاخه افراطي را اردشير جي. درگير و دار مشروطه دسته اول براي آرام كردن جامعه به سمت مذاكره با محمدعلي شاه مي روند و تحولات را در درازمدت دنبال مي كنند. اما شاخه افراطي در تمام اغتشاشات مشروطه نقش داشتند. اين جانب اصل مشروطه را حركت مثبتي براي ملت مي دانم. اما طيف هاي مختلفي در اين جريان حضور داشتند كه حضور اين طيف ها نسبت به اهداف اين جريان بدبيني ايجاد مي كند. يكي از جرقه هاي مشروطه چوب خوردن تجار قند در تهران بود. اسناد تاريخي نشان مي دهد محرك علاءالدوله حاكم تهران، در چوب زدن ميرزاهاشم قندي كه يكي از تجار قند بوده فردي به نام ميرزا حسن خان رشدي، يك فراماسونر است و بنا به نقلي پدر مدارس جديد نيز است. پس از چوب زدن تجار تهران، مردم شورش و به اين عمل اعتراض مي كنند. ميرزا ملك منصور (شاه السلطنه) پسر مظفر الدين شاه كه يك فرماسونر است به صدراعظم مراجعه مي كند و به جاي اينكه آشوب را آرام كند عين الدوله را تحريك مي كند به ايستادن جلوي مردم كه اين واقعه منجر به كتك خوردن بعضي علما و عصبانيت بيش از حد مردم و حتي كشته شدن «عبدالحميد» روحاني جوان مي شود و آتش مشروطه اينگونه برافروخته مي شود و اداره امور را از دست نخبگان اصيل و متفكران و روحانيت شيعه خارج كرد و بدست مجامع ماسوني داد. از آن روز تا كودتاي 1299 و بعد از آن، ايران روي آرامش را نديد. هر وقت ايراني ها خواستند به توافق برسند فراماسونرها با توطئه گري مانع شدند و كار را به، به توپ بستن مجلس كشاندند و باعث دخالت گسترده انگليس و روسيه در ايران شدند و با تحصن در سفارت روسيه و انگليس ماهيت غيربومي و غيرملي به انقلاب مشروطه ايران دادند و با فتح تهران عملا كنترل ايران را به دست آوردند. ملكم خان در خدمت صهيونيسم بود و هيچ اعتقادي به اديان ثلاثه (نه اسلام، نه مسيحيت نه يهوديت) نداشت. در خاطرات ناصرالدين شاه آمده كه در پاريس يا لندن ملكم خان، روچيلد را به ديدن ما آورد و روچيلد در خصوص وضعيت يهوديان از حكومت وقت امتيازاتي مي خواستند. ناصرالدين شاه به آنها مي گويد چرا نمي رويد فلسطين را بخريد و يهوديان را در آنجا جمع كنيد و بعدها تاريخ نشان داد كه آنها چنين تصميمي داشتند. چون «تئودور هرتزل» كه نزد سلطان عبدالحميد پادشاه عثماني رفته بود از او مي خواهد كه اجازه مهاجرت يهوديان به فلسطين را بدهد و بهاي سنگيني نيز تقبل مي كند. حاضر مي شود تمام بدهي خارجي امپراطوري عثماني را بپردازد و 8 كشتي طلا به امپراطوري بدهند و در ازاي چنين مبالغ هنگفتي فقط اجازه مهاجرت و اسكان در فلسطين را مي خواستند. اما عبدالحميد نمي پذيرد و همين موجب واژگوني دولت او مي شود.
🔰ادامه در بخش ششم🔰
🔰 بخش ششم 🔰
در توطئه سرنگوني حكومت سلطان عبدالحميد و فروپاشي امپراطوري عثماني سه بخش به خوبي با همديگر همكاري مي كنند: دسته اول روشنفكران هستند. دسته دوم يهوديان و دسته سوم بهائيان ايران هستند. بهائيان كه در دوره ناصرالدين شاه از ايران رانده مي شوند به بغداد مي روند و به بهانه نزاع ميان بابيه و بهائيه، بهائيان به عكا (فلسطين اشغالي) مي روند و بابيه به قبرس. سال 1327ه. اوج حاكميت بهائيان است و آن ها كمك هاي بي شائبه به دستگاه اطلاعاتي و ارتش انگلستان مي كنند. به همين دليل است كه عباس افندي بعد از اينكه امپراطوري عثماني از هم مي پاشد به لقب «سر» ملقب مي شود. اسناد موجود در لژ بيداري گواه اين مطلب است كه حتي تعيين يك حاكم محلي با تأييد لژ بيداري انجام مي شده است. مثلا اديب الممالك فراهاني در يك نامه از لژ اجازه مي گيرد كه من را حاكم فسا كرده اند آيا من بروم يا نه؟ بعد هر اتفاقي كه آنجا مي افتد به لژ گزارش مي دهد. حتي تدوين قانون اساسي را نيز آنها انجام مي دهند؛ برپايه ترجمه قانون اساسي كشورهاي فرانسه، بلژيك، انگلستان، توسط تقي زاده، فروغي و سيدنصرالله تقوي انجام شد. و اين سه نفر از اعضاي اصلي لژ بيداري ايران هستند. نظام حقوقي ايران كه به سمت سكولاريستي شدن پيش مي رود زير نظر اينان بوده است. اوضاع حقوقي و قضايي و عمده تحولات زير نظر اين سه تن شكل مي گيرد مشيرالدوله پيرنيا (ميرزا حسن خان) به لژ «گرانداوريا» نامه مي نويسد و مي گويد ما مي خواهيم تغييرات گسترده قضايي و حقوقي در ايران ايجاد كنيم. شما يك حقوقدان به ما معرفي كنيد و آنها نيز «مسيو پرني» را به ايران مي فرستند. و تحولات حقوقي در ايران اتفاق مي افتد كه ميرزا علي اكبر خان داور آن را به اوج مي رساند. به هر حال امري نيست كه دخالت اينها در آن نباشد. از به دار زدن #مرجع_شهید_علامه شيخ فضل الله نوري(ره) توسط همين كميته فراماسونري- كه يك طرف آن يپرم ارمني و طرف ديگر آن شيخ ابراهيم زنجاني يهودي زاده است در كسوت روحاني، و از 12 نفر كميته [به ظاهر] انقلابي، 9 نفر عضو لژ بيداري هستند- تا كودتاي 1299 توسط اينان صورت مي گيرد. فاتحين تهران قصد تحولات فرهنگي سياسي را دارند و دولت را نيز در دست دارند. با زور مي خواهند دولت مدرن را در ايران سر كار بياورند و پروژه مدرنيزاسيون را در ايران اجرا كنند همان روشنفكراني كه در عهد قاجار دم از قانون و آزادي مي زدند الان در خدمت لژ بيداري و در فكر تحولات گسترده هستند. كشتار علما و برخورد با جريانات فايده نمي كند. بنابراين از سال 1292 تا 1299 ايجاد دولت مدرن و ديكتاتوري نو را ترويج مي كنند. كودتاي 1299 يك كودتاي ماسوني است كه همه طيف ها در آن حضور دارند: بهايي ها، يهودي ها، مسيحي ها، علي اللهي ها، صوفي ها و اردشيرجي كه در خاطرات خود به صراحت گفته همه كاره كودتاي 1200 من بودم. و ارتباط او با كانون هاي يهودي كاملا مشخص شده است. و در دوره پهلوي دوم انتقال قدرت از پهلوي اول به دوم توسط يك فراماسونر به نام محمدعلي فروغي انجام مي گيرد. در سال 1947 لژ بزرگ تشكيل مي شود و در سال 1948 لژ عالي اسكاتي و قريب به 50، 60 لژ فراماسونري در آن زمان در ايران فعال هستند كه حدود 5 هزار نفر عضو دارد كه در همه اركان حكومتي حضور دارند. نمايندگان سنا، مجلس، رؤساي دانشگاه ها، وزراي كابينه و حتي در ميان بازرگانان و سفرا و غيره. وقوع انقلاب اسلامي باعث تعطيل شدن لژهاي فراماسونري در ايران شد اما تفكر فراماسونري در قالب هاي ليبراليسم، پلوراليسم، نسبي گرايي و... ترويج شد و هنوز هم به قوت هر چه تمامتر ترويج مي شود.
