#شهید_علیرضا_کریمی
#مسافر_کربلا
شهیدی را میشناسم که هر کس ازاو کربلاخواست بی برو برگرد زائر شد این را زمانی فهمیدم که درغیرممکن ترین حالت مرا راهی کرد
بیست و دوم شهریور45بودکه مسافرکربلا در اصفهان چشم به جهان گشود 🌹
اسمش#علیرضا بود،پدرش رامیشناختم،مش باقرمردی متدین وبا اخلاق که امکان نداشت نان شبهه ناکی برسرسفره ی خانواده اش ببرد
علیرضا کودکی اش را با بیماری آغاز کرد، او هیچ چیز نميخوردوروزبه روز ناتوان ترازقبل میشد پزشکان امیدی به زنده ماندش نداشتند
اما مش باقر نا امید نشدوپسرشرا نذر حضرت#عباس کرد
روزی سیدی سبز پوش وارد دکان مش باقر شد بی مقدمه گفت :مش باقر خوب کاری کردی که علیرضا رو نذر آقا کردی امشب که رفتی خانه سفره ی #ابولفضل پهن کن و به مردم غذا بده
سه مجلس روضه هم که برای حضرت در حرمش نذر کرده ای را من ادا کردم!
سپس سید اسکناسی را برای برکت کار به مش باقر داد و رفت.
بعد از ظهر ، هنگامی که مش باقر کوچه پس کوچه هارا برای رسیدن به خانه اش طی میکرد با صحنه ای عجیب روبه رو شد! علیرضایی که توان راه رفتن نداشت با بچه ها در کوچه بازی میکرد!
گویا حضرت ابوالفضل شِفایش داده بود
علیرضا روز به روز هم ازلحاظ معنوی و هم از لحاظ جسمی قوی ترمیشد، او به نماز اول وقت مقیدبودوبعده ها #قهرمان ورزش رزمی شد🥊
🇮🇷در فروردین ماه سال 62 عازم فکه شد او نوجوانی نترس بود که با تأسی از شخصیت حضرت عباس هر دو پایش را فدای اسلام کرد
او عهد کرده بود که تا راه#کربلا باز نشود، باز نخواهد گشت
پیکر پاکش 16 سال زیر آفتاب داغ #فکه ماند
راه کربلا باز شد وعلیرضای16ساله درروزتاسوعابه خانه بازگشت