هنوز به دستم نرسیده نامه‌ات! و خوب می‌دانم که چقدر راهم را از تو دور کرده‌ام.... #نامه_نگاری #شهید_‌حاج‌علی_‌هاشمی #فرمانده_‌قرارگاه‌_سری‌_نصرت 💠 @bank_aks

📸السعیدموسی سندیان هنیئا💔 مقام معظم رهبری:اگر خدا این دعا را ازکسی قبول کند که مرگ او را در شهادت قرار دهد،بزرگترین امتیاز را به یک انسان داده است. اللهم الرزقنا توفیق الشهادة في سبیلك🕊 ┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄ ✅#احرار_المقاومه 👇👇 @ahraaralmoghavemt

۴ شهید در یک قاب ®🌸🍃

▪️بهترین بنده درگاه خدا فاطمه است ▪سینه زن ها به خدا مادر ما فاطمه است ▪️در همه عالم امکان به خداوند قسم ▪صاحب اصلی عصمت؛ وحیا فاطمه است ▪️بر سر سفره زهرا همگی مهمانیم ▪بانی اصلی این مرثیه ها فاطمه است ▪️فاطمیه شده و چشم همه گریان است ▪علت اصلی این سوز و نوا فاطمه است ▪️کاش من گریه کن فاطمه محشور شوم ▪شافع گریه کنان روز جزا فاطمه است ▪️روز محشر که تمامی شهیدان جمعند ▪نام سربند تمام شهدا فاطمه است ▪️در قیامت همگی پشت سر فاطمه ایم ▪روز محشر سروکار همه با فاطمه است ▪️نه فقط روی زمین عرش خدا روضه به پاست ▪ذکر تسبیح ملائک همه جا فاطمه است ▪️به حق فاطمه الزهرا ▪اللهم عجل لولیک فرج🤲

🔷 قرائت زیبای بخش هایی از کتاب «فتح خون» شهید آوینی ♦️دوستان، کتاب «فتح خون»(روایت محرم) نقطه عطفی در انقلاب روحی و عارفانه خیلی از دوستداران شهید آوینی به شمار می‌رود. پس خواندن آن را از دست ندهیم. 🔸با خواندن این کتاب همانند خیلی از بزرگان جبهه مقاومت مانند شهید سید حسن نصرالله می‌توانیم شبانه روز خود را در کنار کاروان عاشورا ببینیم و نیات و اعمال خود را به آنها هماهنگ کنیم. #روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇 @ravayatefathavini

نمی‌دانیم الان این بچه‌ها کجا هستند و چه می‌کنند؛ اما چقدر زیبا زندگی کردند، خواب و خوراک‌شان هم خاص بود و با این دنیایی که ما ساختیم بسیار متفاوت؛ فعالیت‌ هایشان هم خاص‌تر ؛ به قول شهید «مجید ابوطالبی» سعی کنید که یک صدم آن‌ها فعالیت کنید. عکاس: محمد صیاد #نوجوانان #دفاع_مقدس #بزرگ_مردان_‌کوچک 💠 @bank_aks

💔چهار شهید در یک قاب #وعده_صادق #فاطمیه #ایام_فاطمیه #تبیین و #روشنگری | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/550830581C3bbb082e49

•┈┄┅═✧❁🌷 ﷽ 🌷❁✧═┅┄┈• شهید قربان عباسعلی‌پور شهید 19 ساله 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 تاریخ تولد: 7 / 3 / 1340 تاریخ شهادت: 25 / 3 / 1359 محل شهادت: سرپل‌ذهاب شهید قربان عباسعلی‌پور هفتم خرداد 1340 در بخش خشکبیجار شهرستان رشت استان گیلان متولد شد. پدرش احمد بود و مادرش ربابه نام داشت. او را اسماعیل صدا میزدند. تا پایان مقطع راهنمایی درس خواند. از طرف ارتش به عنوان سرباز به جبهه رفت. قربان بیست و پنجم خرداد 1359 در سرپل ذهاب استان کرمانشاه به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای تازه آباد شهر رشت به خاک سپرده شد •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•

