#تلنگرانه
خییلی دلم برای شهدای گمنام و خاکهایِ رملیِ فکه تنگ شده ...
خاکی که هنوزم که هنوزه دلم نمیاد روش پا بزارم ...
آخه از حاجحسینیکتا شنیدم که میگفت:
شهدا شاید استخوان هاشون از خاک درآمده باشد..
اما وجودشان، قلبشان و چشم شان در این خاک هستش هنوز 💔
#مرکزرسانهایشهیدحسنباقری
#کمیتهمرکزیخادمینشهدا
#پاییز۱۴۰۲
#خادممثلقاسم
#ماملتامامحسینیم
#دلنوشته
سلام بر تو ای قرار بی قراران ، ای جائیکه نه چندان دور نردبان معراج و ترقی بودی .
سلام بر تو ای نقطه تلاقی عرش با فرش
سلام بر آن نیمه شب هایت ،
سلام بر آن فضای عارفانه و عاشقانه ای که شب زنده دارانت با ترنم زیبا و ملکوتی الهی العفو ، می آفریدند.
سلام بر نماز شب هایی که در سنگرهای آسمانی تو آغاز میشد و در بهشت خاتمه می یافت.
و باز سلام بر تو ای شلمچه ، ای جبهه عاشقان ، ای تمامیت عرشیان ...
شلمچه
تو مانند موج خاموش و درهم شکسته می مانی .
به ساغری که خالی از شهد لقاء و بند نام شهادت شده است .
به دریایی که در بستر خویش آرام خفته است .
شلمچه جزر و مَدّت کجا رفت ؟
هر گاه بسیجیها در تو نیستند موج شرارهایت در درون تو فرو رفته است
شلمچه جا دارد امروز چفیه ام را بر سر بکشم و اشک حسرت از چشمان ملتهبم جاری کنم و فریاد بکشم...
مابعدازشهداچه کرده ایم؟؟!!!
#مرکزرسانهایشهیدحسنباقری
#پاییز۱۴۰۲
#خادممثلقاسم
#ماملتامامحسینیم
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#شهیدانه
#شهدا
عاشقند...
معشوقشان #خداست
شاگردند...
معلمشان #حسین_ع است
معلمند...
درسشان #شهادت است
مسلحند...
سلاحشان #ایمان است
#مسافرند...
مقصدشان #لقاءالله است
مستحکمند...
تکیه گاهشان #خداست
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌴 🥀🕊
27 آبان
🌷 به مناسبت سالروز شهادت سرلشکر پاسدار "مهدي زين الدّين" فرمانده لشكر 17 علي بن ابيطالب(ع)
✍️ سردار رشيد اسلام، شهيد مهدي زين الدين در سال 1338 در يك خانواده مذهبي در تهران به دنيا آمد. در 5 سالگی به همراه خانواده به خرم آباد لرستان مهاجرت نمود. فعالیت سیاسی او از زمانی آغاز شد که آیت الله مدنی به خرم آباد تبعید شد. مهدی به شدت جذب ایشان شد و در خدمت او بود و در آنجا شکل سیاست و مبارزه را آموخت. علاقه متقابل آيت اللَّه مدني به مهدي زين الدين موجب شد كه او بيشتر اوقات را در كنار آن عالم فرزانه سپري كند.
✅ مهدي در سال 1356 رتبه چهارم كنكور سراسري از دانشگاه شيراز را اخذ نمود. خانواده شهيد زين الدين در اوايل انقلاب به شهرستان قم مهاجرت كردند. شهيد زين الدين پس از انقلاب فعاليتهاي خود را از جهاد سازندگي شروع كرد و سپس به عضويت رسمي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد.
✅ وي در آزادسازي كردستان از سيطره ضدانقلاب، فعاليتهاي فراواني به عمل آورد و پس از شروع جنگ تحميلي مسؤوليتهاي مختلفي به عهده گرفت و تا زمان شهادتش، در عملياتهاي متعددي شركت نمود، تا اينكه به سبب لياقت توصيف ناپذيرش مفتخر به فرماندهي لشكر 17 علي بن ابيطالب(ع) قم گرديد.
