فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌹من حمید باکری هستم ...
یکی از معدود فیلمهای موجود از شهید حمید باکری. به مناسبت سالروز شهادت
🆔@shahid1384torji
مثل فنر از جا كنده شد. هميشه جلو پاي بسيجي بلند ميشد و بعد انگار سالها همديگر را نديده باشند، ميپريدند بغل هم.☺️بسيجي دراز كشيده بود كف سنگر، سرش را بالا آورده بود و به پاهاي حاجي كه با دوربين اطراف را ميپاييد، تكيه داده بود و درد دل ميكرد.😇
يكوقت ميديدي او را تنگ، بين دستهاش گرفته. صورت به صورتش ميگذاشت و انگار زير گوش حاجي ورد بخواند، لبهاش ميجنبيد. حاجي بين اين دستها چقدر رام بود.☺️
تا ميديدشان، گل از گلش ميشكفت. ميدويد طرفشان؛ آنها هم. حاجي براي بچهها يا يك پدر بود، يا يك پسر، يا يك برادر. بعد از چند روز دوري، مثل اين كه گمشدهاي را پيدا كرده باشند😢، دست ميكشيدند به سر و دوش حاجي و او را بو ميكردند🌹
#شهیدابراهیمهمت
#فرمانده_دلهــا
#روز_پدر
@shahid1384torji
مناجات مسجد کوفه.mp3
4.79M
💚🎧
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ الاَْمان
خدایا از تو امان میخواهم ...
#مناجات_شبانه
#مناجات_امیرالمومنین .مسجد کوفه
@shahid1384torji
📝اعتراف زیبای جبرائیل درباره قدرت بازوان امیرالمومنین(ع❤️)
روایت بسیار زیبا و خواندنی از قدرت و شجاعت امیرالمونین را در گفت وگوی پیامبر با جبرائیل بخوانید:
در روز جنگ خیبر پس از آنکه مرحب خیبری(مرحب بن حارث یهودی،مردی بلندقامت، عظیم الجثه و بسیار شجاع) به دست امیرالمونین به دو نیم گردید و بر زمین افتاد جبرائیل در حالی که خنده تعجب بر لب داشت بر پیامبر فرود آمد.
رسول خدا به او فرمودند: از چه تعجب کردی؟
عرض کرد: همانا فرشتگان در مراکز و جایگاههای آسمانی ندا می کنند:
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار"
ولی تعجب من بدان جهت است که آن زمان که امر شدم قوم لوط را هلاک کنم ، شهرهای انان را که 7 شهر از زمین هفتم زیرین تا زمین هفتم بالا بود بر پری از بالهایم قرار دادم و آنقدر آنرا بالا بردم که حاملان عرش صدای خروسها و اطفال (روی زمین) را می شنیدند و تا صبح در انتظار امر خدا ایستادم و آنرا جابجا نکردم.
اما امروز که علی ضرب هاشمی را فرود آورد من مامور شدم زیادی قبضه او را نگه دارم تا به زمین فرود نیاید و به زمین نرسد و آنرا به دو نیم نکند تا زمین و اهل آنرا واژگون گردد.
در این هنگام فشار زیادی شمشیر علی سنگین تر از شهرهای قوم لوط بود و این درحالی بود که اسرافییل و میکائیل بازوی علی را در هوا به قبضه خویش گرفته بودند.
-------
📚منبع کتاب 320 داستان از معجزات و کرامات امام علی (ع )
@shahid1384torji
#حکایت
#با_اجازه_بزرگترها_بله
#خواستگاری_به_سبک_شهدا
💍 💎 💍 💎 💍 💎 💍 💎 💍
[قسمت اول،
آشنایی!]
📚 تو روستامون بعد کلاس شش امکان ادامه تحصیل نبود؛ به همین خاطر برادر ناتنیم و خانومش به مادرم نامه دادن که باید بچه رو بفرستی پیش ما که ادامه تحصیل بده.
⛹️♀️ مجید اینا همسایمون بودن، بابای مجید و برادرم تو کارخونه سیمان همکار بودن، ما و اونا رابطه خانوادگی داشتیم، مجید سه سال از من بزرگتر بود و اون موقع که بچه بودیم با هم همبازی بودیم، من مثل یه برادر دوستش داشتم.
😬 دیپلم رو هم همونجا پیش داداشم گرفتم و بعد از اون تربیت معلم قبول شدم، دوران تربیت معلم من مصادف شد با دوران انقلاب، مجید هم که دیپلمش گرفته بود و رفت سربازی؛ خانومی بود که میومد خونه ما و مجید اینا کار می کرد، بهش می گفتیم ننه، یبار که تو حیاط داشت لباس می شست و من هم کمکش می کردم بهم گفت: "فرشته! یه چیزی بهت بگم؟ مجید میخواد بره سربازی!" گفتم: "خب می دونم!" گفت: "ولی یچیزی گفت که بهت بگم." می دونستم چی می خواد بگه! گفت: "به من گفت خدا کنه تا میرم سربازی و میام فرشته ازدواج نکنه!" از خجالت هیچ جوابی نداشتم.
👨✈️ دوران سربازی مجید مصادف شد با اون موقعی که امام دستور داد سربازها پادگان ها رو خالی کنن، وقتی برگشته بودن خونه باباشون گفت که ممکنه بیان شما رو بگیرن، بهتره خونه خودمون نباشین، خیلی جالبه، اونا هم اومدن خونه ما (یعنی خونه برادرم).
👇👇👇👇👇
@shahid1384torji
شهید تورجی زاده🥰
قسمتاولازسیونهقسمت #آن_سوی_مرگ برگرفتهازکتابِکاملابراساسواقعیت 🤔 بسیاربسیارشنیدنیوجذاب
لازمه دنیا های الان
اگر به کتاب سه دقیقه در قیامت علاقه دارید گوش دهید
داستان های آن دنیای مرگ