#طنز_جبهه_ها
#مجروح_جنگی
بار اولم بود که مجروح می شدم و زیاد بی تابی می کردم .
یکی از برادران امدادگر بالاخره آمد بالای سرم و با خونسردی گفت : چیه ، چه خبره ؟
تو که چیزیت نشده بابا !!!
تو الان باید به بچه های دیگه هم روحیه بدهی آن وقت داری گریه می کنی ؟!
تو فقط یک پایت قطع شده !
ببین بغل دستی ات سر نداره هیچی هم نمیگه ، این را گفت بی اختیار برگشتم و چشمم افتاد به یه بنده خدایی که شهید شده بود !!!
بعد توی همان حال که درد مجال نفس کشیدن هم نمی داد کلی خندیدم و با خودم گفتم عجب عتیقه هایی هستن این امدادگرا !!