eitaa logo
🌷 شهیدسیدمیلادمصطفوی🌷
1.6هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
2.5هزار ویدیو
85 فایل
شما با دعوت #شهدا به این کانال اومدید #اولین_کانال_رسمی #خادم_الشهدا #مهندس_عمران #پهلوان #شهیدسیدمیلادمصطفوی نشر مطالب کانال فقط با ذکر #صلوات مجاز میباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب الشهدا و الصدیقین اقامه چله #زیارت_عاشورا ✍شروع:دهم محرم (عاشورای حسینی) ✍پایان: بیستم صفر (اربعین حسینی) ⚫️قرائت روز بیست و ششم به نیابت از #شهید_مدافع_حرم #شهید_مجتبی_کرمی روحمان با یادش شاد التماس دعای فرج
بسم رب الشهدا و الصدیقین اقامه چله #زیارت_عاشورا ✍شروع:دهم محرم (عاشورای حسینی) ✍پایان: بیستم صفر (اربعین حسینی) ⚫️قرائت روز بیست و هفتم به نیابت از #شهید_مدافع_حرم #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری روحمان با یادش شاد التماس دعای فرج
بسم رب الشهدا و الصدیقین اقامه چله #زیارت_عاشورا ✍شروع:دهم محرم (عاشورای حسینی) ✍پایان: بیستم صفر (اربعین حسینی) ⚫️قرائت روز سی و دوم به نیابت از #شهید_مدافع_حرم #شهید_حسین_مشتاقی روحمان با یادش شاد التماس دعای فرج
بسم رب الشهدا و الصدیقین اقامه چله #زیارت_عاشورا ✍شروع:دهم محرم (عاشورای حسینی) ✍پایان: بیستم صفر (اربعین حسینی) ⚫️قرائت روز سی و سوم به نیابت از #شهید_مدافع_حرم #شهید_احمد_اعطایی روحمان با یادش شاد التماس دعای فرج
بسم رب الشهدا و الصدیقین اقامه چله #زیارت_عاشورا ✍شروع:دهم محرم (عاشورای حسینی) ✍پایان: بیستم صفر (اربعین حسینی) ⚫️قرائت روز سی و هفتم به نیابت از #شهید_مدافع_حرم #شهید_عباس_دانشگر روحمان با یادش شاد التماس دعای فرج
﷽ 🌸 بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین 🌸 🌷 عادت خیلی خوبی داشت معمولا برای هر کار خیری که می خواست انجام بده دو رکعت نماز می خوند. با این کارش می خواست اثر وضعی روی مخاطب و کارهاش بزاره و همین طور هم می شد. 👌 من برای ازدواجم خیلی سخت گیر بودم 🌷 دوست نداشتم از کانون پر مهر خانواده و سایه پدر و مادر جدا بشم. تا اینکه یکی از دوستان سید میلاد به خواستگاریم اومد. هر چقدر با هام صحبت کرد مجاب نشدم. ☺️ تا اینکه یه روز اومد خونه ، آستیناشو بالا زد و رفت وضو گرفت سجاده اش رو پهن کد و الله اکبر گویان مشغول نماز شد. 🌷 دو رکعت نماز خوند نمی دونم چه نمازی خوند و به چه نیتی خوند اما حال عجیبی داشت. بعد از اینکه نمازش تموم شد اومد نشست کنارم. 😇 خیلی با محبت شروع به صحبت کردن کرد، از علاقش به من گفت و اینکه من رو چقدر دوست داره و ... کم کم دیدم چشماش پر از اشک شد.همینطور که داشت باهام صحبت می کرد از چشماش اشک میومد.😢 🌷 سید بامن که خواهرش بودم خیلی با محبت صحبت کرد و الحمدالله خیلی زود این مشکل حل شد. نفس سید حق بود ... نسبت به خانواده خیلی با عاطفه بود. 😍✌️ در مراسم ازدواج من خیلی گریه کرد. با اینکه ممکنه خیلی از هم سن و سال های میلاد از روی حیا و غرور و ... هیچوقت اینکار رو انجام ندن. 🌷 اما سید قلبش مثل آینه صاف صاف بود. هنر تمامی شهدا و سید میلاد این بود که با این همه عاطفه از خانواده دل کندند و رفتنند... 👊 ✍ برگرفته از کتاب : مهمان شام 🌷🌷 https://sapp.ir/shahid_seyyedmilad_mostafavi https://eitaa.com/shahidseyyedmilademostafavi
