🇮🇷#شهید_شناسی 🇮🇷
______________________
🌹شهید مهدی باکری🌹
______________________
🔹مهدی باکری، در سال ۱۳۳۳ هـ. ش در یک خانواده متدین در شهرستان میاندوآب چشم به جهان گشود. دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ارومیه گذراند. وی در این سال ها و همزمان با شهادت برادرش علی باکری توسط نیروهای ساواک، وارد جریانات سیاسی شد. یک سال پس از اخذ دیپلم در رشته مهندسی مکانیکی دانشگاه تبریز قبول شد. وی در سال های تحصیل دانشگاهی هیچ گاه دست از فعالیت های سیاسی خود نکشید. براساس اسناد محرمانه به دست آمده وی توسط سازمان امنیت آذربایجان شرقی یعنی ساواک، زیر نظر بود. شهید باکری در دوره سربازی، پس از صدور بیانیه امام خمینی (ره)، مبنی بر ترک خدمت سربازی، در حالی که افسر وظیفه بود از پادگان فرار کرد و تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ به فعالیت های گوناگون سیاسی خود ادامه داد.
مهدی باکری، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از عضوهای فعال در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. وی مدتی هم بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. شهید باکری با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، به جبهه رفت ولی پس از دو ماه به ارومیه برگشت و در منطقه غرب سمت فرماندهی سپاه را به عهده گرفت. وی در مدت مسئولیتش، تلاش های بسیاری را در برقراری امنیت و پاکسازی منطقه از وجود مزدوران و ضد انقلابی ها انجام می داد. ولی با اوج گیری جنگ، وی به منطقه جنوب کشور رفت و به عنوان فرمانده تیپ نجف اشرف در عملیات فتح المبین باعث پیروزی لشکر ایران شد. باکری در عملیات فتح المبین در منطقه «رقابیه» از ناحیه چشم مجروح شد. ولی مجروح شدن باعث نشد شهید باکری از رهبری رزمندگان در علمیات بیت المقدس باز بماند. هرچند نیروهای رزمنده در عملیات بیت المقدس نیز به پیروزی رسیدند، اما یک بار دیگر، باکری در مرحله دوم عملیات از ناحیه کمر زخمی شد، به طوری که مرحله سوم عملیات را از قرارگاه فرماندهی می کرد.
شهید باکری علاوه بر فرماندهی عملیات های اشاره شده، فرماندهی عملیات های دیگری چون: عملیات رمضان با سمت فرمانده تیپ عاشورا، عملیات مسلم بن عقیل با عنوان فرمانده لشکر عاشورا، عملیات های والفجر مقدماتی و والفجر ۱، ۲، ۳ و ۴ با سمت فرمانده لشکر عاشورا، عملیات خیبر و عملیات بدر را به عهده داشت. وی در عملیات خیبر در جزیره مجنون برادرش، حمید باکری را از دست داد و خود نیز در عملیات بدر به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
مهدی باکری، بالاخره در روز ۲۵ اسفندماه سال ۱۳۶۳ در جریان عملیات بدر، با اصابت گلوله ای به سرش ، مجروح شد و هنگام بازگشت به عقب با اصابت موشک به قایق حامل وی، قایق نیز متلاشی شد و بدین ترتیب به آروزی دیرینه خود یعنی شهادت رسید.
___________________
#شادی_روح_شهدا_صلوات🌹
___________________
🌿🌿🍂🍂
🌾🌺🆔 @shahid1384torji
7.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ «برادرِ امام زمان»
👤 حجتالاسلام #امینی_خواه
🔺 راهکارهای امیرالمؤمنین برای برادرِ امام زمان شدن.
📥 دانلود با کیفیت بالا
🌸 ولادت #امام_علی و روز مرد مبارک باد.
✅ @shahid1384torji
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌹من حمید باکری هستم ...
یکی از معدود فیلمهای موجود از شهید حمید باکری. به مناسبت سالروز شهادت
🆔@shahid1384torji
مثل فنر از جا كنده شد. هميشه جلو پاي بسيجي بلند ميشد و بعد انگار سالها همديگر را نديده باشند، ميپريدند بغل هم.☺️بسيجي دراز كشيده بود كف سنگر، سرش را بالا آورده بود و به پاهاي حاجي كه با دوربين اطراف را ميپاييد، تكيه داده بود و درد دل ميكرد.😇
يكوقت ميديدي او را تنگ، بين دستهاش گرفته. صورت به صورتش ميگذاشت و انگار زير گوش حاجي ورد بخواند، لبهاش ميجنبيد. حاجي بين اين دستها چقدر رام بود.☺️
تا ميديدشان، گل از گلش ميشكفت. ميدويد طرفشان؛ آنها هم. حاجي براي بچهها يا يك پدر بود، يا يك پسر، يا يك برادر. بعد از چند روز دوري، مثل اين كه گمشدهاي را پيدا كرده باشند😢، دست ميكشيدند به سر و دوش حاجي و او را بو ميكردند🌹
#شهیدابراهیمهمت
#فرمانده_دلهــا
#روز_پدر
@shahid1384torji
مناجات مسجد کوفه.mp3
4.79M
💚🎧
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ الاَْمان
خدایا از تو امان میخواهم ...
#مناجات_شبانه
#مناجات_امیرالمومنین .مسجد کوفه
@shahid1384torji
📝اعتراف زیبای جبرائیل درباره قدرت بازوان امیرالمومنین(ع❤️)
روایت بسیار زیبا و خواندنی از قدرت و شجاعت امیرالمونین را در گفت وگوی پیامبر با جبرائیل بخوانید:
در روز جنگ خیبر پس از آنکه مرحب خیبری(مرحب بن حارث یهودی،مردی بلندقامت، عظیم الجثه و بسیار شجاع) به دست امیرالمونین به دو نیم گردید و بر زمین افتاد جبرائیل در حالی که خنده تعجب بر لب داشت بر پیامبر فرود آمد.
رسول خدا به او فرمودند: از چه تعجب کردی؟
عرض کرد: همانا فرشتگان در مراکز و جایگاههای آسمانی ندا می کنند:
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار"
ولی تعجب من بدان جهت است که آن زمان که امر شدم قوم لوط را هلاک کنم ، شهرهای انان را که 7 شهر از زمین هفتم زیرین تا زمین هفتم بالا بود بر پری از بالهایم قرار دادم و آنقدر آنرا بالا بردم که حاملان عرش صدای خروسها و اطفال (روی زمین) را می شنیدند و تا صبح در انتظار امر خدا ایستادم و آنرا جابجا نکردم.
اما امروز که علی ضرب هاشمی را فرود آورد من مامور شدم زیادی قبضه او را نگه دارم تا به زمین فرود نیاید و به زمین نرسد و آنرا به دو نیم نکند تا زمین و اهل آنرا واژگون گردد.
در این هنگام فشار زیادی شمشیر علی سنگین تر از شهرهای قوم لوط بود و این درحالی بود که اسرافییل و میکائیل بازوی علی را در هوا به قبضه خویش گرفته بودند.
-------
📚منبع کتاب 320 داستان از معجزات و کرامات امام علی (ع )
@shahid1384torji