خاطره ای از شهید سیدمیلادمصطفوی
♻️سال ۹۴ برای #تکمیل_آموزش نظامی اعزام به سوریه یک دوره یک هفته ای رفتیم #تهران
اونجا اتفاقاتی افتاد و برنامه هایی پیش اومد که باعث شد بین من و سیدمیلاد مختصر #ناراحتی پیش اومد
⚜هرچند در #مسیر_برگشت به همدان #سید بدون معطلی #پیش_قدم شد و رفع کدورت کرد ، ولی بعد از یک هفته تماس گرفت و با یکی از رفقاش اومد #ملایر و با اصرار سید ناهار رفتیم #رستوران و هرچه اصرار کردم چون شما مهمون من هستید من باید حساب کنم اجازه نداد من حساب کنم و بعدش هم کلی از محل کار من و شرایطی که قرار داشتم #تعریف و تمجید کرد و گفت حسرت میخورم ای کاش من هم میتونستم چنین کار #فرهنگی انجام بدم (در حالیکه اصلا برای کار فرهنگی کم نمیگذاشت) میگفت شما دارید آدم #تربیت میکنید و ... آخرش هم طلب #حلالیت کرد و رفت
بعد از اینکه سید رفت خیلی فکر کردم به اینکه برای چی بلند شد اومد فقط به این نتیجه رسیدم #دلش_آروم نگرفته بود اومد تا مطمئن بشه هیچ #ناراحتی بینمون نمونده باشه
در حالیکه من اصلا از سید ناراحت نبودم
(این آخرین دیدارمون بود 😭😭😭)
راوی؛دوست بزرگوار شهید
#ارسالی_دوست_شهید
#شهیدسیدمیلادمصطفوی
#اربعین
#الحسین_یجمعنا
#کربلا
#شهیدی_که_کربلانرفت
#ولی_خیلیها_راکربلایی_کرد
🇮🇷
@shahidseyyedmilademostafavi