🔸منبع: فارس نیوز از کیهان
🔰ادامه در بخش هفتم🔰
🔰 بخش هفتم 🔰
✍ فراماسونری به روایت مورخ فقید، علی ابوالحسنی (منذر)🔰
الف) زیربنای فکری
یکی از جریانهای مرموز و خطرناکی که نفوذ فرهنگی ـ سیاسی استعمار را هموار میسازد، «فراماسونری» است.
سازمانهای فراماسونری در ممالک اسلامی و فراموشخانه در ایران، حامل بار فرهنگ اومانیستی و عهده دار پخش و انتشار اومانیسم (اصالت نفس اماره!) به مثابۀ زمینه سازِ فکر ی نفوذ و حاکمیتِ استعمارگران جهان خوار بوده و خواهند بود.
شعار فراماسونها « آزادى» ، «برابرى» و «برادرى» است . مفهوم اومانيستى ـ ليبراليستىِ ۳ واژۀ فوق ، چنین است:
🔹آزادى (لِيبرته = Liberte ) که به معنى تخلّص از قيود و حدود دينى است. برابرى (اِگاليته = Egalite ) که عملاً به نفى تمايزات و تفاوتهاى حقوقیى می انجامد كه اسلام، ميان مسلمانان با پيروان اديان ديگر و بالاخص پيروان مكاتب الحادى و فِرَقِ ضالّه قائل است. 3. مراد از برادرى (فِره تِرنيته = Fraternite ) نيز در عُرف فرهنگ اومانيستى غربى، نفىِ «اخوّت مذهبى»، «تعصّب دينى» و در يك كلام: نفىِ تولّى و تبرّاى معهود دينى است.
🔹موج آفرينانِ غربگراى ایرانی نیز ، با مفاهيم ليبراليستىِ «آزادى» و «مساوات»، آشنا بودند و حتى تحت تعليم لژهاى ماسونى، گاه اصطلاح خارجىِ اين الفاظ را نيز به كار میبردند. به عنوان نمونه اديب الممالك فراهانى، مدير جريدۀ مجلس و عضو لژ بيدارى، خطاب به يكى از هم مسلكان خود كه در مشروطۀ دوم به وزارت عدليه رسيده بود، مینويسد:
🔹اى اميـر اجـل، وزيـر عـدلـيـۀ راد/تو همچو سلمانى و، خاك است چو باد/لـيـبـرتـه، اگـالـيـتـه فراترنیته/ افسوس که جملگی برفتت از یاد!
ب ) پیوند یهود و فراماسونری
🔹گرچه تشکیلات فراماسونری، یک تشکیلات استعماری و در اختیار کشورهای امپریالیستی است اما در نگاه عمیقتر٬ اساساً فراماسونری کانونی است که هدف اصلی آن، تمهید مقدّمات سلطه و سیطرۀ یهود (صهیونیسم) بر جهان میباشد!
🔹در حقیقت لژهای ماسونی، در حکم کارخانجات آدم سازی فرنگستان است و در مسیر خط دادن به جنبشها و اجرای اوامر و دستورات نظام سلطه حرکت میکند. به همین جهت بود که افراد مختلف را در لژهای فراماسونری عضو میکردند و قسم میدادند ، سپس تعلیمات خاصی به آنها داده و به قول خودشان، آنها را «آدم» میکردند !
🔹پیوند دیرپا و عمیق ی که بین فراماسونری و یهود برقرار است، بر رازآگاهانِِ تاریخ فراماسونری پوشیده نیست و میتوان نمونه ای از اين پیوند ديرين را در اموری چند بازجُست:
🔰 نمادهای یهودی - ماسونی
مواردی مثل نمايش افسانة حيرام ( معمار مشهور معبد سـليمان ) و تعقيب و قصاص قاتلان وي تا مراحل عالي ماسوني كه بـه صورت رمزي انجام ميگيرد، وجود اعداد مقدس يهودي (3 ، 9 ، 19) ، اشكال مقدس يهودي ( دايره، خورشيد، چشم، مثلث، ستاره، شمشير و غيره ) ، رنگ هاي مقدس يهـودي ( زرد، طـلايي، آبي ) و ديگـر سمبل ها و سنت هاي يهودي در آداب و رسوم فراماسونري؛ چنانكه سرودهايي نيز كه خواندن آنها در لژ به هنگام مراسم تنصيب و ارتقاء مـعمول ميباشد، سرودهاي يهودي هستند كه از مزامير داود، سفر اعداد و ديگر بخش هاي كتـاب مقدس يهوديان به زبان انگليسي خوانده ميشوند.
🔹بر اساس اسناد و مدارک تاریخی٬ اگر کسی در کانون فراماسونری، سلسله مراتب را رعایت نمیکرد، یا نسبت به یکی از مسئولان مافوق، بیاحترامی نشان میداد و از دستورات وی سرپیچی مینمود، لژ، او را شدیداً تنبیه میکرد؛ حتی اگر کسی گام در افشای اسرار مگو میگذاشت، مجازاتش مرگ بود؛ یعنی در این مرحله ، دیگر با کسی تعارف نداشتند!
🔸 منبع: برگرفته از کتاب مهاتما گاندی٬ استاد علی ابوالحسنی منذر/کانال اندیشکده استاد منذر
🔰ادامه در بخش هشتم🔰
🔰 بخش هشتم 🔰
⁉️ آیا می دانید که، نخستین بار در فتنه مشروطه بود که عملیات تروریستی در ایران، به صورت سازماندهی شده توسط محافل فراماسونری انگلیس(انجمن های مخفی)، طراحی و اجرا شد؟
⁉️ ماجرای ترور نافرجام شیخ، توسط محافل ماسونی🔰
✍ علامه شيخ فضل اللّه نورى از جمله عالمان ذو فنون بزرگى بود كه در جایگاه مرجعیت دینی پایتخت و رهبرى نهضت اسلام خواهی و ضد استکباری، نقش اساسی را ايفا نمود و زمينه هاى تحصن مردم عليه استبداد و استکبار زمان را در حرم حضرت عبدالعظيم(ع) فراهم آورد. #مرجع_شهید از جمله رادمردانى بود كه در برابر بيگانه سر تسليم فرود نياورد از اين رو طرح ترور شيخ، در سفارت انگليس خبیث و توسط عوامل انجمن مخفی فراماسونری تهیه شد و به دست جوان عیاش ماجراجو و دین ستیزی به نام كريم دواتچی(دواتگر) داده شد تا به هنگام بازگشت شيخ به منزل به مورد اجرا در آيد.
در اثر اين ترور، شيخ به شدت از ناحیه پای چپ مجروح شد، و تعدادى از همراهان ایشان نیز زخمى شدند.[تا آخر عمر مبارکش می لنگید و از درد ناشی از آن رنج می برد].نقل است یکی از یاران شیخ (طلبه شجاع حاج آقای دماوندی)، با فداکاری خود را حائل کرد بود و مانع از فرجام این عمل شوم شد.ضارب دستگیر شد و شيخ، او را با بزرگواری بخشيد.
در بازجويى از وى، اسامى افرادى به ميان آمد كه با سفارت انگليس در ارتباط بودند.
عاقبت كريم!🔰
درست هشت سال پس از شهادت مرجع شهید(ره)، او توسط هم تیمی هایش به جرم قتل و اخاذی، ولی در واقع، حذف درون گروهی! به قتل رسيد. وى عضو گروه تروریستی كميته مجازات از شاخه های نظامی انجمن مخفی فراماسونری انگلیس در ایران بود که با هدف از بين بردن افراد مانع و مخالف با سیاست های مورد نظر انگلیس در مشروطه، تشکیل شده بود!
✍ برخی از منابع تاریخی، ۱۸ دی را سالروز ترور نافرجام علامه شیخ فضل الله معرفی نموده اند که این اختلاف می تواند ناشی از تبدیل قمری به شمسی بوده باشد.
