eitaa logo
شهید هادی ذوالفقاری....♡
459 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2هزار ویدیو
37 فایل
خـوش اومدی رفیـق💚 دع‌ــوت شـده‌ی خـاصِ شهدا هستی..😍🌱 {کانال شهید مح‌ـمّدهادی ذوالفقاری♡} ✅خادم کانال جهت تبادل: ↬ @Ghaf_sin120 ✅ارتباط با مدیر کانال ↬ @Nazanin_hbi ___________ 🌴تاسیس.1400/2/7 ◆ @shahidzoalfaghari
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‹🕊☘› وتا‌ابد‌بہ‌آنانکہ.. پلاکشان‌را‌از‌گردن‌خویش‌درآوردنـد تا‌مانند‌مادرشان‌گمنـام‌و‌بۍ‌مزار‌بمانند‌ مدیونیـم...💔!
یه ‌بنده‌ خدایی ‌می‌گفت‌ گلزار‌ شهدا‌ که ‌رفتی‌ با‌ خودت‌ فکر‌ کن... تصور ‌کن ‌اگر این ‌شهدا از‌ جاشون ‌بلند‌ بشن‌ چه ‌جمعیتی ‌میشن‌... چه‌ جمعیتی‌ پر‌پر‌ شدن ‌که ‌ما ‌آرامش ‌داریم... خیلی ‌نامردیه ‌یادمون ‌بره‌ چقدر‌ شهید ‌دادیم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمبردار می گوید: خادم ها گفتند از اذان صبح تا طلوع آفتاب این پرنده همونجا ایستاده روبروی حرم ... فدای دلت کبوتر حرم... چی میخواستی از آقا؟💔 اللهم عجل لولیک الفرج 🤲
♥️🎙 ازش پرسیدم : "دوست دارے روی قبرت چی بنویسن؟" کمے فکر کرد و گفت: " آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟ فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟🍃 دیوانه کنے هر دو جهانش بخشے... دیوانه ے تو هر دو جهان را چه کند؟! :)🖐🏻♥️"  راوی دوست شهید در نهایت هم همین شعر روی مزارشون نوشته شد💔✨
توبه‌آرزوت‌رسیدی.. توامام‌حسینُ‌دیدی💔
شهید هادی ذوالفقاری....♡
توبه‌آرزوت‌رسیدی.. توامام‌حسینُ‌دیدی💔
🌸🎙 - - - - - - - - - - - - - - - - - صادق وصیت کرده بود که بعد از شهادتش و در مراسم تشییع سیاه نپوشم و سفید به تن کنم. می‌گفت برای تشییع‌کننده‌هایش که بسیار هم عظیم حضور داشتند لبخند بزنم و قوت قلب‌شان باشم. در مراسماتش به تأکید می‌گفت: «به جای خرما شیرینی پخش کنید و سر تشییع کنندگانم نقل بپاشید.» از من خواستند در جمع گریه نکنم و زینب‌وار بایستم. خواست تا ادامه‌دهنده راهش باشم. خواست تا عاشق ولایت فقیه باشم و بر ارادت و عشقش بر امام خامنه‌ای تأکید داشت. -به‌روایت‌مادربزرگوار‌شهید(:🌿 شهیدصادق‌عدالت‌اکبری✨♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اثرات بچه بردن به مراسم فاتحه پی نوشت: بابا تراخدا بچه رو نبرید فاتحه💔😂
در روز چهارشنبه که متعلق به امام رضا علیه السلام است قصد دارد یک عزیز خدا را راهی مشهد کند درصورت تمایل در این امر خیر مبالغ خود را به کارت 5892101206292555 به نام نوربخش شیخی واریز بفرمایید. 🌹اتمام واریز اطلاع رسانی می شود. 🌹 عزیز خدا یتیم است. ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
شهید هادی ذوالفقاری....♡
شہادت‌یعنی‌زندگی‌کن‌، اما‌فقط‌برای‌خــــــدا!... :)🌿 ...♡💔🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻شهید علی چیت سازیان: شهدا برای کسانی زنده اند که قدر آنها را بدانند ...
مزار سردار شهیداسماعیل دقایقی🥀 وسردار شهید صدرراله فنی🥀
+دݪم‌میخواد‌شہید‌بشم‌امـا . . .! - اما‌چے ؟! +میگم‌وقتۍ‌سَر‌ِ یڪی‌رو‌میبُرن‌‌درد‌داره؟! -میدونے‌رفیق!! ما‌هنوز‌شہادتۍ‌بـے‌درد‌‌میطلبیم‌؛ اما‌غافل‌از‌اینڪه‌شہادت‌رو‌ جز‌به‌اهݪ‌درد‌نمیدن...(:
اتمام واریزی ان شاء الله از همه قبول باشه به زودی مشهد زیارتتون کنیم ان شاء الله ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
امام به ماآموخت که انتظار درمبارزه است...
