eitaa logo
📗🇮🇷یازهراس♡شهیدتورجی زاده🇵🇸📗
3هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
9.7هزار ویدیو
224 فایل
#یازهــرا «س»💚 شهـــــ⚘ــــــیدزهرایی محمدرضا تورجی زاده🌷 📖ولادت:۱۳۴۳/۴/۲۳ 📕شهادت:۱۳۶۶/۲/۵ 🕯مزار:گلستان شهدای اصفهان 🆔️خادم شهید⚘ @s_hadi40 ♻️خادم تبادل🗨 ↙ @AA_FB_1357 #ثواب_کانال_تقدیم_حضرت_زهرا_س♡✅
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 شما ببینید در دوره اصلاحات با چه ترفندی از طریق جذب بی حساب و کتاب معلمان نفوذی و حتی با گرایش های بهایی و سلطنت طلب، چه بلایی بر سر دانش آموزان آوردند. 🔹 شاید باید آموزش و پرورش اولین وزارت خانه ای باشد که اولین پاکسازی ها در نظارت و ارزشیابی صورت بگیرد. 🔹 باور ندارید؟! ... سری به گروه ها و کانال های معلمان بزنید تا ببینید معلمانی را که عکس پروفایلشان یا پرچم شیرخورشید ست یا تصویر رضا شاه ملعون!!! خیلی کار داریم آقایان! ... لطفا دست بجنبانید!  @shahidtoraji213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴جزئیات جدید از توقیف نفتکش متخلف در دریای عمان توسط تکاوران دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران  @shahidtoraji213
🔴 از این پویش حتمااااا حمایت کنید 🔴 زمان زیادی نداریم 🔴 فقط یکروز مونده تا پیگیری https://farsnews.ir/my/c/192475 🔴 پویش حمایت از نظارت بر روی تولید پوشاک زنان
🔵 فرمانده زیردریایی فلوریدا تنزیل درجه شد. 🔷 این زیردریایی که درحال ورود مخفیانه به خلیج فارس بود چند روز پیش توسط زیردریایی فاتح در آبهای تنگه هرمز شناسایی و با اخطار مجبور به خروج از حالت پنهان‌کاری شد. 🔹این شکست اطلاعاتی و شناسایی شدن این زیردریایی پنهانکار توسط زیردریایی ارتش جمهوری اسلامی باعث رسوایی بزرگی برای نیروی دریایی رژیم آمریکا شد و به همین علت فرمانده تنزیل درجه گردید.  @shahidtoraji213
نام‌آن‌گرچه‌بقیع‌است‌ولی‌عرش‌خداست گرچه‌خالیست‌ولی‌مرقداو‌کعبه‌ی‌ماست 🥀 🏴 🥀  @shahidtoraji213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚زیارتنامه📜♥️ به نیابت از 🌹برای امر فرج و حاجت روایی همه بزرگواران✅... 🌻======✨=======🌻 🍃🌼🌸🌸🌼🌸🌸🌼🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللّٰهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صابِرَةً، وَزَعَمْنا أَنَّا لَكِ أَوْلِياءٌ وَ مُصَدِّقُونَ وَصابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَأَتىٰ بِهِ وَصِيُّهُ، فَإِنّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْناكِ إِلّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُما لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلايَتِك🌸....🤲 🍃🌼🌸🌸🌼🌸🌸🌼🍃 🌻======✨=======🌻 🌼التماس دعای فرج🌼 زاده🚩 ╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮  @shahidtoraji213 ╰─*═ঈ❤️ঈ═*─╯
سلام مولای من 🌱 چند گویی قصه ی ایوب وصبرِ او؟ بــس اســـت... بیــش از ایـن مـــا صبـــرنتوانیــم آن ایوب بود... 🚩 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @shahidtoraji213 ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━