✍ مأموریت تشکیل انجمن های مخفی که بعدها به انجمنهای سری ماسونی نیز شهرت یافت، از سوی دولت انگلیس، به افرادی چون سید محمد صادق طباطبایی(فرزند سید محمد طباطبایی) و بابی ازلی محمد ناظم الاسلام کرمانی(تحریفگر تاریخ مشروطه تحت عنوان، تاریخ بیداری ایرانیان) سپرده شده بود.
اولین جلسه انجمن مخفی در سال ۱۳۲۲ ق با حضور ۶۰ تن از سران فراماسون به ریاست سید محمد صادق طباطبایی برگزار شد.
در ۱۲ صفر ۱۳۲۳ق، انجمن مخفی تهران در نهمین جلسه در مورد مشروطیت و تطبیق آن با اسلام بحث کرد. این جلسه در خانه ناظم الاسلام کرمانی برگزار شد و وی در مورد آن گزارش داد. بعد ها تیم های ترور انجمن نیز، راه اندازی گردید.(از ک، شیخ فضل الله نوری و مشروطیت، ص ۵۶-۱۴۴، مهدی انصاری، مندرج در سال شمار شیخ، ک، تنهای شکیبا/
✍ طرح ترور و کشتن شیخ توسط انجمن های مخفی(قبل از ترور نافرجام ۹ دی) نیز چند بار به مورد اجرا گذاشته شده بود ولی ناموفق بود👇
🗓 ۸ جمادی الاولی (۱۳۲۵ ق) حمله ناموفق ایادی دین ستیز انجمن های مخفی جریان غربگرا و انگلیسی مشروطه، به علامه شیخ فضل الله نوری/ ک، شیخ فضل الله نوری(ره) و مشروطه از مهدی انصاری قمی ص، ۲۷۴
🗓 ۱۰جمادی الاولی (۱۳۲۵ ق) حمله ناموفق ایادی دین ستیز انجمن های مخفی جریان غربگرا و انگلیسی مشروطه، به بیت شریف مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری به قصد کشتن ایشان/ ک، مجموعه رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات... شیخ فضل الله نوری(ره)، ج، ۱ از محمد ترکمان، رسا، ۱۳۶۲ ص، ۱۵(سالشمار شیخ، ک، تنهای شکیبا علی ابوالحسنی ص ۵۸۰، گردآوری از عبدالحسین طالعی، سید ابوالحسن علوی)
🔸منابع: مشرق نیوز/خبرگزاری مردمی عمار/ک، تنهای شکیبا/ک، خانه بر دامنه آتشفشان...
🔰ادامه در بخش نهم🔰
🔰بخش نهم🔰
✍ روایت مشرق نیوز از ترور نافرجام شیخ توسط فراماسون ها🔰
مرجع شهید شیخ فضلالله نوری (نظریه پرداز مشروطه مشروعه) یکی از افرادی بود که ابتدا از مشروطه حمایت کرد اما بعد به یکی از مخالفان آن تبدیل شد. استنباط وی از مشروطه، نظامی بود که در آن احکام شرع به صورت قانون درآیند. یعنی بتوان یک نظامی به وجود آورد که در آن احکام شرع اجرا و حفظ شود. وی «مشروطه» را «مشروعه» اعلام نمود. واژه «مشروعه» مشتق از ریشه شریعت و به مثابه مشروطه بود. یعنی در یک نظام مشروطه، طرفدار شریعت بودن. کسروی [روحانی نمای نفوذی فراماسون و از مأمورین تحریف تاریخ مشروطه] معتقد است که مشروطه مشروعه برای شیخ فضلالله و هوادارانش به معنای نظامی بود که در آن مجتهدین تنها مرجع قانونگذاری هستند.در مورد دلیل مخالفت شیخ با مشروطه، انگیزههای مختلفی وجود داشته است. جان فوران در کتاب"مقاومت شکننده" معتقد است که در کنار همه انگیزههای مختلف، انگیزه اصلی، انگیزه دفاع از اسلام در مقابل غرب بود.
این یک واقعیت است که دو قدرت آن زمان یعنی انگلستان و روسیه با تمام اختلافاتی که با هم داشتند در تضعیف نقش دین و روحانیون در ایران اتفاق نظر داشتند، شیخ فضل الله به درستی به این نکته پی برده بود و تنها راه مقابله با نفوذ غرب را اتحاد مسلمین و عمل به دستورات اسلام میدانست به همین دلیل بود که وی با مشروطهای که اقتباس شده از قوانین غربی بود به مخالف پرداخت.این گونه بود که طرح ترور شیخ فضل الله نوری [در محفل های ماسونی وابسته به انگلیس و] توسط برخی مشروطه خواهان تندرو پیریزی شد و در روز نهم دی ماه 1287 توسط کریم دواتگر اجرا شد.
ترور شیخ و پس از آن، اعدام ایشان نشان آن بود که تندروی و خشونتپروری در میان طرفداران مشروطه [به صورت سازمان یافته] شکل گرفته است و از ابزار خشونت برای حفظ جایگاه خود و حذف مخالفان استفاده میکنند.نخستین گروه تحت عنوان کمیته مجازات، با ترور سازمان یافته میرزا اسماعیل خان، رئیس انبار غله وزارت مالیه اعلام وجود کرد.کمیته مجازات در زمانی که ایران فاقد یک دولت مرکزی قدرتمند بود، توسط سه نفر به نامهای میرزا ابراهیمخان منشیزاده، اسداللهخان ابوالفتحزاده، محمدنظرخان مشکوةالممالک از هواخواهان مشروطه شکل گرفت. میرزا علی اکبر ارداقی، عمادالکتاب و کریم دواتگر (ضارب شیخ فضل الله نوری) نیز سه نفری بودند که با انگیزه از سر راه برداشتن کسانی که به نظر آنها مقابل راه اصلاحات بودند به این گروه پیوستند.
در برخی منابع آمده است که اعضای این گروه وابسته به بهائیت [فرقه ضاله ساخته شده توسط انگلیس، برای تضعیف تشیع] بودند[ افراد شاخص بهائیت در تشکیلات فراماسونری انگلیس در ایران، عضو بودند]. مهدی بامداد در کتاب «شرح حال رجال ایران»، سرتیپ اسدالله خان ابوالفتح زاده و سرتیپ ابراهیم خان منشی زاده را از پیروان فرقه بهائیت معرفی میکند.این موضوع را عبدالله متولی نویسنده کتاب کمیته مجازات نیز تأیید میکند و افزون بر دو نفر نامبرده، مشکوه الممالک را هم پیرو این فرقه میداند.
🔸منابع: مشرق نیوز، کد 671905)/ ک، تنهای شکیبا/خبرگزاری مردمی عمار...
🔰ادامه در بخش دهم🔰
🔰بخش دهم🔰
✍ فساد اخلاقی فراماسون ها به روایت اردشیر زاهدی🔰
‼️شرط عضویت اعضا لواط دادن بود!
اردشیر زاهدی معروفترین سفیر دربار پهلوی در آمریكا، در كتاب خاطرات خود به گوشهای از مفاسد درباریان در قالب معرفی كلوپهای فراماسونری در ایران قبل از انقلاب، اشاره كرده است. در كتاب زاهدی چنین میخوانیم:
تا قبل از سال 1347 در ایران سه گروه عمدة فریماسون (یا به اصطلاح متداول فراماسونی) فعالیت نیمه پنهان داشتند. سابقه كلوپ فریماسونی در ایران به دوران صفویه و آمدن اولیه انگلیسیها به كشور بازمیگردد. اما شكل فعال آن در دوران قاجاریه قوام و دوام پیدا كرد و من موقعی كه وزیر امور خارجه بودم، سندی پیدا كردم كه نشان میداد پادشاهان قاجاریه از ناصرالدین شاه به بعد، عضو كلوپ فریماسونی انگلیسی بودهاند.
در دوران سلطنت محمدرضا شاه لژهای فریماسون منظم ایران به سه گروه عمده تقسیم میشدند:
1. گروه لژهای تابع فری ماسون بریتانیای كبیر: این لژهای فریماسونی در محل انجمن رازی واقع در خیابان شاهرضا (خیابان انقلاب) جلسات خود را برگزار میكردند و استاد اعظم آنها یك نفر انگلیسی مرموز به نام «سر كریستوفر فرای» بود كه در تهران زندگی میكرد و با اكثر رجال بلندپایه كشور دوستی و رفاقت صمیمانه داشت. من بارها او را میدیدم كه به كاخ سلطنتی میآید و بدون رعایت تشریفات به دیدن اعلیحضرت میرود!
