⭕️ اولین گزارش فوق محرمانه سنتکام درباره سپاه به جو بایدن
✍️ سی روز آخر دولت ترامپ در تاریخ بین ایران و آمریکا یک دوره کم نظیر محسوب می شود و هرچه زمان بگذرد اهمیت ان بیشتر نمایان خواهد شد. کمتر دوره ای مانند سی روز آخر دولت ترامپ، احتمال تنش نظامی میان ایران و آمریکا تجربه شده بود و آرایش و سطح آماده باش نظامی بین دو کشور هم در تمام سالهای اخیر کم سابقه بود. ترامپ تلاش میکرد با ضربه شصت سنگین نظامی به ایران، حادثه ای بزرگ در خاورمیانه در کارنامه سیاسی خود ثبت کند؛ که نتوانست. اما این اتفاق مهم چگونه رقم خورد:
🔻یک: سپاه در رزمایش اخیر خود از پهبادهای رونمایی کرد که نشان میداد که هر نوع استفاده و در هر سطح و حجمی می تواند از این پرنده های کوچک ولی قوی خود علیه آمریکا و مواضعش بکار بگیرد. موضوع دیگر نیز این است که سپاه بخشی از پهپادهای خود را تبدیل به مکمل موشک های خود کرده است. ترکیب این دو در ابتدا، کار اندازی پیشرفته ترین پایگاه ها و سامانه ها و ناوهای دریایی را قوت بخشیده و سپس انهدام کامل آنها را برای موشک های قدرتمند سپاه آسان تر از قبل کرده است.
🔻دو: سپاه پاسداران در روز دوم رزمایش پیامبر اعظم ۱۵ با استفاده از موشک های بالستیک میان برد اهدافی واقع در شمال اقیانوس هند را در فاصله ۱۸۰۰ کیلومتری منهدم کرد. در اینجا چند نکته مهم نهفته است. اول اینکه ایران اولین کشوری است که توان زدن یک کشتی متحرک آنهم در فاصله 1800 کیلومتری با موشک بالستیک را به نمایش علنی گذاشته است. اینکه ایران چگونه میتواند یک جسم متحرک را نیز در این فاصله دور منهدم کند، احتمالا روزهای اخیر در آمریکا درباره فناوری آن بحث های جدی شده است. اما ایران با نشان دادن توان خود در هدف قرار دادن ناوهای هواپیمابر در فاصله دو هزار کیلومتری؛ عملا توان و دقت موشک اندازی به مراکز حساس خود را از روی این ناوها، کیلومترها از خود دور کرده است. معنای دیگر این حرف این است که اعتبار این گزاره که آمریکایی ها میتوانند با نزدیک کردن خود در چند صد کیلومتری ایران، در یک مدت زمان مشخص و کوتاه اهداف استراتژیکی از ایران را با موشک های خود با دقت بالا مورد هدف قرار بدهند، دچار تردیدهای جدی شده است.
👈 حال اولین گزارش فوق محرمانه سنتکام برای بایدن، به عنوان رئیس جمهور جدید آمریکا، پس از رزمایش اخیر سپاه پاسداران، نمی تواند خارج از گزاره های ذیل باشد:
1️⃣ نتایج جنگ با ایران بیش از هر زمانی مشخص شده است و سپاه برای ضربه زدن به اهداف راهبردی به آمریکا تمرین حقیقی انجام داده است. تهدید نظامی فرماندهان سپاه، رسانه ای نیست و پشتوانه واقعی و جدی دارد.
2️⃣ توان موشکی و پهبادی ایران با سال 2015 و قبل از برجام متفاوتتر است و قدرت نظامی ایران به طرز کم سابقهای خطرناکتر از هر زمان دیگری شده است.
3️⃣ ادامه تهدید جدی نظامی ایران با گزینه ای جز جدی تر شدن توان و مواضع نظامی ایران روبه رو نخواهد شد. تغییر راهبرد و کاهش تنش با ایران موضعی عاقلانه است؛ زیرا نیروها و پایگاههای آمریکایی بیش از هر زمانی دیگری برای ایران قابل دسترس شده اند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍😁 صد سالت هم بشه مامانت باهات همونجوری رفتار میکنه که روز اول میکرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ دو دقیقه ای مناظرات ۹۲
وقتی همه علیه یک نفر بودند!
