🍃خاطره ی از شب آخر
شب قبل از #شهادت شهید سیدمیلاد مصطفوی در حلب سوریه
https://eitaa.com/shahidmostafavi
✨ #شب_آخر که قرار بود به عملیات بریم حاج م همه بچه ها رو جمع کرد .
همه جا #تاریک بود شروع کرد به سخنرانی و شرح عملیاتی که قرار بود انجام بدیم صحبت کرد و صحبتهاش رو کشوند به واقعه #عاشورا .....
یکی از بچه ها شروع کرد مداحی و #اسارت عمه جان رو گفتن
حال و هوای عجیبی بود همه کوله به دوش و سلاح در دست بودیم .
توی تاریکی شونه هایی که برای غریبی عمه سادات تکون میخورد رو می دیدم .
صدای ناله بچه ها فضا رو پر کرده بود اول روز ماه محرم بود و این باعث شده بود که بیشتر بچه ها آتیشی بشن 😭.....
بعد از روضه و مناجات حاج م دوباره شروع کرد صحبت کردن من با میلاد پیش هم نشسته بودیم #سیدمیلاد که توی این عالم نبود چند بار ازش خواستم کوله آر پی جی منو درست کنه اصلا متوجه نشد
غرق در روضه شده بود
چنان ناله ای می زد که من تا بحال ندیده بودم از میلاد
توی این چند سال نمی دونم چرا ...ولی اخلاقش کلا صدو هشتاد درجه فرق کرده بود ذکر لبش شده بود #عمه_جان_عمه_جان .....
بله حاج م داشت صحبت می کرد از شب عاشورا میگفت و ارباب
از اینکه ارباب بی کفنمون گفته بود امشب هر کی می خواد بره میتونه برگرده چون فردا کسی زنده نخواهد ماند .....و
حاج م صحبت هاش رو تا اینجا ادامه داد و سپرد دست حاج آقا ا - ف که یه عمری توی جنگ هشت ساله از این عملیات ها دیده بود و پرپر شدن دوستهاش رو ولی این بار قضیه خیلی فرق داشت چون این بار حاج آقا ف داشت با کسانی به جنگ کفار می رفت که خودش اینها رو پرورش داده بود حاجی شروع کرد به #سخنرانی که بچه ها شما تا اینجا همم که اومدین خیلی هنر کردین از خانواده ها تون دل کندین
از تمام تعلقات دنیاییتون گذشتین
از همه چیزو همه کس
الان من ازتون میخوام هر کسی آمادگی نداره
هرکسی میدونه نمیتونه توی عملیات شرکت کنه توی صف که داریم می ریم آرومم #بکشه_کنار حرف حاجی تموم نشده بود که همه بچه ها یک صدا فریاد لبیک یا زینبشون ساختمونها رو لرزوند و دل حاجی رو قرص کرد با #لبیک گفتن بچه ها که یعنی تا پای جونشون آماده اند حاجی شونه هاش لرزید و اشکش جاری شد 😭
بچه ها با قوت قلبی راسخ و قوی بلند شدند تا به سمت ماشین ها حرکت کنیم.