ازش پرسیدم: از رفیقا شنیدم آرزوی داری ... درسته؟ لبخندی زد وگفت: من برای شهادت التماس میکنم😭 آرزو دارم مانند اباعبدالله(ع)بدون کفن بشم 💔 من عاشقانه التماس میکنم که مفقودالاثر بشم😔 به اینجا که رسید صحبتش رو قطع کردم.... گفتم: خوب... شهادت آرزوی خوبیه🌷 ولی چرا دوست داری مفقودالاثر بشی؟... سرش رو انداخت پایین و با حالت بغض گفت: تا زمانیکه قبر حضرت زهرا(س) بی نشان هست من هم دوست دارم شهید مفقودالاثر بشم💔😭🌷.......... ♥️🌸
میـان این همه فرمانـده کسی فرماندهی میکند که دل هارو تسخیر کند...
همــه چــیـز بــا تــو شــروع شــد !✨ امــــا هــیـچ چــیـز بــدون تــــو تـمــام نـمـی شـــود 💫 حـــتـی هــمـیـن دلــتـنـگــی هــای مـــن...!💔 @mohamadhadi67🕊
🕊 مرگ‌و‌ڪشته‌شدن‌عادت‌ما‌و‌شهادت‌افتخار‌ماست! خدایا!ما‌بسیجیان‌اگر‌این‌لباس‌را‌بہ‌تن‌ڪرده‌ایم ‌به‌عشق‌شهادت‌و‌جها‌د‌بہ‌تن‌ڪرده‌ایم ‌و‌دوست‌ندارم‌ڪہ‌ڪاروان‌سرخ‌‌امام‌حسین‌(؏) ‌بگذرد‌و‌ما‌از‌قافله‌عقب‌بمانیم...!
📸⃟ ⃟🗞 ‌‌ •. دلبࢪ؎ڪࢪدن‌بࢪا؎خدا‌ࢪو‌بلد‌نیستیم! ولۍ‌تادلت‌بخواد‌واسہ‌خلق‌بلدیم تھشم‌هیچۍ.. •. ¦🗞⃟ ⃟📸¦
🔻‏خبرنگار : اسرائیل شما رو تهدید به ترور کرده. 🔻سردار حاجی زاده : اونا دارن ماهی رو از آب میترسونن؛ ما ۴۰ ساله با غسل شهادت زندگی کردیم . ‌‌. 😏🔥🇮🇷
📌پسرک فلافل فروش قسمت چهل و دوم ...روز بعد كمی نان خريدم و غذای آن روز من همين نان شد. پای درس اساتيد رفتم و توانستم چند استاد خوب پيدا كنم. مشكل ديگر من اين بود كه هنوز به خوبی تسلط به زبان عربی نداشتم. بايد بيشتر تلاش می كردم تا اين مشكلات را برطرف كنم. چند روز كار من اين بود كه نان يا بيسكويت می خوردم و در كلاس های درس حاضر می شدم. شب ها را نيز در محوطه ی اطراف حرم می خوابيدم. حتی يك بار در يكی از كوچه های نجف روی زمين خوابيدم! سختی ها و مشقات خيلی به من فشار می آورد. اما زندگی در كنار مولا بسيار لذت بخش بود. كم كم پول من برای خريد نان هم تمام شد! حتی يك روز كمی نان خشك پيدا كردم و داخل ليوان آب زدم وخوردم. زندگی بيشتر به من فشار آورد. نمی دانستم چه كنم. تا اينكه يك بار وارد حرم مولای متقيان شدم و گفتم: آقا جان من برای تكميل دين خودم به محضر شما آمدم، اميدوارم لياقت زندگی در كنار شما را داشته باشم. انشاءالله آن طور كه خودتان می دانيد مشكل من نيز برطرف شود. مدتی نگذشت كه با لطف خدا يكي از مسئولان سپاه بدر را، كه از متوليان يک مؤسسه ی اسلامی در نجف بود، ديدم. ايشان وقتی فهميد من از بسيجيان تهران بودم خيلی به من لطف كرد. بعد هم يك منزل مسكونی بزرگ و قديمی در اختيار من قرار داد. شرايط يكباره برای من آسان شد. بعد همبه عنوان طلبه در حوزه ی نجف پذيرفته شدم. همه ی اينها چيزی نبود جز لطف خود آقا اميرالمؤمنين (ع) 🔰ادامه دارد ...🔰