✅ سرانجام ۱۳۶۳/۸/۲۷ سردار مهدي زين الدين به همراه برادرش مجيد، در يكي از مناطق كردستان از سوي ضدانقلاب به شهادت رسیدند و پس از تشييع با شكوه در گلزار شهداي قم به خاك سپرده شدند.
سالروز شهادت❣
شهید#مهدی_زین_الدین🕊🌹
هدایت شده از مسیر مؤمنانه
4_5785139871890801939.mp3
6.22M
خوش به حال کسی که
تمام خلوتش را
تو پر کردهای ...
🌹ترجمه صوتی بسیار زیبا #دعای_کمیل
هدایت شده از شهدای ایران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آه از این غم....
🔰نمیتونه اشکهاش رو هم پاک کنه.....
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅@shohadayeiran57
هدایت شده از بهشت ایران
رفتم جلوی چادر تدارکات گردان و گفتم: پوتینهایم پاره شده و دیگر قابل استفاده نیست. و با دستم اشاره کردم به پوتینهایم که دهان باز کرده بودند و ... . مسئول تدارکات گفت: باید از آقا سید نامه بیاوری، اگر او نوشت، من پوتین میدهم وگرنه، نمیتوانم. رفتم دنبال آقا سید. گفتم: آقا سید، پوتینهایم پاره شده، گفتند شما باید نامه بدهید تا تدارکات... سید گفت: ببر کفشدوزی درستش کند. گفتم: بردم. درست بشو نیست. وضعشان خیلی خراب است. میبینید که. گفت: پوتینهای من، وضعشان بهتر از پوتینهای شما نیست، اما باید تحمل کرد. موقع نماز جلوی حسینیه تخریب، پایش را گذاشت روی یکی از پلهها، بند پوتینش را باز کرد. وقتی به پوتینش نگاه کردم از تقاضای خودم شرمنده شدم. پوتین سید هیچ کفپوشی نداشت. همهاش، همان کف زیرین زبرِ خانه خانه بود. دیگر حرفی برای گفتن نداشتم. بعد از نماز مغرب و عشا در حسینیه نشسته بودم غرق در فکر و خیال که دستی به شانهام خورد. تا خواستم سرم را بلند کنم، دستی به طرفم دراز شد، یکی از بچههای گردان بود. کاغذی در دستم گذاشت و رفت. باز کردم و یادداشت را خواندم: تدارکات، لطفا یک جفت پوتین تحویل حامل نامه بدهید.
#شهید_سید_داوود_علوی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
هدایت شده از بهشت ایران
❣درلحظهیشهادت
لبخندزیباییبرلبانشبود
بعدهاپیغامدادوگفت:
اینبالاترینافتخاربودڪہمن
درآغوشامامزمان(عج)
جاندادم:)♥
شهید#محمدرضا_تورجی_زاده🕊
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
هدایت شده از بهشت ایران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید مهدی زینالدین در عملیات خیبر به روایت حاج قاسم سلیمانی
شهید #مهدی_زین_الدین
شهید #قاسم_سلیمانی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
هدایت شده از بهشت ایران
بچه که بودیم گاهی روزهای تعطیل به خانه پدربزرگمان می رفتیم و وقتی از بیکاری حوصلهمان سر می رفت، یک توپ پلاستیکی می خریدیم و فوتبال بازی می کردیم. وسط شور و نشاط بازی، ناگهان عباس غیبش می زد! صدایش می کردیم و جوابی نمی شنیدیم. با کنجکاوی به دنبالش می گشتیم و می دیدیم که در حال وضو گرفتن است. بزرگ تر که شدیم، دیگر می دانستیم که حتی در گرماگرم بازی ، عباس نمازش را به موقع می خواند. این باعث شده بود که ما هم به تبعیت از او، بازی را تعطیل کنیم و نماز بخوانیم.
#شهید_عباس_دانشگر
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊شهـید گمنـٰام :
یعنۍ شهید؎ ڪه مۍتوانست
عقـب بیاید...امّـٰا....ماند!♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چه کسانی قشنگ زندگی می کنند❓❓
🎙استاد پناهیان🌹
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
#دلنوشته
دوربین را از ماشین برمیدارم به سمت شهدای گمنام فتح المبین میرم برای عکاسی کردن، بعد سلام وعرض ادب به شهدای گمنام به سمت کاروان های دانش آموزی راهی میشوم..
