eitaa logo
شهید هادی ذوالفقاری....♡
459 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2هزار ویدیو
37 فایل
خـوش اومدی رفیـق💚 دع‌ــوت شـده‌ی خـاصِ شهدا هستی..😍🌱 {کانال شهید مح‌ـمّدهادی ذوالفقاری♡} ✅خادم کانال جهت تبادل: ↬ @Ghaf_sin120 ✅ارتباط با مدیر کانال ↬ @Nazanin_hbi ___________ 🌴تاسیس.1400/2/7 ◆ @shahidzoalfaghari
مشاهده در ایتا
دانلود
[🥀|] وقت چه بود آن غروب؟ وقتِ قیامت تو بود فرق تو با بقیه چیست؟ فرق تو غیرت تو بود تیغ زدند بی هوا دشنه زدند بی‌خبر کوچه به حرف آمده: چند نفر به یک نفر +بخشی از شعر رضایزدانی 🔻به جمع ما بپیوندید↓ 『◆ @mohamadhadi67 ◆』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اظهارات مجری شبکه من و تو برای تایید یا رد یک ویدئو!!! 🔺این برنامه برای من جالب بود؛ اگر این محتوا را صداوسیما نساخته بود و یک تلویزیون خارجی ساخته بود اتفاقا خوشم می‌‌آمد!!! 🔻به جمع ما بپیوندید↓ 『◆ @mohamadhadi67 ◆』
✍ یادمه معلم گفته بود دارید. ناظم آمد سر صف و گفت: بر خلاف همیشه خارج از ساعت آموزشی امتحان برگزار میشه. فردا زنگ سوم که تمام شد آماده ی امتحان باشید. ⚠️ آمدیم داخل حیاط. گفتند: چند دقیقه ی دیگه امتحان شروع میشه. صدای از مسجد محل بلند شد. احمد آهسته حرکت کرد و رفت به سمت نمازخانه. 🚶‍♂دنبالش رفتم و گفتم: برگرد. این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای، ازت امتحان نمی گیره و.. می‌دانستم احمد طولانی است. 🙎‍♂ احمد مقید بود که ذكر را هم با دقت ادا کند. هر چه گفتم بی‌فایده بود. احمد به نمازخانه رفت و مشغول نماز شد. همان موقع همه ی ما را به صف کردند. وارد کلاس شدیم. 🧓 ناظم گفت: ساکت باشید تا معلم سؤالها رو بیاره. مرتب از داخل کلاس سرک می کشیدم و داخل حیاط و نمازخانه را نگاه می کردم. خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه. ⏰بیست دقیقه همین طور توی کلاس نشسته بودیم.نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد همه داشتند توی کلاس پچ یچ می کردند که یک دفعه درب کلاس باز شد. معلم با برگه های امتحانی وارد شد. همه بلند شدند. معلم با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما رو تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه بعد یکی از بچه ها را صدا زد و گفت: پاشو برگه ها رو پخش کن 👤هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا درآمد. در باز شد و احمد در چارچوب در نمایان شد. معلم ما اخلاقی داشت که کسی را بعد از خودش به کلاس راه نمی‌داد. من هم با ناراحتی منتظر عکس العمل معلم بودم. 👨‍⚖ معلم در حالی که حواسش به کلاس بود گفت: نیری برو بشین سرجات احمد سر جایش نشست و مشغول پاسخ به سؤالات امتحان شد. من هم با تعجب به او نگاه می کردم. احمد مثل ما مشغول پاسخ شد. فرق من با او در این بود که احمد را خوانده بود و من خیلی روی این کار او فکر کردم. این اتفاق چیزی نبود جز نتیجه‌ی عمل خالصانه‌ی احمد. 📚 عارفانه. زندگینامه و خاطرات عارف خاطره دکتر محسن نوری از شهید نیّری. 🔻به جمع ما بپیوندید↓ 『◆ @mohamadhadi67 ◆』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌فوری تودهنی مادر و همسر شهید الداغی به مصی علینژاد و براندازها به دلیل پخش عکس‌های خانوادگی‌شان! همسر شهیدخطاب به مسی علینژاد و دارو دسته: با اینکارا بدترین کارو خودتون کردید علیه خودتون... نشر بدید✅ 🔻به جمع ما بپیوندید↓ 『◆ @mohamadhadi67 ◆』
🔴 وقتی از احتمال تاثیر در امر به معروف گفته میشه... 🔻به جمع ما بپیوندید↓ 『◆ @mohamadhadi67 ◆』
دلانه✨ …تو کاری کن عملت خاص باشد❕🌱 • • +آیت‌الله مجتهدی 🔻به جمع ما بپیوندید↓ 『◆ @mohamadhadi67 ◆』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 🏴 ▪️مـرا بـا اشکْ، الفـت از قدیم است که مرغ دل به صحن غم مقیم است... ▪️محبیـن خـون زِ ابـر دیـده بـاریـد! عزای «حمزه» و «عبدالعظیم» است... 🥀15 شوال سالروز شهادت حمزه  سیدالشهدا علیه السلام و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام تسلیت باد.🥀 🔻به جمع ما بپیوندید↓ 『◆ @mohamadhadi67 ◆』