فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم رب الشهدا🌹
#خاطراتمادرشهیدمصطفیصدرزاده
#قسمت_بیست_دوم
زندگی در شهریار ،
تاسیس هئیت حضرت #عباس علیه السلام🙏
مصطفي #سیزده ساله بود که جذب بسیج شد و آنقدر برایش جذاب بود که خودش هم نیرو جذب می کرد.🌹
آنقدر خوب با دیگران مخصوصا بچه ها برخورد می کرد که در سن خیلی کم #مسؤل_پایگاه شد و در سن هفده سالگی خودش #هیئت حضرت عباس ( ع) را بنا کرد.🌹
زمانی که هئیت راه افتاد؛ هر هفته #چهارشنبه ها مراسم داشت.
می گفت: باید شام بدم. تعجب کردم و گفتم: هزینه اش زیاد میشه؛
ممکن نتونی از پسش بر بیایی.
اما پافشاری می کرد و می گفت: مامان ، خدا بزرگه . ❤️🙏
بخاطر اینکه هزینه برایش زیاد نشود خودم هم در پخت غذا و تهیه مواد اولیه کمک می کردم.
وقتی پرسیدم که چرا آنقدر #اصرار داری حتما شام بدهی جواب داد:
به دو دلیل، یکی اینکه اونجا از نظر مادی منطقه ضعیفی است و هم اینکه بتونن یک وعده غذای گرم بخورن باید خدا را شکر کرد.
دوم اینکه کسی که غذای امام #حسین بخوره ایمن میشه و ان شاالله گناه نمیکنه.🙏
خیلی معتقد بود ومقید بود تا مسائل شرعی را رعایت بکند.💐
🌐 کـانـال شهید مصطفـے صدرزاده👇
🆔 @shahidsadrzadeh1394
🤲 أللَّھُمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَـــرَج 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم رب الشهدا🌹
#خاطراتمادرشهیدمصطفیصدرزاده
#قسمت_بیست_چهارم
مصطفی و نذرش🙏
زمانی که #هیئت را بنا کرد اصلا از نذرش اطلاعی نداشت.
یک روز آمد خانه و با خوشحالی گفت: #مامان یک هئیت به اسم
حضرت #عباس ( ع) زدم. 🙏
خیلی خوشحال شدم و #اشک در چشم هایم جمع شد. وقتی دید دارم گریه
می کنم با تعجب علتش را پرسید؟😔
اشک هایم را پاک کردم و گفتم: آخه تو رو نذر عمویم عباس کردم ،🙏🌹
حالا خوشحالم که این کاروکردی .
ازآنجا متوجه شدم که حسابی هوای مصطفي را دارند.🙏
برای مصطفي خیلی اتفاقهای #خطرناکی می افتاد و همیشه ختم بخیر می شد.🌹
همیشه برایم عجیب بود که چقدر #مصطفي درمعرض خطر بوده و همیشه به خیر گذشته.
کنجکاو حکمت خدا می شدم.....
حالا خوب دلیلش را می فهمم. #عمویم مصطفی را برای خاندان
آل علی علیه السلام انتخاب کرده بود.🙏🌹
🌐 کـانـال شهید مصطفـے صدرزاده👇
🆔 @shahidsadrzadeh1394
🤲 أللَّھُمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَـــرَج 🤲