🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
یاد باد
یاد جبهه ها
یاد دفاع مقدس
#یاد_شهدا
ارسالی از اعضاء
شادی روح #امام_راحل و #شهدا و سلامتی رزمندگان 8 سال دفاع مقدس
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹
#شهید_والامقام
#روزعلی_نوری
فرزند : اکبر
#طلوع :
🗓 1337/02/13 🗓
محل تولد : فریدونشهر
وضعیت تاهل : متأهل
شغل : کارگر
#عروج :
🗓 1362/05/27 🗓
مسئولیت : جهادگر
محل #شهادت : نجف آباد
نام عملیات : مأموریت و حوادث
مزار #شهید :
#گلزارشهدای_روستای_حسین_آباد
#مهربانم
#آسمانی_شدنت_مبارک
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹
#شهید_کیست ؟؟
#شهید کسی است
که جز #خدا ، دیگر کسی را نمی بیند .
#ما_کیستیم ؟؟
ما #کسانی هستیم ، که جز #خود کسی را نمی بینیم ...
🌹 #شهدا
🌹🕊 #همیشه
🌹🕊🌹 #نگاهی
🥀
•٠🌹
خاطرات:
اولین سال جنگ بود که چند تایی از بچه
های گـــــــــروه اندرزگو به ســــــــمت یکی از
ارتفاعات شمال منطقه گیلان غرب رفــته
بودند🏔 آن زمان پاســــگاه مرزی دســت
نیروهای بعــــثی بود و با خیـــــال راحت در
جاده ها رفت و آمد می کردند. بچه ها به
بالای تپــــــه ای که مشــــــــــرف به مرز بود،
رسیدند🙂
ابراهیم مثل همیشه کتاب دعایش را باز
کرد و با نوای زیارت عاشورای او همه بچه
ها دم گرفتند و صـــــدای زمزمه شــــان در
فضا پیچید📖😌
بچه ها با نگاهی حسرت آلود به مناطق
اشغالی نگاه می کردند، یکی از آنها رو به
ابراهیم کرد و گفت: چطور این بعثی ها
باید به راحتی آنجا تردد کنند و ما...
یعنی می شود یک روزی برسد که مردم
ما هم از روی این جاده ها به خانه ها و
شهرهای خودشان بروند🏘ابراهــــیم که
این حرف ها را شـــنید، گفت: «این حـرفا
چیه که میـــزنی، یـــه روزی می رســــه که
مردم از همــــین جاده ها دســ. ته دسته
می رن کربلا😉🕌
آن مرز جایی نبود جز مرز خسروی و حالا
سال ها از آن روزها گذشته بود که بعضی
از باقی مانده بچـــــه های آن روز به اتـــفاق
هم به سمت کربلا حرکت می کردند که در
پیــــــاده روی اربعــــین شـــرکت کنــــــند 🥺
یاد همان حرف های ابراهیم افتـــــــادند که
می گفت: یه روزی می رسه که مـــــــردم از
همین جاده ها دسته دسته می رن کربلا🥰
#شهید_ابراهیم_هادی 🕊
•
~🌻~
مناجات شهید:
همیشه می خواستم که شمع باشم🕯
بسوزم، نور بدهم و نمونه ای از مبارزه و
کلمه حق و مقاومت در مقابل ظلم باشم!
#شهید_مصطفی_چمران🌿
•
•٠🕊
بخشی از وصیت نامه:
باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان
به دنیا آمده ایم و شیعه هم به دنیا آمده
ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم🌱
#شهیدمحمدرضابیضایی✨
•
•••🌻
🟢 از فضاهای ناسالم و آلوده
بــــه گــــــناه فـــــرار مــــیکرد🏃♂
رفیق چندین ساله شهید خــاطرهای در
ذهـــنش ماندگار شده است چـــهار ماه
قبل از شـــهادتش یک روز ظـــهر با من
تــــماس گرفت که بیا امـــشب با هم به
قــم برویم. گفتم همین امــشب😳؟!
