eitaa logo
به محفل شهدا خوش آمدید
127 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
5.4هزار ویدیو
2 فایل
شهادت یعنی ... متفاوت به آخر رسیدن وگرنه مرگ پایان همه قصه هاست «اخْتِمْ لَنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ فِی سَبِیلِک» ♡خدایا سرانجام ما را سعادت و شهادت در راه خودت قرار ده.‏♡
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
یکی از بـاورهایش این بـود که خیلی از مشـکلات ما با حضور و قدم شـهدا حـل می‌شود. به برکت شهدا حل می‌شـود برای همین هم پای کار راهیـان نور بود و هم تشـییع شهـدا. وقتی پای شهدا می‌آمد وسط ازهمه چیزش می‌زد تا برایشان بدود. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
هدایت شده از هر روز با شهدا
🌷 کلام شهید علمدار خوابش را دیدم، گفتم: چگونه توفیق شهادت پیدا کردی؟! گفت: از آنچه دلم می‌خواست، گذشتم! شهید 🌷@shahedan_aref
هدایت شده از محبان ولایت ولی امر (عج)
27.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴برگی از خاطرات حکیم انقلاب ▪️آقا فرمودند من باید برم گلزار شهداء بدون برنامه قبلی.. ما محافظ ها فقط باید می‌گفتیم چشم رفتیم رسیدیم به گلزار شهداء، آقا فرمودند کسی دنبال من نیاد و بعد.... 🌹هدیه به ارواح مطهر شهداء و امام شهداء و سلامتی نائب برحق امام زمان (عج)صلوات. 🔴 👇 @bidariymelat ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
هدایت شده از مکتب شهدا_ناصرکاوه
16.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‼️این فیلم از فیلم های ممنوعه هشت سال دفاع مقدس بوده که ؛ زمان آن دیگر سوخته است و از لابلای اسناد و مدارک دفاع مقدس بیرون امده ، لطفاً بعد از دیدن آنرا برای آیندگان روایت کنید ‼️اگرچه مطمئن باشید که آن را هرگز باور نمی کنند ، چرا که شبیه افسانه هاست!! 🇮🇷 هیأت رزمندگان غرب تهران
هدایت شده از مکتب شهدا_ناصرکاوه
8.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️پای درس های نوجوان ۱۴ ساله رزمنده شهید دفاع مقدس ♦️باید زانوی ادب در مقابل این # شهید عزیز نوجوان زد زمین و درس ادب ، اخلاص ، ولایت مداری و ... از او آموخت. 🇮🇷 هیأت رزمندگان غرب تهران ‏
هدایت شده از ریحانه
هدایت شده از ریحانه
🖥 عهدی که تا حرم ادامه یافت ❤️ روایت‌ ریحانه از زنان شهید دوران دفاع مقدس 📝 پدرش افسر ژاندارمری بود و خودش دانش‌آموز ممتاز، پس وقتی در آزمون پزشکی پذیرفته شد همه زیرگوشش خواندند: «پروین! برو آمریکا و اونجا ادامه تحصیل بده!» حرف‌هایشان را نشنیده گرفت. برادر و خواهرانش به همراه مادر به آمریکا مهاجرت کردند و او به همراه یک خواهر کوچک‌تر و پدرش در ایران باقی ماند. درسش را به پایان رساند و تلاش کرد در رشته‌ی جراحی عمومی، تخصص بگیرد. اما قانون نانوشته‌ای وجود داشت، زنان امکان حضور در رشته‌ی جراحی عمومی را نداشتند، یعنی تا پیش از پروین هیچ زنی نتوانسته بود وارد این رشته شود.  جلسه‌ی مصاحبه با اساتید به‌نام برگزار شد، پروین در جلسه خوش‌ درخشید. عنوان اولین جراح عمومی زن را به نام خود زد و تحصیل در دوره‌‌ی تخصصی را آغاز نمود. در همین ایام دکتر دزفولی یکی از پزشکان سرشناس تهرانی به خواستگاری‌اش آمد. در کنار زندگی مشترک واحدهای درسی‌اش را به اتمام رساند و تصمیم گرفت برای دوره‌ی رزیدنتی به قم برود. همسرش مخالف بود. پروین اما قم را جور دیگری دوست داشت. دلخوشی‌اش حرم بود و جمکران. دلش می‌خواست به وقت دلتنگی یا پیش از هر عمل جراحی انگشت‌هایش را به شبکه‌های ضریح حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها گره بزند، خود را به او بسپارد و از او یاری بگیرد. سرانجام مؤافقت همسرش را گرفت. حالا بین تهران و قم در رفت‌و‌آمد بود تا بتواند به زنان سرزمینش خدمت کند. آخرین روز شهریور ۵٩ خبر رسید: «رژیم بعث به خاک ایران تجاوز کرده است.» بیمارستان‌ها پر شدند از مجروح. ترکش و گلوله بر دست و سینه و پای رزمندگان نشست و پروین که به سبب مهارتش در جراحی به «پنجه‌طلا» معروف شده بود ماموریت تازه‌ای یافت؛ مداوای رزمندگان. دور خواب و آسایش و تفریح خط کشید و با حضور مداومش در بیمارستان‌های تهران و قم و انجام جراحی‌های متعدد رکورد‌دار جراحی‌های عمومی زمان جنگ شد. خانم دکتر ناصحی در گرماگرم خدمت تمام‌قد به مردم و رزمندگان سرزمینش فهمید که نوزادی در شکم دارد. با این‌حال دست از تکاپو برنداشت و عقب ننشست. ٢١ تیرماه سال ۶٧ زمزمه‌ی پذیرش قطعنامه ۵٩۸ در کشور پیچیده بود. پروین پس از چند روز کار سخت و سنگین به سوی خانه برمی‌گشت که اتومبیلش دچار سانحه شد. با انفجار خودرو، دست بر شکمش گذاشت و دیگر هیچ نفهمید. سرانجام؛ پیکر پاکش را در حرم حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها به خاک سپردند تا مهمان همیشگی قم باشد. 📝فاطمه دولتی، رسانه «ریحانه»؛ 💬مجموعه روایت «با این فرشته‌ها» 🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس رسانه «ریحانه» را دنبال کنید. 🖥 @khamenei_reyhaneh
هدایت شده از صبحانه ای با شهدا
📌شهادت؛قصه‌ای که پایان ندارد... 🔸مادر با چشم‌های پر از مهر گفت: «نرو… بمان پیشم، دلِ مرا آرام کن می‌خواهم عصای دستِ پیری‌ام باشی.» 🔹پسر لبخندی زد، دستش را روی قلبش گذاشت و آرام پاسخ داد:«هرچه تو بخواهی مادر، اما فقط یک سؤال دارم:می‌خواهی عصای این دنیا باشم یا عصای آن دنیا؟» ▪️مادر برای لحظه‌ای سکوت کرد؛ اشک از گوشه‌ی چشمانش جاری شد و با دعا، پسر را رهائی داد. ▫️او رفت، در راهِ ایمان و وظیفه جان داد، اما مرگ او پایان نبود... شهید شد و جاودانه ماند؛ نامش چراغی شد که راهِ دیگران را روشن کرد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
هدایت شده از جهاد تبیینJahaadtabyyn
37.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید 🔸 روایت حاج‌کاظم احمدنژاد از نحوه شهادت شهید والامقام ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