eitaa logo
به محفل شهدا خوش آمدید
128 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
4.5هزار ویدیو
2 فایل
شهادت یعنی ... متفاوت به آخر رسیدن وگرنه مرگ پایان همه قصه هاست 🌷 @Ekram_93 «اخْتِمْ لَنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ فِی سَبِیلِک» ♡خدایا سرانجام ما را سعادت و شهادت در راه خودت قرار ده.‏♡
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸بسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 ❣هر روز صد صلوات هدیه ❣به روح پاک و مطهر همه شهدا ❣برای تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انشاءالله هدیه به روح پاک و مطهر شهید
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 سخت دلتنگ و غریبم خمـــــار جرعه‌ای امـن یجیبـــــم خدایــــی بیقرارم خدایـــــا طاقـــــت مانـدن ندارم چه تنها مانده‌ام افسرده بر خـاک شمـا رفتید تا افـــــلاک چـــــالاک مـــــرا تنها رهـــــا کردید و رفتید به حســـرت مبتلا کردید و رفتید شمـــــا رفتید و مـن اینجا غریبم زفیـــض ســــرخ مردن بی‌نصیبم !!! ای ناز شصتت تأسی کن مــــرا قربـــــان دستـت 🕊 🕊🌹 🕊🌹🕊 🌹
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 متولد شهر غزنین افغانستان بود، حدود هفت سال بود که برای کار به ایران آمده بود، من و یک نسبت فامیلی دوری باهم داشتیم اما ارتباط خانوادگی با هم نداشتیم . سن کمی داشتم و مجرد بودم که یک شب خواب دیدم نزدیک تپه ای ایستاده ام و خانمی هم به روی تپه ایستاده، به نظرم آمد خانم مسنی باشند، چون من صورت ایشان را نمی دیدم و کمر شان کمی خمیده به نظر می رسید ،گفتم شاید احتیاج به کمک داشته باشند . نزدیکشان رفتم با من شروع به صحبت کردند و من متوجه شدم از صدایشان که خانم جوانی باید باشند . تنها حرفی که با من زدند گفتند که پیش ما خواهد ماند . بعد ازاینکه از خواب بیدارشدم با خودم گفتم تعبیری نباید داشته باشد من نمی شناسم؟ یک ماه و چند روز که گذشت ، به خواستگاری من آمد و حدود دو ماه بعد از خواستگاری، ما به عقد یکدیگر در آمدیم هنوز خبری از جنگ سوریه نبود و من هم به طور کل خوابم را فراموش کرده بودم . ... 🌹
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 سال ۱۳۹۰ زندگی مشترک ما آغاز شد . اولین فرزندمان نرگس سال ۹۱ به دنیا آمد و دو سال بعد دومین فرزندم متولد شد . سال ۱۳۹۴ در مجلسی شرکت می کنند که صحبت از اعزام به سوریه بود. دوران خدمت سربازی اش را در اردوی ملی افغانستان سپری کرده بود و یک سال جنگیده بود و بر حسب تجربه ای که داشت و علاقه ویژه ایی که به اهل بیت سلام الله علیها داشت داوطلب می شود . سری اول سه ماه ،سری دوم پنج ماه ، سری سوم هم سه ماه به سوریه می رود . برای بار چهارم من اجازه نمی دادم که برود به من گفت : « می روم تهران» و چون اعزامشان از تهران صورت می گرفت یقین دانستم که دوباره به سوریه خواهد رفت تا اینکه تماس گرفت و گفت : «من سوریه هستم ، زهرا جان نمی دانی زیارت حرم بی بی زینب چه حال و هوایی دارد ...» و فقط از خوبی هایش می گفت تا من نگران نباشم . اما یک روز یک عکسی برایم ارسال کرد که بادوستان هم رزمش گرفته بود، روی تپه ای ایستاده بود و نوشته بود اینجا کوه اسرائیل است و ما اینجا می جنگیم، نگران شدم و از فرط نگرانی خوابم نمی برد، در دل شب ندایی مرا صدا می کرد و دلداریم می داد، من بلند می شدم لامپ ها را روشن می کردم و اثری از کسی نبود، احساس می کردم که آمده و صدایم می کند.. با اینکه انگار صدایش صدای یک خانم بود.. ... 🌹
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 ۲۶ مرداد ماه سال ۹۵ زنگ زد و گفت : « مراببخش و از همه برایم حلالیت بخواه و چون دست دهنده ای داشت گفت « هر که به من بدهکار است تو ببخش که من بخشیده ام....» ۲۷مردادماه بود که به رسید و چون نیمی از صورتش به دلیل انفجار ربوده شده بود، تا زمانی که جواب دی ان ای آمد ( طبق آزمایشی که از بچه هایم گرفته شد ). شانزدهم دی ماه سال ۹۵ در گلستان اصفهان در آغوش خاک آرمید و خواب دوران مجردی من اینگونه تعبیر شد که نتوانست از عشق دفاع از حرم خانم حضرت زینب (س) دل بکند و با بی بی زینب _س) ماند و من خوشحال هستم، چون خوابهایی که بعد از ایشان می بینم آنقدر زیباست که، هر لحظه آرزو می کنم کاش که جای او بودم یا شرایطی پیش می آمد که در کنارش باشم . شادی روح و
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 ای ملت‌های دربند جهان، فقط با یک شیوه میتوان با ظالمان و ستمکاران و متجاوزان مبارزه نمود و حق از دست رفته خود را از آن‌ها باز پس گرفت و آن اسلام است و آن هم اسلام محمد (ص) و علی (ع) و حسین (ع) و فرزندان و شاگردان آن‌ها نه اسلام متولیانِ به ناحقِ حرمین شرفین و نه اسلام آمریکایی شادی روح و 🥀
«📃🌾» دوست شهید؛ اگر کـــسی در خواستی می‌کــرد و در عین حال توان انجام دادنــش را داشت دریغ نمی‌کرد و کـــــارش را راه می‌انداخت 🤝 خــــیلی هم اهل شـــوخی بود😄 یک زمان‌ هایی آن قـــدر شـــــوخی می‌کـرد که آدم خسته می‌شد🤒 از عـــقب مـــاشین مــــی‌پرید جــلو و از جــــــــلو مـــــی‌پرید عــــقب🏃‍♂ پــــــــــــسر پـــــــــر تـــــــــحرک و پـــــــر جــــــــــــنب‌ و جـــــــــــوشی بــــود🤗 در اعتکاف‌ ها و شب جــمعه‌ ها که با هم برای دعـــای کـــمیل به مــــــهدیه شـــهر می‌رفتیم، از ته دل گریـــــــــه مــــــی‌کرد و اشـــــــک می‌ریخت، تعجب مـی‌کردم😳 کــــــــه ایـــن هــــــمه گــــــــریه را از کـــــجا مـــــی‌آورد🤔🥲!» 🦋 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋•° یک تـــکه جـــواهرید، نـــورید شما اسطورۀ غیرت و غرورید شما 😎 رفــتید اگر چـــه، زود برمــــی‌گردید زیرا که ذخـیرۀ ظــــهورید شما 🌟 🌱 .
17.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•~🌹~• گلوله‌ای به مصطفی صدر زاده اصابت کرده بود. سر بر بـــالین هــمرزمـــش داشــت.🥺 گهگاهی ســـرش را بلند می‌کرد و به جای اصابت گلوله نگاه می‌کرد و مـــی‌گفت: الحمدلله.....! 🕊 📽 •
❣دیدم توی حیاط کنار دیوار ایستاده و روی دیوار قد خودش را اندازه می زند. برگشت به اندازه نگاه کرد و با ذوق به من گفت: وای مامان ببین چقدر قدم بلند شده، شده 14 سالم! ذوقش کردم. گفت مامان خدا کنه من تا 15 سالم میشه بمیرم! گفتم: زبونت را گاز بگیر، خدا نکنه، چرا اینجوری میگی؟ گفت: آخه آدم تا قبل 15 سالگی پاکه گناه نمی کنه، بعدش گناه می کنه! گفتم: خوب بگو بشم حبیب بن مظاهر، هم سنش زیاده هم پاکه! گفت: مگه شیطون می ذاره ، سخته. شاید نتونستم از پس شیطون بر بیام. نمی خواهم. خدا کنه 15 سالگی بمیرم! روزی که می خواست به جبهه اعزام شود، خیلی خوشحال بود. رفت و چند ساعت بعد با ناراحتی و عصبانیت برگشت. گفتم چی شده! گفت: از این قد و قواره بلند من خجالت نکشیدند، من را اعزام نکردند، می گن سنت کمه! گفتم: خوب مصلحت نبوده! رفت خودکار مشکی برداره توی شناسنامه اش دست ببره. گفتم: من دوست دارم صاف و صادق بری جبهه. اگر می خواهی تقلب کنی من راضی نیستم. قبول کرد. یک ماه منتظر شد تا وارد 15 سالگی شود، بعد رفت. رفت و شهید شد. شهید شد و مفقود شد.🕊🌹🕊
🌹 معرفی ۲۲ شهید اسارت ارتشی استان آذربایجان شرقی🌹 🌺 شهید غریب اسارت «غلامعلی سیفی انجردی» 💢شهید غلامعلی سیفی انجردی در تاریخ 1343/10/22 در روستای انجرد از توابع شهرستان اهر به دنیا آمد. پدر وی اروجعلی نام داشت و تا مقطع ابتدایی به تحصیل پرداخت. به عنوان سرباز ارتش جمهوری اسلامی ایران توسط لشکر 81 کرمانشاه به جبهه حق علیه اعزام شد. وی در تاریخ 1367/4/31 در منطقه عملیاتی قصرشیرین مفقودالاثر گردید که به استناد نامه واصله از ستاد کل نیروهای مسلح در همان تاریخ به اسارت نیروهای بعثی درآمده و در تاریخ 1367/9/30 بر اثر جراحات وارده و بیماری به شهادت رسیده و پیکر ایشان در قبرستان انکرح عراق بشماره قبر 287 دفن گردید. پیکر مطهر ایشان در تاریخ 1381/4/30 کشف گردید. 🔺 یادواره شهدای غریب اسارت در تبریز 🔺 از شهدای اسارت ارتشی استان آذربایجان شرقی 🔺 🌺 روحشان شاد ویادشان گرامی 🌺 🌹🌹
از حاج قاسم پرسیدند:بهترین دعا چیست؟ گفت:شهادت گفتند خب عاقبت بخیری که بهتر است گفت:ممکن است کسی عاقبت بخیر شود ولی شهید نشود،ولی کسی که شهید بشود حتما عاقبت بخیر هم میشود.. ـــــــــــــــــــــــ 🚨پایگاه خبری 💠 @passdar