هدیه به روح بلند مرتبه ی شهدا #صلوات
راوی : همرزم_شهید
🇮🇷کانال شهید مدافع حرم پهلوان آقا سیدمیلاد مصطفوی بپیوندید👇👇👇
🇮🇷
https://eitaa.com/shahidmostafavi
🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺
https://eitaa.com/shahidmostafavi
نگاهی مختصر به #زندگینامه خادم الشهدا شهید سید میلاد مصطفوی🌷 عشق به آقا #اباعبدالله الحسین علیه السلام عشق به خانم حضرت زینب کبری سلام الله در وجودش بود. تارپود وجودش مملو از عشق و خدمت به خلق الله بود از هیچ کاری برای جوانان مضایقه نمی کرد همه جوانان در قلبش جای داشتند چقدر جوانان به واسطه او و در اثر مصاحبت و همنشینی با او مسجدی و نماز خوان شدند و با حضرت حق آشتی نمودند. هر چه ویژگی خوب که باید در یک انسان باشد در وجودش بود , از مناعت طبع و تواضع تا شوخ طبعی و مهربانی همه و همه از وجناتش پیدا بود. باید مانند #زهیر باشی که مال و منال دنیا را بگذاری و دارایی های #دنیوی را فدای لذتی بالاتر که همانا #شهادت و همنشینی با سید الشهداست بکنی . مهندس عمران بود و از دارایی های دنیا چیزی کم نداشت که همه را فدای یک آجر حرم آل الله کرد. بِابی اَنتَ وَاُمی وَنَفسی وَمالی وَعُسرتی
✨نمازش همیشه اول وقت بود حتی وسط میدان یکی از مسابقات
✨احترام عجیبی به پدر و مادر و خانواده اش می گذاشت.
✨به خانواده های شهدا سر می زد نزدیک چهارده سال خادم الشهدا در مناطق جنوب بود.
https://eitaa.com/shahidmostafavi
✨دو سال آخر قبل از شهادتش نماز شبش ترک نشد.
در زمینه ورزش هم بسیار فعال بود. در ورزش جودو کمربند مشکی داشت و مقام دوم و سوم کشوری را به دست آورده بود. به تیم ملی دعوت شد و همزمان در ورزش زورخانه ای هم مهارت داشت و برای ورزش به زورخانه می رفت. شهیدسید میلاد مصطفوی را می گویم! اهل شهر بهار استان همدان. #بسیجی مخلص #خادم الشهدا که بالاخره بعد از چهارده سال مزد خدمت صادقانه خود را از سید الشهدا گرفت. دوستی عمیقی که با #شهدا برقرار کرده بود باعث شد که همانند آنان باشد همانطور که حضرت علی علیه السلام فرموده اند کسی که خود را شبیه هر امت و طایفه ای کند عاقبت مانند آنان گردد.
https://eitaa.com/shahidmostafavi
این شهید گرانقدر هم این قدر خود را شبیه شهدا کرد که خودش نیز آسمانی شد چرا و چگونه , شاید برایتان سوال باشد. چون از بسیجیان گردان ۱۶۵ امام حسین علیه السلام شهرستان بهار بود برای رفتن به سوریه #داوطلب شد و وقتی به او خبر دادند که می توانی به سوریه بروی بسیار خوشحال و شادمان گردید. بدین گونه این سید عزیز و اولاد پیغمبر راهی سوریه شد. هنگامی که دشمن در حال پیشروی بود از ناحیه گلو مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به خیل عظیم #شهادت نائل گردید. دوستانش که موفق نشده بودند پیکر شهید را به عقب برگردانند ناگزیز ایشان را در جای امنی قرار دادند , و به عقب برگشتند. که قضیه به اینجا ختم نشد و پیکر مطهر دست دشمنان لعنت شده آل اللّه افتاد و بدنش اربا اربا شد #سر_دستهای_مطهر_و_پاهای مطهر را از بدن جدا کردند و با خود به غارت بردند #تاریخ_دوباره_تکرار_گردید لا یَوم کَیومُک یاابا عبداللّه 😭 دستت اما حکایتی دارد رَضیَ اللّهُ عمی العباس اینجاست که می گویند عاشق رنگ بوی #معشوق را می گیرد . مانند ارباب بی کفن شهید شدن #سعادت می خواهد که سید میلاد لیاقتش را داشت
https://eitaa.com/shahidmostafavi
ایام شهادتش روز ۲۵ مهر ماه سال ۹۴ برابر با سوم #محرم در عملیات محرم در #محور_حلب_شقیدله مانند ارباب بی کفن بی سر به دیدار سید و سالار شهیدان رفت و پیکر مطهرش چندین روز زیر آفتاب ماند..... خواسته قلبی سید میلاد گمنام #شهید شدن بود ولی از آنجا که پدر شهید خیلی بی قراری می کرد , سیدمیلاد به خواب یکی از همرزمانش رفته و گفته بود دوست داشتم گمنام بمانم به خاطر بیقراری پدر و خواهرم بیایید مرا ببرید و آدرس محل پیکرش را به دوست و همرزمش در خواب گفته بود. بالاخره بعد از۲۱ روز پیکر مطهرش در میان عزاداران وارد کشور شد و در هفدهم آبان ماه سال ۹۴ در گلزار شهدای شهر بهار در جوار مزار مطهر و نورانی آیت الله شیخ محمد بهاری پیکر مطهر به خاک سپرده شد.
