🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#در_محضر_شهدا
#شهید_والامقام
#محمود_شهریاری
محمود هفته قبل از #شهادتش خواب امام زمان (عج) را میبیند و آقا ندای #شهادتش را به او میدهد.
مدام میگفت: دوست دارم #شهید شوم.
از آنجایی که در جبهه #شهید نشده بود، همیشه آرزوی #شهادت بر دلش مانده بود.
حال و هوای دیگری داشت و من نگرانش بودم و میگفتم به تنهایی چهطور بچهها را بزرگ کنم؟
روی #حجاب خانمها خیلی حساس بود و گاهی برای این موضوع #اشک میریخت که چرا جامعه اینگونه شده است.
مدام توصیه میکرد که با مردم #خوشرو باشید.
همیشه بعد از #حوادث تروریستی که رخ میداد، خیلی ناراحت میشد و میگفت : دعا کنید که #انتقام خون #شهیدان را بگیریم و دشمن را نابود کنیم.
راوی :
#همسر_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 🥀🕊
🥀🕊🌹🎋🌹🕊🥀
#شهدا_شرمنده_ایم
کوچههایمان را به نامشان زدیم ...
تا هرگاه که آدرس منزلمان را میدهیم ...
یادمان نرود که از گذرگاه خون کدام
#شهید ، با آرامش به مقصد می رسیم ...
🌹 #شهدا
🌹🕊 #همیشه
🌹🕊🌹 #نگاهی
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌷 🥀🌷
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#در_محضر_شهدا
#شهید_والامقام
#نورالله_اختری
گفتم : ببینم توی دنیا چه آرزویی داری
قدری فکر کرد و گفت : هیچی
گفتم : یعنی چی؟
مثلاً دلت نمیخواد یک کارهای بشی ، ادامه تحصیل بدی یا از این حرفها دیگه
گفت : یک آرزو دارم ، از خدا خواستم تا سنم کمه و گناهم از این بیشتر نشده، #شهید بشم .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 🥀🕊
زهرایی ها #شهید می شوند...
این را من نمیگویم نگاه کن...
#نگاهشان...
#حتی_لبخندشان هم عطر #یاس دارد...
رمز پرواز یا #زهراست...
#شهید_علی_پیرونظر
💐🍀🌺🌼🌺🍀💐
🌹 #شهیدانه 🌹
#شهید_والامقام
#رسول_خلیلی
سلام #شهید من
می دانم که جواب سلامم را می دهی...
هوای تو کرده دلم ...
لازم نیست
حرفهایم را طولانی و بلند بنویسم
تا تو بخوانی ...
سکوت و چند کلمه کافیست برای دلتنگی ام ...
تنها تو میدانی که در دل پر دردم
چه می گذرد ...
حرف هایم را با تو به هر شکلی
که باشد می زنم ...
گاهی آرام ...
گاهی با چشمان ابری ام ...
گاهی با درد دل بی قرارم ...
و می دانی که چقدر دوستت دارم
دلتنگی هایم برای تو را هم دوست دارم
آن لحظه که به یاد تو هستم را نیز دوست دارم
تمام این لحظات را دوست دارم
چون می دانم که تمام وجودم به یاد توست
همین...
💐 #تولدت_مبارک
🌹 #رفیق_شهیدم
🌺 #سالروز_تولد💐
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
💐 🍀🌺
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#شهیدانه
#سردار_دلها
#سپهبد_شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید
بَرنده است
بُرنده است
ماندگار است
ابدی است
مقام دارد
مقام میدهد
روشن است
راه را روشن میکند
اثر میگیرد
اثر میدهد
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀 🕊🌹
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
#در_محضر_شهدا
#سردار_دلها
#سپهبد_شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی
این #انقلاب آنقدر تلاطم و سختی دارد که یک روزی #شهدا آرزو میکنند زنده شوند و برای دفاع از این #انقلاب دوباره #شهید شوند .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀 🌹🕊
🕊🌷
هرموقعمیخواستازفضاےِمجازۍ
استفادهکنہ،حتماًوضومیگرفتو
معتقدبودکہاینفضاآلودهاستو
شیطانماراوسوسہمیکند.!.
