eitaa logo
به محفل شهدا خوش آمدید
124 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
5.2هزار ویدیو
2 فایل
شهادت یعنی ... متفاوت به آخر رسیدن وگرنه مرگ پایان همه قصه هاست 🌷 @Ekram_93 «اخْتِمْ لَنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ فِی سَبِیلِک» ♡خدایا سرانجام ما را سعادت و شهادت در راه خودت قرار ده.‏♡
مشاهده در ایتا
دانلود
9.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روز زن و روز مادر را به تمام مادران و زنان سرزمینم و مخصوصا اعضای کانال تبریک عرض میکنم ان شاءالله همیشه زیر سایه اهل بیت علیهم السلام باشند
🔻هر روز با یک شهید بزرگوار پاسدار شهید مجید محمد خانلی فرمانده گردان شهید قاضی طباطبایی(ره) 🥀نام پدر: رجب 🥀تاريخ تولد: ۱۳۳۵ 🥀محل تولد: تبریز 🥀تاريخ شهادت : ۱۳۶۱/۰۷/۱۰ 🥀محل شهادت : سومار 🥀 نام گلزار: شهدای وادی رحمت تبریز وصیتنامه 👇👇👇 بسم الله الرحمن الرحیم با درود به شهدای كربلا و درود به شهدای كربلای سرخ ایران و درود بیكران به رهبر عظیم الشأن ایران امام خمینی كه ملت مسلمان ایران را از جهالت و بدبختی نجات داد . از پدر و مادرم خواهش می كنم كه اگر من شهید شدم گریه نكنند بلكه جشن بگیرند تا ضد انقلاب را مأیوس و سرافكنده كنند. پدر جان تو می دانی كه من چهار سال روزه دارم و تقریباً چهار سال هم نماز برایم به جا بیاورید و اگر انشاء الله شهید شدم در وادی رحمت دفن كنید . پدر جان و مادر جان از شما خواهش می كنم كه همیشه امر امام را انجام دهید و به برادران و خواهرانم و به دیگران این امر را سفارش كنید . مجید محمدخانلی
هدایت شده از بانک عکس دفاع مقدس
🍉 براى آن‌ها معنا نداشت ! آنها افسانه رستم و اسفندیار را به فتح‌ المبین و والفجرها تبدیل کردند ... 💠 @bank_aks
هدایت شده از بانک عکس دفاع مقدس
منطقه دهلران–دشت عباس‌آباد بودیم. از آنجایی که در نجاری مهارت داشتم دو و سه شب مانده به شب یلدا، جعبه‌های مهمات که قابل استفاده نبود، برمی‌داشتم و از آن کرسی درست می‌کردم. پتو‌های رزمندگان را نیز با سوزن به هم می‌دوختیم تا بصورت لحاف کرسی روی کرسی بیندازیم. ذغال را هم طی روز درست میکردیم تا روشنایی آن در تیر رأس دشمن نباشد و سپس برای شب استفاده می‌کردیم. یک هفته قبل از شب یلدا، مسئول تدارکات بسته‌های آجیل شامل پسته ، بادام و گردو .. را بین رزمنده‌ها توزیع می‌کرد تا در شب یلدا از آن استفاده کنند. از آنجایی‌که ارشد گروهان بودم، رزمنده‌ها به غیر از نگهبانان پست، به سنگر ما می‌آمدند و همه دور کرسی می‌نشستند البته فضای سنگر کوچک بود، اما به سختی خودشان را جا می‌دادند. فانوس را روی کرسی می‌گذاشتیم تا نور آن سنگر را روشن کند، سپس آجیل‌ ها را روی کرسی می‌گذاشتیم و همه با هم مشغول خوردن می‌شدیم. در شب یلدا، رزمندگان که سن‌شان بالا بود خاطره تعریف می‌کردند و همچنین دیگر رزمندگان جُک و طنز می‌گفتند، با یکدیگر می‌خندیدند و شب یلدا را در فضای شادی به اتمام می‌رساندند. نصف شب رزمنده‌هایی که نوبت پست‌شان شده بود از سنگر خارج می‌شدند و رزمنده‌هایی که پست نگهبانی‌شان به اتمام می‌رسید به سنگر می‌آمدند، لذا تا نماز صبح در کنار هم لحظات خوشی را با یکدیگر می‌گذراندند. راوی: جانباز سید مرتضی فاضلی 💠 @bank_aks