|﷽| ▪️رسیده‌زائـری بی‌جان‌که‌جان گیرد ز دیدارت ▪️چه می‌بیند که برمی‌گردد از پیش تو بی جان‌تر 🏴هشتم شوال سالــروز تخریب بارگاه مطهر ائمه بقیع علیهم‌السلام "به دست وهابیت پلید" را ◾️به محضــر امام عصر عجل‌اللّه‌ تعالی فرجه ◾️و بر بانوی کرامت ◾️و همه شیعیان‌شان تسلیت عرض می‌کنیم. ◾️تخریب قبور ائمه بقیع ۸شـوال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وهابیون چه چیزهای را تخریب کردند در ۸شوال سال ۱۳۴۴ ه.ق قبور ائمه بقیع (ع) و قبر حضرت حمزه در احد، به دست و هابیون تخریب شد. آنان بعضی دیگر از اماکن مقدس را هم تخریب کردند که عبارتند از: 🔹قبر منسوب به فاطمه زهرا (ع) 🔹قبر فاطمه بنت اسد (س) 🔹قبر مطهر حضرت ام البنین (س) 🔹قبر ابراهیم پسر پیامبر (ص) 🔹قبر اسماعیل فرزند حضرت صادق (ع) 🔹قبر دختران پیامبر (ص) 🔹قبر حلیمه سعدیه 🔹و قبور شهداى زمان پیامبر (ص). وهابیان در سال ۱۳۴۳ در مکه گنبدهاى قبر حضرت عبد المطلب، ابى طالب، خدیجه و زادگاه پیامبر (ص) و فاطمه زهرا (س) را با خاک یکسان کردند. در جده نیز قبر حوا و دیگر قبور را تخریب کردند. همچنین در مدینه گنبد نبوى را به توپ بستند، ولى از ترس مسلمانان قبر شریف را تخریب نکردند در همان سال به کربلاى معلى حمله کردند و ضریح را کندند و جواهرات نفیس حرم مطهر را که از هدایاى سلاطین بود، غارت کردند و قریب به ۷۰۰۰ نفر از علما و سادات و مردم را کشتند. سپس به سمت نجف رفتند که موفق به غارت نشدند و شکست خورده برگشتند ‌ 📚مستدرک سفینه البحار: ج ۶ ص ۶۵ و ۶۶.‌ 📚کشف الارتیاب: ص ۷۷. ‌ 📚شهداء الفضیله (علامه امینى): ص ۳۸۸ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌ 🤲🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🇮🇷 دوستان، خواهش می کنم تا اخر کلیپ را نگاه کنید ، چون بسیار زیباست ومطمئنم بعداز دیدن این کلیپ حال دلتون خوب میشه. الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌ @shahidtoraji213
📌 ماجرایی از شهید دانشگر که به نام « اذان به وقت حلب » معروف شد 🔹 پدر شهید عباس دانشگر می‌گوید:" بعد از دو هفته از شهادتش ، ساکش به دستمان رسید وسایل داخل ساک را یک به یک دیدم و ساک را کنار اتاق گذاشتم. ◇ در نیمه‌های شب ناگاه صدای اذان را شنیدم و از خواب پریدم. ساعت را نگاه کردم، دیدم نیم ساعت به اذان شرعی مانده؛ هیجان تمام وجودم را گرفته بود؛ دویدم در حیاط خانه که ببینم صدای اذان از مناره مسجد است یا نه! ◇ متوجه شدم صدای اذان از داخل خانه است؛ وقتی خوب دقیق شدم؛ دیدم اذان از ساک کنار اتاق است. ◇ سراسیمه به سمتش رفتم و گوشی تلفن عباس در ساک بود؛ گرفتم، نگاهم به آن خیره شد... روی صفحه نوشته بود: «اذان به وقت حلب » ◇ متوجه شدم که عباس در منطقه هم نماز اول وقت را ترک نکرده است. 🔹 عباس متولد اردیبهشت ماه سال 1372 در سمنان است. ◇ در سال 1390 کنکور سراسری شرکت کرد و با رتبه ی عالی در دانشگاه سمنان و در رشته مهندسی کامپیوتر (نرم افزار) قبول شد؛ اما به خاطر دور اندیشی و البته علاقه ای که به سپاه پاسداران داشت، در آزمون دانشگاه امام حسین علیه السلام هم شرکت کرد و قبول شد. ◇ دوم اردیبهشت سال 1395 به جبهه مقاومت در سوریه پیوست و سرانجام در بیستم خرداد در روستای هویز حومه جنوبی شهر حلب سوریه با موشک تاو آمریکایی به شهادت رسید. الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌ 🤲🏻 @shahidtoraji213
بهت افتخار میکنم مرد شهر با شماها خیلی زیباتره👏👏👏 @shahidtoraji213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ویژه تخریب قبورائمه بقیع ◼️توهرحرم میرم به یادتم دلم به خواب آرزوخوشه کریمی وحرم نداری وغمت یه روزی من رومیکشه @shahidtoraji213
📜فرازےاز ♥️معبودا ! به بزرگی چیزهایی ڪه داده ای آگاه و راضیم ڪن تا ڪوچکی چیزهایی ڪه ندارم آرامشم را برهم نزند. @shahidtoraji213
