eitaa logo
کانال تخصصی شهید رابع علامه شیخ فضل الله نوری
5.5هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
288 ویدیو
403 فایل
کانال تخصصی شهید رابع علامه ذوالفنون، فرید و بصیرِ عصر، جامع معقول و منقول، مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری ره سیره، مواضع و آثار مقالات، نظرات پژوهشگران و... کانال دوم در سروش(لوایح): 📲https://splus.ir/Lavayeh_ShahidRabe خادم کانال: @HHAMIDII20
مشاهده در ایتا
دانلود
ترم 2 شیخ فضل الله 20.mp3
7.22M
🔰 جلسات مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) 🔰 جلسه بیستم/ جلسه پایانی از ترم دوم 🔰 درس 🎤 با تدریس 👈 انتشار فایل بلامانع است ✳️ @ShahidRabe
🎬 از سلسله مباحث حجت الاسلام والمسلمین پناهیان در برنامه «وقت سحر» شبکه افق 🎬 برنامه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ ش/۲۸ رمضان الکریم ۱۴۴۳ق ✍ موضوع: مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)🔰 ✅ غرب شناس ترین عالم در دوران خویش ✅ هوش بالای سیاسی و استراتژیک ایشان برتر از علمای حامی مشروطه ✅ معرفی آثاری از پژوهشگر فقید، علی ابوالحسنی(منذر) درباره ایشان ✅ اعلام خبرهایی درباره🔰 ◽️برگزاری مراسم بزرگداشت شیخ در حوزه علمیه تهران ◽️قصد شهرداری تهران برای بازسازی بیت در حال تخریب شیخ (بیت مقدسی که مدت ۱۸ ماه مدفن و امانت دار جنازه سالم شیخ قبل از انتقال به قم بود) ◽️قصد شهرداری تهران برای ساخت تندیسی باشکوه از شیخ و نصب آن در محل شهادت ایشان و ... ✍ کامل سخنان آقای پناهیان را از تلوبیون و در لینک زیر مشاهده فرمایید👇 http://www.telewebion.com/episode/0x28715a5 ✳️ @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‼️ درباره و فراماسون ها بیشتر بدانیم🔰 🔴✍ توضیحات فیلم و تصاویر بالا🔰 🎬 مستند نقش روحانی نمایان و نویسندگان وابسته به در به انحراف کشاندن و به شهادت رساندن مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری اعلی الله مقامه، رهبر نهضت اسلام خواهی مشروطه (مشروعه) 📷 تصاویر ماسون های نفوذی معروف، که مأمور تخریب (ترور شخصیت) مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) از طریق زبان و قلم...بودند👇 میرزا ملکم خان/اردشیر جی ریپورتر/محمد علی فروغی/ادوارد براون/روحانی نما نصرالله بهشتی بابیِ معروف به ملک المتکلمین/مهدی ملکزاده فرزند ملک المتکلمین/روحانی نما ابراهیم زنجانی(یهودی زاده، شاگرد و معتمدِ آخوند محمد کاظم خراسانی و رئیس دادگاه فرمایشی که حکم به قتل شیخ فضل الله داد)/روحانی نما حسن تقی زاده، عامل اصلی بردار کردن شیخ فضل الله، که از معممی درآمد/روحانی نما اسدالله خرقانی(نفوذی در بیت آخوند خراسانی و دیگر علمای حامی مشروطه و دریافت کننده فتوا از آنها بر علیه شیخ فضل الله ره)/روحانی نما محمد ناظم الاسلام کرمانی(نفوذی در بیوت علمای حامی مشروطه و از بنیانگذاران انجمن های مخفی)/روحانی نما احمد کسروی مرتد که‌ از معممی درآمد/فریدون آدمیت/روحانی نما محمدعلی محلاتی(حاج سیاح)که از معممی درآمد/روحانی نمایِ بابی ازلی جمال واعظ اصفهانی(پدر محمد علی جمالزادهِ بابی ازلی) 📷 مرکز فعلی فراماسونری در شهر ایلات اسرائیل(فلسطین اشغالی) 🔰ادامه در بخش دوم🔰
🔰بخش دوم🔰 🎭 فراماسونری (تاریخچه، ماهیت، اهداف و نقش خباثت آلود و جنایت آمیز آن در تاریخ معاصر، از جمله منحرف کردن مشروطه و به شهادت رساندن زعیم نهضت اسلام خواهی و ضد استکباری مشروطه (مشروعه)، مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری (ره) ✍ فراماسونری (فرانسوی: Franc-maçonnerie‎ و انگلیسی: Freemasonry‎) به سازمان‌های پنهان برادری! پراکنده و مستقل گفته می‌شود! واژه فراماسونری از free stonemason در انگلیسی به معنی سنگ‌تراش آزاد یا بنّای سنگ‌تراش آزاد و از franc-maçonnerie در فرانسوی به معنی سنگ‌تراش درستکار! گرفته شده‌. در گذر زمان، سنگ‌تراشی فیزیکی در آن به حاشیه رفته و پیمان برادری مرموز و پایبندی به رسوم غیر متعارف در آن برجسته شد و... به عضو فراماسونری، فراماسون یا ماسون می‌گویند Mason در واقعیت امروز، فراماسونری تشكيلاتی است صهیونیستی با مدیریت انگلیسی و شعبات متعدد در گوشه و کنار جهان. مقر اصلی آن در حال حاضر طبق شواهد(تصویر بالا) در شهر ایلات اسرائیل(فلسطین اشغالی)است! پنهان روشی و نخبه گرایی در تشكيلات فراماسونری دو ويژگی اصل است. "پنهان روشی" برای اينكه افرادی خارج از تشكيلات با اهداف و روش هاي آن آشنا نشوند و "نخبه گرايی" را از اين جهت برگزيدند كه قصدشان تسخير كشورها و كل جهان است با استفاده از و برای(جاسوسی، انحراف افکار، تحریف حقایق با انحصاری کردن تاریخ نگاری، تخریب و حذف مخالفین و مزاحمین) و... ✍ فراماسونری به روایت دکتر موسی فقیه حقانی، مورخ شهیر معاصر/ نشست آموزشي جمعيت دفاع از ملت فلسطين درباره فراماسونري درايران علي رغم شعارهاي زيادي كه پيرامون اين قضيه منتشر شده كار جدي انجام نشده است. شايد كتاب هايي كه درباره فراماسونري نوشته شده و دربين مردم توزيع شده، بيش از 10 جلد نباشد و حتي بعضي از اين كتاب ها هم با اهداف و اغراض خاصي نوشته شده اند. براي مثال كتابي كه «اسماعيل رائين» درسال 1347 منتشر كرده با وجود اسنادي كه مي توان به آن استناد كرد اما با اهداف خاصي نوشته شده و اسناد آن انتخاب شده است و حتي در بعضي اسناد نيز دستكاري و اعمال نظر صورت گرفته است. مشكل ديگر درباره شناخت فراماسونري، پنهاني بودن فعاليت هاي اين تشكيلات است. در اصل، تعريف تشكيلات فراماسونري اين است كه بگوييم: فراماسونري تشكيلات يا جمعيتي است، پنهان روش و نخبه گرا. در تشكيلات فراماسونري اين دو ويژگي اصل است. پنهان روشي را براي اين انتخاب كرد كه افرادي خارج از تشكيلات با اهداف و روش هاي آن آشنا نشوند و نخبه گرائي را از اين جهت برگزيدند كه قصدشان تسخير كشورها و كل جهان است. از اين جهت به هر كشوري كه وارد مي شود سراغ نخبگان مي رود و سعي دارد تا امور اساسي و شريان هاي اقتصادي، فرهنگي و سياسي آن كشور را به دست بياورد و در آن منطقه نفوذ كند و بعد در مناطق ديگر نفوذ خود