eitaa logo
کانال شهدا ( بانوای عاشقی ) 🔅
563 دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
8.2هزار ویدیو
119 فایل
سلام حسین جان سلام همه زندگیم آقا همه آرزوم شهادته یه روزی بیام کربلات من خاک پای مادرتم فدای چادر خاکیتم یا زهرا سلام الله علیها ( مشاور گروه زندگی بهتر ) لینک آدرس https://eitaa.com/joinchat/436862999Caf799e67c2 فیلمنامه نویس مداح مدیر کانال: @Ztsahra
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰مداح اهل‌بیت (ع) شهید محمدرضا تورجی‌زاده 🔸در کتاب «شهدا و اهل‌بیت(ع)» نوشته ناصر کاوه به نقل از سردار علی مسجدیان آمده است: «محمد را صدا کردم و گفتم: باید مسئول گروهان بشی. رفت یکی از دوستان را واسطه کرد که من این کار را قبول نمی کنم. گفتم: اگه مسئولیت نگیری باید از گردان بری! کمی فکر کرد و گفت: قبول می کنم، اما با همان شرط قبلی! گفتم: صبــر کن ببینم. 🔻یعنی چی که تو باید شرط بذاری!؟ اصلا بگو ببینم بعضی هفته ها که نیستی کجا میری؟ اصرار می کرد که نگوید. من هم اصرار می کردم که باید بگویی کجا میروی؟ بالأخره گفت. حاجی تا زنده هستم به کسی نگو، من سه شنبه ها از این جا میرم مسجد جمکــــران و تا عصر چهارشنبه بر میگردم. با تعجب نگاهش کردم. چیزی نگفتم. بعدها فهمیدم مسیر ۹۰۰ کیلومتری دارخــوئیــن تا جمکـــران را می رود و بعد از خواندن نماز امام زمـــان (عج) بر می گردد. یکبار همراهش رفتم. نیمه های شب برای خوردن آب بلند شدم. نگاهی به محمــد انداختم. سرش به شیشه بود. مشغول خواندن نافله بود. قطرات اشک از چشمانش جاری بود. در مسیر برگشت با او صحبت کردم. گفت: یکبــــار ۱۴ بار ماشین عوض کردم تا به جمکران رسیدم. بعد هم نماز را خواندم و سریع برگشتم! 💠آیت الله میردامادی استاد شهید تورجی‌زاده: بعد از شهادتِ محمدرضا خوابش رو دیدم و بهش گفتم: محمدرضا ! این همه از حضرت زهرا«س»گفتی و خوندی، چه ثمری برات داشت؟ شهید تورجی‌زاده بلافاصله گفت: همین که در آغوشِ فرزندش حضرت مهدی «عج» جان دادم؛ برام کافیه... https://eitaa.com/shahidsoleimanikerman
🔰 مداح اهل‌بیت (ع) شهید رضا قنبری 🏷راوی: پدر شهید 🔸رضا با خواهرش منصوره رفاقت زیادی داشت. به خواهرش می‌گفت غصه نخور من همیشه کنارت هستم. پسرم مداح اهل‌بیت (ع) بود. صوت زیبایی داشت. رضا هیأتی در مسجد حسینی داشت. هیأتی که شهدای زیادی را تقدیم کرد. رضا هر سال محرم برای هیأت و خانه پارچه مشکی می‌خرید و خانه را سیاهپوش می‌کرد. ما مراسماتی هم در دهه اول و دوم در خانه داشتیم. رضا کار‌ها را به خواهرش یاد می‌داد. سال ۱۳۶۴ که کار‌های خانه را برای برگزاری مراسم آماده می‌کرد، به خواهرش گفت: سعی کن کار‌ها را خوب یاد بگیری. سال دیگر من نیستم. منصوره هم با دقت همه کار‌ها را یاد گرفت. رضا اربعین همان سال دیگر بین ما نبود. 🔹رضا داماد ۴۰ روزه خانه‌ام بود که در آبان سال ۱۳۶۴ به شهادت رسید. من ایمان دارم که شهدا زنده‌اند و بار‌ها و بار‌ها در زندگی خودم و بچه‌ها به این مسئله رسیده‌ام. سال‌ها پیش من خونریزی معده داشتم. حالم خوب نبود و دخترم خیلی نگران من بود. عجیب لاغر شده بودم. دخترم خواب دید که رضا یک سینی پر از میوه‌های بهشتی آورده است و به خواهرش می‌گوید: بیا منصوره این‌ها را از بهشت برایتان آورده‌ام. دخترم می‌گفت: «من میوه را از وسط به دو نیم کردم و در دهان شما گذاشتم. نیمی را هم خودم خوردم.» فردای آن روز کامل خوب شدم و دیگر اثری از آن بیماری در بدنم نبود. https://eitaa.com/shahidsoleimanikerman