🌸 حاج آقا 🌸 👌الان جوانان فکر می کنند که مدرک ها می خواهند با هم ازدواج کنند و می گویند که همسر ما باید لیسانس باشد تا ما با هم،همفکر باشیم . 🔑مراجع تقلید ما خودشان مرجع تقلید هستند و خانم هایشان خانه دار هستند و ازنظر علمی اختلاف زیادی دارند ولی شیرین زندگی می کنند . ⚠️ ما افرادی را داریم که هم زن و هم مرد دکتر هستند ولی نمی توانند با هم زندگی کنند .اخلاق و عقیده با مدرک فرق می کند . شما با لهجه ی کسی کاری نداشته باشید. ☘جمهوری اسلامی تعدادی از آداب و رسوم دانشگاه سابق را از بین برد و تعداد زیادی تحصیل کرده زیاد شد. درازدواج هم باید چنین اتفاقی بیفتد .مثلا" چه فردی گفته که دو ماه محرم و صفر ازدواج تعطیل بشود یا بخاطر باقی ماندن تحصیلات ازدواج عقب بیفتد.در قرآن داریم که حضرت موسی پول نداشت و حضرت شعیب دخترش را به او داد و گفت که بجای پول برای من کارگری کن . 💯 مثلا" می گویند تا دختر اول هست دومی نباید ازدواج کند در حالیکه شعیب به موسی گفت که من دو تا دختر دارم و هر کدام را می خواهی انتخاب کن . چرا دختر دوم نمی تواند زودتر ازدواج کند ؟ چه فردی گفته حتما" باید لیسانس گرفت و بعد ازدواج کرد ؟ ما باید ازدواج را آسان بکنیم و اِلا با وجود ماهواره ، روابط آزاد و ... فساد ریشه می دواند.* 🇮🇷 @shahidseyyedmilademostafavi
🌸 بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین 🌸 راوی_خواهر_شهید 🌷 عادت خیلی خوبی داشت معمولا برای هر کار خیری که می خواست انجام بده دو رکعت نماز می خوند. با این کارش می خواست اثر وضعی روی مخاطب و کارهاش بزاره و همین طور هم می شد. 👌 من برای ازدواجم خیلی سخت گیر بودم 🌷 دوست نداشتم از کانون پر مهر خانواده و سایه پدر و مادر جدا بشم. تا اینکه یکی از دوستان سید میلاد به خواستگاریم اومد. هر چقدر با هام صحبت کرد مجاب نشدم. ☺️ تا اینکه یه روز اومد خونه ، آستیناشو بالا زد و رفت وضو گرفت سجاده اش رو پهن کد و الله اکبر گویان مشغول نماز شد. 🌷 دو رکعت نماز خوند نمی دونم چه نمازی خوند و به چه نیتی خوند اما حال عجیبی داشت. بعد از اینکه نمازش تموم شد اومد نشست کنارم. 😇 خیلی با محبت شروع به صحبت کردن کرد، از علاقش به من گفت و اینکه من رو چقدر دوست داره و ... کم کم دیدم چشماش پر از اشک شد.همینطور که داشت باهام صحبت می کرد از چشماش اشک میومد.😢 🌷 سید بامن که خواهرش بودم خیلی با محبت صحبت کرد و الحمدالله خیلی زود این مشکل حل شد. نفس سید حق بود ... نسبت به خانواده خیلی با عاطفه بود. 😍✌️ در مراسم ازدواج من خیلی گریه کرد. با اینکه ممکنه خیلی از هم سن و سال های میلاد از روی حیا و غرور و ... هیچوقت اینکار رو انجام ندن. 🌷 اما سید قلبش مثل آینه صاف صاف بود. هنر تمامی شهدا و سید میلاد این بود که با این همه عاطفه از خانواده دل کندند و رفتنند... 👊 ✍ از کتاب : مهمان شام 🌷🌷 @shahidseyyedmilademostafavi
