اتاق #اصناف_پوشاک مشهدمقدس
سلام علیکم
همانطور که مستحضر هستید، در آستانه ی شروع ماه تابستان و فصل گرما هستیم که متناسب با آن، تولید و عرضه ی لباس های خنک رونق میگیرد. این امر از جهات مختلف همچون #اشتغال جوانان برومند #ایران_زمین، بهبود کیفیت معاش و اقتصاد خانواده ها، رشد شاخص اقتصاد و بالاخص تحقق شعار #رونق_تولید_ملی باعث بسی خرسندی است. اما آنچه در این میان مایهی تاسف و دلنگرانی است، تولید و عرضه لباسهای نامناسبی همچون #مانتوهای_جلوباز #بانوان (#مانتو_عبایی) است که کاملا مغایر با #فرهنگ_دینی_و_ملی ایران زمین است. این البسه نامناسب که متاسفانه با گشتی کوتاه در #فروشگاههای شهر، با روند افزایشی در حال عرضه است، موجب نگرانی، #خانواده_ها، دغدغهمندان #فرهنگ #عفاف_و_حجاب و #فرهنگ_ملی از باب زیرپاگذاشتن #فرهنگ_حجاب_و_عفاف و خدشهدار شدن #عفت_عمومی_اجتماع شده است.
لذا با توجه به اینکه #نظارت بر تولید و عرضهی البسه، از وظایف آن نهاد محترم است، ما جمعی از مادران و زنان ایران زمین و به طور خاص #مشهد_مقدس، رسیدگی به مشکل فوقالذکر را با توقف تولید و عرضهی آنها در #کلیه ی فروشگاهها از آن نهاد محترم خواستاریم.
بیشک خداوند متعال و اولیای الهی و شهدا هر لحظه ناظر بر اعمال ماست و مطالبه مردم متدین نیز، قدم در مسیر تحقق ارزشهای الهی و آرمانهای متعالی #جمهوری_اسلامی_ایران است.
والسلام علی من اتبع الهدی
رونوشت به:
#دفتر_امام_جمعه_مشهد_مقدس
#دادستان_خراسان_رضوی
#نمایندگان_مجلس_شورای_اسلامی__مردم_مشهد
#بازرسی_استانداری
#ستاد_امر_به_معروف_خراسان_رضوی
#مدیرکل_صنعت_و_معدن_و_تجارت
#شورای_فرهنگ_عمومی_استان_خراسان_رضوی
#نشر_حداکثری📣📣
#عفت_عمومی
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
#خون_شهدا
#مردانگی
#شهید
#مهدی_فاطمه
@shahidseyyedmilademostafavi
#برگی_از_خاطرات
🔆سیدمیلاد تازه شروع کرده بود داشت سیب زمینی و غیره خرید و فروش می کرد ، روزهای اول به من هم می گفت بیا شراکتی کار کنیم که من نرفتم توی آموزشهایی که به تیپ می رفتیم باید ساعت هفت و نیم اونجا حضور می زدیم سیدمیلاد نمی دونم ساعت چند می رفت از سر زمین بارهاشو میخرید و برمی گشت آماده می شد که بریم بهش می گفتم میلاد جان تو که نمی رسی مگه مجبوری بری بار بخری می گفت اگه توی هر بار دویست سیصد هزار تومان هم کاسب بشم مگه بده بعدش هم از خوابم میزنم صبح زود میرم یه چیزی در بیارم اومد و به دیگران هم کمک کردم😊 چه عیبی داره از دست کسی بگیری یا به کسی قرض بدی☺️
یه روز که توی تیپ نشسته بودیم تازه کلاسهامون شروع شده بود من رو از سیدمیلاد و بچه ها جدا انداخته بودن سید میلاد گروهان یک بود من گروهان دیگه بودم ما داشتیم توی کلاس به استاد گوش می دادیم که میلاد در زد و گفت فلانی بیاد اشتباهی اومده اینجا هی به من می گفت بلند شو بیا تو توی گروهان ما هستی ولی نزاشتن برم سیدمیلاد حدود پنج شش بار هی رفت و اومد آخرش گفتند هر دو تا تون رو حذف میکنیم 😂تا دیگه آروم شد 😂.کلاس که تموم شد اومدم بیرون یه چند تا پس گردنی نثار هم کردیم که چرا من نرفتم بیرون توی این حال و هوا بودیم که گوشیش زنگ زد از شهرستان بود از میدان بار کرج طرف بار فروش میگفت این باری که فرستادی خیلی خرابه و بعیده فروش بره
