eitaa logo
📗🇮🇷یازهراس♡شهیدتورجی زاده🇵🇸📗
3.1هزار دنبال‌کننده
22.2هزار عکس
12.4هزار ویدیو
236 فایل
#یازهــرا «س»💚 شهـــــ⚘ــــــیدزهرایی محمدرضا تورجی زاده🌷 📖ولادت:۱۳۴۳/۴/۲۳ 📕شهادت:۱۳۶۶/۲/۵ 🕯مزار:گلستان شهدای اصفهان 🆔️خادم شهید⚘ @s_hadi40 ♻️خادم تبادل🗨 ↙ @AA_FB_1357 #ثواب_کانال_تقدیم_حضرت_زهرا_س♡✅
مشاهده در ایتا
دانلود
📗🇮🇷یازهراس♡شهیدتورجی زاده🇵🇸📗
#یازهرا #خاطرات_شهید_تورجی_زاده #نوار_مصاحبه_شهید_و_خاطرات_دوستان بعد از مرخصی به دارخوین برگشتیم ج
صبح شنبه بود . بعد از نماز بچه ها به ستون آماده حرکت شدند . از دیشب بوی خاصی در منطقه می آمد . مانند گوشت سوخته ! رفتیم بیرون محوطه در راه علت بو را فهمیدیم . این بود از داخل یه گودال می آمد . ضد انقلاب دست چندتا بسیجی را بسته بودند آنها را در داخل گودل ریخته . بعد هم به سمت گودال آرپیجی زده بود . دست و پاها قاطع شده بود بیرون گودال ریخته بود . عده ای از بچه ها مشغول جمع آوری پیکرها شدند . حاج حسین خرازی بچه ها را توجیح کرد تا غروب شنبه مشغول پیاده روی بودیم . در منطقه استراحت کردیم . از صبح دیروز تا حالا فقط آب و چندتا شکلات خورده بودیم بعد از خواندن نماز مغرب به سمت دشمن برروی ارتفاعات حرکت کردیم صدای تیراندازی ها قطع نمیشد . نبرد کوهستان شرایط خاص خود را داشت .دشمن در بالاترین ارتفاعات مستقر شده بود با اینکه منطقه کوهستانی بود هوای خیلی گرم بود . بیشتر قفسه ها خالی بود نیمه های شب به منطقه درگیری رسیدیم . با شلیکهای بچه ها چندین سنگر دیگر تصرف و پاکسازی شد.تلفات دشمن هم زیاد شده بود.تپه ما کاملا پاکسازی شد. در این فاصله که ما با نیروهای عراقی درگیر بودیم برادرقربانی با یک گروهان تازه نفس از سمت دیگر به سمت بالای ارتفاع حرکت کرد.اگر آن ها به قله برسند کار تمام است.صدای سلیک دشمن کم شده بود.بچه ها گفتند:حتما دشمن عقب نشینی کرده.خوشحال بودیم که این همه سختی نتیجه خواهد داشت.گروهان به بالای قله نزدیک شده بود.یکدفعه از سه طرف تمام آنها به رگبار بسته شدند!آن ها در تله دشمن گرفتار شده بودند.ساعتی بعد ازگروهان صد نفره فقط پانزده نفر مجروح به همراه عباس قربانی به پایین برگشتند.نماز صبح را با همان وضع خواندیم.همه بچه ها غرق خون بودند. خدا می داند که با روشن شدن هوا چه اتفاقی خواهد افتاد.ساعتی بعد بارش خمپاره ونارنجک به سمت ماآغاز شد.صحنه درد ناکی بود.یکی از بچه ها اتش گرفته بود.مرتب به اطراف می دوید و فریاد می زد .روحیه بچه ها خیلی خراب بود کمتر نیروی سالمی در بین بچه ها وجود داشت.با این حال بچه های سالم در بین سنگرها تقسیم شدندـ. @shahidtoraji213