هدایت شده از کوچه شهدا✔️
میخواست بیدارش کند؛ نمیگذاشتم. بحثمان گرفت. گفتم: مگه تو نمیدونی اون چقدر کم میخوابه؟ صدای محمود کاوه از توی اتاق بلند شد: اون بیرون چه خبره؟ به طرف گفتم: آخرش کار خودت رو کردی؟ در اتاق را باز کردم. گفتم: یه بسیجیه، میگه با شما کار داره. آمد دم در. گفت: من در خدمتام. طرف، خیلی خونسرد گفت: راستش میخواستم با شما عکس بگیرم. محمود دمپایی پاش کرد. گفت: کجا میخوای عکس بگیری؟ گفت: توی محوطه. چهار_ پنج بار کشاندش اینطرف و آنطرف تا سرانجام عکساش را گرفت. محمود که برگشت، رفتم سراغ بسیجی. ناراحت و دمغ گفتم: ارزشش رو داشت برای یه عکس، فرمانده تیپ رو از خواب بیدار کنی و هی ببریش اینور و اونور؟
سرش را انداخت پایین. گفت: راستش شنیده بودم آدم فروتنیه؛ ولی دوست داشتم از نزدیک ببینم.
#شهید_محمود_کاوه
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
هدایت شده از سرداران ورزمندگان عاشورایی
#خاطرات_شـهید
●فرمانده زخم خورده لشکر، #شهید_محمود_کاوه، و در جوار ایشان، دو شهید ،دیگر آنکه مشغول صحبت است شهید اسدالله کشمیری است.
اینجا هم محوطه لشکر هست.
#شهید_کاوه هم مسئول بود، اول مسئول اعمال خودش بود، بعد مسئول فرمانده لشکر تحت امرش،
اهل دو دو تا چهار تا بود، نه برای بقیه بلکه حساب کار خودش را میکرد، کمتر آدمی را میتوانید پیدا کنید، که بداند کجای کار ایستاده و چه میکند، اما فرمانده محمود آدمی بود که میدانست چه میکند، کارش را #خوب بلد بود، او نه دلی شکست و نه حقی از کسی پایمال کرد که آه مظلومی پشتش باشد، تا توانست اهل دستگیری بود و فتوت.
#شهید_محمود_کاوه🕊🌹🕊