بسم ربِّ زهـــرا سلام الله قسمت هفدهم والفجر یک نوار مصاحبه شهید تورجی و خاطرات دوستان اوایل فروردین شصت و دو بود. در کنار بردار هدایت بودم . حرفهایش عجیب بود . می گفت : دیگر تحمل ندارم . دنیا برای خیلی کوچک شده! دیگر طاقت ماندن ندارم . مثل انسانی شده ام که نمی تواند نفس بکشد. می خواهم داد بزنم! می خواهم پروازم کنم! من هم با تعجب گوش می دادم. روحیاتش خیلی عوض شده بود. همان روز خبر رسید که عملیات دیگری در راه است . خودروهای نظامی بچه ها را به سوی منطقه فکه شمالی منتقل کردند. رنگ چهره برادر هدایت تغییر کرده بود. گویی مسافری بود که آخرین لحظات سفر را طی می کرد. چادرها برپا شد. قرار بود گردان چند روزی در آنجا مستقر باشد. آمد در جمع بچه ها . خیلی مودب صحبت کرد. پیشنهاد کرد در همین جا مسجدی برپا کنیم . چهار نفر به نام های برادران فیضی ، انصاری ، رضایت و بت شکن بلند شدند. آنها به همراه برادر هدایت پیگیر شدند و مسجد گردان راه افتاد. (شهید تورجی در نوار مکثی کرد و گفت : همه این پنج نفر شهید شده اند) خاک سرزمین فکه گریه ها  و ناله های جانسوز آنها را به یاد دارد . چه حالی داشتند . چگونه خدا را صدا می زدند. سجده های طولانی آنها را در نیمه شبها فراموش نمی کنم. سه روز مانده بود به آغاز عملیات والفجر یک . از طرف فرماندهی گردان کلیه بچه ها را جمع کردند. پس از سخنرانی همه نیروهای گروهان ها را جابجا کردند. گفتند : باید برای عملیات نیروهای با تجربه و کم تجربه ترکیب شوند. برادر هدایت به گروهان عمار منتقل شد . محل استقرار آنها از گروها ما یعنی ابوذر جدا شد. فاصله ما از هم زیاد بود. اما دلهای ما به هم نزدیک . از فرمانده اجازه می گرفتم . هر روز مسافت طولانی با پای پیاده می رفم . به قصد دیدن او . نگاه او دریایی بود  از معرفت . لبخند او روحیه من را تغییر می داد. عصر روز بیستم فروردین بود. فرمانده ما اعلام کرد : امشب ساعت ده عملیات آغاز می شود. همان روز به دیدن برادر هدایت رفتم . همدیگر را در آغوش گرفتیم . بوی عطر خاصی می داد. چنین بویی به مشامم نخورده بود.! چهره اش برافروخته بود. همینطور در آغوش هم بودیم . حال عجیبی بود. من مطمئن بودم که این آخرین دیدار ماست ! ساعت ده شب حرکت نیروها آغاز شد. ترس عجیبی داشتم . رنگم پریده بود. اولین باری بود که به طور مستقیم به خط دشمن حمله میکردیم . به ما گفته بودند : اگر دوستان شما هم روی زمین افتادند معطل نشوید . باید جلو بروید و کانالهای روبرو را تصرف کنید. حالت بدی بود. صدای تیراندازی و شلیک منور قطع نمی شد. گویی عراقی ها می دانستند ما ازکجا حرکت می کنیم . گروهان یاسر جلوتر از ما حرکت کرد. گروهان ما هم پشت سر آنها به راه افتاد. صدای شلیک تیربار عراقی ها لحظه ای قطع نمی شد. بچه ها همین طور روی زمین می افتادند .صدای ناله ها همینطور زیاد می شد . در تاریکی شب چندین  بار از روی بدن دوستانمان عبور کردیم  ! مشغول دودن بودیم. برای لحظه ای تعجب کردم ! من به سَر ستون رسیده بودم . فقط سه نفر قبل از من بودند! این یعنی همه بچه های گروهان یاسر هرلحظه منتظر گلوله ای بودم. ترس بر من غلبه کرده بود. یکدفعه به یاد برادر هدایت افتادم . توصیه کرده بود هر وقت در این حالت قرار گرفتی آیه سکینه را بخوان. بسیار به  انسان آرامش می دهد. من هم شروع کردم : هو الذی انزل السَکینه فی قلوب المؤمنین رسیدیم به کانال . اما اصلاً جای امنی نبود. گلوله های خمپاره دشمن به طور دقیق داخل کانال می خورد. کار سخت شده بود . دشمن موانع عجیبی را بر سر راه بچه ها به وجود آورده بود. از مسیر کانال جلو رفتیم . ما پشت نیروهای دشمن رسیده بودیم ! تعداد نیروهای ما کم بود. با فرماندهی تماس گرفتیم . گفتند : خط دشمن شکسته نشده. بسیاری از گردانها به خطوط موردنظر نرسیده اند. تا هوا تاریک است برگردید! منورها آسمان را روشن کرده بود. آماده برگشت شدیم . در مسیر برگشت قمستی از کانال پر شده بود. تیربارهای دشمن همان نقطه را زیر آتش گرفته بودند. هرکسی از آنجا عبور می کرد مورد اصابت قرار می گرفت. با چند رفتیم کنار کانال . به سمت دشمن