2. گروه لژهای تابعه تشكیلات فریماسونی فرانسه: این لژها جلسات خود را كاملاً سری و با رعایت كامل تشریفات در محل انجمن ابوعلی سینا در خیابان بهارستان پایینتر از دروازه شمیران برگزار میكردند و استاد اعظم آنها مدتها دكتر سعید مالك و دكتر منوچهر اقبال بودند.
متأسفانه در زمان استادی اعظم دكتر سعید مالك كارهای زشتی هم در این كلوپ انجام میشد و از جمله اعضای جدید كه میخواستند به عضویت لژ فراماسونی فرانسوی دربیایند بدون رعایت سن و سال و یا هر قید و بندی باید در جلسهای با حضور شورای عضوگیری حاضر شده و در ملأعام به شخصی كه توسط شورا به محل آورده شده بود (و او هم از اعضای كلوپ بود) لواط بدهد!
این افتضاح را دكتر سعید مالك پایهگذاری كرده بود و از آن لذت زیادی میبرد. رسوایی كلوپ فرانسوی به جایی رسیده بود كه در محافل و مجالس آن زمان برای تخفیف دادن اشخاص و یا سر به سر گذاشتن از آنها میپرسیدند آیا شما عضو كلوپ لژ فرانسوی هستید؟! و یا میگفتند خوب است شما با این سر و شكلی كه دارید یك سری به لژ فرانسوی بزنید، مطمئناً مورد توجه قرار خواهید گرفت!
من اوایل این حرفها باورم نمیشد تا اینكه یك روز رو را سفت كردم و از آقای ارنست پرون سوئیسی (كه او هم عضو لژ فرانسوی بود و با شاه هم سَر و سِرّ داشت!) در مورد این شرط عجیب عضوگیری سئوال كردم. ارنست پرون كه خودش یك محفل همجنسبازی در میان رجال و درباریان تشكیل داده بود مطلب را با آب و تاب فراوان برایم تعریف كرد، و معلوم بود از شرح این اعمال قبیح لذت میبرد.
هویدا، دكتر غلامرضا كیانپور، برادر هویدا (فریدون)، عبدالمجید مجیدی، ارتشبد نعمتالله نصیری، محمدعلی قطبی (دایی شهبانو فرح)، ارنست پرون سوئیسی، ارتشبد قرهباغی، حسنعلی منصور، جواد منصور، منصور روحانی، سپهبد خسروانی و بسیاری از دیگر رجال سیاسی و نظامی متأسفانه به این اخلاق زشت جنسی مبتلا بودند (و یا بهتر بگویم بیمار جنسی بودند) و بویژه در زمان ریاست سرلشكر پاكروان بر ساواك گزارشات مستندی در مورد اعمال خلاف اخلاق و خلاف عرف و غیرمعمولی آقایان تهیه و به عرض اعلیحضرت میرسید.[غافل از اینکه خود اعلیحضرت نیز ...بله...! بر اساس گفته وزیر بهداری پهلوی، شاه بر اثر بیماری حادِ مقاربتی مُرده است]
سرانجام اعلیحضرت خسته شدند و به پاكروان دستور دادند ساواك به جای آنكه وقت خودش را مصروف زندگی خصوصی رجال كند! فقط به فكر كشف توطئههای احتمالی سیاسی باشد.
سرلشكر پاكروان مرد تحصیلكردهای بود و از این قبیل افراد خیلی تنفر داشت. من هم همیشه از مردی كه اخلاق زنها را داشته باشد و كارهای خلاف طبیعت بشر بكند نفرت داشتهام. متأسفانه اطرافیان اعلیحضرت یك چنین افرادی بودند.
لواط دادن رجال در لژ ابن سینا (فرانسوی) كه باعث بروز شایعات زشت و خردكنندهای در جامعه گردیده بود، موجب گردید دكتر سعید مالك، كرسی استادی اعظم را به دكتر منوچهر اقبال واگذار كند و دكتر اقبال [ظاهرا] این شرط ناپسند را از روی متقاضیان عضویت در لژ فرانسوی برداشت!
🔸 منبع: کتاب دربار به روایت دربار / اردشیرزاهدی / مرکز اسناد/کانال حمید رسایی، کانال نهم دی...
🔰ادامه در بخش یازدهم🔰
🔰بخش یازدهم🔰
‼️ آشنایی با ۶ چهره مؤثر در تشکیل و تثبیت فراماسونری در ایران
🎭 آخوندزاده، ملکم خان، فروغی، حاج سیاح، اردشیر جی، تقی زاده
1⃣🎭 فتحعلی آخوندزاده
2⃣🎭 ملکم خان
✍ آشنایی ایرانیان با فرهنگ و تمدن غرب، با عدم کارایی ساختار سنتی و پوسیده دوره قاجاریه عجین است. ایرانیان با وقوف به عقبماندگی خود به افزایش روابط خود با غرب روی آوردند و همین موضوع منجر شد به اینکه افکار تجددخواهی بهتدریج در ایران توسعه یابد و افرادی که به غرب مسافرت کرده و شاهد ترقیات و تشکیلات جدید اروپا بودند بهمرور زمان درصدد برآیند تأسیساتی مشابه آن در ایران ایجاد کنند. در این میان، عدهای با این تصور که فراماسونری میتواند دریچهای برای انتقال این تمدن باشد جذب آن شدند. نخستین تشکیلات فراماسونری در ایران که با کسـب اجازه از ناصرالدینشاه و با نام «فراموشخانه» شروع به فعالیت نمود را میرزا ملکمخان بنیان گذاشت. در این نوشتار آشنایی ایرانیان با فراماسونری بهعنوان نخستین لژ بیداری ایرانیان، تشکیلات مخفی و علنی و نیز فرجام آن و اینکه آیا تأسیس فراموشخانه دریچهای بهسوی روشنایی یا تاریکی بود، مورد مداقه و بررسی قرارگرفته است.
آشنایی ایرانیان با فراماسونری
فراماسونها گروههای کوچکی در اروپا بودند که از قرن چهاردهم میلادی با اهداف آزادیخواهانه مخفیانه فعالیت میکردند. ایجاد این گروهها در ایران، محصول حضور استعمارگرایانه قدرتهای اروپایی بود که همراه با تأسیسات و مظاهر زندگی نو، اندیشه تأسیس چنین انجمنهایی را نیز به ارمغان آوردند. فراماسون و فراماسونری در ایران به فراموشخانه ترجمهشده است. بنیانگذار مجمعی با نام فراموشخانه را ملکمخان دانستهاند، اما پیش از او میرزا فتحعلی آخوندزاده درنتیجه آشنایی با روشنفکران روسی و گرجی، در اندیشه فعالیت سیاسی و اجتماعی در قالب تأسیس محفل فراماسونی افتاده بود. او میخواست محفل فراماسونی تشکیل دهد، مدرسه باز کند، روزنامه برپا سازد و مثل روسیان تئاتر ایجاد کند.1
بااینهمه تمرکز بیشتر آخوندزاده بر تعلیم و تربیت بود و ایده و تأسیس یک مجمع فراماسون را ملکمخان به نام خود ثبت نمود. تاریخ برپایی این مجمع را از ۱۲۷۵ تا ۱۲۷۷ ذکر کردهاند،2 اما ماسون زاده، فریدون آدمیت با نفی هرگونه ارتباط میان انجمنهای فراماسونری در اروپا و ایران مینویسد: چون در آن زمان حزب سیاسی مفهومی نداشت، جمعیتهای مخفی تنها افکار متشکل اجتماعی جدید بودند و هیچ ربطی به فراماسونها در اروپا نداشتند3 این در حالی است که خود ملکمخان هیچ منافاتی میان غربی بودن و مفید واقعشدن انجمن فراموشخانه نمیبیند: «درصورتیکه این مطلب واقعا از فرنگستان آمده باشد بههیچوجه موجب نقض مطلب نمیشود؛ زیرا عینک را هم حکیم فرنگی اختراع کرده است و امروز در چشم مقدسین اسلام و ایران است».4 بگذریم از اینکه خلط میان عینک و ایدههایی که ملکم وارد میکرد زمین تا آسمان بود.