بگذار برای یک فرصت مناسبتر. مدام
اصرار میکرد که همین امشب برویم و
من هم گــــفتم: که وقت ندارم. بعدش
دوباره با او تماس گرفتم و گفتم قضیه
سفر به قم چیست؟ گفت مـــیخواهم
از یک فــــــضای ناســالم و آلوده به گناه
فـــــرار کنـــــم🙂.
این حرف را که زد، زود قـــــبول کـــردم و
گـــفتم برویم که اتــــفاقا یکی از بـهترین
خاطراتم با بابک هــــــــمان سفر مشترک
ما به شهر مقدس قم بود😍».
#شهید_بابک_نوری🕊
•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرازی از وصیت نامه شهید📜
•🦋سخنی چند با آنهایی دارم که با این انقلاب بد هستند. کمی فکر کنند و حق را بنگرند و از حق دفاع کنند وبدانید اول قبری و بزرخی وجود دارد.
چرا لذت های دنیا را رها نمی کنید ، این لذت ها همه اش ذلت است و بدانید که یک لحظه این دنیا لذت نیست هنوز بخود نیامدید ، بدانید که آخرتی هم هست. بنشینید فکر کنید و به خود آیید🌸•
#شهیدحسنعلیاکبری🕊
•°🪶
وصیت نامه حاج قاسم:
عزت دست خداست و بدانید اگر
گمنام ترین هم باشید ولی نیــت
شـــما، یاری مردم باشد✨
مــیبینید خـــداوند چـــقدر با عـــزت و
عظمت شما را در آغوش میگیرد❤️
#شهید_قاسم_سلیمانی🕊
•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•٠✨
برایِ اربعین عجیب دست به
دامانِ اباالفضل شدهام! ❤️🩹
#اربعین_حسینی🏴
#بهنیابتازشهداقدمبرداریم🥀
•
.
همیشہ سر اینکہ
اصرار داشت حلقہ ازدواج
حتماً دستش باشد
اذیتش مےکردم مےگفتم:
حالا چہ قید و بندے دارے؟!
مےگفت: حلقہ سایهیِ
یك مرد یا زن در زندگے است
من دوست دارم
سایه تو همیـشہ دنبال من باشد
من از خدا خواستہام
تو جفتِ دنیا و آخرت من باشے!😍❤️
همسر شهیدمحمدابراهیمهمت
.
🌸 معتقد بود که خانم خانه نباید سختی بکشد. هیچ وقت اجازه نمی داد خرید خانه را انجام بدهم
🌸 به من می گفت: فکر نکن من تو را در خانه اسیرکرده ام، اگر می خواهی بروی در شهر بگردی، برو؛ ولی حاضر نیستم تو حتی یک کیلو بار دستت بگیری و به خانه بیاوری.
🌸 وقتی می آمد خانه من دیگر حق نداشتم کار کنم. لباس بچّه را عوض می کرد. شیر براش درست می کرد. سفره را می انداخت و جمع می کرد. پا به پای من می نشست لباس ها را می شست، پهن می کرد، خشک می کرد و جمع می کرد.
شهید ابراهیم همت
هدایت شده از بسیجیان بصیرت (سپاه ناحیه ویژه تبریز)
🔺عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است
دادنِ سر نه عجب، داشتن سر عجب است
شادی روح سه شهید با پیکرهای ارباً اربا
صلوات💚
@Shabake_Isargaran 🇮🇷 ڪانال شبڪه ملے ایثارگران
▫️تلگرام▫️ایتا ▫️ سایت
هدایت شده از سربازان گمنام
🔻 پاسخ رهبر انقلاب به نامه جالب و رمزی یکی از رزمندگان اسیر در بند صدام به ایشان
🔹۲۶مرداد، سالروز آغاز بازگشت آزادگان دوران دفاع مقدس به میهن اسلامی
☫به جمع سربازان گمنام بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3617980416C11748e2114
هدایت شده از هر روز با شهدا
با هم ندار بودیم. هرازگاهی که همدیگر را میدیدیم, مینشستیم کنار هم، سر حرفمان باز میشد. میان صحبتهایی که از هر دری می کردیم، یکدفعه دیدم رفت توی خودش. پرسیدم: «چی شده آقای رئیسی؟!»