شلیک کردیم . بقیه بچه ها سریع به سمت عقب حرکت کردند. وقتی همه از  آنجا عبور کردند. ما هم به سمت عقب دویدیم . قبل از روشن شدن هوا به خاکریز شروع عملیات رسیدیم. هیچ کاری نمی شد کرد. بسیاری از دوستان ما در طی مسیر مانده بودند. با اینکه خسته بودم و خواب آلود اما سریع به سراغ بچه های گروهان عمار رفتم تعداد بچه های سالم آنها هم کم بود. همه خسته بودند. هرکس گوشه ای افتاده بود. با تعجب از همه سوال می کردم. از بچه ها سراغ هدایت را می گرفتم . هیچکس از او خبری نداشت. سراغ فرمانده شان رفتم . او هم اظهار بی خبری کرد. خیلی به دنبال او گشتم . اما هیچکس خبری نداشت . . 📚 کتاب یازهرا
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 حتی به سراغ محل نگهداری شهدا رفتم . آمبولانس ها و سنگر امداد گرها را گشتم . اما خبری نبود. خسته شدم . در کنار بچه های گروهان عمار نشستم . یکی از بچه های همان گروهان پیش من آمد. او را می شناختم . او هم مثل من ارادت قلبی به برادر هدایت داشت . بعد از سلام و احوالپرسی سراغ او را گرفتم . نفس عمیقی کشید . در حالی که بغض کرده بود گفت : زیاد دنبال او نگرد! عصر دیروز فرمانده ما یک نفر را برای نگهبانی می خواست . برادر هدایت مفاتیح کوچکش را برداشت و به سنگر جلو رفت . دوساعت بعد برگشت . شخص دیگری جایگزین او شده بود . چهره هدایت خیلی تغییر کرده بود . یکپارچه نور بود . بوی عطر عجیبی داشت . وصیتنامه اش را همانجانوشته بود . آن را به من تحویل داد. آنجا نوشته بود : در همان سنگر نگهبانی مولایش امام زمان (عج) را زیارت کرده ! در همانجا مژده وصل را از زبان آقا شنیده بود. برای همین دیگر آرام وقرار نداشت . همان موقع شما آمدی . فکر می کنم متوجه بوی عطر شدی !؟ با تکان دادن سر حرفش را تأیید کردم . ایشان در حالی که قطرات اشک از چشمانش جاری بود با صدایی بغض آلود ادامه داد: دنبال برادر هدایت نگرد. همان روز بچه ها را به عقب منتقل کردند. من هم که چند ترکش ریز به بدنم خورده بود به بهداری رفتم . فرمانده گردان ما خواب برادر هدایت را دیده بود. مضمون خواب حکایت از شهادت این انسان وارسته داشت . روز  بعد کل گردان ما به مرخصی رفت . ...... 📚 کتاب یازهرا ╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮  @shahidtoraji213 ╰─*═ঈ❤️ঈ═*─╯
⭕️بعضـیها به قول خودشان با خدا قهر مےڪنند 👈🏼 و با این بهانہ، وظایف دینے را کُلّاً بےخیال مےشوند. ❌از نماز گرفتـہ تا حجاب... ⚠️حتے براے اینڪـہ حال گیرے کنند، مقدارے از موها را بیرون مےریزند، آرایش مےڪنند و حتے لبخند تلخی هم براے نامحرم مےزنند و بعد زیر چشمے بـہ آسمان نگاه مےڪنند! ❎البته خیلے زود سرشان را پایین می  آورند، چون مےدانند مرتڪب چـہ اشتباهے شده  اند، خجالت میڪشند!! 😱 لجبازی، اونم با خدا!! ‼️مثلاً اگر روے خودت را از خورشید برگردانے ، نور خورشید ڪم مےشود یا اصلاً شاید هم فڪر میڪنے از غصـہ تو دیگر طلوع نمےکند! 👋🏼نه.... ⏪خودت را از روشنایی و زیبایے محروم میڪنے.... 💘شڪست عاطفی 📿مستجاب نشدن دعا 🖊مشکلات درسی 💵مشکلات اقتصادی 👨‍👩‍👧‍👦خانوادگی و مانند آن... 😔انسان را بہ قهر می ڪشانَد. 🔻🔻راستی اگر او هم با یڪی دو بار نـہ شنیدن ڪه چندین بار در روز با ارتڪاب گناه بـہ خدا میگوییم..... با ما قهر میڪرد، چـہ اتفاقی میافتاد؟ ❤️ خــ❥ـــدا  همیشه  با  ماستــــ..😊 🚩 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @shahidtoraji213 ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━
📸 تصویری از هنرمند انقلابی مرحوم در کنار رهبر انقلاب. 🖤 به‌مناسبت سالگرد درگذشت پژوهشگر و هنرمند انقلابی و پرتلاش و پرانگیزه آقای نادر طالب زاده رحمة الله علیه @shahidtoraji213