شادی ارواح طیبه جمیع شهدا بالأخص شهدای مدافع حرم صلوات #این_چنین_پرواز_کردن_رسم_پاکان_است
شما دعوتید به کانال شهید مدافع حرم مهندس سید میلاد مصطفوی🇮🇷 👇
https://eitaa.com/shahidmostafavi
به کانال #سید_خندان بپیوندید
✨👆 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
♡اگه همونقدر که . . .
ناراحت کردن آدما رو . . .
بلدیم، خندوندنشون رو هم یاد . . .
گرفته بودیم، دنیا جای قشنگتری بود!❤️
🇮🇷
https://eitaa.com/shahidmostafavi
🌷 #خاطره ای از شهید مدافع حرم سید میلاد مصطفوی
#طلاییه#نماز شب🌷
https://eitaa.com/shahidmostafavi
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
روزهای آخر راهیان بود رفتیم منطقه #طلاییه
غروب بود که رسیدیم هیچ کس نبود طلاییه خیلی غریب بود سید تا پاش رسید طلاییه حال عجیبی پیدا کرد #گریه امانش نمی داد من به حال خودش رهاش کردم
رفت طرف ضریح شهدای گمنام گریه هاش تبدیل به ضجه شده بود
دیدم سید داره از دست میره رفتم نزدیکش گفت فلانی #قلبم_داره از جا #کنده میشه دستش رو گرفتم بردم داخل یادمان دراز کشید خیلی نگران شدم تا شهر فاصله ی زیادی داشتیم از طرفی هم تاریکی شب امکان تردد در جاده مرزی را نمی داد
بالا سر سید نشستیم تا یک مقدار حالش بهتر شد
https://eitaa.com/shahidmostafavi
جای مناسبی براش تهیه کردیم تا خوب استراحت کنه من هم گوشه ای چشمم گرم شد و #خوابیدم .
نیمه های شب یک لحظه نگران بیدار شدم و سمت سید چرخیدم سر جاش نبود!!!!!
چشم چرخوندم دیدم گوشه ای مشغول #نماز_شب هست از خجالت آب شدم من فکر می کردم سید با این حال زارش نماز صبحش هم به زور می خونه غافل از اینکه سید....
راوی : دوست شهید(از خادمین شهدا)
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
🇮🇷شما دعوتید به کانال شهید مدافع حرم سید میلاد مصطفوی🇮🇷
👇👇👇👇
https://eitaa.com/shahidmostafavi
⠀
السَّلامُ عَلَيكَ يا مُقَطَّعُ الأعضاء (ع)
تورا زدند، نگفتم كه خواهرى سخت است
مرا زدند، تو گفتى برادرى سخت است
⠀
چگونه شمر سرت را شكست، من ديدم
به رويِ سينه يِ پاكت نشست، من ديدم
⠀
هر آنچه داد زدم كه نبر رسيدم من
به خنده داد جوابم؛ دگر بريدم من
⠀
هنوز در تهِ گودال تار ِ گيسو هست
هنوز نيزه شكسته ميان پهلو هست
⠀
همين كه پيكر تو مورد تهاجم شد
ز دست و پا زدنت دست و پايِ من گم شد
⠀
مرا به حرمله يا شمر يا سنان نسپار
مرا به خاطر مادر به ساربان نسپار
تقدیم به روح عالی شهید سید میلاد مصطفوی
#شهیدبی_سر #مقطع_الاعضا
#خداحافظ_رفیق
به کانال #شهیدسیدمیلاد مصطفوی بپیوندید👇👇👇👇👌
🇮🇷
💐محل کشف پیکر شهید مدافع حرم مهندس سید میلاد مصطفوی.