پیش ما نگفت بار رو از کی خریده نکنه #آبروش بره طرف جای خوب سیب زمینی رو به سیدمیلاد نشون داده بود و چون سید میلاد دیگه نمی تونست بره بار رو ببینه از جاهای بد بار هم براش بار زده بودند.خلاصه خیلی من خندیدم بهش چون اون روز نوبت سید میلاد هم بود ناهار بهمون بده😂 آخه ما چهار نفر بودیم که با هم می رفتیم و می اومدیم هر روز نوبت یکی بود برگشتنی ناهار بده اون روز هم نوبت سیدمیلاد بود کلی که سر به سرش گذاشتیم
اصلا انگار ناراحت یک میلیون وخورده نبود که ضرر کرده بهش میگفتم بریم سراغ صاحب زمین گفت نه خودم میرم نمیخوام کسی بدونه طرف کیه
#آبرو_داری
#شهید
#سیدمیلاد
#مردانگی
#شهید_شرف
🌷کانال شهید مدافع حرم سیدمیلاد مصطفوی🌷
@ShahidseyyedMiladeMostafavi
خاطره ای از شهید سید میلاد مصطفوی
🔆سیدمیلاد تازه شروع کرده بود داشت سیب زمینی و سیر و تخمه و... خرید و فروش می کرد ، روزهای اول به من هم می گفت بیا شراکتی کار کنیم که من نرفتم
توی آموزشهایی که به تیپ می رفتیم باید ساعت هفت و نیم صبح اونجا حضور می زدیم سیدمیلاد نمی دونم ساعت چند می رفت از سر زمین بارهاشو میخرید و برمی گشت آماده می شد که بریم بهش می گفتم میلاد جان تو که نمی رسی مگه مجبوری بری بار بخری می گفت اگه توی هر بار دویست سیصد هزار تومان هم کاسب بشم مگه بده بعدش هم از خوابم میزنم صبح زود میرم یه چیزی در بیارم اومد و به دیگران هم کمک کردم😊
میگفت چه عیبی داره از دست کسی بگیری یا به کسی قرض بدی☺️
یه روز که توی تیپ نشسته بودیم تازه کلاسهامون شروع شده بود من رو از سیدمیلاد و بچه ها جدا انداخته بودن سید میلاد گروهان یک بود من گروهان دیگه بودم ما داشتیم توی کلاس به استاد گوش می دادیم که میلاد در زد و گفت فلانی بیاد اشتباهی اومده اینجا هی به من می گفت بلند شو بیا تو توی گروهان ما هستی ولی نزاشتن برم سیدمیلاد حدود پنج شش بار هی رفت و اومد آخرش گفتند هر دو تا تون رو حذف میکنیم تا دیگه آروم شد 😂.کلاس که تموم شد اومدم بیرون یه چند تا پس گردنی نثار هم کردیم که چرا من نرفتم بیرون توی این حال و هوا بودیم که گوشیش زنگ زد از شهرستان بود از میدان بار شهر کرج طرف بار فروش بود میگفت این باری که فرستادی خیلی خرابه و بعیده فروش بره
پیش ما نگفت بار رو از کی خریده ، که نکنه #آبروی اون شخص بره طرف جای خوب سیب زمینی رو به سیدمیلاد نشون داده بود و چون سید میلاد دیگه نمی تونست بره بار رو ببینه از جاهای بد بار هم براش بار زده بودند.
خلاصه خیلی من خندیدم بهش چون اون روز نوبت سید میلاد هم بود ناهار بهمون بده
آخه ما چهار نفر بودیم که با هم می رفتیم و می اومدیم هر روز نوبت یکی بود برگشتنی ناهار بده اون روز هم نوبت سیدمیلاد بود کلی که سر به سرش گذاشتیم
اصلا انگار ناراحت یک میلیون وخورده نبود که ضرر کرده بهش میگفتم بریم سراغ صاحب زمین گفت نه خودم میرم نمیخوام کسی بدونه طرف کیه
سید میلاد آبروی خیلیها رو خرید ، خدا هم سیدمیلاد رو خرید😭
#آبرو_داری
#شهید_گره_گشا
#سیدمیلاد
#مردانگی
به کانال #شهیدسیدمیلادمصطفوی خوش اومدید
🇮🇷🕊🕊🇵🇸
@shahidseyyedmiladmostafavi