را گسترش دهد. در جهان عرب با توجه به ظهور پديده اسرائيل و تشكيل حكومت نامشروع آن در فلسطين و درگيري ملت ها و نخبگان آن جوامع با اين مسئله هرچند كه دولت هاي آنان نسبت به اين مسئله بي اعتناد بودند. بيشتر از ما مواجه هستند و درباره اش تحقيق كرده اند. اما درباره ميزان مطالعات و ژرفاي تحقيقات آنها متأسفانه ترديد وجود دارد. آنها در ريشه يابي فراماسونري نتوانسته اند عمق مطلب را پيدا كنند. با توجه به تعريفي كه فراماسونرها از خودشان ارائه مي دهند، فراماسونري يك جمعيت بنّايي است كه از ابتداي خلقت تا به حال سابقه تشكيلاتي داشته است. عبارت فراماسون هم از دو بخش «فري» و «ماسون» تشكيل مي شود، به معناي بنّاي آزاد. مي گويند بنّاي آزاد بنّايي بوده كه برخلاف ساير صنوف بيگاري نمي داده. ظاهرا در قرون وسطي صاحبان صنوف بيگاري مي دادند به جز بناها. اين توجيهي است كه آنها براي اسم و عنوان فراماسونري آورده اند. درباره تاريخچه فراماسونري هم دو نوع پيشينه در مقابل ما مي گذارند. پيشينه قديمي كه عرض كردم از زمان آدم تا زمان حال را شامل مي شود. اين مسئله متأسفانه در ايران رواج پيدا كرده و اديب الممالك فراهاني در آن قصيده اي كه در زمان مشروطه گفته درخصوص تاريخچه فراماسونري به حضرت آدم به عنوان اولين فراماسونري اشاره كرد. و در زمان حضرت سليمان گسترش پيدا كرده. وي تمام انبياء حتي ائمه شيعه را هم در اين زمره قرار مي دهد و اين تعبيري است كه چندان عقلاني نبوده و سند معتبر هم ندارد. دراين گرايش و تحليل رنگ و صبغه هاي يهودي را مي توان ديد. در گرايش دوم، ريشه فراماسونري را در انجمن هاي صنفي و يا صنف بنايان جستجو مي كنند. اين پيشينه سازي با هدف پنهان كردن ريشه هاي اصلي فراماسونري است و به نيت به دست آوردن يك مشروعيت تاريخي ارائه شده درحالي كه اگر ما فراماسونري را محصول دوره استعمار جديد بدانيم آن موقع معلوم مي شود كه اين جمعيت براي چه هدفي تأسيس شده است. 🔰ادامه در بخش سوم🔰
🔰 بخش سوم 🔰 واقعيت اين است كه ما تا قبل از سال 1717 ميلادي هيچ لژي نداشته ايم. دراين سال تعدادي لژ در لندن تأسيس شد به نام «لژ بزرگ انگلستان» كه در واقع مادر همه لژهاي جهان است. الان هم هر لژي تاسيس مي شود اگر بخواهد مشروعيت بگيرد، بايد لژ بزرگ انگلستان مستقيم يا غيرمستقيم آن را تأييد نمايد. درسال 1714 ميلادي «خاندان هانوور» در انگلستان قدرت را در دست مي گيرند. كه عمدتاً يهوديان از اين خانواده حمايت مي كنند. انگلستان در آن روزگار جامعه اي بود متشكل از فرقه ها، اديان و گروه هاي متضاد و اين جمعيت با شعار تسامح و تساهل به وجود آمد. دو نفر از كشيشان در رأس اين جمعيت قرار دارند كه هر دو پروتستان هستند. بعضي از اين كشيشان با خاندان هاي يهودي ارتباط دارند. و اصلا خميره مايه فكري اين جمعيت از انديشه و مرام يهودي ها گرفته شده و اصلا تفكر آنها ديني نيست بلكه اساس اين تفكر ساخت غرب جديد و جهان جديد است. جرياني كه نگاه بشر را از آسمان گرفته، به زمين معطوف مي كند و با ترويج «اومانيست» و «جهان وطني» سعي دارد نبض تحركات سياسي فرهنگي جهان را به دست بگيرد. علاوه بر خاندان هانوور، سه فرقه ديگر در تشكيل فراماسونري نقش داشتند، اول «كابالائيست ها» هستند كه در امور اسرارآميز و سحر و جادو فعال هستند. اين فرقه هم در مذهب يهود و هم در مذهب مسيحيت بودند يعني كابالائيست هاي يهودي و كابالائيست هاي مسيحي. فرقه دوم «يسوعيان مسيحي» هستند كه آنها هم در امور جادوئي و سحر و كيمياگري وارد بودند و فرقه سوم «روزن كروتزها» يا فرقه گل سرخ هستند كه فعاليت اين ها دفاع از زائران بيت المقدس بود و براي امن كردن مسافرت مسافران به كار صرافي و اقتصادي مي پرداختند. به اين شكل كه به بهانه اينكه راهها ناامن اموال زائران رامي گرفتند و حواله مي دادند كه اين حواله ها را در بيت المقدس به پول تبديل كنند و بعد از مدتي اين جريان به قدرت اقتصادي سياسي و نظامي تبديل شد. در اين جريان به خوبي پيوند مسيحيت با يهود آشكار است و آن جريان مسيحيت صهيونيستي از اين جا شكل مي گيرد. خبري ديدم در خصوص ملاقات پاپ بندكيت چهاردهم با يك ساحره مسيحي و در اين ملاقات ازخدمت ساحران به مسيحيان و مقابله با دشمنان تشكر كرده است. الان در قرن 21 پاپ به راحتي اين ملاقات را انجام مي دهد. توجه كنيد در قرن 15 و 16 ميلادي ارتباط بين ساحران و جادوگران با مسيحيان و يهوديان چقدر بوده! از اينجاست كه پيشگوئي هاي نوستراداموس مجال پيدا مي كند كه مطرح بشود. از ادغام خاندان هانوور در اين دسته هاي ديگر، از كابالائيست ها و يسوعيان مسيحي جمعيت فراماسونري شكل مي گيرد. فراماسونري تاريخ خود را به دو بخش تقسيم مي كنند: تاريخ نظري و تاريخ عملي. فراماسونري عملي مربوطه دوره اي است كه بنايي در اين جمعيت صورت گرفته. البته شواهد تاريخ اين موضوع را رد مي كند. درباره فراماسونري نظري مي گويند غير از بناها افراد ديگري هم وارد تشكيلات شدند. اينها اول به فرانسه مي روند و با شعارهاي خود كه آزادي، برابري و برادري است انقلاب معروف فرانسه را به راه مي اندازند. به تدريج فرانسه و ديگر جاهاي اروپا به تسخير درمي آيند و بعد باز پشتوانه هاي يهود به سمت مشرق زمين حركت مي كنند. در كشورهاي شرقي فراماسونري، علاوه بر پرورش جاسوس، به دنبال كارهاي فرهنگي است كه در نتيجه آن فعاليت هاي فرهنگي، افراد جوامع براي پذيرش استعمار آماده مي شوند و هدف استعمار نوين هم برخلاف استعمار كهنه در پي ساختن جهان طبق انگاره هاي خود است و هدف فراماسونري اين است كه جوامع اين انگاره ها را بپذيرند. استعمار قديم با كشتي هاي نظامي خودش در كشورهاي شرقي حضور پيدا مي كرد اما اين بار براي اينكه بتوانند محيط را براي حضور خود امن بكنند، مستلزم اين است كه جامعه با اهداف و آرمان هاي آنان همسان بشود. بنابراين فراماسونري در قرن 19 به يك جمعيت مرموز، مقتدر، پر شاخ و برگ و جهان شمول تبديل مي شود. بعد از 200 سال از تشكيل لژ بزرگ حالا جريان فراماسونري به زنجيره اي از لژهاي متعدد در سراسر جهان تبديل شده كه همه در خدمت لژ مادر هستند مي شود. 🔰ادامه در بخش چهارم🔰
