📄 #مقاله
«مرجع شهید علامه شیخ فضلالله نوری» تاوان «نه» به غربزدگی را داد
◽️نوشتاری از امین رحیمی/گروه تاریخ خبرگزاری فارس
✍ ۹ [۱۱] مرداد سال ۱۲۸۸ شمسی «شیخ فضلالله نوری» بالای دار سرافراز شد؛ جرمش اینکه مشروطهِ خالی نمیخواست و مشروطهِ مشروعه میخواست؛ و این اتفاق عجیب در میدان توپخانه تهران، فقط یک واقعه تاریخی نبود؛ یک عبرت تاریخی بود و یک «گناه ملی»!
سال ۱۲۸۷ شمسی محمدعلی قاجار مجلسِ [دین ستیز و غربگرای مشروطه] را به توپ بست ...و دوره استبداد صغیر شروع شد. البته این استبداد صغیر یک سال بیشتر طول نکشید و مشروطهخواهان تفنگ به دست از شمال و جنوب آمدند و تهران را فتح کردند و محمدعلی قاجار را از سلطنت عزل کردند و دوباره مجلس برپا شد، اما همان موقع فتح تهران یک اتفاق تاریخی افتاد و [علامه] شیخ فضلالله نوری [مرجعیت دینی پایتخت و زعیم نهضت اسلام خواهی مشروطه] به حکم [انگلیس و توسط] فاتحان تهران شهید شد.
شیخ فضلالله مشروطهخواه بود و از رهبران مشروطه هم بود ولی وقتی که دید غربگراها و غربزدهها عنان مشروطه را در دست گرفتهاند و در آن هیاهوی مشروطهخواهی دنبال اهداف خودشان هستند، پیشنهاد داد یک گروه از مجتهدان بر قوانین مجلس نظارت کنند و همین به مذاق خیلیها خوش نیامد. بعد هم هر چقدر میتوانست جلوی خلاف شرع را در مشروطهخواهی گرفت و عاقبت این شد که هنگام فتح تهران عدهای رفتند پیش فاتحان و گفتند تا این شیخ زنده است مردم را علیه مشروطهخواهان میشوراند و دادگاهی برپا شد که البته محاکمهای نداشت و حکمش از پیش معلوم بود و شیخ فضلالله در میدان توپخانه تهران بالای دار رفت؛ ۹ یا ۱۱ مرداد سال ۱۲۸۸ شمسی بود.
عکسی هم از پیکرش بر بالای دار باقی است و این همان است که «جلال آلاحمد» گفت: «و من نعش آن بزرگوار را بر سر دار، همچون پرچمی میدانم که بهعلامت استیلای غربزدگی پس از ۲۰۰ سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد».
«شیخ فضلالله نوری» گفته بود: «من والله با مشروطه مخالفت ندارم، با اشخاص بیدین و فرقه گمراه و گمراهگر مخالفم»
◽️ترور شخصیتی و ترور فیزیکی
درباره شیخ فضلالله از همانموقع که مشروعه خواست، شروع شد و هنوز هم ادامه دارد که جعلیات میبافند. همان دوران مشروطه او را تا توانستند ترور شخصیتی کردند و البته یکبار هم در سال ۱۲۸۷ ترور فیزیکی کردند: «جمعهشب بود و شیخ از دیدن کسی برمیگشت که هنگام پیادهشدن از درشکه توسط شخصی که بعد معلوم شد کریم دواتگر است به وسیله ششلولی هدف قرار گرفت. گلولهها به همراهان شیخ اصابت کرد و شیخ مجروح شد ولی جان سالم به در برد». ضارب دستگیر شد و به زندان افتاد و شیخ فضلالله او را بخشید و آزاد شد. وقتی هم تهران فتح شد، گفتند به سفارت روسیه تزاری برود و جان خودش را نجات بدهد که قبول نکرد. پای چوبه دار هم گفتند بیا حکم تأیید مشروطه را امضا کن و جانت را نجات بده و امضاء نکرد. عاقبت، مشروطهخواهانی که پس از فتح تهران «عینالدوله» را که مشهور به «مستبد» بود و دشمن درجهیک مشروطیت بود، عفو کردند و خیلیهای دیگر را، شیخ فضلالله را بالای دار بردند و رسوایی خریدند برای خودشان.
شیخ فضلالله به «عبدالله بهبهانی» یکی دیگر از رهبران مشروطه هشدار داده بود که اینها هر دو ما را خواهند کشت و عاقبت همین هم شد
◽️دستور عدل از پاریس، نسخه شورا از انگلیس!
شیخ فضلالله چرا رفت بالای دار؟ چون میگفت: «من والله با مشروطه مخالفت ندارم، با اشخاص بیدین و فرقه گمراه و گمراهگر مخالفم که میخواهند به مذهب اسلام لطمه وارد بیاورند». و میگفت: «ایها الناس من بههیچوجه مخالف فکر مجلس شورای ملی نیستم، بلکه دخلیت خود را در تأسیس آن اساس بیشاز همه میدانم. صریحا میگویم همه بشنوید و به غایبین هم برسانید که من آن مجلس شورای ملی را میخواهم که عموم مسلمانان آن را میخواهند. به این معنی که البته عموم مسلمانان مجلسی میخواهند که اساسش به اسلامیت باشد و برخلاف شریعت محمدی و بر خلاف مذهب مقدس جعفری قانون نگذراند». و میگفت: «چه افتاده است که امروز باید دستور عدل ما از پاریس برسد و نسخه شورای ما از انگلیس بیاید». و یکبار هم به «سید عبدالله بهبهانی» که طرفدار مشروطهخواهان بود و مخالف شیخ بود، نصیحت کرد که:«جناب آقا! اگر از من میشنوی... والله مسلم بدان هم مرا میکشند هم تو را». و همین هم شد و یک سال بعد بهبهانی را گروهی از مشروطهخواهان در خانهاش به قتل رساندند.
شیخ چگونه رفت بالای دار؟ «مهدی ملکزاده» از مورخان [فراماسون] مشروطه که مخالف شیخ هم بود چنین [اعتراف می کند]، آورده است : «شیخ از زمانی که حبس شد تا موقعی که اعدام گشت تمام ساعات را با بردباری و خونسردی و متانت گذراند و ضعفنفس از خود نشان نداد و راه عجز و ناله و توسل به این و آن را در پیش نگرفت و شخصیت خود را حفظ کرد...
🔰ادامه در بخش دوم/پایانی🔰