#شهید | #مسلم_خیزاب
#بحق_الزینب_اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🥀💐🕊🌸🕊💐🥀
#خاطرات_شهدا
#شهدا
#عفاف
#حجاب
#خانم_موسوی یکی از #پرستاران دوران #دفاع_مقدس ، از میان همه ی تصویر های آن روزها ، یکی را که از همه ی آن ها در ذهنش پر رنگ تر است، اینچنین روایت می کند :
یادم می آید یک روز که در بیمارستان بودیم، #حمله شدیدی صورت گرفته بود. به طوری که از بیمارستانهای صحرایی هم #مجروحین زیادی را به #بیمارستان ما منتقل می کردند.
اوضاع #مجروحین به شدت وخیم بود.
در بین همه آنها، وضع یکیشان خیلی بدتر از بقیه بود.
رگهایش پاره پاره شده بود و با این که سعی کرده بودند زخم هایش را ببندند، ولی #خونریزی شدیدی داشت.
#مجروحین را یکی یکی به اتاق عمل می بردیم و منتظر می ماندیم تا عمل تمام شود و بعدی را داخل ببریم.
وقتی که دکتر اتاق عمل این #مجروح را دید، به من گفت که بیاورمش داخل اتاق عمل و برای #جراحی آماده اش کنم.
من آن زمان #چادر به سر داشتم . دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم #مجروح را جابه جا کنم .
همان موقع که داشتم از کنار او رد می شدم تا بروم توی اتاق و #چادرم را دربیاورم ، #مجروح که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود به سختی گوشه #چادرم را گرفت و بریده بریده و سخت
گفت: من دارم می روم که تو #چادرت را در نیاوری.
ما برای این #چادر داریم می رویم... #چادرم در مشتش بود که #شهید شد.
از آن به بعد در بدترین و سخت ترین شرایط هم #چادرم را کنار نگذاشتم.
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 🕊💐
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#خاطرات_شهداء
#مادرانه
#مادر_شهید
#دعای_مادر
برادر و همرزم #شهید، تعریف می کرد :
#بیژن به خاطر هوش بالایی که داشت ، شرکت نفت دنبالش فرستاده بودند برای استخدام .
یه روز #بیژن میاد خونه، همینطوری که وارد خونه می شه ، می بینه مادر داره آش می پزه و در عین حال با #حضرت_زهرا_س درد و دل می کنه و می گه که این بچه ام (امیرحسین) پاش قطع شده و من دیگه رزمنده ندارم برای راه تو، یا زهرا و گریه می کنه
مادر ادامه میده که #بیژن هم دنیا را برداشته و آخرتش رو فروخته .
#بیژن شب #شهادتش این و برام تعریف کرد و گفت:
من پشت سر مادر بودم ولی مادر اینو نمی دونست ، وقتی تنهایی داشت آش پزی می کرد و با #حضرت_زهرا_س صحبت می کرد ، رفتم بوسیدمش و بهش گفتم :
« ننه به خدا اینجوری نیست که تو ناراحتی ».
#بیژن همون روز کارت رسمی حفاری نفت را از شرکت گرفته بود .
#بیژن هم همون لحظه کارتش را به مادرم نشون میده و می گیره رو گاز و بهش میگه ببین ننه اینم دنیا ، سوزوندمش ، از فردا هم میرم عملیات و بعداز اون آمد جبهه .
از سال ۵۹ تا ۶۳ #بیژن همه عملیات ها را شرکت کرد و در عملیات بیت المقدس هم خیلی تاثیر گذار بود .
#شهید_بیژن_خطیبی
متولد : 1337
#شهادت : 1363/12/22
عملیات : #بدر
منطقه : #هورالویزه
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 🕊🥀