🔰 بخش چهارم 🔰 و در اين زمان مي توان لژهاي فراماسونري را به سه دسته تقسيم كرد: يك دسته لژهاي سه درجه اي هستند كه عمدتاً در انگلستان و اسكاتلند رواج دارند. دسته دوم لژهاي سي و سه درجه اي هستند كه عمدتاً در آمريكا و فرانسه هستند و يك دسته ديگر طيف هفت درجه اي هستند. البته در مصر، لژهاي صد درجه اي هم وجود دارد. شعارهاي فراماسونري كه بسيار جذاب هستند، برادري، برابري و آزادي است. درباره آزادي فقط مطرح مي كنند كه اين تشكيلات براي آزادي بشر آمده، حالا آزادي از چه؟ نمي گويند. اما بيشتر به آزادي هاي سياسي و امثال اين مربوط مي كنند. اما در حقيقت در اروپا وقتي اين شعارها مطرح شد منظور اين بود كه طبقه بورژوا آزاد بشود. آن موقع طبقه بورژوا در اروپا آزاد نبود. وقتي دم از برابري مي زند مي خواهد با طبقه اشراف برابر بشود. و درباره برادري هم منظور اين است كه همه در اين تشكيلات با هم برادرند. يعني پادشاهي هم كه در اين تشكيلات وارد مي شود. با بقيه همسان است و در يك جايگاه. «مونتسكيو» يك تعبير در مورد نژاد سياه دارد. كتاب روح القوانين او را خود فراماسون ها مي گويند كه مانيفست فراماسونري است. او مي گفت: «من باور نمي كنم خدا با شعوري كه دارد اين موجود كريه را با اين موهاي وزوزي و لبهاي كلفت و بيني پهن به عنوان انسان خلق كرده باشد» بنابراين معلوم مي شود اينها واقعاً طرفدار آزادي و برابري نيستند. در حالي كه خود بزرگترين سيستم برده داري را در اختيار دارند. در فراماسونري برادري، يعني وقتي كه فردي وارد فراماسونري مي شد همه فراماسون هاي ديگر برادر او محسوب مي شوند و همه افراد عضو، حق دارند از امكانات استفاده نامشروع ببرند امكان زد و بند و غارت اموال را داشته باشند. در ايران نيز اين مسئله اتفاق افتاد. نظير برادران هومن در غارت ده ونك. چندي پيش با يك فراماسون كه دو سال پيش فوت شد مصاحبه كردم او قاضي بود و تعريف مي كرد كه وقتي عضو فراماسونري شدم و نقاب از چهره من برداشتند وحشت كردم زيرا عمده كساني را ديدم كه پرونده هايشان در دادگستري زيردست من بود. به جرم زمين خواري، رشوه و كلاهبرداري و غيره. برادري براي چنين موقعيت هايي براي فراماسونرها كاربرد داشت. اما مباني نظري فراماسونري، در قانون اساسي فراماسونري كه توسط «جيمز اندرسن» كشيش پروتستان با سابقه يهودي تدوين شد، اين طور بيان شده است كه در فراماسونري موضوع مذهب و سياست جايي ندارد و همه مذاهب مي توانند وارد فراماسونري شوند به شرط آنكه اصرار به مذهب خود نداشته باشند. به عبارت ديگر، با ترويج پلوراليسم مواجه هستيم. موضوع دوم، ترويج اومانيسم است كه اينها خود را مروج تربيت انسان مي دانند كه اين تربيت مبتني بر دين نيست. چون فراماسونرها عمدتا بي دين هستند و بخشي از آنها فقط به خدا اعتقاد دارند. يعني دئيست هستند. حتي فراماسونرهاي فرانسوي به خدا هم اعتقاد ندارند. بنابراين حرفG كه از علائم فراماسون هاست و حرف اول كلمه God به معني خداست در علائم لژهاي فرانسوي ديده نمي شود. ترويج ليبراسيم و سكولاريسم هم از تفكرات اينهاست و در نهايت «جهان وطني» كه شعار يهودي ها است و آنها مطرح مي كنند. با اين مقدمه به نقش فراماسونري در جهان اسلام و ايران مي رسيم. ايرانيان وقتي به هندوستان سفر كردند اولين بار با فراماسونري آشنا شدند و اين كلمه وارد ادبيات ما شد. يكي ديگر از مبادي ورودي فراماسونري عثماني است. غير از اين ها سفرايي كه از ايران به خارج فرستاده شدند هم فراماسون مي شوند و برمي گردند. اتفاقا در فراماسونري ايران يك يهودي زاده نقش اصلي را ايفا مي كند و اولين فراماسون ايراني فردي به نام «ميرزا ابوالحسن خان ايلچي» است كه متعلق به خانواده كلانتري است كه در زمان اينها يهوديان وارد دستگاه شدند و قصد داشتند ايران را به تصرف خود درآورند. سفير وقت انگليس «سرگوراوزلي» در ايران با دو دستور وارد ايران مي شود. يك دستور از جانب «جرج سوم» پادشاه انگليس كه مأمور مي شود اطلاعات جامعي از ايران تهيه و ارسال كند و دستور دوم او تأسيس لژ فراماسونري در ايران به نام «لژ اصفهان» بود. سرگوراوزلي طي نامه اي كه به لندن مي فرستد، مي نويسد كه براي حفظ مستعمرات انگليس، بايد ايران در يك توحش و بربريت دائم نگه داشته شود. شايد منظور او حفظ جامعه ايراني در وضعي آشفته، بي قانون و پراكنده است. به همين دليل هرگاه ما خواستيم پيشرفتي به دست بياوريم انگليسي ها مانع شدند و حتي بعد از انقلاب هم آنها اين سياست را دنبال كردند. 🔰ادامه در بخش پنجم🔰
🔰 بخش پنجم 🔰 اولين لژ فراماسونري كه در ايران به وجود آمد و همه بر آن اذعان دارند «فراموشخانه ميرزا ملكم خان» است. در تأسيس اين فراموشخانه چند چهره علني و يك چهره پنهان داريم. چهره هاي علني يكي همين ميرزا ملكم خان است «جلال الدين ميرزا» و «حاج سياح» و تعدادي ديگر هستند كه عملكرد اين جمعيت در راستاي همان پراكنده و آشفته نگه داشتن شرايط اجتماعي ايران است. قرارداد «رويتر» را ميرزا ملكم خان و ميرزا حسن خان سپهسالار با شخصي به نام «اسرائيل يوسفات» يك يهودي ظاهرا هندي تابع انگلستان منعقد مي كنند كه در طي آن منابع زيرزميني و روي زميني ايران به مدت 70سال در اختيار بيگانگان قرارداده مي شود. كاري كه حتي امپراطور انگلستان هم آن را باور نمي كرد كه واقعا چطور ممكن است يك حكومتي چنين كاري بكند؟! بساط لژ ميرزا ملكم خان با هوشياري و غيرت حاج ملاعلي كني برچيده مي شود. حاج ملاعلي كني حداقل دونقش برجسته در تاريخ ايران دارد كه يكي بر هم زدن قرارداد رويتر و ديگري برچيده كردن بساط لژ ميرزا ملكم خان است. در سال 1317 هجري، بعد از مرگ ناصرالدين شاه يك انجمن به نام انجمن اخوت در ايران تشكيل مي شود كه صورت ظاهري آن فعاليت هاي درويشي است و در خفا محل تجمع و تشكيل جلسات فراماسونري است. فراماسونري با تأكيد بر پلورالسيم و نسبي گرايي فرصتي ايجاد مي كند تا دگرانديشان و ساختارشكنان بتوانند در آن حضور پيدا كنند. سال1322 هجري قمري زمينه هاي تأسيس اولين لژ رسمي به وجود مي آيد. عقيده بر اين است كه لژ ملكم خان رسمي نبوده در تأسيس لژ بيداري عناصر دگرانديش و يهوديان نقش داشتند. يهوديان مدارسي در سراسر جهان ايجاد كردند