فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥«وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلکِنَّ اللهَ رَمىٰ» را با چشم خودم دیدم
🔹به یاد حاجقاسم عزیز...
🌹گرامیباد سالروز شهادت مصطفی مازح که در راه اعدام انقلابی سلمان رشدی مرتد به فیض عظیم شهادت نائل
گشت
🌷#شبیه_شهدا_شویم
هدیه به روح مطهر امام و شهدا صلوات
🕊🕊بسم رب الشهدا والصدقین🕊🕊
🕊✨غافل از اینکه فاطمه ((س)) گمنام میخرد🕊✨
🌷سلام بر آنهایی که رفتند؛ تا بمانند و نماندند تا بمیرند
🍃🩸ای شهیدان عشق مدیون شماست
هر چه ما داریم از خون شماست🍃🩸
🕊🍃 #شهدای_گمنام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به برکت خون شهدا قدس آزاد خواهد شد.
🕊برای شادی روح شهدا صلوات🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻شهادت هنر مردان خداست
خوشا آنان که با شهادت رفتند
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
مقید بود هر روز #زیارت_عاشورا را بخواند؛
حتی اگر کار داشت و سرش شلوغ بود سلام آخر زیارت را میخواند.
دائما میگفت :
اگر دست جوان ها رو بزاریم توی دست امام حسین علیهالسلام ؛ مشکلاتشون حل میشود.
و امام با دیده لطف به آنها نگاه میکند💚:)
#شهید_ابراهیم_هادی
#یاد_شهدا_با_صلوات
#در_راه_فتح_قله_ایم
▪️جواد از ماهها قبل آغاز محرّم به فکر محرّم بود؛ به طوری که همهی کارهاش رو تنظیم میکرد که برای دههی محرم، هیچکاری جز رفتن به هیئت نداشته باشد.
▪️او عاشق امام حسین و اهلبیت علیهالسلام بود و از جان و مالش مایه میگذاشت. روضهگرفتن در خانه را برکتی برای زندگی میدانست و میگفت: «روضه همراه با سخنرانی باشد که انسان یک مطلبی هم در کنار روضه اهلبیت یاد بگیرد.»
🎙به روایت: مادر بزرگوار شهید
#شهید_جواد_محمدی
#ماه_محرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷به این تصاویر دقت کنید !
😭😭😭😭😭
🌹خدایا رهبر در او چه میدید؛ که خیلی ها نمیدیدند!؟
🌹#قدس_باب_الشهداء🌹
#اللهم_ارزقنا_شهادت🕊
🌷🕊🌷🕊🌷
🕊💫
با#شهداصحبتڪنید
آنهاصداۍشمارابہ
خوبےمۍشنوند
وبرایتاندعامےڪننددوستے
باشهدادوطرفہاست💞
شک نکنید..🤚
🌷🍃
🕊
اینان حسین(ع) ندیده
به قافله ی حسین(ع) پیوستند
اما... آنان که حسین(ع) دیدند
سر از حسین (ع) را به غارت بردند ...
.
ملاک عشق است...
دیدن نیست ..!
🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید سید مرتضی آوینی: منتظران موعود اهل مبارزهاند و مىدانند خلوص عشق موحدین جز به ظهور کامل نفرت از مشرکین و منافقین میسر نخواهد شد اما از آن فراتر اهل ولایت و اطاعتند و انتظار مىکشند تا فرمان چه در رسد.
گفت: مراقب نگاهت باش،
العَینبَریدُالقَلب
چشم پیغام رسانِ دل است!
-شهیداحمدمشلب
بماند که هر نگاه به نامحرم ۶ ماه
شهادت آدمو عقب میندازه ..
هدایت شده از بانک عکس دفاع مقدس
قافله رفت و در این معرکه
ما ماندیم و مشتی خاطره!
و لبخندهایی که اشک را
هدیهی دیدگانمان میکند ...
#قهرمانان_وطن
#دفاع_مقدس
💠 @bank_aks
هدایت شده از بانک عکس دفاع مقدس
✍ در وصیتنامه اش مینویسد:
مقدار پولی که هست برای کفن و دفن، که انشاالله لازم نمیشود چون آرزویم این است که در صحنه نبرد تکه تکه شوم تا در روز قیامت در پیش سالار شهیدان اباعبدالله و سایر شهدا سرافکنده نباشم!
▪️حاج محسن در ۱۵ مرداد ۱۳۶۶ در ارتفاعات سردشت هنگامی که در حال خنثی کردن مین بود اجر جهادش را گرفت و به درجه شهادت رسید.
#فرمانده_تخریب
#لشکر۲۷_حضرترسولﷺ
#شهید_حاجمحسن_دینشعاری
#روحششاد_باذکر_یاحسین
💠 @bank_aks
هدایت شده از بانک عکس دفاع مقدس
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹
#خاطرات_شهدا
#شهدا
#امام_حسین_ع
#شهید_والامقام
#سیدحمید_میرافضلی
در منطقه هور، با چند نفر از مجاهدان عراقی همکاری می کردیم. فکر زیارت امام حسین (ع) یک لحظه هم سید را آرام نمی گذاشت. با مجاهد عراقی صحبت کرد.
قرار شد او کارهای جعل کارت تردد و بقیه مسائل را حل کند. یک روز آمد سر وقت سید که برویم.
مجاهد عراقی می گفت: از ایستگاه ایست و بازرسی بصره رد شدیم. شب را در منزل خودم بودیم و فردا عزم حرم کردیم.
حرف ها را قبلا زده بودیم که باید احساسات خود را کنترل کنی، نکند استخباراتی ها متوجه شوند و همه لو بروند.