#سیدمیلاد دلتنگیــ💔ـم برای #صاعقه ی نگاهت. از همان ها که تخریب⚡️ میکند بنای آلودگی ها را و #محبت_خدا را در زمینی صاف و پاک✨ بنا میسازد دلمان تنگ شده ⇜برای رنگین کمان #خنده_هایت. ⇜و برای هوای ابری #چشمانت... ⇜و چه بارانی بودی😭 در بین #روضه ها... چه جوان زیبایی... میلاد پر کشید🕊 به سوی #محبوبش همانی که عمرش را به پای عشقش گذاشته بود. و مارا #خجالت زده کرد #شهید_سیدمیلاد_مصطفوی #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃🇮🇷 @shahidseyyedmilademostafavi
سر ِدوراهیِ گُناه وثَواب به حُب شَهادت فِکرکُن... به نِگاه امام زَمانت فکر کُن... بِبین میتونی ازگُناه بِگذَری...؟! ازگُناه که گُذشتی ..ازجونِت هَم میگذَری... 🇮🇷 @shahid_a_seydmilade_mostafavi
سید میلاد فردی بسیار و مردم دار بود معروف به بود. از سال ۱۳۸۰ هر هفته یک هفته قبل از شروع سال جدید تا یک ماه ابتدا سال جدید در راهیان نور بود. بعد از پایان تحصیلات دوره متوسطه و شرکت در آزمون ورودی ها در سال ۱۳۸۴ وارد و بعد از یکسال تحصیل در به منتقل شد و به پرداخت و در همان ابتدای تحصیل در دانشگاه شروع به فعالیت کرد . 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
در دوران جوانی را به برنامه هایش افزوده بود سرکشی به از برنامه های اصلی اش در زندگی بود خادم الشهدایی تا جایی در وجودش رفته بود که بزرگترین آرزویش شده بود و همیشه از مادرش میکرد. در دوران دانشجویی در شروع به فعالیت کرد و پس از گذراندن دوره های ورزشی در رشته جودو موفق به دریافت (دان ۱ ) جودو گردید و در مسابقات جودو به کشور در سال ۱۳۸۸ و هم مقام دوم در مسابقات یگان های ویژه ناجا در سال ۱۳۹۱ نائل گردید و از سوی سازمان به تیم ملی جودو دعوت گردید و علاوه بر آن در شهرش فعالیت داشت پس از تمام تحصیلاتش در سال ۱۳۸۸ در و گرفتن مدرک از دانشگاه همدان در سال ۱۳۸۹ بخدمت سربازی اعزام گردید و پس از گذراندن ۹ ماه در لشکر ۸۴ ارومیه و کرمانشاه به شهرش بهار بازگشت. 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
عاشق ائمه اطهار و دلبسته شهدا بود نماز اول وقت کارش بود احترام و گوش به فرمان بودن به پدر و مادرش بهترین خصوصیتش بود. تو هر کاری تمام تلاشش رو میکرد کم نمی ذاشت  تو کسب روزی حلال احکام خدا سرلوحه کارش بود احترام به بزرگترها، رفاقت با هم سن ها و ایثار و گذشت، دوستی به کوچکترها تو دوستی ها رو رعایت میکرد. سروقت به داد دوستش برای هر نوع کمک می رسید  اخلاق و ادبش زبانزد بود  اهل خنده و شوخی بود به سیدخندان معروف بود و..... 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