به نام آژانس اسرائيليان. اين مدارس را يهوديان فرانسه در ايران تأسيس كردند، هفت استاد اين مدارس در زمره مؤسسين لژ بيداري هستند. به اضافه اردشير جي جاسوس و محمدعلي فروغي و تقي زاده و بقيه كه در ليست لژ بيداري اسامي شان ذكر شده است. از اين تاريخ يعني 1324 هجري فراماسونري در ايران به دو شاخه تقسيم مي شود. دو شاخه اعتدالي و افراطي، شاخه اعتدالي را عباسقلي خان آدميت اداره مي كند و شاخه افراطي را اردشير جي. درگير و دار مشروطه دسته اول براي آرام كردن جامعه به سمت مذاكره با محمدعلي شاه مي روند و تحولات را در درازمدت دنبال مي كنند. اما شاخه افراطي در تمام اغتشاشات مشروطه نقش داشتند. اين جانب اصل مشروطه را حركت مثبتي براي ملت مي دانم. اما طيف هاي مختلفي در اين جريان حضور داشتند كه حضور اين طيف ها نسبت به اهداف اين جريان بدبيني ايجاد مي كند. يكي از جرقه هاي مشروطه چوب خوردن تجار قند در تهران بود. اسناد تاريخي نشان مي دهد محرك علاءالدوله حاكم تهران، در چوب زدن ميرزاهاشم قندي كه يكي از تجار قند بوده فردي به نام ميرزا حسن خان رشدي، يك فراماسونر است و بنا به نقلي پدر مدارس جديد نيز است. پس از چوب زدن تجار تهران، مردم شورش و به اين عمل اعتراض مي كنند. ميرزا ملك منصور (شاه السلطنه) پسر مظفر الدين شاه كه يك فرماسونر است به صدراعظم مراجعه مي كند و به جاي اينكه آشوب را آرام كند عين الدوله را تحريك مي كند به ايستادن جلوي مردم كه اين واقعه منجر به كتك خوردن بعضي علما و عصبانيت بيش از حد مردم و حتي كشته شدن «عبدالحميد» روحاني جوان مي شود و آتش مشروطه اينگونه برافروخته مي شود و اداره امور را از دست نخبگان اصيل و متفكران و روحانيت شيعه خارج كرد و بدست مجامع ماسوني داد. از آن روز تا كودتاي 1299 و بعد از آن، ايران روي آرامش را نديد. هر وقت ايراني ها خواستند به توافق برسند فراماسونرها با توطئه گري مانع شدند و كار را به، به توپ بستن مجلس كشاندند و باعث دخالت گسترده انگليس و روسيه در ايران شدند و با تحصن در سفارت روسيه و انگليس ماهيت غيربومي و غيرملي به انقلاب مشروطه ايران دادند و با فتح تهران عملا كنترل ايران را به دست آوردند. ملكم خان در خدمت صهيونيسم بود و هيچ اعتقادي به اديان ثلاثه (نه اسلام، نه مسيحيت نه يهوديت) نداشت. در خاطرات ناصرالدين شاه آمده كه در پاريس يا لندن ملكم خان، روچيلد را به ديدن ما آورد و روچيلد در خصوص وضعيت يهوديان از حكومت وقت امتيازاتي مي خواستند. ناصرالدين شاه به آنها مي گويد چرا نمي رويد فلسطين را بخريد و يهوديان را در آنجا جمع كنيد و بعدها تاريخ نشان داد كه آنها چنين تصميمي داشتند. چون «تئودور هرتزل» كه نزد سلطان عبدالحميد پادشاه عثماني رفته بود از او مي خواهد كه اجازه مهاجرت يهوديان به فلسطين را بدهد و بهاي سنگيني نيز تقبل مي كند. حاضر مي شود تمام بدهي خارجي امپراطوري عثماني را بپردازد و 8 كشتي طلا به امپراطوري بدهند و در ازاي چنين مبالغ هنگفتي فقط اجازه مهاجرت و اسكان در فلسطين را مي خواستند. اما عبدالحميد نمي پذيرد و همين موجب واژگوني دولت او مي شود. 🔰ادامه در بخش ششم🔰
🔰 بخش ششم 🔰 در توطئه سرنگوني حكومت سلطان عبدالحميد و فروپاشي امپراطوري عثماني سه بخش به خوبي با همديگر همكاري مي كنند: دسته اول روشنفكران هستند. دسته دوم يهوديان و دسته سوم بهائيان ايران هستند. بهائيان كه در دوره ناصرالدين شاه از ايران رانده مي شوند به بغداد مي روند و به بهانه نزاع ميان بابيه و بهائيه، بهائيان به عكا (فلسطين اشغالي) مي روند و بابيه به قبرس. سال 1327ه. اوج حاكميت بهائيان است و آن ها كمك هاي بي شائبه به دستگاه اطلاعاتي و ارتش انگلستان مي كنند. به همين دليل است كه عباس افندي بعد از اينكه امپراطوري عثماني از هم مي پاشد به لقب «سر» ملقب مي شود. اسناد موجود در لژ بيداري گواه اين مطلب است كه حتي تعيين يك حاكم محلي با تأييد لژ بيداري انجام مي شده است. مثلا اديب الممالك فراهاني در يك نامه از لژ اجازه مي گيرد كه من را حاكم فسا كرده اند آيا من بروم يا نه؟ بعد هر اتفاقي كه آنجا مي افتد به لژ گزارش مي دهد. حتي تدوين قانون اساسي را نيز آنها انجام مي دهند؛ برپايه ترجمه قانون اساسي كشورهاي فرانسه، بلژيك، انگلستان، توسط تقي زاده، فروغي و سيدنصرالله تقوي انجام شد. و اين سه نفر از اعضاي اصلي لژ بيداري ايران هستند. نظام حقوقي ايران كه به سمت سكولاريستي شدن پيش مي رود زير نظر اينان بوده است. اوضاع حقوقي و قضايي و عمده تحولات زير نظر اين سه تن شكل مي گيرد مشيرالدوله پيرنيا (ميرزا حسن خان) به لژ «گرانداوريا» نامه مي نويسد و مي گويد ما مي خواهيم تغييرات گسترده قضايي و حقوقي در ايران ايجاد كنيم. شما يك حقوقدان به ما معرفي كنيد و آنها نيز «مسيو پرني» را به ايران مي فرستند. و تحولات حقوقي در ايران اتفاق مي افتد كه ميرزا علي اكبر خان داور آن را به اوج مي رساند. به هر حال امري نيست كه دخالت اينها در آن نباشد. از به دار زدن شيخ فضل الله نوري(ره) توسط همين كميته فراماسونري- كه يك طرف آن يپرم ارمني و طرف ديگر آن شيخ ابراهيم زنجاني يهودي زاده است در كسوت روحاني، و از 12 نفر كميته [به ظاهر] انقلابي، 9 نفر عضو لژ بيداري هستند- تا كودتاي 1299 توسط اينان صورت مي گيرد. فاتحين تهران قصد تحولات فرهنگي سياسي را دارند و دولت را نيز در دست دارند. با زور مي خواهند دولت مدرن را در ايران سر كار بياورند و پروژه مدرنيزاسيون را در ايران اجرا كنند همان روشنفكراني كه در عهد قاجار دم از قانون و آزادي مي زدند الان در خدمت لژ بيداري و در فكر تحولات گسترده هستند. كشتار علما و برخورد با جريانات فايده نمي كند. بنابراين از سال 1292 تا 1299 ايجاد دولت مدرن و ديكتاتوري نو را ترويج مي كنند. كودتاي 1299 يك كودتاي ماسوني است كه همه طيف ها در آن حضور دارند: بهايي ها، يهودي ها، مسيحي ها، علي اللهي ها، صوفي ها و اردشيرجي كه در خاطرات خود به صراحت گفته همه كاره كودتاي 1200 من بودم. و ارتباط او با كانون هاي يهودي كاملا مشخص شده است. و در دوره پهلوي دوم انتقال قدرت از پهلوي اول به دوم توسط يك فراماسونر به نام محمدعلي فروغي انجام مي گيرد. در سال 1947 لژ بزرگ تشكيل مي شود و در سال 1948 لژ عالي اسكاتي و قريب به 50، 60 لژ فراماسونري در آن زمان در ايران فعال هستند كه حدود 5 هزار نفر عضو دارد كه در همه اركان حكومتي حضور دارند. نمايندگان سنا، مجلس، رؤساي دانشگاه ها، وزراي كابينه و حتي در ميان بازرگانان و سفرا و غيره. وقوع انقلاب اسلامي باعث تعطيل شدن لژهاي فراماسونري در ايران شد اما تفكر فراماسونري در قالب هاي ليبراليسم، پلوراليسم، نسبي گرايي و... ترويج شد و هنوز هم به قوت هر چه تمامتر ترويج مي شود. 🔸منبع: فارس نیوز از کیهان 🔰ادامه در بخش هفتم🔰
