eitaa logo
📗🇮🇷یازهراس♡شهیدتورجی زاده🇵🇸📗
3هزار دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
224 فایل
#یازهــرا «س»💚 شهـــــ⚘ــــــیدزهرایی محمدرضا تورجی زاده🌷 📖ولادت:۱۳۴۳/۴/۲۳ 📕شهادت:۱۳۶۶/۲/۵ 🕯مزار:گلستان شهدای اصفهان 🆔️خادم شهید⚘ @s_hadi40 ♻️خادم تبادل🗨 ↙ @AA_FB_1357 #ثواب_کانال_تقدیم_حضرت_زهرا_س♡✅
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷به یاد آنهایی که جز استخوانهایشان چیزی از جسمشان نمانده اما..... عظمت و شکوه غیرت و روحشان عالم را فرا گرفته.. 💔 دلم بیاد گرفته است😔
مثل دلتنگی یک رود که تنها می رفت او فقط داشت به پابوسی دریا می رفت وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها تسلیت باد. علیهاالسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠شهدا، رفته اند و رسالتی از جنس آگاهی و حرکت را بر دوش ما باقی گذاشته اند. 💠شهادت، مرز زمین و آسمان است و شهدا، مرزبانان هماره بیداری. شهیدان، پیامبران حماسه انسان اند که ما را مسئولیتی ممتد که در لحظه لحظه زندگی مان جاری است، نازل فرموده اند... إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْم حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ🌹 صبح بخیر رزمنده ❤️
28.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نام فیلم: خط باریک کارگردان:شفیع آقا محمدیان ژانر: جنگی ،تاریخی •ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ• ‌ زاده🚩 ╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮  @shahidtoraji213 ╰─*═ঈ❤️ঈ═*─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼 𝓢𝓽𝓸𝓻𝔂» وفات حضرت‌معصومہ‌‌(س)تسلیت🖤 •ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ• ‌ زاده🚩 ╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮  @shahidtoraji213 ╰─*═ঈ❤️ঈ═*─╯
تصویری از شهید روز گذشته زاهدان «روحانی شهید سجاد شهرکی» امام جماعت مسجد مولای متقیان زاهدان که روز گذشته توسط دو تروریست مسلح هنگام عزیمت به مسجد جهت اقامه نماز مغرب و عشا به شهادت رسید
27.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ارزش خاک کفش زائرین حضرت معصومه ‹سلام‌الله‌علیها›؛ حتما_ببینید. التماس دعا...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر مشکلی داری برای فرج و سلامتی امام زمان(عج) دعا کنید، حضرت برای شما دعا میکنند... •ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ• ‌ زاده🚩 ╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮  @shahidtoraji213 ╰─*═ঈ❤️ঈ═*─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ به اسم آزادی‌خواهی، برای تروریست‌ها عزا می‌گیرند! 🔸 با اسم ، خائنان شروع کردند به فعالیت و توطئه‌چینی. همین خائن‌ها را به وجود آوردند. و همین هستند که برای توطئه‌گرها عزا می‌گیرند. 🔹 آن‌هایی که جوان‌های ما را سر بُریدند حرفی نیست؛ جنایتکاران را می‌کنند برایشان نوحه‌ می‌گیرند! 🔸 خدای تبارک و تعالی در موضع عفو و رحمت، رحیم است؛ و در موضع ، انتقام‌جو. 🔹 اَشِدَّاءُ عَلَی الکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ. نسبت به توطئه‌گرها، اشداء، ، با مشت گِره کرده، به دستور با شدت عمل می‌کنیم؛ ♦️ از اینکه در روزنامه‌های خارج از ایران، برای ما چیزی بنویسند. ما نمی‌خواهیم وجاهت در خارج کشور پیدا بکنیم. ما می‌خواهیم به عمل کنیم، و خواهیم کرد. 🔺 صحیفه امام خمینی، ج ۹، ص۲۸۲ و ۳۴۴ ✅ •ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ• ‌ زاده🚩 ╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮  @shahidtoraji213 ╰─*═ঈ❤️ঈ═*─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای وای مادر 💔😭 غریب گیر آوردنت 😭 اشد مجازات برای عاملین !! •ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ• ‌ زاده🚩 ╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮  @shahidtoraji213 ╰─*═ঈ❤️ঈ═*─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫 اَشرَف‌الموتِ‌قتل‌الشَهادة🕊 شهادت‌برترین‌مرگ‌هاست...🍃 هنوز هم برای دیر نیست دل را باید صاف کرد.. شهیدنشوےمیمیری •ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ• ‌ زاده🚩 ╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮  @shahidtoraji213 ╰─*═ঈ❤️ঈ═*─╯
📗🇮🇷یازهراس♡شهیدتورجی زاده🇵🇸📗
#شہدایۍ💫 اَشرَف‌الموتِ‌قتل‌الشَهادة🕊 شهادت‌برترین‌مرگ‌هاست...🍃 هنوز هم برای #شهادت دیر نیست دل را
مقصد نیست؛ راه است. مقصد خداست و شهادت معقولترین راه برای رسیدن به خداست. شهیدانه زندگی کن، تا شهید شوی •ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ• ‌ زاده🚩 ╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮  @shahidtoraji213 ╰─*═ঈ❤️ঈ═*─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آن روی چهره مولوی عبدالحمید ؛ کسی که مورد حمایت همه جانبه شبکه‌های وهابی است. #
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 این خانه ی ساده را ببینید؛ حال و هوای مادر را ببینید حرامزاده ی ناپاکی به نام شاهین نجفی می گفت: این قیام فرودستان است. تخم حرام جراتش را داری دوربین را برگردانی تا مخاطبینت خانه را ببینند تا بفهمند فرودست هستی یا بالا دست؟ این خانه را ببینید. خانه ی شهید مدافع امنیت است. اینها فرودست هستند. اینهایی که در برابر مُشتی بیمارِ جنسی و شعبون بی مخ که پس از داعش جرات کردند در خیابان بمانند ایستاده و از وطن دفاع کردند فرودست هستند. برهنه ها کنار پرچم ایستاده اند تصاویر شهید را یادتان هست چگونه بدون پیراهن روی زمین افتاده بود؟ ایران در زمانِ هجومِ بی همه چیزها چنین سربازان پاک و شریفی دارد... #
ملگ بل آملیکا 🐣🐣 نبین قدم کوچیکه.... ماشاءالله •ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ• ‌ زاده🚩 ╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮  @shahidtoraji213 ╰─*═ঈ❤️ঈ═*─╯
📗🇮🇷یازهراس♡شهیدتورجی زاده🇵🇸📗
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📒 «قصه ی دلبری» ⏪ بخش بیست و سوم حرف، حرف خودش بود. پدرش با حاج آقا مهدوی نژاد که روحا
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📒 «قصه ی دلبری» ⏪ بخش بیست و چهارم: نمی‌دانستم چه نقشه ای در سرش دارد. کلی آسمان ریسمان به هم بافت که داعش سوریه را اشغال کرده و دارد یکی، یکی اصحاب و یاران اهل بیت (علیه السلام) را نبش قبر می‌کند و می‌خواهد حرم ها را ویران کند. با آب و تاب هم تعریف می کرد. خوب که تنورش داغ شد، یک جمله گفت: «منم می خوام برم!» نه گذاشتم و نه برداشتم بی معطلی گفتم: «خب برو!» فقط پرسیدم: «چند روز طول می کشه؟» گفت: «نهایت ۴۵ روز.» از بس شوق و ذوق داشت، من هم به وجد آمده بودم. دور خانه راه افتاده بودم، مثل کمیته ی جستجوی مفقودین دنبال خوراکی می گشتم. هر چه دم دستم می‌رسید، در کوله اش جاسازی کردم. از نان خشک و نبات و حاجی بادام و شیرینی یزدی گرفته؛ تا نسکافه و پاستیل. تازه مادرم هم چیزهایی را به زور جا می داد. پسته و نبات ها را لای لباس‌هایش پیچید و خندید. ذکر خیر چند تا از رفقایش را کشید وسط و گفت: «با هم اینا رو می خوریم!» یکی را مسخره کرد که: «مثل لودر هر چی بگذاری جلوش می بلعه» دستش را گرفتم و نگاهش کردم، چشمانش از خوشحالی برق می‌زد. با شوخی و خنده بهش گفتم: «طوری با ولع داری جمع می کنی که داره به سوریه حسودیم می شه!» وقتی آمد لباس‌های نظامی و پوتینش را بگذارد داخل کوله، سعی کردم کمی حالت اعتراض به خود بگیرم بهش گفتم: «اون جا خیلی خوش می گذره یا این جا خیلی بد گذشته که این قدر ذوق مرگی؟» انگشتانم را فشار داد و شروع کرد به خواندن: «ما بی خیال مرقد زینب نمی شویم روی تمام سینه زنانت حساب کن!» تا اعزامش چند روزی بیشتر طول نکشید. یک روز خبر داد که کم کم باید باروبُنه اش را ببندد. همان روز هم بهش زنگ زدند که خودش را برساند به فرودگاه. هیچ وقت ندیده بودم نماز صبحش را به این سرعت بخواند حالتی شبیه کلاغ پر. بهش گفتم: «خب حالا تو هم! خیالت راحت، جا نمی مونی!» فقط یادم هست مرتب می پرسیدم: «کی برمی گردی؟ چند روز می شه؟ نری یادت بره این جا زنی هم داشتی ها!» دلم می خواست همراهش می رفتم تا پای پرواز، اما جلوی همکارانش خجالت می کشیدم. خداحافظی کرد و رفت. دلم نمی آمد در را پشت سرش ببندم، نمی خواستم باور کنم که رفت. خنده روی صورتم خشکید. هنوز هیچ چیز نشده، دلم برایش تنگ شد. برای خنده هایش، برای دیوانه بازی هایش، برای گریه هایش، برای روضه خواندن هایش. صدای زنگ موبایلم بلند شد. محمدحسین بود، به نظرم هنوز به نگهبانی شهرک نرسیده بود. تا جواب دادم گفت: «دلم برات تنگ شده!» تا برسد فرودگاه چند دفعه زنگ زد.حتی پای پرواز که: «الان سوار می شم و گوشی را خاموش می کنم!» می گفت: «می خوام تا لحظه ی آخر باهات حرف بزنم!» من هم دلم می خواست با او حرف بزنم. شده بودم مثل آن هایی که در دوران نامزدی، در حرف زدن سیری ندارند. می ترسیدم به این زودی‌ها صدایش را نشنوم. دلم نیامد گوشی را قطع کنم، گذاشتم خودش قطع کند. انگار دستی از داخل صفحه ی گوشی پلک هایم را محکم چسبیده بود، زل زده بودم به اسمش. شب اولی که نبود، دلم می خواست باشد و خروپف کند. نمی‌گذاشتم بخوابد، باید اول من خوابم می برد بعد او. حتی شب هایی که خسته و کوفته تازه از مأموریت بر می‌گشت. تا صبح مدام گوشی ام را نگاه می کردم. نکند خاموش شود یا احیاناً در خانه ی آپارتمانی در دسترس نباشم. مرتب از این پهلو به آن پهلو می شدم. صبح از دمشق زنگ زد. کد دار صحبت می کرد نمی فهمیدم منظورش از این حرفا چیست. خیلی تلگرافی حرف زد. آنتن نمی داد، چند دفعه قطع و وصل شد. بدی اش این بود که باید چشم انتظار می نشستم تا دوباره خودش زنگ بزند. بعضی وقت ها باید چند بار تماس می‌گرفت تا بتوانیم دل سیر حرف بزنیم. بعد از بیست دقیقه قطع می شد، دوباره باید زنگ می زد. روزهایی می شد که سه، چهار تا بیست دقیقه ای حرفمان طول بکشد. حرف‌هایمان را ضبط شده می فرستادیم برای هم. این طوری بیشتر صدای همدیگر را می‌شنیدیم، بهتر می‌شد احساساتمان را به هم نشان بدهیم. ⏪ ادامه دارد... ……………………………………… 🌱 •ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ• ‌ زاده🚩 ╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮  @shahidtoraji213 ╰─*═ঈ❤️ঈ═*─╯ ┄┅══✼🍃🌷🍃✼══┅┄
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📒 «قصه ی دلبری» ⏪ بخش بیست و پنجم: ۴۵ روز سفر اولش، شد ۶۳ روز. دندان هایش پوسیده بود، رفتیم پیش دایی اش دندان پزشکی. دایی اش گفت: «چرا مسواک نمی زنی؟» گفت: «جایی که ما هستیم آب برای خوردن پیدا نمی شه توقع داری مسواک بزنم؟» اگر خواهر یا برادرم یا حتی دوستان، از طعم و مزه یا نوع غذایی خوششان نمی آمد یا ناز می کردند، می گفت: «ناشکری نکنین! مردمِ اون جا در وضعیت سختی زندگی می کنن!» بعد از سفر اول، بعضی ها از او می پرسیدند: «تو هم قسی القلب شدی و آدم کشتی؟» می گفت: «این چه ربطی به قساوت قلب داره؟ کسی که قصد داره به حرم حضرت زینب (علیها السلام) تجاوز کنه همون بهتر که کشته بشه!» بعضی هایشان می پرسیدند: «چند نفرشون رو کُشتی؟» می گفت: «ما که نمی کشیم، ما فقط برای آموزش می ریم!» این که داشت از حرم آل الله دفاع می کرد و کم کم به آرزویش می رسید، خیلی برایش لذت بخش بود. خیلی عاطفی بود بعضی وقت ها می گفتم: «تو اگر نویسنده بشی، کتابات پر فروش می شن!» با این که ادبیات نخوانده بود، دست به قلمش عالی بود. یک سری شعر گفته بود. اگر اشعار و نوشته های دوران دانشجویی اش را جمع کرده بود، الآن به اندازه یک کتاب مطلب داشت. خیلی دل نوشته می نوشت. می گفتم: «حیف که نوشته هات رو جمع نمی کنی وگرنه وقتی شهید بشی، توی قد و قدواره آوینی شناخته می شی!» با کلمات، خیلی خوب بازی می کرد. هر دفعه بین وسایل شخصی اش، دو تا از عکس های من را با خودش می برد: یکی پرسنلی، یکی هم خودش گرفته و چاپ کرده بود. در مأموریت آخری، با گوشی از عکس هایم عکس گرفت و فرستاد. گفتم: «چرا برای خودم فرستادی؟» گفت: «می خوام روی گوشی داشته باشم!». هر موقع بی مقدمه یا بد موقع پیام می داد، می فهمیدم سرش شلوغ است. گوشی از دستم جدا نمی شد. ۲۴ ساعته نگاهم روی صفحه اش بود، مثل معتادها. هر چند دقیقه یک بار نگاه می کردم. زیاد از من عکس و فیلم می گرفت. خیلی هایش را که اصلا متوجه نمی شدم. یک دفعه برایم می فرستاد. عکس سفر هایمان را می فرستاد که: «یادش به خیر پارسال همین موقع!» فکر این که در چه راهی و برای چه کاری رفته است، مرا آرام و دوری را برایم تحمل پذیر می کرد. گاهی به او می گفتم: «شاید تو و دیگران فکر کنین من الآن خونه پدرم هستم و خیلی هم خوش می گذره، ولی این طور نیست هیچ جا خونه خود آدم نمی شه، دلتنگی هم چیزیه که تمومی نداره!» هیچ وقت از کارش نمی‌گفت، در خانه هم همین طور. خیلی که سماجت می‌کردم چیزهایی می‌گفت و سفارش می‌کرد: «به کسی چیزی نگو حتی پدر و مادرت!» البته بعداً رگ خوابش دستم آمد. کلکی سوار کردم بعضی از اطلاعات را که لو می داد خودم را طبیعی جلوه می دادم و متوجه نمی‌شد روحم در حال معلق زدن است. با این ترفند خیلی از چیزها دستم می‌آمد. حتی در مهمانی هایی که با خانواده های همکارانش دور هم بودیم، باز لام تا کام حرفی نمی زدم. می دانستم که اگر کلمه ای درز کند، سریع به گوش همه می‌رسد و تهش برمی گردد به خودم. کار سختی بود که این حرف ها را در دلم بند کنم، اما به سختی اش می ارزید. می گفت: «افغانستانیا شیعه ی واقعی هستن!» از مردانگی هایشان تعریف می‌کرد. از لابه لای صحبت هایش دستگیرم می شد پاکستانی ها و عراقی ها خیلی دوستش دارند. برایش نامه نوشته بودند، عطر و انگشتر و تسبیح بهش هدیه داده بودند، خودش هم اگر در محرم صفر به مأموریت می رفت، یه عالمه کتیبه و پرچم می‌خرید و می برد. می گفت: «حتی سُنی ها هم اون جا با ما عزاداری می‌کنن!» یا می گفت: «من عربی خوندم و اونا با من سینه زدن!» جو هیئت خیلی بهش چسبیده بود. از این روحیه اش خیلی خوشم می آمد که در هر موقعیتی برای خودش هیئت راه می انداخت. ⏪ ادامه دارد... ……………………………………… 🌱 •ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ• ‌ زاده🚩 ╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮  @shahidtoraji213 ╰─*═ঈ❤️ঈ═*─╯ ┄┅══✼🍃🌷🍃✼══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼 𝓢𝓽𝓸𝓻𝔂» . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ C᭄ •ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ• ‌ زاده🚩 ╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮  @shahidtoraji213 ╰─*═ঈ❤️ঈ═*─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥لحظات حضور و شهادت دانش‌آموز شیرازی در حرم شاهچراغ 🔺این تصاویر، لحظات قبل و هنگام شهادت مظلومانه محمدرضا کشاورز دانش‌آموز شیراز را نشان می‌دهد. نخبه شهید سید فریدالدین معصومی از دیگر شهدای حرم نیز در تصاویر دیده می‌شود. ⚠️افراد حساس ترجیحا فیلم رو نبینند.😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ⇜✾ دعاےفرجـــــ✾⇝ «بسم الله الرحمن الرحیم» «الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.️» ❁﴿دعاے سلامتے امامـ زمانـ (عج)﴾❁*بسم الله الرحمن الرحیم* «"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"»‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌✨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