شهدا، رفقای با معرفت! مسئولان اردوگاه چند ساعت پیش از پخش غذا آمار زائرین را می‌دادند تا فرصتی برای پخت غذا داشته باشیم. یک بار نزدیک ظهر بود که یک اتوبوس به آمارمان اضافه شد. نمی‌دانستیم باید چه کار کنیم؟ غذا کم بود. سید بدون هیچ استرسی یک پارچه سبز پرچم سیدالشهدا (ع) را روی دیگ کشید و به بچه‌های خادم گفت، «بچه‌ها بیایید دور دیگ غذا جمع بشوید و هرکدام برای یک شهید نیت کنید.» سپس ذکر صلوات گرفت و یک توسل کوچک نیز به حضرت زهرا (س) پیدا کرد. پرچم را از روی دیگ برداشت و یاعلی گفت و مشغول تقسیم غذای زائرین شدیم. برای ما خیلی عجیب بود، نه تنها غذا کم نیامد، مقداری هم غذا باقی مانده بود. همه حسابی غذا خوردند؟! سید خیلی خوشحال بود. آن‌جا بود که فهمیدیم، چقدر سید با شهدا رفیق است و شهدا نیز حسابی هوای‌مان را دارند 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
و و همکاری با مشغول بکار شد حضور در و هیئت های مذهبی را از وظایفش می دانست . از سوابقش می توان به همکاری و فعالیت در هیئت های مذهبی شهرستان و فعالیت در ۱۶۵امام_حسین (ع) بهار و همکاری با کانون های جوانان در عرصه و علمی اشاره کرد . وی پس از انجام پروژه های ساختمانی و شرکت در رزمایش های بیت المقدس و اموزش های سپاه در منطقه در ۱۴ مهر ماه سال ۱۳۹۴ بهمراه جمعی از رزمندگان و (س) عازم کشور و وارد استان از مناطق سوری گردید و در مورخه ۲۵ مهر ماه ۱۳۹۴ در صحنه نبرد در منطقه ازگله در بیست کیلومتری شهر حلب در عملیات آزاد سازی حلب در درگیری با گروهک های به درجه رفیع نائل گردید و پیکر مطهرش پس از بیست روز به کشورش باز گشت و در #آیت_الله_شیخ_محمد_بهاری در کنار قبر مادرش آرام گرفت. 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
فرازی از #وصیت_نامه شهید سید میلاد مصطفوی 👇 🌿 اولین وصیتم این است که برادران و دوستان ، و گل سرسبد کشورمان را تنها نگذارید و پشتوانه و حامی ایشان باشید. همچنین پدر عزیزم من را حلال کن که خیلی بی مهابا و بدون دریغ زحمت من را کشیدی. خیلی عزیزی پدر جانم خیلی ... 🌿 برادر و خواهر گرامی ام از شما شرمنده ام بخاطر همه آزار و اذیت ها تقاضای بخشش دارم . امیدوارم حلالم کنید. بخشی از شهید مصطفوی: دوستان، هم هیاتی ها، هم شهری ها و تمام مردم دوست و آشنا حلالم کنید و عاجزانه از شما تقاضا دارم که در انجام امور دینی خود به خصوص در کوشا باشید و و خود را سالیانه حساب کنید تا داشته باشید. دوستان عزیز شما را قسم به که راه (ع) را که راه عاقبت به خیری و مهمترین کار است را ادامه دهید. حسین گونه زندگی کنید که تمام عاقبت به خیری در همین راه است و همیشه یاد و خاطره را زنده نگه دارید چون شهدا همیشه زنده اند و من وجود آن ها را در زندگی خود همیشه احساس می کردم. الان من در سوریه هستم و آماده رزم با می باشم. خدایا کمکم کن این بنده حقیر از تمام دنیا دل بکنم و فقط و فقط به خودت فکر کنم که سعادت دنیا جز در این نیست. می روم تا به مادرم برسم. با تمام شرمندگی. ای شهید ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود برنشسته ای دستی بر آر و ما نشینان عادات را نیز از این بیرون کش. 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