🔰 بخش هفتم 🔰 ✍ فراماسونری به روایت مورخ فقید، علی ابوالحسنی (منذر)🔰 الف) زیربنای فکری یکی از جریان‌های مرموز و خطرناکی که نفوذ فرهنگی ـ سیاسی استعمار را هموار می‌سازد، «فراماسونری» است. سازمانهای فراماسونری در ممالک اسلامی و فراموشخانه در ایران، حامل بار فرهنگ اومانیستی و عهده‌ دار پخش و انتشار اومانیسم (اصالت نفس اماره!) به مثابۀ زمینه ‌سازِ فکر ی نفوذ و حاکمیتِ استعمارگران جهان ‌خوار بوده و خواهند بود. شعار فراماسونها « آزادى» ، «برابرى» و «برادرى» است . مفهوم اومانيستى ـ ليبراليستىِ ۳ واژۀ فوق ، چنین است: 🔹آزادى (لِيبرته = Liberte ) که به معنى تخلّص از قيود و حدود دينى است. برابرى (اِگاليته = Egalite ) که عملاً به نفى تمايزات و تفاوتهاى حقوقیى می انجامد كه اسلام، ميان مسلمانان با پيروان اديان ديگر و بالاخص پيروان مكاتب الحادى و فِرَقِ ضالّه قائل است. 3‌. مراد از برادرى (فِره ‏تِرنيته = Fraternite ) نيز در عُرف فرهنگ اومانيستى غربى، نفىِ «اخوّت مذهبى»، «تعصّب دينى» و در يك كلام: نفىِ تولّى و تبرّاى معهود دينى است. 🔹موج آفرينانِ غربگراى ایرانی نیز ، با مفاهيم ليبراليستىِ «آزادى» و «مساوات»، آشنا بودند و حتى تحت تعليم لژهاى ماسونى، گاه اصطلاح خارجىِ اين الفاظ را نيز به كار می‏بردند. به عنوان نمونه اديب ‌الممالك فراهانى، مدير جريدۀ مجلس و عضو لژ بيدارى، خطاب به يكى از هم مسلكان خود كه در مشروطۀ دوم به وزارت عدليه رسيده بود، می‏نويسد: 🔹اى اميـر اجـل، وزيـر عـدلـيـۀ راد/تو همچو سلمانى و، خاك است چو باد/لـيـبـرتـه، اگـالـيـتـه فراترنیته/ افسوس که جملگی برفتت از یاد! ب ) پیوند یهود و فراماسونری 🔹گرچه تشکیلات فراماسونری، یک تشکیلات استعماری و در اختیار کشورهای امپریالیستی است اما در نگاه عمیقتر٬ اساساً فراماسونری کانونی است که هدف اصلی آن، تمهید مقدّمات سلطه و سیطرۀ یهود (صهیونیسم) بر جهان می‌باشد! 🔹در حقیقت لژهای ماسونی، در حکم کارخانجات آدم سازی فرنگستان است و در مسیر خط دادن به جنبش‌ها و اجرای اوامر و دستورات نظام سلطه حرکت می‌کند. به همین جهت بود که افراد مختلف را در لژهای فراماسونری عضو می‌کردند و قسم می‌دادند ، سپس تعلیمات خاصی به آنها داده و به قول خودشان، آنها را «آدم» می‌کردند ! 🔹پیوند دیرپا و عمیق ی که بین فراماسونری و یهود برقرار است، بر رازآگاهانِِ تاریخ فراماسونری پوشیده نیست و می‌توان نمونه‌ ای از‌ اين پیوند ديرين‌ را در اموری چند بازجُست: 🔰 نمادهای یهودی - ماسونی مواردی مثل نمايش افسانة حيرام ( معمار مشهور معبد سـليمان ) و تعقيب و قصاص قاتلان‌ وي‌ تا مراحل عالي ماسوني كه بـه‌ صورت‌ رمزي انجام‌ مي‌گيرد‌، وجود‌ اعداد مقدس يهودي (3 ، 9 ، 19‌) ، اشكال مقدس يهودي ( دايره، خورشيد، چشم، مثلث، ستاره، شمشير و غيره ) ، رنگ ‌ هاي مقدس يهـودي ( زرد، طـلايي‌، آبي‌ ) و ديگـر سمبل ‌ ها و سنت ‌ هاي يهودي در آداب‌ و رسوم‌ فراماسونري‌؛ چنانكه سرودهايي نيز كه خواندن آنها در لژ به هنگام مراسم تنصيب و ارتقاء مـعمول مي‌باشد‌، سرودهاي‌ يهودي‌ هستند كه از مزامير داود، سفر اعداد‌ و ديگر‌ بخش ‌ هاي‌ كتـاب‌ مقدس‌ يهوديان‌ به زبان انگليسي خوانده مي‌شوند. 🔹بر اساس اسناد و مدارک تاریخی٬ اگر کسی در کانون فراماسونری، سلسله مراتب را رعایت نمی‌کرد، یا نسبت به یکی از مسئولان مافوق، بی‌احترامی نشان می‌داد و از دستورات وی سرپیچی می‌نمود، لژ، او را شدیداً تنبیه می‌کرد؛ حتی اگر کسی گام در افشای اسرار مگو می‌گذاشت، مجازاتش مرگ بود؛ یعنی در این مرحله ، دیگر با کسی تعارف نداشتند! 🔸 منبع: برگرفته از کتاب مهاتما گاندی٬ استاد علی ابوالحسنی منذر/کانال اندیشکده استاد منذر 🔰ادامه در بخش هشتم🔰
🔰 بخش هشتم 🔰 ⁉️ آیا می دانید که، نخستین بار در فتنه مشروطه بود که عملیات تروریستی در ایران، به صورت سازماندهی شده توسط محافل فراماسونری انگلیس(انجمن های مخفی)، طراحی و اجرا شد؟ ⁉️ ماجرای ترور نافرجام شیخ، توسط محافل ماسونی🔰 ✍ علامه شيخ فضل اللّه نورى از جمله عالمان ذو فنون بزرگى بود كه در جایگاه مرجعیت دینی پایتخت و رهبرى نهضت اسلام خواهی و ضد استکباری، نقش اساسی را ايفا نمود و زمينه هاى تحصن مردم عليه استبداد و استکبار زمان را در حرم حضرت عبدالعظيم(ع) فراهم آورد. از جمله رادمردانى بود كه در برابر بيگانه سر تسليم فرود نياورد از اين رو طرح ترور شيخ، در سفارت انگليس خبیث و توسط عوامل انجمن مخفی فراماسونری تهیه شد و به دست جوان عیاش ماجراجو و دین ستیزی به نام كريم دواتچی(دواتگر) داده شد تا به هنگام بازگشت شيخ به منزل به مورد اجرا در آيد. در اثر اين ترور، شيخ به شدت از ناحیه پای چپ مجروح شد، و تعدادى از همراهان ایشان نیز زخمى شدند.[تا آخر عمر مبارکش می لنگید و از درد ناشی از آن رنج می برد].نقل است یکی از یاران شیخ (طلبه شجاع حاج آقای دماوندی)، با فداکاری خود را حائل کرد بود و مانع از فرجام این عمل شوم شد.ضارب دستگیر شد و شيخ، او را با بزرگواری بخشيد. در بازجويى از وى، اسامى افرادى به ميان آمد كه با سفارت انگليس در ارتباط بودند. عاقبت كريم!