- رفته بودم نجف، حرم امیرالمؤمنین. با دل شکسته رو کردم به ضریح و گفتم: آقا! من هر چی میام اینجا، هرچی صداتون میزنم، شما که جواب منو نمیدید، شما که بهم رو نمیکنید، منم دیگه چیزی ازتون نمیخوام. میرم یه گوشهی این حرمتون، زیارت میکنم، نمازم رو میخونم و بعدشم زحمت رو کم میکنم. رفتم کنج حرم ایستادم به نماز. یکدفعه دیدم یکی میزنه به پشتم و میگه: کار برای خدا کنید، ما هم هواتون رو داریم. نمازم رو زود تموم کردم. سر برگردوندم که ببینم کیه، دیدم هیچ کسی دور و برم نیست!
با بغض میگفت، با حرفی که از تهِ قلبش میزد.
- آقای مروی! امیرالمؤمنین جواب منِ دل شکسته رو داد.
راوی: حجت الاسلام والمسلمین احمد مروی، تولیت آستان قدس رضوی
منبع: ویژه برنامه شبکه یک، دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
شهید#ابراهیم_رئیسی 🕊🌹
🌷@shahedan_aref
هدایت شده از هر روز با شهدا
⤴️ اگر میماندم در آینده شرمنده امام و شهدا میشدم ...
🌷شهید علیرضا دلوی🌷
🌷@shahedan_aref
هدایت شده از بانک عکس دفاع مقدس
اگر روزی بعد از شهادت من، راهِ کربلا
باز شد و قبر حسین(ع) را زیارت کردید
بگویید حسینجان بسیار عزیزانی بودند
که آرزوی زیارت قبر تو را داشتند ...
#شهید_مهدی_اشرف
#شهادت_عملیات_کربلای۵
#اربعین_نایب_الشهدا_باشیم
💠 @bank_aks
°●💚🌿●°
اطراف جاده ای که ازش میرفتیم علفای بلندی بود باخارهایی که حالت توپ مانند داشت.
موقع برگشت همینطور که راه میرفتم باپوتین به توپای خار لگد میزدم کنده میشد و به آسمون می رفت
چندبار این کار رو می کردم و کیف می کردم.
سید ابراهیم منو کنارکشید و گفت:
ابوعلی جان نکن عزیزدلم.
گفتم: چرا سید‼️
نمیدونی چه کیفی داره ، گفت :
بلاخره ایناهم موجود زنده ان و این کارا شهادتتُ عقب میندازه
من مات موندم که فکرسید تاکجاها میره...
#شهید_مصطفی_صدرزاده🕊
#شهید_مرتضی_عطایی🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️🥀شهید والامقام حاج مهدی طهماسبی در پیاده روی اربعین ۱۳۹۴
ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ
گفتم: با فرمانده تون کار دارم
گفت: الان ساعت 11 هست ملاقاتی قبول نمیکنه!
رفتم پشت در اتاقش در زدم
گفت: «کیه؟»
گفتم: مصطفی منم...
سرش را از سجده بلند کرد؛ چشم هایش سرخ و رنگش پریده بود...
نگران شدم!
گفتم چی شده مصطفی؟
خبری شده، کسی طوریش شده؟
دو زانو نشست سرش را انداخت پایین،
زل زد به مهرش گفت:
یازده تا دوازده هر روز را فقط برای خدا گذاشتم!
از خودم میپرسم کارایی که کردم برای خدا بوده یا برای خودم...
برگرفته از کتاب: مصطفای خدا
طلبه_شهید_مصطفی_ردانی_پور