مردی که یک نفره وسط میدان ایستاد و یک قدم هم از حق عقب نشینی نکرد! و نگذاشت این عَلَم بر زمین بیفتد!
نزدیک هشت سال زمان رفت تا امروز بعضی ها بفهمند حق با چه کسی بود...
#سعید_جلیلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری دهه ی فجر
#تهدیدات کرونا.mp3
19.87M
⭕️ موضوع: #تهدیدات_کرونا
▫️ بررسی فرمایشات مقام معظم رهبری
▫️ "اَعمال خائنانه" ستاد ملی کرونا
▫️ تناقضات کرونایی از تشخیص تا پروتکلها
▫️ کودتای جریان غربگرا
▫️ انفعال و اشتباهات جریان انقلابی و نهادهای حاکمیتی
▫️ پیشنهاد عملیاتی برای جناحِ مومنِ انقلابی
🎙استاد احسان #عزیزی ، کارشناس ارشد رسانه و علوم سیاسی و عضو ستاد فرماندهی جبههٔ انقلاب اسلامی در فضای مجازی
🎛 این برنامه ۱۷ دی ۹۹، ساعت ۷ صبح در محل یادمان شهدای هفتم تیر برگزار شد.
🔺 ظهور بسیار نزدیک است
🔹 @zoho313or
15.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فرزندان رئیسجمهور های ایران کجا هستند؟
هدایت شده از خبرگزاری فارس
تحریف امام(ره) توسط روحانی
🔹امروز حسن روحانی در سخنانی مدعی شد که در راستای سخنان امام خمینی(ره) آب و برق را رایگان کرده، اما آیا امام خمینی(ره) وعده رایگان کردن آب و برق را داده بود؟
🔹واقعیت ماجرا اینجاست که هفته دوم اسفند ۵۷، روزنامه کیهان تیتر زد که آب و برق مجانی میشود اما بسیاری از این امر غافل ماندهاند که در بالای همین تیتر آمده که «سخنگوی دولت» یعنی عباس امیر انتظام این سخنان را گفته است.
🔹امام(ره) ۱۰ اسفند ۵۷ و نه ۱۲ بهمن آن سال درواکنش به این سخنان فرمودند: دلخوش نباشید که مسکن فقط میسازیم، آب و برق را مجانی میکنیم برای طبقه مستمند، دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را، روحیات شما را عظمت میدهیم.
@Farsna
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مگه داریم بهتر از این برای جشن انقلاب ؟!
💬 اسماعیل معنوی
✅ تو تهران یکی می گفت : خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد می زنند :
💢 آزادی
💢 آزادی
💢 آزادی
💠 و عابران خسته می پرسیدند :
آزادی چند ؟؟
✅ من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد : آزادی کجاست ؟؟
و راننده با لحن معنی داری گفت : رد کردی ؛ آزادی قبل از انقلاب بود.
و من به او گفتم :
💢 آری
⬅ از "غرب" که به میدان آزادی نگاه کنی ، آزادی قبل از انقلاب است؛
ولی
✅ از میدان " امام حسین (ع) " که به آزادی نگاه کنی، می بینی آزادی درست بعد از انقلاب قرار دارد.
⬅ پس بنگر در کدام سوء ایستاده ای،
🌳طرف امام حسین (علیه السلام)
🌳یا طرف غرب
🔴 دهه فجر مبارک 😊😊😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مصاحبهی جالب به مناسبت روز زن؛ به خانومت زنگ بزن بگو «عاشقتم عشقولی من...»