🔰 درست هشت سال پس از شهادت مرجع شهید(ره)، او توسط هم تیمی هایش به جرم قتل و اخاذی، ولی در واقع، حذف درون گروهی! به قتل رسيد. وى عضو گروه تروریستی كميته مجازات از شاخه های نظامی انجمن مخفی فراماسونری انگلیس در ایران بود که با هدف از بين بردن افراد مانع و مخالف با سیاست های مورد نظر انگلیس در مشروطه، تشکیل شده بود! ✍ برخی از منابع تاریخی، ۱۸ دی را سالروز ترور نافرجام علامه شیخ فضل الله معرفی نموده اند که این اختلاف می تواند ناشی از تبدیل قمری به شمسی بوده باشد. ✍ مأموریت تشکیل انجمن های مخفی که بعدها به انجمنهای سری ماسونی نیز شهرت یافت، از سوی دولت انگلیس، به افرادی چون سید محمد صادق طباطبایی(فرزند سید محمد طباطبایی) و بابی ازلی محمد ناظم الاسلام کرمانی(تحریفگر تاریخ مشروطه تحت عنوان، تاریخ بیداری ایرانیان) سپرده شده بود. اولین جلسه انجمن مخفی در سال ۱۳۲۲ ق با حضور ۶۰ تن از سران فراماسون به ریاست سید محمد صادق طباطبایی برگزار شد. در ۱۲ صفر ۱۳۲۳ق، انجمن مخفی تهران در نهمین جلسه در مورد مشروطیت و تطبیق آن با اسلام بحث کرد. این جلسه در خانه ناظم الاسلام کرمانی برگزار شد و وی در مورد آن گزارش داد. بعد ها تیم های ترور انجمن نیز، راه اندازی گردید.(از ک، شیخ فضل الله نوری و مشروطیت، ص ۵۶-۱۴۴، مهدی انصاری، مندرج در سال شمار شیخ، ک، تنهای شکیبا/ ✍ طرح ترور و کشتن شیخ توسط انجمن های مخفی(قبل از ترور نافرجام ۹ دی) نیز چند بار به مورد اجرا گذاشته شده بود ولی ناموفق بود👇 🗓 ۸ جمادی الاولی (۱۳۲۵ ق) حمله ناموفق ایادی دین ستیز انجمن های مخفی جریان غربگرا و انگلیسی مشروطه، به علامه شیخ فضل الله نوری/ ک، شیخ فضل الله نوری(ره) و مشروطه از مهدی انصاری قمی ص، ۲۷۴ 🗓 ۱۰جمادی الاولی (۱۳۲۵ ق) حمله ناموفق ایادی دین ستیز انجمن های مخفی جریان غربگرا و انگلیسی مشروطه، به بیت شریف مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری به قصد کشتن ایشان/ ک، مجموعه رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات... شیخ فضل الله نوری(ره)، ج، ۱ از محمد ترکمان، رسا، ۱۳۶۲ ص، ۱۵(سالشمار شیخ، ک، تنهای شکیبا علی ابوالحسنی ص ۵۸۰، گردآوری از عبدالحسین طالعی، سید ابوالحسن علوی) 🔸منابع: مشرق نیوز/خبرگزاری مردمی عمار/ک، تنهای شکیبا/ک، خانه بر دامنه آتشفشان... 🔰ادامه در بخش نهم🔰
🔰بخش نهم🔰 ✍ روایت مشرق نیوز از ترور نافرجام شیخ توسط فراماسون ها🔰 مرجع شهید شیخ فضل‌الله نوری (نظریه پرداز مشروطه مشروعه) یکی از افرادی بود که ابتدا از مشروطه حمایت کرد اما بعد به یکی از مخالفان آن تبدیل شد. استنباط وی از مشروطه، نظامی بود که در آن احکام شرع به صورت قانون درآیند. یعنی بتوان یک نظامی به وجود آورد که در آن احکام شرع اجرا و حفظ شود. وی «مشروطه» را «مشروعه» اعلام نمود. واژه «مشروعه» مشتق از ریشه شریعت و به مثابه مشروطه بود. یعنی در یک نظام مشروطه، طرفدار شریعت بودن. کسروی [روحانی نمای نفوذی فراماسون و از مأمورین تحریف تاریخ مشروطه] معتقد است که مشروطه مشروعه برای شیخ‌ فضل‌الله و هوادارانش به معنای نظامی بود که در آن مجتهدین تنها مرجع قانون‌گذاری هستند.در مورد دلیل مخالفت شیخ با مشروطه، انگیزه‌های مختلفی وجود داشته است. جان فوران در کتاب"مقاومت شکننده" معتقد است که در کنار همه انگیزه‌های مختلف، انگیزه اصلی، انگیزه دفاع از اسلام در مقابل غرب بود. این یک واقعیت است که دو قدرت آن زمان یعنی انگلستان و روسیه با تمام اختلافاتی که با هم داشتند در تضعیف نقش دین و روحانیون در ایران اتفاق نظر داشتند، شیخ فضل الله به درستی به این نکته پی برده بود و تنها راه مقابله با نفوذ غرب را اتحاد مسلمین و عمل به دستورات اسلام می‌دانست به همین دلیل بود که وی با مشروطه‌ای که اقتباس شده از قوانین غربی بود به مخالف پرداخت.این گونه بود که طرح ترور شیخ فضل الله نوری [در محفل های ماسونی وابسته به انگلیس و] توسط برخی مشروطه خواهان تندرو پی‌ریزی شد و در روز نهم دی ماه 1287 توسط کریم دواتگر اجرا شد. ترور شیخ و پس از آن، اعدام ایشان نشان آن بود که تندروی و خشونت‌پروری در میان طرفداران مشروطه [به صورت سازمان یافته] شکل گرفته است و از ابزار خشونت برای حفظ جایگاه خود و حذف مخالفان استفاده می‌کنند.نخستین گروه تحت عنوان کمیته مجازات، با ترور سازمان یافته میرزا اسماعیل خان، رئیس انبار غله وزارت مالیه اعلام وجود کرد.کمیته مجازات در زمانی که ایران فاقد یک دولت مرکزی قدرتمند بود، توسط سه نفر به نامهای میرزا ابراهیم‌خان منشی‌زاده، اسدالله‌خان ابوالفتح‌زاده، محمدنظرخان مشکوةالممالک از هواخواهان مشروطه شکل گرفت. میرزا علی اکبر ارداقی، عمادالکتاب و کریم دواتگر (ضارب شیخ فضل الله نوری) نیز سه نفری بودند که با انگیزه از سر راه برداشتن کسانی که به نظر آنها مقابل راه اصلاحات بودند به این گروه پیوستند. در برخی منابع آمده است که اعضای این گروه وابسته به بهائیت [فرقه ضاله ساخته شده توسط انگلیس، برای تضعیف تشیع] بودند[ افراد شاخص بهائیت در تشکیلات فراماسونری انگلیس در ایران، عضو بودند]. مهدی بامداد در کتاب «شرح حال رجال ایران»، سرتیپ اسدالله خان ابوالفتح زاده و سرتیپ ابراهیم خان منشی زاده را از پیروان فرقه بهائیت معرفی می‌کند.این موضوع را عبدالله متولی نویسنده کتاب کمیته مجازات نیز تأیید می‌کند و افزون بر دو نفر نامبرده، مشکوه الممالک را هم پیرو این فرقه می‌داند. 🔸منابع: مشرق نیوز، کد 671905)/ ک، تنهای شکیبا/خبرگزاری مردمی عمار... 🔰ادامه در بخش دهم🔰
🔰بخش دهم🔰 ✍ فساد اخلاقی فراماسون ها به روایت اردشیر زاهدی🔰 ‼️شرط عضویت اعضا لواط دادن بود! اردشیر زاهدی معروف‌ترین سفیر دربار پهلوی در آمریكا، در كتاب خاطرات خود به گوشه‌ای از مفاسد درباریان در قالب معرفی كلوپهای فراماسونری در ایران قبل از انقلاب، اشاره كرده است. در كتاب زاهدی چنین می‌خوانیم: تا قبل از سال 1347 در ایران سه گروه عمدة فری‌ماسون (یا به اصطلاح متداول فراماسونی) فعالیت نیمه پنهان داشتند. سابقه كلوپ فری‌ماسونی در ایران به دوران صفویه و آمدن اولیه انگلیسی‌ها به كشور بازمی‌گردد. اما شكل فعال آن در دوران قاجاریه قوام و دوام پیدا كرد و من موقعی كه وزیر امور خارجه بودم، سندی پیدا كردم كه نشان می‌داد پادشاهان قاجاریه از ناصرالدین شاه به بعد، عضو كلوپ فری‌ماسونی انگلیسی بوده‌اند. در دوران سلطنت محمدرضا شاه لژهای فری‌ماسون منظم ایران به سه گروه عمده تقسیم می‌شدند: 1. گروه لژهای تابع فری ماسون بریتانیای كبیر: این لژهای فری‌ماسونی در محل انجمن رازی