eitaa logo
میعاد با ابراهیم
196 دنبال‌کننده
63 عکس
55 ویدیو
2 فایل
💠ما محال است یادمان برود 💠قصه و ماجرای ابراهیم ♦️صفحه رسمی شهید ابراهیم صیادی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹﷽🌹
با مدد از خدای ابراهیم مینویسم برای ابراهیم مرد خوش غیرت دیار نشلج همه ایم آشنای ابراهیم ما محال است یادمان برود قصه و ماجرای ابراهیم آیه آمد سلام ابراهیم آیه آمد برای ابراهیم
29.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امنیت به چه قیمت؟ ظاهر قضیّه این است که بیست سی نفر جوان به شهادت رسیدند. ما که خیلی شهید داده‌ایم امّا این نکته قابل تأمّل است و ما را باید آگاه کند، هشیار کند که امنیّت به چه قیمتی به دست می‌آید. ببینید! اینهایی که از امنیّت موجود کشور در کارشان، کاسبی‌شان، هنرشان، ورزششان، درس خواندنشان، در همه‌کارشان استفاده میکنند، آن‌وقت بعضی از همین استفاده‌کننده‌ها که نمک خوردند، نمکدان را میشکنند! این امنیّتی که ما در آن زندگی میکنیم، به این قیمت به دست می‌آید؛ به قیمت خون جوانان ما و بهترین جوانهای ما. درود خدا بر این جوانهای اصفهانی، درود ملائکه‌ی الهی بر آنها، درود خدا بر مردم شهیدپرور اصفهان که پریروز آن تشییع‌ جنازه‌ی عجیب را برای این جوانها به راه انداختند. مردم اصفهان هم جزو پیشگامان این نهضت و این حرکتند. این خیلی کار مهمّی است. 1397/11/29
به دنیا که آمد ، برف می بارید . آن قدر برف می آمد که من یک هفته نتوانستم از خانه بیرون بیایم . زمستان بود . لای قرآن را باز کردیم و اسمش را انتخاب کردیم . بوسه های ماما به صورت ابراهیم را از یاد نمی برم . هی صورت گرد ابراهیم را می بوسید و می گفت : « ماشاالله چقدر خوشگله ! » در چهارسالگی انگار هفت ساله بود . بیشتر می فهمید ، بیشتر درک می کرد . زود رشد می کرد . از ده سالگی احساس مردبودن داشت . مثل یک مرد کارهایش را انجام می داد . در کارهای خانه خیلی کمکم میکرد . از سیزده سالگی هم نمازش را می خواند ، هم روزه اش را می گرفت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خورشید در آغوش سحر باد مبارک در دست رضا قرص قمر باد مبارک میلاد جواد‌بن‌رضا باد مبارک🌹 🌺 ویژه ولادت
به هر که هرچه داشتی بخشیدی حتی تیر‌ها هم از پیکرت خون نوشیدند بقایای اتوبوس پاسداران مرزبانی که به دست کوردلانی ترسو در جاده خاش _زاهدان به شهادت رسیدند.
5.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما محال است یادمان برود قصه و ماجرای ابراهیم روز خاکسپاری شهید امنیت ابراهیم صیادی
دست پربرکتی داشت . سعی میکرد همه خرابی ها را خودش درست کند ؛ از چراغ قوه گرفته تا سفید کاری و بنایی . حتی کفش اگر پاره می شد ، خودش میدوخت .از هفده سالگی سال خمسی اش را مشخص کرده بود . تمام دارایی ریزودرشتش را نوشته بود و طبق آن خمس مالش را پرداخت می کرد . گاهی که با ماشین او از نشلج می رفتیم کاشان ، به پیچ محله که می رسید نگاه می کرد . اگر مسافری می دید سوار می کرد . کرایه هم نمی گرفت . فقط میگفت : « صلوات بفرستید! » میگفت همین صلوات باعث می شود این ماشین برای من خیروبرکت داشته باشد .
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ با احترام بابا سلام با صدای محمد حسین پویانفر
13.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خم شدم زیر خط عشق سرم را بوسید دم پرواز پدر بال و پرم را بوسید ویدیویی کوتاه از مراسم سالگرد چهار شهید جاده سال ۱۴۰۰
: از در انداختنت بیرون از پنجره بیا تو واسه خواسته هات ناامید نشو! خدا ببینه سفت و سخت چسبیدی به خواسته ات، بهت میده خواستت رو...