🔰 مداح اهل‌بیت(ع) شهید غلامعلی رجبی 🔸غلامعلی بنابر راهنمایی ها و تربیت پدرش مداحی اهل‌بیت(ع) را از همان سنین نوجوانی آغاز کرد و به دلیل آشنایی با معارف قرآنی و اسلامی و داشتن استعداد در حفظ شعر و سوز صدا، توانست در این عرصه به سرعت رشد کند. این پیشرفت تا آنجا صورت گرفت که غلامعلی از سبک ها و اشعار مداحان برجسته بسیاری استفاده می کرد. ✨ شعر معروف «قربون کبوترای حرمت، قربون این همه لطف و کرمت»، نمونه ای از این اشعار است که با صدای او خوانده شده است. غلامعلی رجبی با انتخاب شغل معلمی، راه پدر بزرگوارش را ادامه داد و در مدت عمر کوتاه خود توانست تاثیرات بسزایی بر اطرافیان خود به ویژه جوانان بگذارد. 🏷راوی حاج محسن طاهری «صفات برجسته و ویژه ای داشتند که نتیجه اخلاص ایشان بود. با وجودی که اهل ذوق واهل فن در ذکر مصیبت اهل‌بیت(ع) بود، در مجالس غالبا مستمع بود. یادم می آید یک بار در منزل یکی از دوستان با اصرار صاحب‌خانه شروع به خواندن کرد، اما چون مداح دیگری در آن مجلس جلوه کرده بود، سعی کرد خودش جلوه نکند. به خاطر همین به چند بیت اکتفا و دعا کرد. با وجودی که با آمادگی کامل به آن مجلس آمده بود. بعد از جلسه صاحب‌خانه از آقا غلامعلی گلایه کرد که چرا بیشتر و بهتر از فلانی نخواندی؟! ایشان گفتند هیات جای کشتی گرفتن مداحان نیست، بلکه محل ادب است.» 🆔 @elalhabib_ir
🔰 مداح اهل‌بیت(ع) شهید عباس بابائی 🔸صدای جمعیتی عزادار از دور به گوش می‌رسید. کم‌کم صدا بیشتر شد و پرچم‌های دسته عزادار از دور پیدا شد. هر چه به جمعیت نزدیکتر می‌شدیم، چهره عباس برافروخته‌تر می‌شد. ناگهان متوجه شدم عباس کنارم نیست. وقتی برگشتم، دیدم مشغول درآوردن پوتین‌هایش است. پوتین و جوراب را از پا درآورد و بند پوتین‌ها را به هم گره زد و آن را به گردن آویخت و به حرکت ادامه داد. 🔹با دیدن این صحنه، بی‌اختیار به یاد حر بن یزید ریاحی افتادم؛ هنگامی که به حضور امام حسین (ع) شرفیاب شد. لحظاتی بعد که دسته‌ عزادار نزدیکتر شد، عباس دست‌هایش را از آستین درآورد و بالا تنه‌ لباس پروازش را دور کمر گره زد و با گام‌های تندتری به سوی دسته رفت. او چند لحظه بعد در میان انبوه عزاداران قرار گرفت. 💠عباس با صدای زیبایش نوحه می‌خواند و با جمعیت، سینه‌زنان و زنجیرزنان به طرف مسجد پایگاه می‌رفتند. من تا آن روز گاهی در ایام محرم دیده بودم که بعضی پا برهنه عزاداری می‌کنند ولی ندیده بودم که فرمانده‌ پایگاهی با پای برهنه در میان سربازان و نیروهای عزادار، نوحه‌خوانی کند. 📚کتاب پرواز تا بی نهایت 🆔 @elalhabib_ir
🔰 مداح اهل‌بیت (ع) شهید محسن اسدی 🔸از خصوصیات او می‌توان به مداحی و ذاکری اهل بیت عصمت و طهارت(ع) اشاره نمود. او نسبت به بی‌بی دو عالم حضرت زهرای اطهر (سلام الله علیها) ارادتی خاص و ویژه داشت. همه او را به خوش خلقی و حسن رفتار می‌شناختند. هنگامی که در بین بسیجیان پایگاه شهید علی محمدی مسجد همت آباد حضور می‌یافت، نشاط و شادمانی را به خوبی می‌توانستی در چهره‌ها تماشا کنی. ✨ همراه سردار احمد کاظمی 🔹یک سال گذشت و در آن یک سال خودش را کاملاً نشان داد و مورد اعتماد سردار کاظمی قرار گرفت و این‌گونه شد که در مأموریت‌های مختلف همراه ایشان بود. محسن مداح هم بود. این خصوصیتش باعث شد تا علاقه حاج آقا به او خیلی بیشتر شود. بعضی اوقات مخصوصاً در مسیر که با هم تنها بودند، حاجی به اسدی می‌گفت زیارت عاشورا بخواند و به همین ترتیب علاقه حاج آقا روز به روز به محسن بیشتر می‌شد. 🆔 @elalhabib_ir
🔰 مداح اهل‌بیت (ع) شهید عبدالنبی یحیایی 🔖شب‌ها تا دیر وقت، زیر نور چراغ فانوس مشغول خواندن و نوشتن بود. می‌گفت: می خواهم زود خواندن و نوشتن را یاد بگیرم تا روضه‌خوان امام حسین (ع) شوم. 🔻محرم که می شد، مردم را جمع می کرد و برایشان روضه می خواند.وقتی شهید شد، ۱۸ روز روی ارتفاعات کردستان مانده بود و ۲۸ روز بعد از شهادت آوردندش برای تشییع. بدن سالم سالم بود و بوی عطر می داد. 🔸نُه سال بعد از شهادتش هم، وقتی شدت باران قبرش را خراب کرده بود، سنگ لحد را که برداشتیم، جنازه سالم بود. خواستند بیاورندش بیرون دست‌های شان خونی شد. 🎙راوی: پدر شهید 📚کتاب خط عاشقی ۱، حسین کاجی 🆔 @elalhabib_ir
25.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰مداح اهل‌بیت (ع) شهید محمدحسین 🔖روایتی کوتاه از زندگی شهید 🔸پدر دیگه حق نداری برای حضرت زهرا (س) روضه بخونی... 🆔 @elalhabib_ir