واقع در خیابان شاه‌رضا (خیابان انقلاب) جلسات خود را برگزار می‌كردند و استاد اعظم آنها یك نفر انگلیسی مرموز به نام «سر كریستوفر فرای» بود كه در تهران زندگی می‌كرد و با اكثر رجال بلندپایه كشور دوستی و رفاقت صمیمانه داشت. من بارها او را می‌دیدم كه به كاخ سلطنتی می‌آید و بدون رعایت تشریفات به دیدن اعلی‌حضرت می‌رود! 2. گروه لژهای تابعه تشكیلات فری‌ماسونی فرانسه: این لژها جلسات خود را كاملاً سری و با رعایت كامل تشریفات در محل انجمن ابوعلی سینا در خیابان بهارستان پایین‌تر از دروازه شمیران برگزار می‌كردند و استاد اعظم آنها مدتها دكتر سعید مالك و دكتر منوچهر اقبال بودند. متأسفانه در زمان استادی اعظم دكتر سعید مالك كارهای زشتی هم در این كلوپ انجام می‌شد و از جمله اعضای جدید كه می‌خواستند به عضویت لژ فراماسونی فرانسوی دربیایند بدون رعایت سن و سال و یا هر قید و بندی باید در جلسه‌ای با حضور شورای عضوگیری حاضر شده و در ملأعام به شخصی كه توسط شورا به محل آورده شده بود (و او هم از اعضای كلوپ بود) لواط بدهد! این افتضاح را دكتر سعید مالك پایه‌گذاری كرده بود و از آن لذت زیادی می‌برد. رسوایی كلوپ فرانسوی به جایی رسیده بود كه در محافل و مجالس آن زمان برای تخفیف دادن اشخاص و یا سر به سر گذاشتن از آنها می‌پرسیدند آیا شما عضو كلوپ لژ فرانسوی هستید؟! و یا می‌گفتند خوب است شما با این سر و شكلی كه دارید یك سری به لژ فرانسوی بزنید، مطمئناً مورد توجه قرار خواهید گرفت! من اوایل این حرف‌ها باورم نمی‌شد تا اینكه یك روز رو را سفت كردم و از آقای ارنست پرون سوئیسی (كه او هم عضو لژ فرانسوی بود و با شاه هم سَر و سِرّ داشت!) در مورد این شرط عجیب عضوگیری سئوال كردم. ارنست پرون كه خودش یك محفل همجنس‌بازی در میان رجال و درباریان تشكیل داده بود مطلب را با آب و تاب فراوان برایم تعریف كرد، و معلوم بود از شرح این اعمال قبیح لذت می‌برد. هویدا، دكتر غلامرضا كیانپور، برادر هویدا (فریدون)، عبدالمجید مجیدی، ارتشبد نعمت‌الله نصیری، محمدعلی قطبی (دایی شهبانو فرح)، ارنست پرون سوئیسی، ارتشبد قره‌باغی، حسنعلی منصور، جواد منصور، منصور روحانی، سپهبد خسروانی و بسیاری از دیگر رجال سیاسی و نظامی متأسفانه به این اخلاق زشت جنسی مبتلا بودند (و یا بهتر بگویم بیمار جنسی بودند) و بویژه در زمان ریاست سرلشكر پاكروان بر ساواك گزارشات مستندی در مورد اعمال خلاف اخلاق و خلاف عرف و غیرمعمولی آقایان تهیه و به عرض اعلیحضرت می‌رسید.[غافل از اینکه خود اعلیحضرت نیز ...بله...! بر اساس گفته وزیر بهداری پهلوی، شاه بر اثر بیماری حادِ مقاربتی مُرده است] سرانجام اعلیحضرت خسته شدند و به پاكروان دستور دادند ساواك به جای آنكه وقت خودش را مصروف زندگی خصوصی رجال كند! فقط به فكر كشف توطئه‌های احتمالی سیاسی باشد. سرلشكر پاكروان مرد تحصیلكرده‌ای بود و از این قبیل افراد خیلی تنفر داشت. من هم همیشه از مردی كه اخلاق زنها را داشته باشد و كارهای خلاف طبیعت بشر بكند نفرت داشته‌ام. متأسفانه اطرافیان اعلیحضرت یك چنین افرادی بودند. لواط دادن رجال در لژ ابن سینا (فرانسوی) كه باعث بروز شایعات زشت و خردكننده‌ای در جامعه گردیده بود، موجب گردید دكتر سعید مالك، كرسی استادی اعظم را به دكتر منوچهر اقبال واگذار كند و دكتر اقبال [ظاهرا] این شرط ناپسند را از روی متقاضیان عضویت در لژ فرانسوی برداشت! 🔸 منبع: کتاب دربار به روایت دربار / اردشیرزاهدی / مرکز اسناد/کانال حمید رسایی، کانال نهم دی... 🔰ادامه در بخش یازدهم🔰
✍ ادامه مطلب، سه شنبه ۲۰ اردیبهشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰بخش یازدهم🔰 ‼️ آشنایی با ۶ چهره مؤثر در تشکیل و تثبیت فراماسونری در ایران 🎭 آخوندزاده، ملکم خان، فروغی، حاج سیاح، اردشیر جی، تقی زاده 1⃣🎭 فتحعلی آخوندزاده 2⃣🎭 ملکم خان  ✍ آشنایی ایرانیان با فرهنگ و تمدن غرب، با عدم کارایی ساختار سنتی و پوسیده دوره قاجاریه عجین است. ایرانیان با وقوف به عقب‌ماندگی خود به افزایش روابط خود با غرب روی آوردند و همین موضوع منجر شد به اینکه افکار تجددخواهی به‌تدریج در ایران توسعه یابد و افرادی که به غرب مسافرت کرده و شاهد ترقیات و تشکیلات جدید اروپا بودند به‌مرور زمان درصدد برآیند تأسیساتی مشابه آن در ایران ایجاد کنند. در این میان، عده‌ای با این تصور که فراماسونری می‌تواند دریچه‌ای برای انتقال این تمدن باشد جذب آن شدند. نخستین تشکیلات فراماسونری در ایران که با کسـب اجازه از ناصرالدین‌شاه و با نام «فراموش‌خانه» شروع به فعالیت نمود را میرزا ملکم‌خان بنیان گذاشت. در این نوشتار آشنایی ایرانیان با فراماسونری به‌عنوان نخستین لژ بیداری ایرانیان، تشکیلات مخفی و علنی و نیز فرجام آن و اینکه آیا تأسیس فراموش‌خانه دریچه‌ای به‌سوی روشنایی یا تاریکی بود، مورد مداقه و بررسی قرارگرفته است. آشنایی ایرانیان با فراماسونری فراماسون‌ها گروه‌های کوچکی در اروپا بودند که از قرن چهاردهم میلادی با اهداف آزادی‌خواهانه مخفیانه فعالیت می‌کردند. ایجاد این گروه‌ها در ایران، محصول حضور استعمارگرایانه قدرت‌های اروپایی بود که همراه با تأسیسات و مظاهر زندگی نو، اندیشه تأسیس چنین انجمن‌هایی را نیز به ارمغان آوردند. فراماسون و فراماسونری در ایران به فراموش‌خانه ترجمه‌شده است. بنیان‌گذار مجمعی با نام فراموش‌خانه را ملکم‌خان دانسته‌اند، اما پیش از او میرزا فتحعلی آخوندزاده درنتیجه آشنایی با روشنفکران روسی و گرجی، در اندیشه فعالیت سیاسی و اجتماعی در قالب تأسیس محفل فراماسونی افتاده بود. او می‌خواست محفل فراماسونی تشکیل دهد، ‌مدرسه باز کند،‌ روزنامه برپا سازد و مثل روسیان تئاتر ایجاد کند.1 بااین‌همه تمرکز بیشتر آخوندزاده بر تعلیم و تربیت بود و ایده و تأسیس یک مجمع فراماسون را ملکم‌خان به نام خود ثبت نمود. تاریخ برپایی این مجمع را از ۱۲۷۵ تا ۱۲۷۷ ذکر کرده‌اند،2‌ اما ماسون زاده، فریدون آدمیت با نفی هرگونه ارتباط میان انجمن‌های فراماسونری در اروپا و ایران می‌نویسد: چون در آن زمان حزب سیاسی مفهومی نداشت،‌ جمعیت‌های مخفی تنها افکار متشکل اجتماعی جدید بودند و هیچ ربطی به فراماسون‌ها در اروپا نداشتند3 این در حالی است که خود ملکم‌خان هیچ منافاتی میان غربی بودن و مفید واقع‌شدن انجمن فراموش‌خانه نمی‌بیند: «درصورتی‌که این مطلب واقعا از فرنگستان آمده باشد به‌هیچ‌وجه موجب نقض مطلب نمی‌شود؛ زیرا عینک را هم حکیم فرنگی اختراع کرده است و امروز در چشم مقدسین اسلام و ایران است».4 بگذریم از اینکه خلط میان عینک و ایده‌هایی که ملکم وارد می‌کرد زمین تا آسمان بود.  