نخستین لژ بیداری ایرانیان
فراموشخانه کار شگفت ملکمخان و با نام او همراه است. ملکمخان بعد از ورود به ایران، اجازه تشکیل جلسات مخفی را از شاه گرفت. میرزا ملکم بدون آنکه ناصرالدینشاه را از واقعیت امر آگاه سازد، با ارائه برخی تدابیر و حیله و تردستی که در فرهنگستان یاد گرفته بود وی را سرگرم میکرد؛ چنانکه شاه میپنداشت در فراموشخانه آنچه به مردم مینمایند و میآموزند همین تردستی و حقهبازی است. اداره اصلی آن را نیز میرزا یعقوب و میرزا ملکم بر عهده داشتند، ولی بهواسطه اینکه طبقه حاکمه و روشنفکران آن زمان بتوانند بدون ترس و واهمه بدان بگروند، میرزا ملکم و پدرش برای مشروعیت بخشیدن به فراموشخانه و خنثی کردن اقدامات مخالفان آزادی، بسیاری از رجال سرشناس ازجمله جلالالدینمیرزا و اویس میرزا، از شاهزادگان قجری، را به عضویت این محفل درآوردند.
🔰ادامه در بخش دوازدهم🔰
🔰بخش دوازدهم🔰
جلالالدینمیرزا از شاهزادگان روشنفکر بود و به علت دوستی با آخوندزاده و معاشرت دائمی با روشنفکران توانسته بود افراد فراموشخانه را تحت تأثیر قرار دهد. به نظر میرسد با تبلیغات ملکم و همراهانش، فراماسونری با استقبال جمعی از مخالفان غربزده قاجاریه و بخشی از رجال سیاسی و محصلان دارالفنون مواجه شد.
در این محفل با رویکردی غربی، به ایران و مسائل ایران مینگریستند. بیشتر مسئله استبداد، آزادی، قانون و اصلاحات اقتصادی برای نجات کشور از فقر و فلاکت مورد بحث قرار میگرفت. مرام فراموشخانه ظاهرا ترویج و تبلیغ اصول آزادی و انتقاد از استبداد و آشنا کردن روشنفکران با راز پیشرفت مغربزمین بود.5 یکی دیگر از مسائل مهم در این نهاد ذکر پیشرفتهای غرب و پی بردن به راز عقبماندگی ایران بود. جلسات فراماسونها در خانه جلالالدین برگزار میشد و گردانندگان اصلی آن میرزا یعقوب و ملکم بودند. از نظر آنها، فراموشخانه در آن جامعه بسته و سراسر اختناق ناصری و فساد و عقبماندگی که ایران در آن دستوپا میزد، نسیمی بود که بوی افکار نو و ترقی را با خود داشت. نگاه آنان به فراموشخانه نیز مثبت بود. از نظر خودشان، اعضای فراموشخانه بیشتر از بلندپایگانی بودند که به نوعی عبور از سنتها آرزو داشتند و فراموشخانه را پایگاه تحقق آن خواستهها میپنداشتند.6
اصول و اندیشههای فراماسونری ایرانی نیز منبعث از تشکیلات جهانی آن بود. این محفل بهظاهر ادبیاتی زیبا داشت: چنانکه در «قانون اساسی ملکم، موضوع شناسایی حیثیت و عزت آدمی و اصول حقوق مدنی و آزادی انسان تشریح شده است. مبارزه علیه ظلم و استبداد، دفاع از امنیت جانی و مالی، آزادی بیان و قلم و عقیده، آزادی جمعیت، مساوات افراد از لحاظ نژاد و گهر و دین بهعنوان اصول حقوق اجتماعی فرد ذکر گردیده است»،7 اما درکل فراموشخانه باید را در چهارچوب آرا و اندیشههای ملکم دید. در این دوره ملکم معتقد بود که «آیین ترقی در جهان به اتفاق میگذرد»؛ یعنی همه جای دنیا باید به یک دیده به مسیر پیشرفت بنگرند. این اشتباه فاحش که هنوز هم عدهای به آن به مثابه یک راهکار می نگرند، سبب میشد او فراماسونری را محفلی که راه حل درد ایران را در خود دارد بهشمار آورد.
پایان کار فراموشخانه؛ دریچهای بهسوی روشنایی یا تاریکی
با برچیده شدن فراموشخانه، ملکم و پدرش از ایران تبعید شدند. هرچند هنوز درباره علل انحلال آن و اینکه چه حوادثی سبب تعطیل لژها و تبعید آنان شد، اطلاعات مؤثقی در دست نیست، باید اذعان کرد که پنهانکاری و رازآمیز بودن فوقالعاده اعضای فراموشخانه و اعتقاد و ایمانی که در بین پیروان ملکم بهوجود آمده بود، سبب شد ناصرالدینشاه به لژهای فراموشخانه بدگمان شود.
ترکیب اعضای فراموشخانه و پنهانکاری آنها و آنچه پیرامون راز و رمزهایش گفته میشد ناصرالدینشاه را به فرجام کار بیمناک کرد. افزون بر دشمنان درونی ملکمخان، امپراتوری روسیه تزاری نیز با چنین انجمنی که گسترش اندیشههای ضدحکومتی را تبلیغ میکرد مخالفت میکرد.8 با توجه به این مسائل شاه به این نتیجه رسید که تشکیل فراموشخانه و ترویج افکار آزادی مقدمه انحلال سلطنت قاجاریه است.
در مدت فعالیت فراموشخانه مخالفان بیکار ننشستند و پیامدهای آن را به شاه گوشزد میکردند. آیتالله ملاعلی کنی از جمله کسانی بود که آینده فراموشخانه را دریافت و در مخالفت با آن به ناصرالدینشاه اعتراض کرد. مورخی مانند مهدی قلیخان هدایت (مخبرالسلطنه) نیز ملکم را به جمهوریخواهی متهم میکرد و او را در امورات ایران مسئول میدانست؛ چراکه «بعد از آن اقدام بیموقع، ناصرالدینشاه که در اوایل دستهدسته شاگرد به فرنگ میفرستاد پس از بروز این افکار مانع مسافرت به فرنگ شد و نسبت به تعلیمات اروپایی سرسنگین...».9
این مخالفتها به حدی افزایش یافت که بالاخره ناصرالدینشاه فهمید هدف این محفل حرکت به غرب و بریدن از سنتها و از جمله سلطنت و مذهب است و درنهایت، فرمان انحلال فراموشخانه را در روز 12 ربیعالاول ۱۲۷۸ق صادر کرد: «اگر بعد از این عبارت و لفظ فراموشخانه از دهن کسی بیرون بیاید ــ تا چه رسد به ترتیب آن ــ مورد کمال سیاست و غضب دولت خواهد شد. البته این لفظ را ترک کرده، پیرامون این مزخرفات نروند که یقینا مواخذه کلی خواهند دید».10
گفتنی است که مجامع فراماسونری در سرزمینهای اروپایی ــ که ظاهرا زادگاه آن مجامع بهشمار میآمد ــ برخلاف آنچه در ایران سده سیزدهم قمری تصور میشد، چندان مطلوب نبود و دولتها در مواقعی با دیده شک و تردید به اعمال آنان مینگریستند. درواقع میتوان گفت آنها نهتنها فراماسونری را دریچهای بهسوی روشنایی و تعالی نمیدیدند، بلکه برعکس آن را در طریق ضلالت و گمراهی میدانستند.
🔰 ادامه در بخش سیزدهم🔰
🔰بخش سیزدهم🔰
‼️ اشاره ای به یک مطلب تاریخی که از نقشه های انگلیس برای چپاول سرمایه های مملکت با استفاده از چنین تشکیلاتی(فراماسونری) خبر می دهد!