✅از خدا خواسته بود مانند مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها و شهید ابراهیم هادی گمنام بماند، همین اتفاق هم افتاد. دو سه هفته از پیکرش خبری نبود، اما ...
پس از مدتی به خواب فرمانده اش آمد و محل دفن پیکرش را نشان داد!!
برای همه جای تعجب بود، او در وصیتش نیز به گمنامی اشاره کرده بود.
اما به فرمانده اش گفت: پدرم هر روز برای پیدا شدن پیکر تنها پسرش، توسل به حضرت زهرا دارد و خانم به من فرمودند شما برگرد...
📚برگرفته از کتاب مهمان شام. اثر گروه شهید هادی
#شهیدسیدمیلاد_مصطفوی
🇮🇷
https://eitaa.com/shahidmostafavi
پس از مدتی که چاپ این کتاب به پایان رسیده بود، کتاب مهمان شام، خاطرات شهید سید میلاد مصطفوی به
🌷چاپ ششم🌷 رسید.
به بهانه چاپ مجدد این کتاب، امروز داستان هایی از این شهید مدافع حرم نشر داده شد.
🌷 برات شهادت از کانال کمیل
بعد از چاپ کتاب شهید ابراهیم هادی، منطقه فکه و مخصوصا کانال کمیل خیلی سر زبونها افتاد. همراه با سید میلاد و چند تا از خادمین شهدا رفتیم فکه...
💐فکه بوی کربلا می داد غربت عجیبی داشت. عطش رمل گرمای سوزان بیابان فکه عجیب شبیه کربلا بود.
این حالات در رفتار سید میلاد مشهود بود که قدم در وادی مقدسی گذاشته. پاهای برهنه اش گواه مدعی من بود.
✅رسیدیم پشت کانال. سیم خاردارها مانع عبور به کانال شد. بی اختیار زانوهامون سست شد و دیگه اشک امان نمی داد.
تنها چیزی که مرحم دلمون بود روضه آقا سید الشهدا علیه السلام بود، بعد از اینکه یک دل سیر گریه کردیم سید بلند شد رفت به خادمهایی که جلوی نرده ایستاده بودند گفت خواهش می کنم. من می خوام خاک این مکان مقدس رو ببوسم. اونها گفتند به هیچ وجه نمی شه. اجازه نداریم.
سید بغض کرد. بالاخره اونها رو راضی کرد وارد کانال شدیم. گفت بچه ها وارد که شدید سجده کنید و از شهدا حاجت بخواهید.
تا درب کانال باز شد گویی درب بهشت باز شده. بوی عجیبی آمد. لحظه های سنگینی بود.
سید میلاد در قتلگاه ابراهیم هادی در سجده بود و فقط داد می زد. خاکها رو بر می داشت و به سر و صورتش می کشید.
🌺 با هر زحمتی سید رو از کانال آوردیم بیرون وسوار ماشین شدیم و همه تا اردوگاه فقط گریه کردند.
سید میلاد نتونست رانندگی کنه و نشست عقب و تا اردوگاه تو حال و هوای خودش بود.
📚برگرفته از کتاب مهمان شام. اثر گروه شهید هادی.
#صلوات
🇮🇷
https://eitaa.com/shahidmostafavi
حاج اسماعیل دولابی میگفت «وقتی به خدا بگویی خدایا من غیر از تو کسی را ندارم؛ خدا غیور است و خواستهات را اجابت میکند»
خدایا! گرههای زندگیمان رو باز کن🌸