نخستین لژ بیداری ایرانیان فراموش‌خانه کار شگفت ملکم‌خان و با نام او همراه است. ملکم‌خان بعد از ورود به ایران، اجازه تشکیل جلسات مخفی را از شاه گرفت. میرزا ملکم بدون آنکه ناصرالدین‌شاه را از واقعیت امر آگاه سازد، با ارائه برخی تدابیر و حیله و تردستی که در فرهنگستان یاد گرفته بود وی را سرگرم می‌کرد؛ چنان‌که شاه می‌پنداشت در فراموش‌خانه آنچه به مردم می‌نمایند و می‌آموزند همین تردستی و حقه‌بازی است. اداره‌ اصلی آن را نیز میرزا یعقوب و میرزا ملکم بر عهده داشتند، ولی به‌واسطه اینکه طبقه حاکمه و روشنفکران آن زمان بتوانند بدون ترس و واهمه بدان بگروند، میرزا ملکم و پدرش برای مشروعیت بخشیدن به فراموش‌خانه و خنثی کردن اقدامات مخالفان آزادی، بسیاری از رجال سرشناس ازجمله جلال‌الدین‌میرزا و اویس میرزا، از شاهزادگان قجری، را به عضویت این محفل درآوردند. 🔰ادامه در بخش دوازدهم🔰
🔰بخش دوازدهم🔰 جلال‌الدین‌میرزا از شاهزادگان روشنفکر بود و به علت دوستی با آخوندزاده و معاشرت دائمی با روشنفکران توانسته بود افراد فراموش‌خانه را تحت تأثیر قرار دهد. به نظر می‌رسد با تبلیغات ملکم و همراهانش، فراماسونری با استقبال جمعی از مخالفان غرب‌زده قاجاریه و بخشی از رجال سیاسی و محصلان دارالفنون مواجه شد. در این محفل با رویکردی غربی، به ایران و مسائل ایران می‌نگریستند. بیشتر مسئله استبداد، آزادی، قانون و اصلاحات اقتصادی برای نجات کشور از فقر و فلاکت مورد بحث قرار می‌گرفت. مرام فراموش‌خانه ظاهرا ترویج و تبلیغ اصول آزادی و انتقاد از استبداد و آشنا کردن روشنفکران با راز پیشرفت مغرب‌زمین بود.5 یکی دیگر از مسائل مهم در این نهاد ذکر پیشرفت‌های غرب و پی بردن به راز عقب‌ماندگی ایران بود. جلسات فراماسون‌ها در خانه جلال‌الدین برگزار می‌شد و گردانندگان اصلی آن میرزا یعقوب و ملکم بودند. از نظر آنها، فراموش‌خانه در آن جامعه بسته و سراسر اختناق ناصری و فساد و عقب‌ماندگی که ایران در آن دست‌وپا می‌زد، نسیمی بود که بوی افکار نو و ترقی را با خود داشت. نگاه آنان به فراموش‌خانه نیز مثبت بود. از نظر خودشان، اعضای فراموش‌خانه بیشتر از بلندپایگانی بودند که به نوعی عبور از سنت‌ها آرزو داشتند و فراموش‌خانه را پایگاه تحقق آن خواسته‌ها می‌پنداشتند.6 اصول و اندیشه‌های فراماسونری ایرانی نیز منبعث از تشکیلات جهانی آن بود. این محفل به‌ظاهر ادبیاتی زیبا داشت: چنان‌که در «قانون اساسی ملکم، موضوع شناسایی حیثیت و عزت آدمی و اصول حقوق مدنی و آزادی انسان تشریح شده است. مبارزه علیه ظلم و استبداد، دفاع از امنیت جانی و مالی، آزادی بیان و قلم و عقیده، آزادی جمعیت، مساوات افراد از لحاظ نژاد و گهر و دین به‌عنوان اصول حقوق اجتماعی فرد ذکر گردیده است»،7 اما درکل فراموشخانه باید را در چهارچوب آرا و اندیشه‌های ملکم دید. در این دوره ملکم معتقد بود که «آیین ترقی در جهان به اتفاق می‌گذرد»؛ یعنی همه جای دنیا باید به یک دیده به مسیر پیشرفت بنگرند. این اشتباه فاحش که هنوز هم عده‌ای به آن به مثابه یک راهکار می نگرند، سبب می‌شد او فراماسونری را محفلی که راه حل درد ایران را در خود دارد به‌شمار آورد. پایان کار فراموش‌خانه؛ دریچه‌ای به‌سوی روشنایی یا تاریکی با برچیده شدن فراموش‌خانه، ملکم و پدرش از ایران تبعید شدند. هرچند هنوز درباره علل انحلال آن و اینکه چه حوادثی سبب تعطیل لژها و تبعید آنان شد، اطلاعات مؤثقی در دست نیست، باید اذعان کرد که پنهان‌کاری و رازآمیز بودن فوق‌العاده اعضای فراموش‌خانه و اعتقاد و ایمانی که در بین پیروان ملکم به‌وجود آمده بود، سبب شد ناصرالدین‌شاه به لژهای فراموش‌خانه بدگمان شود. ترکیب اعضای فراموش‌خانه و پنهان‌کاری آنها و آنچه پیرامون راز و رمزهایش گفته می‌شد ناصرالدین‌شاه را به فرجام کار بیمناک کرد. افزون بر دشمنان درونی ملکم‌خان، امپراتوری روسیه تزاری نیز با چنین انجمنی که گسترش اندیشه‌های ضدحکومتی را تبلیغ می‌کرد مخالفت می‌کرد.8 با توجه به این مسائل شاه به این نتیجه رسید که تشکیل فراموش‌خانه و ترویج افکار آزادی مقدمه انحلال سلطنت قاجاریه است. در مدت فعالیت فراموش‌خانه مخالفان بیکار ننشستند و پیامدهای آن را به شاه گوشزد می‌کردند. آیت‌الله ملاعلی کنی از جمله کسانی بود که آینده فراموشخانه را دریافت و در مخالفت با آن به ناصرالدین‌شاه اعتراض کرد. مورخی مانند مهدی قلی‌خان هدایت (مخبرالسلطنه) نیز ملکم را به جمهوری‌خواهی متهم می‌کرد و او را در امورات ایران مسئول می‌دانست؛ چراکه «بعد از آن اقدام بی‌موقع، ناصرالدین‌شاه که در اوایل دسته‌دسته شاگرد به فرنگ می‌فرستاد پس از بروز این افکار مانع مسافرت به فرنگ شد و نسبت به تعلیمات اروپایی سرسنگین...».9 این مخالفت‌ها به حدی افزایش یافت که بالاخره ناصرالدین‌شاه فهمید هدف این محفل حرکت به غرب و بریدن از سنت‌ها و از جمله سلطنت و مذهب است و درنهایت، فرمان انحلال فراموش‌خانه را در روز 12 ربیع‌الاول ۱۲۷۸ق صادر کرد: «اگر بعد از این عبارت و لفظ فراموش‌خانه از دهن کسی بیرون بیاید ــ تا چه رسد به ترتیب آن ــ مورد کمال سیاست و غضب دولت خواهد شد. البته این لفظ را ترک کرده، پیرامون این مزخرفات نروند که یقینا مواخذه کلی خواهند دید».10 گفتنی است که مجامع فراماسونری در سرزمین‌های اروپایی ــ که ظاهرا زادگاه آن مجامع به‌شمار می‌آمد ــ  برخلاف آنچه در ایران سده سیزدهم قمری تصور می‌شد، چندان مطلوب نبود و دولت‌ها در مواقعی با دیده شک و تردید به اعمال آنان می‌نگریستند. درواقع می‌توان گفت آنها نه‌تنها فراماسونری را دریچه‌ای به‌سوی روشنایی و تعالی نمی‌دیدند، بلکه برعکس آن را در طریق ضلالت و گمراهی می‌دانستند. 🔰 ادامه در بخش سیزدهم🔰