🔹بسم رب الشهدا و الصدیقین🔹
🔻 #خاطرات
🔵 فرقی نمی کنه مسئول من کی باشه...
یک روز مرا به عنوان مسئول #رسول_خلیلی معرفی کردند.
وقتی این خبر را به او رساندند حرف قشنگی به زبان آورد.
گفت: " من می خوام کار کنم، فرقی نمی کنه مسئول من کی باشه! "
این حرف رسول البته راست بود و طی مدتی که با من کار می کرد، واقعا #پرتلاش بود و با #اخلاص در میدان حضور پیدا می کرد.
🔺 نقل از همکار شهید #رسول_خلیلی
#شهدا_را_یاد_کنیم_باذکر_یک_صلوات
🌐 کـانـال شهید مصطفـے صدرزاده👇
🆔 @shahidsadrzadeh1394
🤲 أللَّھُمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَـــرَج 🤲
🌷گلزار شهدا را خیلی دوست داشت .
🍃هر پنجشنبه پاتوقش گلزار شهدا بود .
موقعی که شهید اکبر شهریاری را می خواستند دفن کنند ,من عکس رسول را دستم گرفته بودم و کنار ایستاده بودم .
🕊یکی از مادرهای شهدا آمدند و به من گفتند :این پسر هر هفته سر مزار پسر من میومد و چقدر هم پیش من ناهار خورده .
📚 به نقل از مادر شهید رسول خلیلی
#خاطرات
🌐 کـانـال شهید مصطفـے صدرزاده👇
🆔 @shahidsadrzadeh1394
🤲 أللَّھُمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَـــرَج 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم رب الشهدا🌹
#خاطرات مادرشهید مصطفی صدرزاده
#قسمت_دوازدهم
#مصطفی همیشه زندگی نامه #شهدا را مطالعه می کرد،جوری که انگار باهاشون #زندگی کرده باشد.👏🙏
درباره #شهدا کامل تحقیق می کرد وشناخت داشت.🌹
مصطفی همیشه می گفت : #مامان از خدا بخواه #شهادت نصیبم بشود .😔
من می گفتم : 💕
برای عاقبت به خیریت دعا می کنم.
به شوخی می گفت مامان آخرشو برام بخواه یعنی #شهادت ......🙏😭🙏
بهش می گفتم خیلی چیز #سنگینی از من میخواهی .....😔
واقعا سخته .............😭
با تمام #وجودم کارشو و راهشو قبول داشتم و دارم.🙏😔🙏
واز اینکه #خداوند منو قابل دونست که #مادر_مصطفی باشم سپاس گذارم،
وهمیشه خداروشکر میکنم .😭🙏😭
امیدوارم در آن دنیا #شفاعتم کند.🙏
🌐 کـانـال شهید مصطفـے صدرزاده👇
🆔 @shahidsadrzadeh1394
🤲 أللَّھُمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَـــرَج 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم رب الشهدا🌹
#خاطرات مادر شهیدمصطفیصدرزاده💕
#قسمت_سی_ام
وقتی ازش سوال می کردم چرا میری سوریه ، می گفت :
شهرکهای #شیعه_نشین در محاصر هستند ،
فرزندان موسی بن جعفر علیه السلام 😔
هروقت دربارش حرف میزد امکان نداشت که چشمهاش پر اشک نشه. 😔🌹😭
بابغض می گفت: بازحمت براشون آذوقه می فرستادیم،
ولی می گفتن ما فقط #امنیت برای خانواده هامون می خواهیم .😔
وقتی #فاطمه بهش می گفت :
#بابا_بمون پیشمون💕😭
می گفت: شما اینجا امنیت دارید کسی شمارو اذیت نمی کنه ،
ولی #بچه_های_شیعه اونجا ازاین نعمت محرومند.😔
گاهی ازش درمورداین شهرک ها سوال می کردم ،
می گفت #عذاب_وجدان دارم که چرا اینجاهستم......
درواقع زمانی که اینجا بود ،در واقع نبود،
تمام فکرش #آزادی این شهرک های شیعه نشین بود.....ً😔💐😔
#شهید_مصطفی_صدرزاده
🌐 کـانـال شهید مصطفـے صدرزاده👇
🆔 @shahidsadrzadeh1394
🤲 أللَّھُمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَـــرَج 🤲