هریک از بچها در حال و هوای خود ودر حال گوش کردن به روایتگری هستن، همانطور که در حال تماشای حالو هوای بچها هستم دور میشوم وآرام آرام در خاک نرم فتح المبین قدم میزنم امروز هوا متفاوت از روز های دیگر است..
باران نعمت الهی شروع به باریدن می کند و چه قدر قدم زدن را دلچسب می کند...
هوا دلنشین عاشقانه، عارفانه ومعنوی است پاهایم دیگر توان راه رفتن ندارن گوشه کنج و تنها بر خاک غلطیده به خون شهدا سجده میکنم و اشک هایم با باران قاطی میشود وگونه هایم را خیس میکنند...
بوی نم خاک فتح المبین قشنگ ترین بویی است که استشمام کرده ام ومن این روز واین حالو هوا را با خود به شهر خواهم برد....
#مرکزرسانهایشهیدحسنباقری
#کمیتهمرکزیخادمینشهدا
#پاییز۱۴۰۲
#خادممثلقاسم
#ماملتامامحسینیم
مداحی آنلاین - هر چه شکنجه ام کنید - مطیعی.mp3
6.09M
🥀بهیادشهادتآرمانعلیوردی🥀
⏯ #زمینه #حماسی #شهدا💔
🍃هر چه شکنجهام کنید
🍃عضو به عضو مو به مو
🎙 #میثم_مطیعی
🎼
YEKNET.IR - shoor - hafteghi 5 mehr 1402 - mehdi rasouli.mp3
2.62M
⏯ #شور احساسی #شهدا🥀
🍃یا زهرا پیش شما رو سفید شدن🌹
🍃رو پای آقام #شهید شدن تموم آرزومه🥀
🎙 #مهدی_رسولی
🎼
مداحی آنلاین - زندگی ما باید شهیدانه باشه - رسولی.mp3
5.4M
⏯ #شور احساسی #شهدا💔
🍃زندگی ما باید شهیدانه باشه
🍃نشه یه عادت از شهدا خوندنمون🥀
🎙 #مهدی_رسولی
👌 #پیشنهاد_ویژه
🎼 🎼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اِی در دلم نشستہ
از تو ڪجا گریزم ؟ (: ❤️🌱
شهید مصطفی صدرزاده ♥️
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#شناخت_لاله_ها
سردار رشید اسلام
سرلشگر پاسدار
#شهید_مهدی_زین_الدین
متولد : ۱۳۳۸
#و_برادر_شهیدش
#مجید_زین_الدین
متولد : ۱۳۴۳
#شهادت هر دو برادر : ۱۳۶۳/۸/۲۷
محل #شهادت : #سردشت
مزار #شهدا : #گلزار_شهدای_قم
#اخوان_زین_الدین
#سالروز_آسمانی_شدنتان
#مبارک_باد
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو
🥀 🕊🌹
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#شهیدان_زین_الدین
#شهادت مزدی بود که خدا برای مجاهدات بی شمار این بنده برگزیده اش قرارداده بود .
در آبان سال ۱۳۶۳ #شهيد_مهدی_زين_الدين به همراه برادرش #مجيد كه مسئول اطلاعات و عمليات تيپ ۲ لشكر علي بن ابيطالب (ع) بود جهت شناسايي منطقه عملياتي از کرمانشاه به سمت #سردشت حركت ميكنند .
در آنجا به برادران ميگويد :
من چند ساعت پيش خواب ديدم كه #خودم و #برادرم ، #شهيد شديم !
موقعي كه عازم منطقه ميشوند، رانندهشان را پياده كرده و ميگويند : خودمان ميرويم .
حتي در مقابل درخواست يكي از برادران ، مبني بر همراه شدن با آنها ، برادر #مهدي به او ميگويد :
تو اگر #شهيد بشوي ، جواب عمويت را نميتوانيم بدهيم ، اما ما دو #برادر اگر #شهيد بشويم جواب #پدرمان را ميتوانيم بدهيم .