واکنشها دیدنیه😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای عمار می دانی ناقوس چه می گوید؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر امام امروز زنده بود چی می فرمود؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شعرخوانی یوسفعلی میرشکاک در محضر رهبر انقلاب - سال ۹۸
▫️واپسین موقف معراج حقیقت زهراست
▫️ســـرّ تـوحــیــد در آیینـه غــیــرت زهـراست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شغل: مادری
🌺 میلاد با سعادت حضرت زهرا (س) و روز مادر مبارک باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دوربین مخفی
🔺آفرین به شیرازیهای عزیز برای اینهمه انسان دوستی و ارج نهادن به مقام بالای مادر..
4_6006109393739842684.mp3
5.1M
#کوک_باشیم
👩👧👦 میم مثل مادر...
کاشکی میشد بهت بگم چقدر صداتو دوست دارم
چقدر مثل بچگیهام لالاییهاتو دوست دارم
💢از اعتياد و تارک الصّلاة بودن تا شهادت
روايت بسيجي پاسداري که مظلومانه شهيد شد و خانواده اش در تشييع و تدفين پيکر پاکش شرکت نکردند!!!💢
❤️بسيجيِ پاسدار مهندس مهيار مهرام❤️
✅از دوره دبستان تا دوره دبيرستان باهم بوديم. ما ۳ تا رفيق بوديم که هيچ وقت از هم جدا نمي شديم. توي محلّه يوسف آباد تهران، شب و روز باهم بازي مي کرديم و درس مي خوانديم. البتّه هوش و استعداد مهيار از همه دوستان ما بيشتر بود. او کمتر از ما درس مي خواند و نمره اي بهتر از ما مي گرفت. از طرفي خانواده ي آن ها، خيلي اهل مُد روز و... بودند.
من و شهريار و مهيار، سال ۱۳۵۲ باهم ديپلم گرفتيم. پدر مهيار بلافاصله کارهاي پسرش را انجام داد. مهيار از ما خداحافظي کرد و رفت. او در دانشگاه برايتون انگليس در رشته هوافضا مشغول تحصيل شد.
سال ۱۳۵۴ بود که روزنامه ها نوشتند: يک دانشجوي ايراني به نام مهیار مهرام در انگليس به خاطر مصرف زياد مواد مخدر به حالت کما رفت!
خيلي براي دوست قديمي خودم نگران شدم. اما خدا را شکر او حالش خوب شد و سال ۱۳۵۶ به ايران برگشت. همسر انگليسي او هم به نام جِين همراهش آمده بود.
مهيار و خواهران و برادرانش در قيد و بند مسائل ديني نبودند. مهيار مدتي در شرکت فيليپس و بعد در دفتر شرکت هواپيمايي پان آِمريکَن در تهران مشغول شد. با پيروزي انقلاب، دفتر هواپيمايي تعطيل شد و مهيار در يک هتل مشغول به کارشد.
در زماني که آيت الله خلخالي با معتادان مواد مخدر برخورد مي کرد، مهيار دستگير و زنداني شد. در زندان و بين معتادهايي که ترک کرده بودند مسابقه اي برگزار شد و نفرات اول آزاد شدند. مهيار هم از زندان آزاد شد.
در اين فاصله جنگ شروع شده بود، من هم راهي مريوان شدم و همراه با حاج احمد متوسليان و در واحد مهندسي سپاه، مشغول فعاليّت بودم.
ارتباط ما با يکديگر کمتر شده بود. او موضع گيري هاي سياسي ضدّ نظام داشت و از منافقين حمايت مي کرد. اما با اين حال، وقتي به مرخصي آمده بودم، به ديدن مهيار رفتم.
خانم او ايران را ترک کرده و به انگليس رفته بود. پدر مهيار با من صحبت کرد و گفت: پسرم به خاطر مهندسي در رشته هوا و فضا، قصد استخدام در يگان بالگرد صدا و سيما را داشت، اما به خاطر موضوع اعتياد، نمي تواند استخدام شود. پدرمهيار با ناراحتي از من خواست کاري براي مهيار انجام دهم.
با مهيار صحبت کردم. گفتم: من مي خوام برم جبهه، مياي با هم بريم؟ او هم که توي حال خودش نبود گفت: باشه.
خانواده مهيار از او قطع اميد کرده بودند، با اين خبرخوشحال شدند. انگار مي خواستند يک جوري از دست او راحت شوند!
فردا صبح، قبل از اذان آمدم منزل آنها ، يک ساعت طول کشيد تا مهيار از دستشويي بيرون بيايد! حسابي خودش را ساخت! پدرش يک شيشه آب سياه به من داد و گفت: اين شيره سوخته ترياک است. هر روز ۳ بار به او بده تا تَرک کند.
بعد مکثي کرد و گفت: البته اين دفعه چهاردهم است که قصد ترک کردن دارد! ايشان قرص هاي واليوم نيز به من داد و گفت: در شرايط خيلي سخت اين قرص ها را به او بده.
وقتي راه افتاديم، با خودم گفتم: عجب اشتباهي کردم، حالا آبروي خودم را هم مي برم.
بعد گفتم: مهيار، تو اگر شده الکي دولّا راست شوي، بايد بغل من بايستي نماز بخواني، وگرنه بر مي گرديم.
شب رسيديم به يکي از مقرها. من مشغول نماز شدم. مهيار هم که حسابي خمار بود، زير چشمي من را نگاه مي کرد.
بعد از نماز برگشت و گفت: ببين، نمازت غلط بود. تو يه بار دولّا شدي، اما ۲ بار سرت رو زمين گذاشتي!
با تعجّب نگاهش کردم. يعني اين پسر رکوع و سجود و اعمال نماز را هم بلد نيست!؟
فردا رفتيم يکي از مقرهاي سپاه مريوان، به دوستم گفتم: اين آقا که همراهم آمده مريضه، اگه حالش بد شد يه دونه از اين قرص ها بهش بده.
آن روز وقتي من نماز مي خواندم، مهيار هم کنار من ايستاد. او هيچ چيزي از نماز بلد نبود. به من گفت: توي نماز چي ميگي؟ بين ۲ نماز چه دعايي مي خوني؟
روز بعد بردمش يه مقرّ ديگه و همينطور تا ۷ روز او را جا به جا کردم تا کسي به مشکل او پي نَبَرد.
روز هفتم حال و روز مهيار بهتر شد. گفت: من ديگه ترک کردم، ديگه خماري ندارم .
پدرش به من گفته بود وقتي مهيار ترک کنه، به خوراک مي افته و بايد حسابي غذا بخوره.
من هم چند کارتن تن ماهي با روغن زيتون براي مهيار گرفتم. او حسابي غذا مي خورد.
✅مهيار را به يکي از مقرهاي کوهستاني بردم. آنجا بالاي ارتفاع بود و چند متر برف نشسته و شرايط بسيار سختي داشت.
آن ايام زمستان سال ۱۳۶۰ بود. مهيار در آن مقرّ کوهستاني در کنار چند بسيجي و مجاهد عراقي در واحد مخابرات مشغول شد.
هوش و استعداد خاصي داشت. رمزهاي بي سيم را سريع حفظ مي کرد. شب اول از سرما ترسيده بود. اما رفته رفته به آنجا عادت کرد .
مدتي بعد به سراغ او رفتم. با بسيجي ها حسابي جور شده بود. با برخي از آنها صحبت مي کرد و مسائل و مشکلات ديني خودش را مي پرسيد.
به نماز خواندن او نگاه کردم. انگ
ار يک عمري نمازخوان بوده! مانند بقيه بسيجي ها شده بود.
يک ماه بعد، که از ترک مواد توسط مهيار مطمئن شدم، بي سيم زدم و گفتم: عصر بيا پايين، مي خوايم بريم تهران.
توي راه هم گفتم: تو ديگه پاک شدي، برو دنبال کار استخدام.
عصر روز بعد توي خانه بودم که مهيار تماس گرفت. با عصبانيت گفت: امير اگه شما نميري منطقه، من فردا بر مي گردم.
بعد با عصبانيت ادامه داد: اين خواهراي من هيچي نمي فهمن. يه مشت جَوون دارن اونجا جون ميدن و نون خشک مي خورن تا اينها توي آرامش باشن، امّا اينها نمي فهمن. انگار توو اين مملکت نيستن.