«مهمان شام» زندگی‌نامه و خاطرات شهید مدافع حرم، مهندس سید میلاد مصطفوی است که به همت انتشارات شهید ابراهیم هادی به چاپ رسیده است. او شخصیتی عجیب دارد. جوانی که در عصر ارتباطات و دنیای مجازی، به دنبال حقیقت رفت. کسی که در این روزگار، ابراهیم دیگری شد و هادی بسیاری از جوانان گردید. شخصیت او از تمام لحاظ برای نسل امروزی الگوست. او متولد سال ۶۵ در شهر بهار استان همدان بود. دانش آموز نمونه و دانشجوی فعال دانشگاه صنعتی بود. مهندسی عمران گرفت اما اکثر شب‌ها دنبال کارهای بسیج بود. او از بسیجیان فعال گردان امام حسین (ع) شهرستان بهار بود. از این طریق بسیاری از نسل جدید را با شهدا آشنا کرد. 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
بنده یه روز از مدرسه بر می گشتم خونمون... خونه ی ما تو کوچه ای بود که به بن بست می خورد و این کوچه ظهرها خیلی خلوت بود. یه روز که از مدرسه بر می گشتم پسری مزاحمم شد ولی من دختری نبودم که حتی نگاهش کنم دنبالم می اومد تپش قلب گرفته بودم یهو جلوم وایساد خیلی ترسیده بودم کسی هم نبود با گریه گفتم تو رو خدا برو ولی نیت بدی داشت می خواست دستم را بگیره من هم چنان داشتم می رفتم یه دفعه نمی دونم خدا آقا سید میلاد رو از کجا رسوند آقا سید از در یه خونه ای بیرون اومد و این صحنه را دید و سریع اومد طرف اون پسر ، گفت برای چی مزاحمش می شی مگه خودت خواهر نداری به من گفت خواهرم شما بفرمایید ... من رفتم خونمون ولی از پشت در نگاه می کردم فکر کردم الان آقا سید اون پسر رو کتک می زنه دیدم داره با اون پسر صحبت می کنه و اون پسر هم سرش را پایین انداخت و رفت چند روز بعد همون پسر رو تو خیابان دیدم و ازش فرار می کردم ولی نمی دونم آقا سید با اون پسر چیکار کرده بود که اونقدر سنگین و سر پایین شده بود انگار اصلا اون نبود ... من آقا سید را بعد از شهادتش شناختم و خیلی اشک ریختم  خدایا کمک کن غیرت مردانمان همچون آقا سید میلاد باشد. راوی: همشهری شهید 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
🌺شهید سید میلاد مصطفوی🌺 نام:سید محمد (میلاد ) نام خانوادکی:مصطفوی تاریخ تولد : ۱۳۶۵/۲/۱۵ محل ولادت: بهار تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۷/۲۵ محل شهادت : شقیدله سوریه نحوه شهادت : توسط تک تیرانداز از  ناحیه گلو و جدا کردن سر،دست ها و پاها توسط درجه : رشته ورزشی: 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
شهید سید محمد مصطفوی در پانزدهم سال ۱۳۶۵ در از دیده به جهان گشود خانواده د اشت نام مستعارش بود ک یک برادر بزرگتر و یک خواهر کوچکتر از خودش داشت نام پدرش سید هاشم بود که در شغل مشغول بکار بود و اهمیت زیادی به رزقو میداد مادرش هم بود و مسئول بود که یکسال قبل از شهادت فرزندش دعوت حق را لبیک گفت سید میلاد دوران ابتدایی را در شهر بهار گذراند و از همان دوران ابتدایی از و اش غافل نبود و هر چه خود را بیشتر می شناخت اعتقاداتش بیشتر می شد. و همچنین دوران راهنمایی و دبیرستان را در شهر بهار گذراند و در این دوران وارد گردید او در سن نوجوانی وارد عرصه ورزش شد . و در شروع به فعالیت کرد و توانست در این مدت به مقام هایی در سطح شهر و استان و کشوری نائل گردد و پله های ترقی را یکی پس از دیگری طی کند. 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