‼️ انگلیس پس از لغو امتیاز تنباکو تصمیم گرفت که عامل این شکست را بتدریج تضعیف و سپس از دور خارج کند. بردار کردن شیخ فضل الله یکی از صحنه های سناریوی شوم انگلیس خبیث در تسلط مطلق بر کشور با تضعیف روحانیت است. علامه نوری(ره) دانشمندی فرهیخته، آگاه، با تعصب، شجاع و دشمن ستیز بود. او در برخورد با قدرت های استکباری، اصلاً اهل مماشات نبود.
ادوارد براون(فراماسون و از عوامل نفوذی انتلیجن سرویس انگلیس در ایران) می نویسد:
«لغو این امتیاز [تنباکو] لطمه بزرگی به حیثیت دولت انگلیس وارد آورد.»
✍ در زمان ناصرالدین شاه، شرکت انگلیسی رژی، قراردادی با ایران امضا کرد.بر اساس آن، خرید و فروش و تولید توتون و تنباکوی ایران به مدت پنجاه سال به صورت انحصاری به آقای ماژور تالبوت و شرکای او داده شد. در مقابل، صاحبان امتیاز متعهد شدند، یک چهارم سود کمپانی را پس از کم کردن همه مخارج، به دولت ایران بپردازند!!!
این قرارداد، افزون بر زیان های اقتصادی، در زمینه های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نیز زیان هایی در پی داشت؛ زیرا بنا بر بندهای گوناگون قرارداد، صاحبان امتیاز، برای آگاهی از میزان محصول زارعان، به هرگونه تفحص و تجسس مجاز بودند! مأموران دولتی ایران نیز برای تحقق این امر، ملزم به همکاری بودند.
با به اجرا درآمدن این قرارداد، عوامل انگلیس بر همه مقدرات مردم ایران حاکمیت می یافتند و هرگونه سلاح و ابزار نظامی را برای تسلط تدریجی بر ایران که لازم داشتند، با عنوان لوازم کمپانی به ایران وارد می کردند.
عده زیادی انگلیسی نیز وارد ایران شده و در سطح کشور پراکنده شدند. آنها برای پیشرفت کار خود زمین هایی گرفته و کلیسا و مدرسه های متعدد ساختند و دختران ایرانی را برای پرستاری کودکانشان استخدام کردند. آنها همچنین مردانی را به منظور نگهبانی و دفاع از منافع کمپانی به خدمت گرفتند و مردم را به آیین مسیحیت فرا خواندند.
‼️ در این بین یک نفر نقشه های استکباری آنان را نقش بر آب نمود، و هدف کینه و دشمنی قرار گرفت🔰
✍ مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)، با نظر میرزای شیرازی(ره) جهت زعامت دینی، عازم ایران شد.در دوره اقامت خود در تهران، خدمات پرشماری انجام داد؛ امّا اوج آن در جریان هایی مانند تحریم تنباکو بود که در این باره، نقش های سه گانه ای را عهده دار بود:🔰
▫️۱- مجرای ارتباط و اطّلاعات میرزای شیرازی در پایتخت؛ و مشوق و ترغیب کننده ایشان به پشتیبانی مستمر از این جنبش و درخواست کننده صدور فتوای تحریم، که اگر فرد دیگری غیر از او این درخواست را می نمود، کار جنبش به سرانجام نمی رسید و این، خود نشان از اطمینان کامل میرزا، به وی داشت.(۲۴ اردیبهشت ۱۲۷۰ ش، صدور حکم تحریم تنباکو)
▫️۲- نفوذ دادن روح دینی در جنبش و ریشه دار کردن هویت مذهبی آن.
▫️۳- خنثی کردن تبلیغات سویی که ضدّ جنبش راه می افتاد؛ و همراه نمودن دیگر علما با جنبش.
✍ در بحبوحه نهضت تحریم تنباکو، بین میرزا حسن آشتیانی از علمای طراز اول پایتخت و ناصرالدین شاه، درگیری سختی روی داد. شاه از وی خواست [همچون سید عبدالله بهبهانی] در برابر مردم قلیان بکشد و حکم تحریم میرزای شیرازی را بشکند. آشتیانی با اینکه خود از مجتهدین طراز اول بود و اهل قلیان کشیدن، اما با تمکین به حکم میرزای شیرازی، از فرمان شاه سر باز زد.شاه نیز خشمگین شد و حکم به تبعید آشتیانی داد و ملاقات با وی را ممنوع نمود. در آن وقایع، مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) در تهران، کباده ریاست می کشید. نماینده میرزای شیرازی و مشوق و محرک مردم و روحانیون در مخالفت با امتیاز نامه رژی بود. ناصرالدین شاه نیز با تمام اقتدارش، از شیخ نوری واهمه داشت.[یکبار شیخ جلوی جمع، با صراحت و شجاعت به وی تذکر داده بود که در مسائل شرعی دخالت نکند و او نیز سر به زیر افکنده بود و جرأت جواب نداشت] باری، شیخ فضل الله برای حمایت از میرزای آشتیانی و شکستن حکم شاه، وارد منزل آشتیانی شد. مردم نیز به پا خواستند و شاه مجبور به پس گرفتن حکم تبعید آشتیانی و لغو امتیاز گردید.
✍ در واقع، از زمان پیروزی جنبش تنباکو، استکبار زمان، یعنی انگلیس خبیث، شیخ فضل الله را شناخت و او را مانع اصلی پیاد شدن اهداف شومش ثبت نمود و حرکاتش را از طریق تشکیلات مخفی و ماسونی خود زیر ذره بین قرار داد. از این جهت بود که میرزای شیرازی همواره نگران حال شیخ بود و جویای احوالش.
🔸منابع: حوزه نت، عبرتهای عاشورا، ک-اندیشه سبز زندگی سرخ، ک-تنهای شکیبا علی ابوالحسنی، ک- خاطرات من، ج۱، ک-خاطرات احتشام السلطنه...
🔰ادامه در بخش چهاردهم🔰
🔰بخش چهاردهم🔰
✍ دوره قاجاری به علت وضعیت نابسامان جامعه و استبداد و افزایش تعداد فرنگ رفته ها زمینه را برای عضو گیری لژهایی فراهم کرد که دارای گروه و تشکل سیاسی بودند. ملکمخان از نمونه بارز اشخاصی است که با چنین هدفی فراموشخانه را به عنوان نخستین لژ بیداری ایرانیان تأسیس کرد. از این افراد ازآنجاکه در اروپا با فراماسونری آشنا شده و به عضویت لژهای آن در فرنگ، بهخصوص انگلیس و فرانسه، درآمده بودند، معمولا حامی سیاستهای کشورهای غربی بودند.
ملکمخان یکی از این سیاستمداران بود که با شعار غربیسازی جامعه ایران مجموعه اقداماتی را مدنظر داشت که نخستین آنها بنیانگذاری فراموشخانه بود. برخلاف پنداشت ملکمخان، این مجمع تنها رونوشت و الگوی تقلیدی از مشابه این نهادها در غرب نبود، بلکه از نظر محتوا نیز بهشدت به ایدههای غربیسازی وفادار بود که تنها ارمغان آن تاریکی، طریق ضلالت و گمراهی، وابستگی و غربیسازی برای جامعه ایران بود.
🔸مقاله از: سید مرتضی حافظی/ وبگاه مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، کد مطلب 8018
1. فریدون آدمیت، اندیشههای میرزا فتحعلی آخوندزاده، تهران، خوارزمی، ۱۳۴۹، ص 24.
2. محمود کتیرایی، فراماسونری در ایران، چ دوم، تهران، اقبال، ۱۳۵۵، ص 64.
3. فریدون آدمیت، اندیشه ترقی و حکومت قانون عصر سپهسالار، تهران، خوارزمی، ۱۳۸۵، ص 63.
4. حجتالله اصیل، رسالههای میرزا ملکمخان ناظمالدوله، تهران، نشر نی، ۱۳۸۱، ص 316.
5. همان، ص 24.
6. محمود کتیرایی، همان، ص 69.
7. اسماعیل رائین، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج 1، تهران، امیرکبیر، چ چهارم، 1357، ص 647.
8. خان ملک ساسانی، سیاستگری دوره قاجار، تهران، هدایت، ۱۳۴۹، ص 146.