روایت داستانی از شهید زین‌الدین از زبان خواهر شهید 🔹برای شناسایی با موتور به منطقه دشمن وارد شدم. مسافت زیادی را رفته بودم و برای رفع خستگی وارد چادر یک افسر عراقی شدم. در آنجا برای خودم چای هم ریختم. بعد از دقایقی افسر عراقی وارد چادر شد و چون فکر می‌کرد سرباز هستم و بدون اجازه وارد چادرش شده‌ام، سیلی به من زد. من هم احترام نظامی گذاشتم و بدون اینکه او متوجه شود من ایرانی هستم، از چادر بیرون آمدم. 🔹در جریان همان عملیات آن افسر عراقی را اسیر کردیم و او من را شناخت و باورش نمی‌شد فرمانده لشکر توانسته باشد به خاکشان نفوذ کند. 🔹در این حین مادرم به آقا مهدی گفت کاش آن سیلی که افسر عراقی به تو زده بود را تلافی می‌کردی! اما آقا مهدی گفته بود که آن افسر بعثی، اسیر ما بود و ما نباید با اسیر رفتار تندی می‌کردیم. 🔸۴۰ سال پیش شهید مهدی زین‌الدین فرمانده لشکر ۱۷ علی‌ابن ابی‌طالب(ع) به همراه تنها برادرش پس از شناسایی منطقه عملیاتی، عازم سردشت می‌شدند که در کمین ضدانقلاب افتادند و مظلومانه به شهادت رسیدند. ┄┅═✧☫✧#زاغ_سیاه✧☫✧═┅┄ ┄┅═🐦‍⬛@zaghsiah🐦‍⬛═┅┄

دکتر محمود رفیعی میگفت: زمانی که در جبهه مجروح شدم، روح از بدنم خارج شد. من به دنبال شهدا رفتم نمیدانید چه حالت جالبی بود. به هر کجای آسمان که میخواستم میرفتم.جوان زیبا را دیدم که به استقبال شهدا آمده بود میخواستم همراه شهداا بروم اما اجازه نداد. اما آنجا شهیدی را دیدم که گفت: انقلاب اسلامی ایران، ظهور امام زمان را سالها جلو انداخت. آن شهید را نشناختم، اما سالها بعد زمانی که در بهشت زهرای تهران، از میان قبور شهدا عبور می کردم، مزار همان شهید را پیدا کردم! 📌بعد از جانبازی و تجربه نزدیک به مرگ، ارتباط دکتر رفیعی با دوستان شهیدش بیشتر شد.😍 یک شب رفقای شهیدش برای او چند جلد کتاب آوردند و گفتند: تو باید درس‌بخوانی‌و تلاش کنی، ما هم تو را کمک می کنیم. محمود رفیعی با شرایط سخت جانبازی درس را از دوره دبیرستان شروع کرد و تا دکترای ادبیات ادامه داد و... دکتر محمود رفیعی در سال ۱۳۸۴ چله ای را به نیت دیدار مجدد با امام زمان آغاز کرد. 📌در روز آخرین چله، پیرمردی را دید که او را به اسم صدا کرد و گفت: آقای رفیعی، امام زمان به شما سلام رساند و گفت: دیدار ما فعلا میسر نیست، اما به دیدار نائب ما خواهی رسید. دکتر رفیعی تعجب کرد، این شخص که بود؟! از کجا می دانست... ⁉️ ✅همان روز با او تماس گرفتند وگفتند: به همراه دیگر جانبازان برای افطار به خدمت رهبر انقلاب خواهید رسید و در آنجا خاطرات را نقل خواهید کرد. چند روز بعد، دکتر رفیعی به دیدار حضرت آقا نائل شد.ایشان می‌گفت: دیگر یقین پیدا کردم که ولی فقیه، نماینده امام عصر عج الله است. 📚برگرفته از کتاب منتظرخاطرات جانباز #شهید_دکتر_محمود_رفیعی