سیر مبارزات شهید حسن شفیع زاده (مؤسس و فرمانده توپخانه سپاه در جنگ) ◇پیش از انقلاب با اوج‌گیری مبارزات، با علمایی چون شهیدمدنی و شهید دستغیب در تماس بود و در مبارزاتش از آن‌ها راهنمایی می‌گرفت. ◇بعد از انقلاب در تبریز كلاس‌های آموزش نظامی ترتیب داد و به همراه چند تن از دوستان "سپاه توحیدی" را پایه‌ریزی كرد كه بعدها سپاه توحیدی در تشكیلات سپاه پاسداران تبریز ادغام شد و او به عنوان مسئول عملیات سپاه تبریز در سركوبی اشرار آذربایجان و حزب خلق مسلمان نقش فعال داشت. ◇مدتی بعد عازم ارومیه شد و در كنار شهید مهدی باكری به سركوب ضد انقلاب پرداخت. ◇با شروع جنگ تحمیلی، عازم جبهه شد. مهدی باكری و حسن شفیع زاده با یک قبضه خمپاره ۱۲۰ میلی‌متری مأمور شدند تا به آبادان بروند و پشتیبانی آتش را بر عهده بگیرند. آنها با زحمات بسیار از طریق ماهشهر به جبهه آبادان رسیدند. ◇در خرداد سال ۶۰ چمران فرمانده ستاد جنگ‌های نامنظم به شهادت رسید و مسئولان به این نتیجه رسیدند كه ستاد جنگ‌های نامنظم تحت نظر بسیج و با فرماندهی حسن شفیع‌زاده به فعالیت‌های خود ادامه دهد. شهید #حسن_شفیع‌زاده ۱۳۳۶/۵/۲۸_۱۳۶۶/۲/۸، ماووت آرمیده در گلزار شهدای تبریز بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca

🎥روایت شهادت یک مجاهد گمنام وقتی سردار سید حمیدرضا هاشمی جواز شهادت خود را در دعای ندبه گرفت و روز جمعه به آرزوی دیرین خود رسید. 🕊سردار شهید سید حمیدرضا هاشمی فرمانده اطلاعات سپاه سیستان و بلوچستان در جریان اغتشاشات سال ۱۴۰۱ در روز جمعه ۸ مهرماه در زاهدان به دست تروریست‌های کوردل به شهادت رسید. مزار مطهر سردار #شهید_حمیدرضا_هاشمی در جوار مرقد شهید حاج قاسم سلیمانی در گلزار شهدا کرمان است بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca

🌷روایتی جالب از همسر شهید «مصطفی صدرزاده» مهدی عرفاتی: 🔹می‌گفت چند روز پیش به قاب عکس‌ش نگاه کردم و گفتم: آقامصطفی! حساب‌ش دستته چند شاخه گل بدهکاری!؟ آخه مصطفی رسمِ محبت‌ش این بود که لااقل هفته‌ای یک‌بار برام شاخه گلی می‌خرید و هدیه می‌داد… 🔹فاطمه‌اش از اونور اتاق گفت: مامان! خرج بابا زیاد میشه! اگر بخواد همهٔ این مدت رو جبران کنه باید یه دسته‌گل شیک برات بفرسته! 🔹امروز صبح بدون هیچ برنامهٔ قبلی از جایی زنگ زدن و دعوتمون کردن برا مراسم بزرگداشت مصطفی. به محض ورودمون به مراسم، یک نفر با این دسته‌گل جلو آمد و گفت این رو آقامصطفی برای همسرش فرستاده! 🔸این حرف‌ها رو دیروز همسر بزرگوار شهیدمصطفی صدرزاده نقل می‌کرد. توفیق داشتیم ساعاتی در منزل این شهید باکرامت تنفس کنیم و فیض ببریم. 🔸اینکه میگن شهدا زنده هستند، به اعتبار لفظ و کلام و تشبیه و استعاره نیست. شهدا صرفا ناظر نیستند، حاضرِ فعال‌اند؛ مثل همین مصطفی صدرزاده. 🔸به قول همسرش، آقامصطفی در لحظه‌لحظه زندگی با آنهاست و حضورش را کاملا ملموس احساس می‌کنند. بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca

ما ولی مردم نیستیم، وکیل مردمیم! در لایحه بودجه سال ۱۳۰۶ بنا بر این بود که حقوق نمایندگان زیاد شود. ایشان با این طرح مخالفت کرد و گفت: «ما ولی مردم نیستیم که خودمان مستقلا و با صلاح‌دید خود اقدام کنیم. ما وکیل مردمیم و باید طبق نظر موکلین خود اقدام نماییم. من از پانصد هزار موکل خود یکی را نمی‌شناسم که با افزایش حقوق شما به ۳۰۰ تومان موافق باشد. برای اینکه مردم ندارند، فقیرند.». از کتاب "تنها در محراب" شهید #سید_حسن_مدرس بهشت ایران🌷  https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca

حقوق ماهانه برادر شفیع‌زاده ۵ هزار تومان بود که بیشتر آن را هم در راه جبهه و مأموریت‌ها خرج می‌کرد. یک روز به او گفتم: می‌خواهیم حقوق شما را افزایش بدهیم. برای این کار مجوز داریم و با قرارگاه هم صحبت کرده‌ایم. خواستم خود شما را هم در جریان بگذارم. گفت: کی به شما گفته حقوقم را زیاد کنید؟ حرفش را هم نزنید! هر قدر اصرار کردم فایده‌ای نداشت. گفت: من در کسوت یک رزمنده به جبهه آمده‌ام و بابت این ۵ هزار تومان، خودم را مدیون می‌دانم. شک دارم که به اندازه حقوقی که می‌گیرم کار می‌کنم یا نه! شهید #حسن_شفیع زاده راوی مجتبی صفاری همرزم بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca

قبل از آخرین اعزامش آمد برای خداحافظی با دوستان رزمنده. پوتین‌های او نو بود و پوتین‌های من کهنه. _گفت: این پوتین‌های کهنه برای کیست؟ _گفتم چطور؟ _گفت: بیا با هم عوض کنیم. _گفتم برای چه؟ _گفت: من عازم عملیاتم. شاید شهید یا اسیر شوم، دوست دارم با پوتین کهنه شهید شوم و پوتین‌های نو را یک نفر دیگر استفاده کند تا بیت‌المال کمتر متضرر شود. شهید #علی_سیفی از کتاب "بیا مشهد" بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca

آن شهیدی که شب ۱۱ ماه رمضان حضرت صاحب را دید به ما می‌گوید: اگر ذره‌ای از ولایت فاصله بگیریم، شکستمان نه... نابودیمان حتمی است.. _ به نقل از پدر شهید مدافع حرم اسماعیل خانزاده در دیدار با حضرت آقا بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca

پیاده که شدیم، ما را به رگبار بستند. تیر به برگ درختان اطراف می‌خورد و برگ‌ها روی سرمان می‌ریخت، تیرها از بغل گوشمان رد می‌شد .. درازکش شدم؛ اما چمران سر خم نکرد، محکم ایستاد. گفتم: آقای دکتر دراز بکش! تیر می‌خوری! گفت: نه برادر رحیم، نگران نباش. ما اگر دراز بکشیم، این‌ها پررو می‌شوند. نیروها هم کُپ می‌کنند. روایت رحیم صفوی از شهید #مصطفی_چمران بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca

🌷 #شهید #مهدی_باکری هردوتایمان اهل سادگی بودیم و از تجملات بیزار. اول زندگی‌مان بود و این خصلت، خوش می‌درخشید. دو تا اتاق از خانه‌ی پدری‌اش مانده بود که فرش کردیم‌. جهیزیه‌ام را هم با مهدی بردیم و چیدیم. آن‌قدر کم بود که پشت یک پیکان استیشن جا بشود. فقط وسایل ضروری زندگی را داشتیم و به همین سادگی زندگی‌مان شروع شد. به نقل از همسر شهید بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca