eitaa logo
به محفل شهدا خوش آمدید
124 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
5.3هزار ویدیو
2 فایل
شهادت یعنی ... متفاوت به آخر رسیدن وگرنه مرگ پایان همه قصه هاست 🌷 @Ekram_93 «اخْتِمْ لَنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ فِی سَبِیلِک» ♡خدایا سرانجام ما را سعادت و شهادت در راه خودت قرار ده.‏♡
مشاهده در ایتا
دانلود
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ ▫️کم حرف بود اما... ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ┄┅┅❅❁❅┅┅🖤 شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم 🖤
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ مسابقات قهرمانی باشگاه ها در سال ۱۳۵۵ بود. مقام اول مسابقات هم جایزه نقدی می گرفت هم به انتخابی کشور می رفت. ابراهیم در اوج آمادگی بود. هر کس یک مسابقه از او می دید این مطلب را تایید می کرد. مربیان می گفتند: امسال در ۷۴ کیلو کسی حریف ابراهیم نیست. مسابقات شروع شد. ابراهیم همه را یکی یکی از پیش رو برمی داشت. با چهار کشتی که برگزار کرد به نیمه نهائی رسید. کشتی ها را یا ضربه می کرد یا با امتیاز بالا می برد. به رفقایم گفتم: مطمئن باشید، امسال یه کشتی گیر از باشگاه ما می ره تیم ملی در دیدار نیمه نهائی با اینکه حریفش خیلی مطرح بود ولی ابراهیم برنده شد. او با اقتدار به فینال رفت. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ┄┅┅❅❁❅┅♥️ شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️
چشـم هـایِ یِڪـ شَهیـد؛ حَٺےاَز پُشـٺِ‌قــابِ‌شیشِـه‌ای؛ خیـࢪه‌ خیـره دُنبـالِ ٺُوسـٺ؛ ڪِھ بِـ گُنـاه آلـودِه نَشــوی..🥀 بِـ چشـمهایَـش قَسَـمـ اِبـراهـیم تو را مےبینَــد
🌱چه کنم دست خودم نیست که یادت نکنم🌷 🌿خواستی دل نبری تا به تو عادت نکنم🌹 ❤️
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 📿 ابراهیم شاه مقصود قیمتی و زیبایی داشت. یکی از رزمندگان به او گفت تسبیحت را به من می دهی و ابراهیم همان جا تسبیح را داد. جایی دیگر پیراهن زیبایی داشت وقتی احساس کرد یکی از دوستانش از آن پیراهن خوشش آمده پیراهن را در آورد و به او داد. 🌀 دنیا برایش هیچ ارزشی نداشت مگر اینکه در این دنیا بتواند گره ای از مشکلات مردم را بگشاید. و یا بنده ای را با خدا آشتی دهد. نه به چیزی از مال دنیا دل بسته بود و نه دنیا را لایق دل بستن می دانست. ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 🦋 قدرت الله اکبر
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 🔸 سرباز عراقی! ♥️ ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰                ﷽ ┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ ابراهیم، شخصیت محبوبی در زندگی ما بود. هرحرفی می زد بدون دلیل قبول می کردیم. اگر می گفت چادر سرت کن بدون دلیل قبول می کردیم اما برای ما استدلال می‌آورد. وقتی می خواستیم از خانه بیرون برویم خیلی دوستانه می گفت: «چادر برای زن، یک حریم است.یک قلعه و پشتیبان است. از این حریم خوب نگهبانی کنید». یک بار زمانی که من کم سن بودم می خواستم جوراب رنگی بپوشم و از خانه بیرون بروم. ابراهیم غیر مستقیم گفت: «حریم زن با چادر حفظ می شود،حالا اگر جوراب رنگی به پا کنی، باعث می شود جلب توجه کنی و حریم چادر هم از بین برود.جوراب رنگی جلوی نامحرم جلب توجه می کند..» همیشه می گفت: «اگر خانم ها حریم رابطه با نامحرم را حفظ کنند، خواهید دید که چقدر آرامش خانواده ها بیشتر می شود. صدای بلند در پیش نامحرم، مقدمه آلودگی و گناه را فراهم می کند. اگر حریم ها رعایت شود، نامحرم جرات ندارد کاری انجام دهد.» ☘ راوی: خواهر شهید ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
۰۰🌱 ابراهيم را در محل همه مي‌شناختند هر كسی با اولين برخورد عاشق مرام و رفتارش مي‌شد ... هميشه خانه ابراهيم پُر از رفقا بود بچه‌هايی كه از جبهه می آمدند قبل از اينكه به خانه خودشان بروند به ابراهيم سر مي‌زدند ... يك روز صبح امام جماعتِ مسجدِ محمديه (شـهدا) نيامده بود مردم به اصرار ، ابراهيم را فرستادند جلو و پشت سر او نمـاز خواندند ... وقتی حاج آقا مطلع شد خيلی خوشحال شد و گفت: بنده هم اگر بودم افتخار مي‌كردم كه پشت سر آقای هادی نماز بخوانم. 📚