فرمانده محبوب بسيجيها ، #شهید_مهدی_زین_الدین ، سرانجام پس از ساليان طولاني دفاع در جبههها و شركت در عمليات و صحنههاي افتخارآفرين ، همراه با برادرش #مجید در درگيري با ضدانقلاب ، شربت #شهادت نوشيدند و روح بلندشان از اين جسم خاكي به پرواز درآمد تا در نزد پروردگارشان ماوي گزينند .
🌹 #سالروز_شهادت🕊
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 🕊🥀
🌷🕊🌴🌹🌴🕊🌷
خواب يكي از همرزمان
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_مهدی_زین_الدین
۴۸ ساعت قبل از #شهادت_آقا_مهدي با ماشيني كه به دستور وي از لجستيك لشكر به بنده واگذار شده بود با #شهيد_زين_الدين به مقر لشكر در سردشت آمديم .
شب خاطرهانگيزي را با هم سپري كرديم ، فرداي آن شب #شهيد از بنده كليد ماشين را خواست ،
به ایشان گفتم « اين ماشين هم مثل موتور #شهيد_همت در جزيره مجنون نشود ».
در جزيره مجنون يك موتور داشتم و آن را در اختيار هيچ كسي قرار نميدادم ، هر كسي كه پيش #شهيد_زين_الدين ميرفت تا وي وساطت كند كه موتور را به او بدهم ، نتيجهاي نداشت .
شرايط به همين منوال سپري شد تا اينكه در عمليات خيبر در جزيره مجنون متوجه شدم كه موتور نيست .
به سرعت پيش #شهيد_زين_الدين رفتم و جريان را با او در ميان گذاشتم .
او به من گفت « نگران نباش، #حاج_همت به موتور احتياج داشت ، به همين دليل از من خواست كه آن موتور را به او دهم و من هم نتوانستم حرفش را رد كنم و موتور را به او دادم »
بعد از چند ساعت متوجه شديم كه #حاج_همت بر اثر اصابت خمپاره ، روي موتور به #شهادت رسيده است .
با درخواست #شهيد_زينالدين كليد ماشين را به وي دادم و خودم به مهاباد آمدم ، نصف شب يكي از بچههاي شاهرود خوابي ديده بود كه رژيم بعث ، لشكر را بمباران كرده است و همه بچهها ايستادهاند و قلبهايشان آتش گرفته است.
صبح آن روز به سراغ يكي از بچههايي كه تعبير خواب ميدانست رفتیم و او گفت « قرار است بلايي به سر لشكر بيايد ، برويد صدقه جمع كنيد و دعاي رفع بلا را بخوانيد »
كمتر از چند ساعت متوجه شديم كه #شهيد_مهدی_زين_الدين و برادرش #مجيد در همان ماشيني كه ۲ روز قبل از بنده تقاضا كرده بودند به #شهادت رسيدند و خبر #شهادت_مهدي_زين_الدين تمام قلبها را آتش زد و خواب آن رزمنده تعبير شد ...
🌹 #سالروز_شهادت🌹
#اخوان_شهید
#مهدی_و_مجید_زین_الدین
🕊 🌴🌹
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#خاطرات_شهدا
#سردار_شهید
#مهدی_زین_الدین
رفتم دستشویی ، دیدم آفتابه ها خالیه
تا رودخونه ی هور فاصله ی زیادی بود
نزدیک تر هم آب پیدا نمی شد
زورم می یومد این همه راه برم برا پر کردن آفتابه
به اطرافم نگاه کردم ، یه بسیجی رو دیدم
بهش گفتم : دستت درد نکنه ، میری این آفتابه رو آب کنی؟
بدون هیچ حرفی قبول کرد و رفت آب بیاره
وقتی برگشت دیدم آب کثیف آورده
گفتم: برادر جون ! اگه صد متر بالاتر آب می کردی ، تمیزتر بودا
دوباره آفتابه رو برداشت و رفت آب تمیز آورد
بعدها اون بسیجی رو دیدم
وقتی شناختمش شرمنده شدم
آخه اون بسیجی #مهدی_زین_الدین بود
فرمانده ی لشکرمون...
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀🕊🌹