همـه می گویند: خوش بحـال فلانی شهیــد شد🕊 ⚡️امــا هیچکس حــواسش نیست که فلانی برای شهیــد شدن را یــاد گرفت👌… 🌹🍃🌹🍃 🔻به کانال بپیوندید🌸 👇👇👇 @shahid_a_seydmilade_mostafavi
📌 پیکر بی سر و دست شهید مصطفوی آرامش پدر شد 🔹️ پدر شهید سید میلاد مصطفوی درباره شهادت پسرش می‌گوید: ◇ در اوج درگیری بعد از رشادت‌های به یادماندنی در ۲۵ مهر ۱۳۹۴ با اصابت گلوله قناصه به گلویش در جنوب حلب شد و به خواسته قلبی‌اش رسید اما پیکرش نیامد. ◇ آنقدر آتش دشمن سنگین بود که همرزمانش فقط توانسته بودند پیکرش را چندصد متر عقب بیاورند و در پستویی زیر شاخ و برگ درختان زیتون پنهان کنند. 🔹️ دو سه هفته‌ای از شهادتش گذشت و خبری از پیکر مطهر پسرم نشد. ◇ شنیدم که یکی دو بار رفتند برای انتقال پیکر اما میلاد در جایی که نشان کرده بودند نبود تا اینکه دو شب متوالی به خواب همرزمش می‌آید و می‌گوید « دوست داشتم همین جا پیش عمه جانم حضرت زینب(س) بمانم اما بابام خیلی اذیت می‌شه فقط و فقط به خاطر بابا انشاءالله خیلی زود برمی‌گردم » و نام و نشان جایی که بود را می‌دهد. این خواب راهی شد برای یافتن پیکر سید میلاد اما پیکری بی‌سر و بی‌دست و بی‌پا. 🌱👌🌹❤️ @shahid_a_seydmilade_mostafavi
🌸 بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین 🌸 🌷 عادت خیلی خوبی داشت معمولا برای هر کار خیری که می خواست انجام بده دو رکعت نماز می خوند. با این کارش می خواست اثر وضعی روی مخاطب و کارهاش بزاره و همین طور هم می شد. 👌 من برای ازدواجم خیلی سخت گیر بودم ، دوست نداشتم از کانون پر مهر خانواده و سایه پدر و مادر جدا بشم. تا اینکه یکی از دوستان سید میلاد به خواستگاریم اومد. هر چقدر با هام صحبت کرد مجاب نشدم. ☺️ تا اینکه یه روز اومد خونه ، آستیناشو بالا زد و رفت وضو گرفت سجاده اش رو پهن کد و الله اکبر گویان مشغول نماز شد. 🌷 دو رکعت نماز خوند نمی دونم چه نمازی خوند و به چه نیتی خوند اما حال عجیبی داشت. بعد از اینکه نمازش تموم شد اومد نشست کنارم. 😇 خیلی با محبت شروع به صحبت کردن کرد، از علاقش به من گفت و اینکه من رو چقدر دوست داره و ... کم کم دیدم چشماش پر از اشک شد.همینطور که داشت باهام صحبت می کرد از چشماش اشک میومد.😢 🌷 سید بامن که خواهرش بودم خیلی با محبت صحبت کرد و الحمدالله خیلی زود این مشکل حل شد. نفس سید حق بود ... نسبت به خانواده خیلی با عاطفه بود. 😍✌️ در مراسم ازدواج من خیلی گریه کرد. با اینکه ممکنه خیلی از هم سن و سال های میلاد از روی حیا و غرور و ... هیچوقت اینکار رو انجام ندن. 🌷 اما سید قلبش مثل آینه صاف صاف بود. هنر تمامی شهدا و سید میلاد این بود که با این همه عاطفه از خانواده دل کندند و رفتنند... ✍ از کتاب : مهمان شام 🌸🕊 🍃به کانال خوش اومدید🍃 🇮🇷 @shahidseyyedmiladmostafavi