9. مهدیقلیخان هدایت (مخبرالسلطنه)، خاطرات و خطرات، تهران، زوار، 1344، ص 53.
10. روزنامه وقایع اتفاقیه، پنجشنبه 12 ربیعالاول 1278ق، ص 3.
✍ شیوه های نفوذ فراماسونری در ایران/ نگاهی به نقش میرزا ملکم خان در گسترش فراماسونری🔰
https://mehrnews.com/xpmP6
3⃣🎭 محمد علی فروغی👇
✡✍ محمد علی فروغی چراغدار فراماسونری ایران در دوران پهلوی🔰
http://hamiyannevelayat.ir/fa/news-details/79019/
✡✍ محمدعلی فروغی، یهودی فراماسون🔰
https://jscenter.ir/other-topics/jewish-celebrities/3877/
✡✍ گفتگو با قاسم تبریزی، تحلیلگر تاریخ معاصر درباره ماهیت محمدعلی فروغی، چهره شاخص فراماسونری در دوره رضاخان
کامل گفتگو🔰
http://www.javann.ir/004JyF
https://www.javanonline.ir/fa/news/1030083/
4⃣🎭 حاج سیاح👇
✍ میرزا محمد علی محلاتی از روشنفکران فراماسونر دوره قاجار به سبب سفر 18 ساله به آمریکا، اروپا، هند و شرق آسیا، به «حاج سیاح» مشهور شد.
آقای قاسم تبریزی تحلیلگر تاریخ معاصر، طی گفت و گویی، سیری در خاطرات حاج سیاح داشته و به فرازهایی از این خاطرات در تخریب چهره مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری، مخالفت با علما، تخریب جریان مشروطه و تقویت جریانات فراماسونری و ضد اسلامی اشاره کرده و نتیجه گرفت است که تاریخنگاری معاصر ما تحت تأثیر جریانات ضد اسلامی بوده و هست!
کامل گفت و گو🔰
https://rasanews.ir/fa/news/648289/
🔴 تذکر کانال🔰
✍ بدیهی است که انتشار نظر افراد در قالب نوشتار، مقاله و مصاحبه، به منزله تأیید تمامی موارد مطروحه، نیست.
🔰ادامه در بخش پانزدهم/پایانی🔰
🔰بخش پانزدهم/پایانی🔰
5⃣🎭 اردشیر جی(ریپورتر)👇
✍ اردشير جی ريپورتر طی دوران فعاليت ۴۰ ساله خود در ايران، شبكهای از عوامل انتلجن سرويس (سازمان اطلاعات و امنیت خارجی انگلیس Secret Intelligence Service)
را برجای گذارد كه اعقاب آنان نيز در دوران سلطنت محمدرضا پهلوی اهرمهای اساسی حكومت را به دست گرفتند. نقش پنهان و بس مؤثر او در كارگردانی نخستين شبكههای انتلجن سرويس و نیز بنيانگذاری فراماسونری ايران در تاريخ به ثبت رسیده است.
در سال 1322 ق./1904 م.، اردشير را در زمره "انجمن مخفي" تهران، كه توسط [دو بابی ازلی، یعنی] ملك المتكلمين و سيدجمالالدين واعظ اصفهانی رهبري و اداره ميشد و اعضاي آن عمدتاً از ماسونهاي ايراني بودند، مييابيم.
نصرالله بهشتی اصفهانی، معروف به «ملک المتکلمین» چهره سیاه تاریخ معاصر به دلیل اظهار عقاید ضاله بابیگری از سوی علمای اصفهان تکفیر شد و به شیراز رفت. در شیراز نیز به دلیل فساد عقیدتی مطرود شد و به تهران مهاجرت کرد. وی در تهران نیز مشهور به بابیگری بود. پس از اتصال محفل او به شبکه ماسونی ریپورتر، به عنوان نفوذی وارد دستگاه برخی روحانیون شیعه شد و پس از جلب اعتمادشان[خام کردنشان]، فعالیت رسمی اش در عرصه بخصوص منبر، از سر گرفته شد (بخصوص در بیوت و دم و دستگاه آقایان حامی مشروطه!!!).
از عمده مأموریت های او، وعظ و خطابه جهت تحکیم مشروطه انگلیسی و تخریب شخصیت مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری ره زعیم مشروطه مشروعه بود. فرزند ماسون او (مهدی ملک زاده) نیز مأموریت تحریف تاریخ را به عهده داشت.
ارتباط ویژه ملک المتکلمین با اردشیر جی، سرجاسوس انگلیس در ایران یکی از مسائلی است که درباره ملک المتکلمین باید به آن پرداخته شود. اردشیرجی وی را جزو دوستان خوب خودش معرفی میکند و بعد وقتی نقش مشترک اینها را در برخی اغتشاشات در دوره مشروطه بررسی کنیم، مشخص می شود که تحرکات ملک المتکلمین منشاء خارجی داشته و وابستگی اش به انگلستان کاملا مشهود است.
عکس یادگاری سه نفره ریپورتر، ملک المتکلمین و فرزندش، مهدی ملک زاده، نشان دهنده عمق صمیمیت و نزدیکی میان آنان است و از اسناد تاریخی ماسون ها محسوب می شود...کامل مطلب در دو لینک ذیل🔰
⁉️ اردشیر جی کیست؟
جواب، از خبرگزاري فارس "ويژه نامه 30 سالگي انقلاب اسلامي"🔰
https://www.farsnews.ir/amp/8712070960
6⃣🎭 حسن تقیزاده👇
‼️ تقی زاده از دارسی تا دست داشتن در شهادت مرجع شهید علامه شیخ فضلالله نوری(ره)
✍ تقیزاده روشنفکر غربگرایی بود که موافق تقسیم ایران بین روسیه و انگلیس و مخالف ملیشدن صنعت نفت بود و به دلیل شدت خشم مردم از شهادت شیخ فضلالله نوری(ره) و تجدید امتیازنامه دارسی، ۲ بار مجبور به فرار از ایران شد.
کسی که گفت: ایران باید از فرق سر تا ناخن پا غربی بشود!
روحانی نمای فراماسون نفوذی در دستگاه علمای همسو با جریان غربگرای مشروطه، از عوامل انگلیس در منحرف کردن مشروطه، از عوامل به سلطنت رسیدن و تقویت دیکتاتوری رضاخان و پسرش محمدرضا پهلوی، مروج فرهنگ غرب...کامل مطلب🔰
https://tn.ai/1973697
✍ رهبر معظم انقلاب در سخنرانی نوروزی(۹۸ ش) در حرم مطهر رضوی، شبهروشنفکران داخلی که دنبال ترویج فرهنگ غربی هستند را با حسن تقیزاده، به اصطلاح منورالفکر دوران پهلوی، مقایسه کردند و برخی از خصوصیات آنها را برشمرند👇
💠 امام خامنه ای(حفظه الله): امروز جوانهای مؤمن و مردم انقلابی نخواهند گذاشت این تقی زاده ها حرفشان به کرسی بنشیند.
