eitaa logo
🌹ڪٰانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹
1.6هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.7هزار ویدیو
129 فایل
کانال #شهید_صالحی زیر نظر خانواده شهید بزرگوار اداره شده و مطالب توسط ادمین بارگذاری می شود. 🌐کانال شهید احمد صالحی مله: @shahidsalehi72 📍ارتباط با ادمین(ارسال خاطرات؛فیلم،عکس،صوت،متن): @shamesozan @abolfazlsalehii
مشاهده در ایتا
دانلود
5.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبری از زبان ایشان نمی‌تواند در تصمیم‌گیری‌های موردی دستگاه‌های گوناگون دولتی، وارد بشود این هم خلاف قانون است، هم ناممکن و هم نامعقول 💠 این کلیپ را باید دید تا 💠حکایت ما و رهبری نشود بنی‌اسرائیل و موسی علیه‌السلام 🤨 که هنگام انجام وظیفه، شانه خالی کردند و گفتند: "فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ؛ [ای موسی] تو و پروردگارت بروید و بجنگید، ما همين‌جا مى‌نشينيم" : ۲۴ 🇮🇷 برای ایران @shahidsalehi72
تکان دهنده فرزند شیخ رجبعلی خیاط از پدرش در مورد یک زن بی حجاب 💠یکی از دوستان پدرم می‌گفت: یک روز با جناب شیخ به جایی می‌رفتیم، یکدفعه من دیدم جناب شیخ با تعجب و حیرت به زنی که موی بلند و لباس شیکی داشت نگاه می‌کند! از ذهنم گذشت که جناب شیخ به ما می‌گوید چشمتان را از نامحرم برگردانید و حالا خودش اینطور نگاه می‌کند! فهمید! گفت: تو هم می‌خواهی ببینی که من چه می‌بینم! ببین! من نگاه کردم دیدم همین طور از بدن آن زن، مثل سرب گداخته، آتش و سرب مذاب به زمین می‌ریزد! و آتش او به کسانیکه چشم‌هایشان به دنبال اوست می‌کند. جناب شیخ گفت: ... او راه می‌رود و مردم را همین طور با خودش به آتش می‌برد. 🏴ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🏴 https://eitaa.com/shahidsalehi72 ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
.... 💠یکی از مداحان تعریف میکرد چای ریز مسجدمون فوت کرد ، سر مزارش رفتم گفتم یه عمر نوکری کردی برای ارباب بی کفن حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ...، بیا بهم بگو ارباب برات چه کرد ...! ایشان میگفت دو سه شب از فوتش گذشته بود خوابش رو دیدم گفتم مشت علی چه خبر؟ گفت الحمدلله جام خوبه ارباب این باغ و قصر رو بهم داده دیدم عجب جای قشنگی بهش دادن. گفتم بگو چی شد؟ چی دیدی ؟ گفت شب اول قبرم امام حسین علیه السلام آمد بالای سرم ، صدا زد آقا مشهدی علی خوش آمدی .. مشهدی علی توی کل عمرت ۱۲ هزار و ۴۲۷ تا برای ما چایی ریختی ... این عطیه و هدیه ما رو فعلا بگیر تا روز قیامت جبران کنیم ... میگفت دیدم مشت علی گریه کرد . گفتم دیگه چرا گریه میکنی ؟ گفت : اگه میدونستم ارباب این قدر دقیق حساب نوکری من رو داره برای هر نفر شخصا" هم چایی میریختم ، هم چایی میبردم ... 💠عزیزانم : نوکری خود را دست کم نگیرید... چیزی در این دستگاه کم و زیاد نمیشود... و هر کاری ولو کوچک برای حضرت زهرا سلام الله علیها و ذریه مطهرش انجام دهیم ▪️چنان جبران میکنند که باورمان نمی شود.. 🏴ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🏴 https://eitaa.com/shahidsalehi72 ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
4.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عباس چایی خور ▪️تاثیرچای امام_حسین_علیه_السلام 🏴ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🏴 https://eitaa.com/shahidsalehi72 ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
@Elteja_tales | کانال قصّه‌های مهدوی4_5987931494415339539.mp3
زمان: حجم: 3.37M
▪️با توسّل به سه‌ساله ارباب، کربلایی شد! 🖤 آرزومندان کربلا بشنوند؛ 🏴ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🏴 https://eitaa.com/shahidsalehi72 ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
6.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠ریشه ضرب المثل در دروازه‌رامیشودبست،امادردهان‌مردم‌رانه 👇👇 (داستان) لقمان و پسرش 💠روزی لقمان به پسرش گفت: مرکبی آماده کن تا به سفری برویم و درطول راه رازی را برایت بگویم لقمان سوار شد و به پسرش گفت پیاده به دنبال ما بیا قومی درحال زراعت بودند که آن‌ها را دیدند و به ایشان گفتند:چه مرد بی‌رحمی خودش سواره و کودک ضعیفش پیاده؟! لقمان پسر را سوار کرد وخودش پیاده در پی او روان شد گروهی ایشان را دیدند با اعتراض گفتند: چه فرزند بی‌ادبی؛خودش سواره و پدر پیرش پیاده؟! لقمان پشت سر پسرش سوار شد تا به قوم عیب‌جوی دیگری رسیدند،آنها نیز گفتند: چقدر بی‌رحمید؛ دو نفری بر پشت حیوانی ضعیف سوار شده‌اید؟! لقمان و پسر هر دو از مرکب به زیر آمدند و پیاده روان شدند تا به دهی رسیدند مردم ده از سر نکوهش گفتند:این پیر سالخورده و جوان خردسال را بنگرید که با سختی پیاده می‌روند درصورتی که مرکبشان بدون سوار است؛ گویی که جان این چارپا را بیشتر از جان خود دوست دارند؟! کار سفر به‌این مرحله رسید لقمان با تبسمی آمیخته به تحسر گفت: ببین پسرم!این نمونه‌ای ازآن حقیقت و رازی بود که با تو گفتم. اکنون خودت دریافتی که خشنودساختن مردم و بستن زبان عیبجویان امکان‌پذیر نیست پس خردمند باش و گفتار و کردارت را صرف جلب رضایت خداوند و وجدان خودت قرار بده ؛ نه تمجید و یا عیب‌جویی مردم... 🏴ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🏴 https://eitaa.com/shahidsalehi72 ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
🌸🍃🌸🍃 روزی عطار در دکان خود مشغول به معامله بود که درویشی به آنجا رسید و چند بار با گفتن جمله "چیزی برای خدا بدهید" از عطار کمک خواست ولی او به درویش چیزی نداد. درویش به او گفت: ای خواجه تو که تا این اندازه بخیلی چگونه میخواهی جان به عزرائیل بدهی؟ عطار گفت: همانگونه که تو جان به عزرائیل میدهی. درویش گفت: تو مانند من می توانی بمیری؟عطار گفت: بله، درویش کاسه چوبی خود را زیر سر نهاد و با گفتن کلمه الله از دنیا برفت. عطار چون این را دید شدیداً منقلب گشت و از دکان خارج شد و راه زندگی خود را برای همیشه تغییر داد. ┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄ 🌹کانٰال‌شَھٖید اَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹 @shahidsalehi72 ━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━