سید تا چشمش به ضریح امام حسین (ع) و حرم بی زائرش افتاد، از خود بی خود شده بود.
هر چه بچه ها ایما و اشاره و قسم دادیم، کارگر نیفتاد. حالا سید بیست دقیقه ای می شد که کنار ضریح مشغول راز و نیاز بود.
بعدها می گفت: تا چشمم به ضریح افتاد اختیارم را از دست دادم.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#ما_ملت_امام_حسینیم
#محرم
#ماه_خون_و_قیام
🏴 🕊🌹
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹
#سرلشگر_خلبان
#شهید_والامقام
#عباس_بابایی
فرزند : اسماعیل
#طلوع :
🗓 1329/09/14 🗓
محل تولد : قزوین
وضعیت تاهل : متأهل
راه یابی به دانشکده خلبانی نیروی هوایی : #سال1348
اعزام به آمریکا جهت تکمیل دوره خلبانی : #سال1349
بازگشت به ایران : #سال1351
فرماندهی پایگاه #هشتم_هوایی اصفهان ( #ارتقاء از درجه #سروانی به درجه #سرهنگ_دومی ) :
🗓 1360/05/07 🗓
معاون عملیات نیروی هوایی تهران ( #ترفیع به درجه #سرهنگ_تمامی ) :
🗓 1362/09/09 🗓
افتخار به #درجه_سرتیپی :
🗓 1366/02/08 🗓
#عروج :
🗓 1366/05/15 🗓
مسئولیت : معاونت عملیاتی نیروی هوایی
محل #شهادت : سردشت
نام عملیات : شناسائی هوائی
مزار #شهید :
#گلزار_شهدای_قزوین
#مهربانم
#آسمانی_شدنت_مبارک
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 🌹🥀
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
احترام ژنرال آمریکائی به
#سرلشگر_خلبان
#شهید_والامقام
#عباس_بابایی
#قسمت_اول
#شهید_بابایی در بخشی از #خاطرات خود در مورد تحصیلات #خلبانی_اش گفته بود: دوره #خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود، اما به خاطر #گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم #روشن نبود و به من #گواهینامه نمیدادند، تا این که روزی به دفتر #مسئول_دانشکده، که یک #ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم.
به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم.
پرونده من در جلو او، روی میز بود، #ژنرال آخرین فردی بود که میبایستی نسبت به #قبول و یا #رد شدنم اظهار نظر میکرد.
او پرسشهایی کرد که من پاسخش را دادم.
از سؤال های #ژنرال بر میآمد که نظر #خوشی نسبت به من ندارد.
این ملاقات ارتباط مستقیمی با #آبرو و #حیثیت من داشت، زیرا احساس میکردم که #رنج_دو_سال دوری از #خانواده و #شوق برنامههایی که برای زندگی آیندهام در دل داشتم، همه در یک لحظه در حال #محو_و_نابودی است و باید #دست_خالی و بدون دریافت #گواهینامه_خلبانی به ایران برگردم.
در همین فکر بودم که در #اتاق به صدا در آمد و شخصی #اجازه خواست تا داخل شود.
او ضمن #احترام، از #ژنرال خواست تا برای کار #مهمی به خارج از #اتاق برود با رفتن #ژنرال، من لحظاتی را در #اتاق تنها ماندم.
#ادامه_دارد
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#قسمت_دوم
به ساعتم نگاه کردم، وقت #نماز_ظهر بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و میتوانستم #نماز را #اول_وقت بخوانم.
انتظارم برای آمدن #ژنرال طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از #نماز نیست، همین جا #نماز را میخوانم. #انشاءالله تا #نمازم تمام شود، او نخواهد آمد.
به گوشهای از #اتاق رفتم و #روزنامهای را که همراه داشتم به #زمین انداختم و مشغول #نماز شدم.
در حال خواندن #نماز بودم که متوجه شدم #ژنرال وارد اتاق شده است.
با خود گفتم چه کنم؟ #نماز را ادامه بدهم یا #بشکنم؟ بالاخره گفتم، #نمازم را ادامه میدهم، هر چه #خدا بخواهد همان خواهد شد.
سرانجام #نماز را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی مینشستم از #ژنرال معذرت خواهی کردم.
#ژنرال پس از چند لحظه #سکوت نگاه #معناداری به من کرد و گفت:
چه میکردی؟
گفتم: #عبادت میکردم.
گفت: بیشتر توضیح بده.
گفتم: در دین ما #دستور بر این است که در ساعتهای #معین از #شبانه_روز باید با #خداوند به #نیایش بپردازیم و در این ساعات #زمان آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در #اتاق استفاده کردم و این #واجب_دینی را انجام دادم.
#ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در #پرونده تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست. این طور نیست؟
پاسخ دادم: آری همینطور است.
او لبخندی زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از #صداقت و #پای_بندی من به #سنت و فرهنگ و #رنگ نباختنم در برابر #تجدد جامعه آمریکا خوشش آمده است. با چهرهای #بشاش خود نویس را از جیبش بیرون آورد و #پروندهام را #امضا کرد.
سپس با حالتی #احترام_آمیز از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما #تبریک میگویم. شما قبول شدید. برای شما آرزوی #موفقیت دارم. من هم متقابلاً از او #تشکر کردم. احترام گذاشتم و از #اتاق خارج شدم.
آن روز به اولین محل #خلوتی که رسیدم به پاس این #نعمت بزرگی که #خداوند به من #عطا کرده بود، دو رکعت #نماز_شکر خواندم .
🌹 #سالروز_شهادت🌹
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🕊 🥀🌹