🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#شهیدانه
#باشه_بعد
نزدیک عملیات بود ، می دانستم دختر دار شده
یک روز دیدم سر پاکت نامه از جیبش زده بیرون .
#گفتم_این_چیه؟؟؟
گفت: عکس #دخترمه
گفتم: بده ببینمش
#گفت: خودم هنوز ندیدمش
گفتم: چرا؟؟؟
گفت: الان موقع #عملیاته می ترسم مهر #پدر و #فرزندی کار دستم بده
#یک_لحظه_تفکر
🥀 🌹🕊
هدایت شده از سرداران ورزمندگان عاشورایی
#کنسروی_که_حاج_همت_به_آن_لب_نزد
شام اون شب #سبزی_پلو با #تن_ماهی بود، حاجی مشغول قاطی کردن پلو با تن بود که یهو رو کرد به #عبادیان و #گفت: شام بچهها چیه؟ و جواب گرفت: همین. اما چون عبادیان به صورت حاجی نگاه نکرد، #شک_کرد و گفت: واقعا همین؟!
بازم بدون اینکه به حاجی نگاه کنه، آروم گفت: تن رو گذاشتیم فردا ظهر بدیم.
حاجی قاشق رو زمین گذاشت و از سفره عقب رفت.
عبادیان گفت: به خدا حاجی فردا ظهر بهشون تن میدیم. حاجی هم گفت: به خدا منم #فردا_ظهر میخورم.
✍ #راوی : شهید عبادیان، مسئول تدارکات لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص)
🕊🌹🕊