فردا با مهيار برگشتيم. نماز اول وقت او ترک نمي شد. حالا او به من تذکّر مي داد که نماز اول وقت و... را رعايت کن.
مهيار ديگر اهل جبهه شد. يک روز ترک کردن آن محيط معنوي برايش سخت بود. مهيار ۲ سال در کردستان ماند. من درگير کارهاي مهندسي بودم و او در کنار بسيجي ها، مسئول مخابرات سپاه سرو آباد از شهرهاي کردستان شده بود. با بسيجي ها به عمليّات مي رفت، براي آنها حرف مي زد و...
من برخي شب ها که به ديدن او مي رفتم، شاهد بودم که مهيار براي نماز شب بلند مي شد و حال و هواي عجيبي داشت.
عجيب تر اينکه، اين پسر از فرنگ برگشته، که تا مدّتي قبل نماز بلد نبود، دعاي بين نماز جماعت را با سوز خاصّي مي خواند.
او يک بسيجي تمام عيار شده بود. ياد آن زماني افتادم که خانواده او، به خاطر اعتياد، به مرگ فرزندشان راضي شده بودند.
روزها گذشت تا اينکه قبل از عمليّات والفجر ۴، در پائيز سال ۱۳۶۲ نيروهاي رزمنده به سوي منطقه پنجوين عراق حرکت کردند. يک روز بچّه ها به من خبر دادند که ظاهراً مهيار شهيد شده و پيکرش را برده اند سنندج.
باورم نمي شد. رفتم ستاد شهداي سنندج، گفتم: شهيدي به نام مهيار مهرام داريد؟ گفت: نه.
خوشحال مي خواستم برگردم. همان شخص گفت: امّا چند تا شهيد گمنام داريم که قرار است منتقل شوند تهران و به عنوان گمنام دفن شوند.
برگشتم تا آنها را نگاه کنم. ۷ شهيد که همه بدن آنها گلوله باران شده و با ماشين از روي سر آنها عبور کرده بودند، به عنوان شهيد گمنام کنار هم آرميده بودند.
به سختي مهيار را شناختم. يک گردنبند نقره از دوران انگليس در گردنش بود. از روي همان گردنبند او را شناختم. بقيّه هم بچّه هاي سپاه سروآباد بودند که به دست ضدّ انقلاب به طرز فجيعي به شهادت رسيده بودند.
پيکر مهيار به تهران منتقل شد. امّا خانواده اش او را تشييع نکردند. پيکر او بدون تشييع در قطعه ۲۸ بهشت زهراي تهران به خاک سپرده شد!
مراسم ختم او فقط ۱۳ نفر شرکت کننده داشت! او غريب و گمنام تشييع و تدفين شد. امّا براي مراسم چهلم او، به سراغ بچّه هاي لشگر رفتم و ماجراي اين بسيجي غريب را تعريف کردم.
بچّه هاي لشگر، دسته عزاداري راه انداختند و او را از غربت درآوردند. خيابان يوسف آباد از کثرت جمعيّت بسته شده بود.
خواهران او از ايران رفتند. پدرش در سوئيس از دنيا رفت. شهيد مهيار مهرام، راه درست و راه حق را نمي شناخت. از زماني که با انسانهاي الهي در جبهه رفاقت کرد، مزّه رفاقت با خدا را چشيد.
از زماني که راه درست را شناخت، لحظه اي در پيمودن راه حق ترديد نکرد. او بنده واقعي خدا شد. خدا هم در بهترين حالت او را به سوي خود دعوت کرد.
آنها که دوست دارند اين شهيد غريب را زيارت کنند، به قطعه ۲۸ بهشت زهرا رديف ۶ شماره ۴ در کنار شهداي گمنام بروند. روح ما با يادش شاد!
🌹شادي روح پاک اين شهيد غريب و مظلوم صلوات!
👈منبع: کتاب "...تا شهادت" (چهل روايت از آنها که توبه کرده و راه حق را پيمودند و با شهادت رفتند.) صص ۲۸ تا ۳۳_کاري از گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادي.