۲۱ مهر ۶۱ عقد کردیم؛خیلی خوشحال بودم...
روز بعد مراسم عقد با هم رفتیم گلزار شهدا، اونجا بهم گفتــ:
"وقتی اومدم خواستگاریتــ
تو سینهَ م بار سنگینے رو حس میکردم
ولے وقتی ڪه فهمیدم
اسمتــ ❤زهراستــ❤️
آروم شدم... وقتی که با ازدواج با من موافقتــ کردے
همه درهای بسته به روم وا شدن.
شبــ عروسی فامیل دوره ش ڪردن که لباس نو بپوش و عروسیتو تو باشگاه بگیر...
قبول نڪرد و گفتــ:
"از خونواده ی شهدا خجالتــ میکشم..."
با همون لباس سبز سپاه رفتــ پای سفره ی عقد، سور و سات عروسی که جمع شد کوله شو برداشتــ و راهی جنوبــ شد...
بچه اولمون ڪه میخواستــ دنیا بیاد طول مسیر از مردم نشونی بیمارستانو میپرسید که بهش گفتن:
"ته خیابون یه بیمارستانه بنام حضرت زهرا(س)..."💚
تا این اسمو شنید...
چنان گفت:"یازهراااا(س)" که فکر کردم اتفاقی افتاده...😰
پرسیدم:"چی شده...؟"
گفت:
#شكر_ميگويم_خدا_را_خلقتم_زهرايی_است…😍 "یا زهرا(س)،رمز زندگی ماستــ ..." پرسیدم:"چطور…؟!"
جواب داد:
"من تو عملیاتــ فتح المبین مجروح شدم که شروعش با رمز یازهرا(س) بود...
با زنی ازدواج کردم که اسمش زهراستــ
حالا هم تولد بچه مون تو بیمارستان حضرت زهرا(س)..."🌸 ولی یه چیزو نگفته بود...
اونم شهادتش بود که تو عملیاتــ بدر.با رمز یا زهرا(س)آسمونی شد
و من به واقع متوجه این رمز شدم...🕊 به روایت همسر شهید
#شهید_عباس_کریمی
نفر اول ایستاده از سمت چپ به همراه همسر وفرزندشان و...ناشناس
#سالروز_شهادت💔
شهید تورجی زاده🥰
@shahid1384torji