تقی زاده ها چه می کنند؟
بزک غرب، توجیه و روتوش بدی های غرب، مانع شناخت افکار عمومی نسبت به شرارت باطن دولتهای غربی با تحریف تاریخ/ دفاع از سند ۲۰۳۰ (برگرداندن سبک زندگی اسلامی به زندگی غربی)/ تزریق سبک زندگی غربی با محتوای: افکار غربی، روشهای غربی، لغات غربی در عرصه:(فرهنگ و هنر) ادبیات، افکار، دانشگاهها و مدارس...۹۸/۱/۱
✳️ @ShahidRabe
🔴 به بهانه ایام شمسی درگذشت آقا سید عبدالحسین لاری، یکی از روحانیون حامی مشروطه در خطه فارس/۱۹ اردیبهشت۱۳۰۳ ش
‼️وقتی ایشان به اشتباه خود در فریب خوردن از جریان انگلیسی مشروطه پی برد! قصد جبران نمود! ولی منصرف شد‼️
✍ به گفته مورخان پس از آنکه در مشروطه دوم [آقا سید عبدالحسین لاری] از شیراز به لار برگشت و از کردار و رفتار مشروطه خواهان [جریان غربگرای مشروطه] بطلان و فساد مشروطه بر وی کشف گردید و خدعه و فریب ایشان را فهمید [که انگلیس مسبب این فتنه است] باز حرکت به جانب شیراز نمود و نهایت سعی داشت که [جبران نماید و] مشروطه مشروعه را عملی کند و این مشروطه فاسده باطله را از میان بردارد; فایده نبخشید، پس اعراض فرمود و [منصرف شد و از باب توجیه] مکرر می فرمود که: - مذهب ما مخطِّئه است نه مصوبه و خطا بر غیرمعصوم، جایز است!!!؟ سرکه انداختیم، شراب بیرون آمد!/
[ضمن اینکه اقدامی که لاری در تشکیل حکومت مستقل در منطقه فارس انجام داد، خطر تجزیه ایران را به دنبال داشت.البته این اقدام به دلایل مختلف ازجمله تفرقه، اختلاف و کشته شدن برخی از اطرافیان او، مدت زیادی دوام نیاورد و به شکست انجامید]/آخرین آواز قو، صفحه ۱۳۰/ علی ابوالحسنی منذر، نقل از دوحه احمدیه فی...، سید علی اکبر آیت اللهی
🔰افشاگری و اعتراف تلخ!🔰
✍ شهید مدرس این حقیقت تلخ و مهم تاریخی را در کتاب زرد افشا می کند که:
کشتن [مرجع شهید علامه] شیخ فضل الله [نوری] که اعلم علمای وقت [زمان] بود، هم پیروزی بلشویک های [روس تزاری] اعزامی به ایران بود، هم پیروزی انگلیس، و هم ضایعه برای علمای [بازی خورده] و [حامی مشروطه غربگرا در] نجف و ایران! /برداشت از: ک، تنهای شکیبا/علی ابوالحسنی(منذر)
✍ #لحظه_شناسی، عنوان اصلی و موضوع کلیپهای صوتی نه گانهای است که پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR منتشر کرده و در آن به ۹ مقطع میپردازد که لحظهشناسی یا عدم آن از سوی مردم و نخبگان منجر به رخدادهای مثبت و منفی در طول تاریخ شده است.
🎙کلیپ صوتی روز چهارم، درباره لحظهشناسی «مشروطه» و بی بصیرتیِ علمایِ حامیِ مشروطه است که منجر به بَردار شدنِ کسی شد که می دانست و می فهمید، یعنی مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)
✅ بخشی از بیانات رهبر انقلاب که در این کلیپ صوتی میشنوید:🔰
یک حرکت بجا، تاریخ را نجات میدهد؛ یک حرکت نابجا که ناشی از ترس و ضعف و دنیاطلبی و حرص به زنده ماندن است، تاریخ را در ورطهی گمراهی میغلتاند.
۱۳۷۵/۰۳/۲۰
در همان قدمهای اول با استفاده از روشهای پیچیده، مشروطه را به غیر آن راهی که ملت برای آن حرکت کرده بود - یعنی راه استقلال و آزادی در زیر سایهی اسلام - منحرف کردند؛ بعضی از رهبران مشروطه را متهم کردند، بعضی را اعدام کردند، بعضی را ترور کردند، بعضی را خانهنشین کردند و با غوغاگری بهوسیلهی ایادی خودشان، فضا را تحت نفوذ گرفتند. ده پانزده سالی هم که گذشت، انگلیسیها بدل فن مشروطه و حرکت عظیم ملت ایران را زدند؛ یعنی رضاخان پهلوی را سرکار آوردند. ملت تجربه نداشت؛ حتّی رهبران هم تجربه نداشتند؛ بنابراین دشمن توانست کار خودش را بکند.
۱۳۸۳/۱۲/۲۴
اینکه بنده مسئلهی #بصیرت را برای خواص تکرار میکنم، به خاطر این است. گاهی اوقات غفلت میشود از دشمنیهائی که با اساس دارد میشود؛ اینها را حمل میکنند به مسائل جزئی. ما در صدر مشروطه هم متأسفانه همین معنا را داشتیم. در صدر مشروطه هم علمای بزرگی بودند -که من اسم نمیآورم؛ همه میشناسید، معروفند[۱]*- که اینها ندیدند توطئهای را که آن روز غربزدگان و به اصطلاح روشنفکرانی که تحت تأثیر غرب بودند، مغلوب تفکرات غرب بودند، طراحی میکردند؛ توجه نکردند که حرفهائی که اینها دارند در مجلس شورای ملىِ آن زمان میزنند، یا در مطبوعاتشان مینویسند، مبارزهی با اسلام است؛ این را توجه نکردند، مماشات کردند. نتیجه این شد که کسی که میدانست و میفهمید -مثل مرحوم شیخ فضلالله نوری- جلوی چشم آنها به دار زده شد و اینها حساسیتی پیدا نکردند؛ بعد خود آنهائی هم که به این حساسیت اهمیت و بها نداده بودند، بعد از شیخ فضلالله مورد تعرض و تطاول و تهتک آنها قرار گرفتند و سیلی آنها را خوردند؛ بعضی جانشان را از دست دادند، بعضی آبرویشان را از دست دادند. این اشتباهی است که آنجا انجام گرفت؛ این اشتباه را ما نباید انجام بدهیم.
۱۳۸۸/۱۲/۰۶
[۱]* شیخ محمد کاظم (معروف به آخوند خراسانی)/مقیم نجف
شیخ محمد حسین نائینی/مقیم نجف
شیخ حسین خلیلی طهرانی/مقیم نجف
شیخ عبدالله دیوشلی(معروف به مازندرانی)/مقیم نجف
سید عبدالحسین لاری/ فارس-شیراز
سید عبدالله بهبهانی/تهران
سید محمد طباطبایی/تهران
شیخ نورالله اصفهانی(معروف به حاج آقا نورالله)/اصفهان
شیخ محمد تقی نجفی(معروف به آقا نجفی)/اصفهان
🔸لینک مطلب + کلیپ صوتی در سه کیفیت👇
https://farsi.khamenei.ir/audio-content?id=18343
✳️ @ShahidRabe
🏴 ۸ شوال سالروز تخریب قبور مقدس #بقیع (یوم الهدم)، تسلیت باد
🎥 کلیپ دیدنی از موقعیت مرقد های تخریب شده ائمه اطهار (علیهم السلام) توسط وهابیون
✍ بقیع اولین مزاری است که به دستور رسول اکرم (ص) توسط مسلمانان صدر اسلام ایجاد شد. ابن اثیر میگوید: «بقیع در لغت به محل وسیعی که دارای درخت یا ریشه درخت باشد، گفته میشود »
در ۱۷ محرم ۱۳۲۰ قمری (۱۲۲ سال قبل) مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری اعلی الله مقامه، پس از ۱۷ روز، از مکه مکرمه (اتمام مناسک حج)، وارد مدینه منوره شدند و تا چهارم صفر در آنجا اقامت کردند و همزمان با زیارت، به مشکلات شیعیان و مزار مطهر پیامبر اسلام(ص) و ائمه بقیع علیهم السلام رسیدگی نمودند.
در آن دوران، مدینه، تحت حکومت عثمانی قرار داشت.
امارت مدینه در اواخر سده سوم و چهارم ق. میان سادات حسینی ونوادگان جعفر بن ابیطالب دست به دست میشد. تا روزگار عثمانی، شاخههایی از سادات حسینی همانند بنیمهنا، بنیجماز و بنیمنصور امارت مدینه را عهدهدار شدند.
۱۶سال پس از شهادت مرجع شهید (۱۳۲۷ ه.ق)، در شوال سال ۱۳۴۳ ه.ق. (می 1925 میلادی) وهابیان به سرکردگی «عبدالعزیز بن سعود»، پس از اشغال مکه، روی به مدینه آوردند و پس از جنگ با مدافعان شهر، آن را اشغال نمودند. آنان در هشتمین روز این ماه، اقدام به تخریب قبور ائمه بقیع و دیگر قبور آن کردند.
🔸منابع: ک، تنهای شکیبا/ویکی حج/خبرگزاری ابنا و فارس/کانال دکتر موسی نجفی ...
✳️ @ShahidRabe