eitaa logo
شَـهٖیدٓآنِـهٖ...
583 دنبال‌کننده
934 عکس
186 ویدیو
122 فایل
شهادٺ یعنی... ݥٺفآوٺ بہ آڂـر برݭیم وڳر نه ∞ ݦرڳ ݒایان همہ قصہ هاسٺ... (: @shahiidaaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
یهویی💡 همین الان سه تا صلوات بفرست و به سه ساله ارباب هدیه کن🎁 به ڪانال : ڪٰافِہ شُـہَدٰا♡ بپیوندید❤️ •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈• @kafeh_shohada •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈•
❣🍃 " [ تـــو ] " { هزار سال است منتظرے و من هنوز جای سرباز ؛ سربارت بوده ام ...! کسر همین یک نقطه، تعادل دنیا را به هم می‌ریزد ...} ❥ به ڪانال : ڪٰافِہ شُـہَدٰا♡ بپیوندید❤️ •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈• @kafeh_shohada •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠اتفاقی جالب در تفحص یک شهید... خوندی و دلت شکست اشک ازچشمات سرازیر شد التماس دعا...😢💔 🔹شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد .... 🔹شهید سید مرتضی دادگر🌷 🔹می گفت : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران..... 🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم.... 🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.... بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم.... 🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه.... 🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم.... 🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم.... 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد.... 🔹شهیدسیدمرتضی‌دادگر...🌷 فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم..... 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.... 🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم.... 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم.... " گفتم و گریه کردم.... 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید... » 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده... 🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.... به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم : 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد.... 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم.... مات مات.... کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم.... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم.... می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز.....؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم.... 🔹شهید سید مرتضی دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... وسط بازار ازحال رفتم... 🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹 به ڪانال : ڪٰافِہ شُـہَدٰا♡ بپیوندید❤️ •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈• @kafeh_shohada •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈•
. "خاطرا‌ت‌طنزجبهہ"🙊😂 یڪبار سعید خیلے از بچہ‌ها کار کشید... دستہ بود شب برایش جشن پتو گرفتند... حسابے کتکش زدند😂 من هم کہ دیدم نمےتوانم نجاتش دهم، خودم هم زیر پتو رفتم تا شاید کمے کمتر کتک بخورد..! سعید هم نامردی نڪرد، بہ تلافے آن جشن پتو ، نیم‌ساعت قبل از وقت صبح، گفت...😱 همہ بیدار شدند نماز خواندند!!! بعد از اذان فرمانده گروهان دید همہ بچہ‌ها خوابند... بیدارشان ڪرد وَ گفت: اذان گفتند : چرا خوابیدید!؟ گفتند : ما خواندیم..!✋🏻 گفت: الآن اذان گفتند، چطور نماز خواندید!؟ گفتند : سعید شاهدی اذان گفت! سعید هم گفت من برایِ شب اذان گفتم نہ نماز صبح..!😂 🍃 به ڪانال : ڪٰافِہ شُـہَدٰا♡ بپیوندید❤️ •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈• @kafeh_shohada •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈•
✳ سه دقیقه با پدرم صحبت کردم؛ از حقوقم کم شود! 📌 از مواردی که شهید صیاد رعایت می‌کرد حقوق بود. من شاهد بودم که از منطقه با من که در دفتر ایشان بودم، تماس می‌گرفت و می‌گفت مثلا سه دقیقه با مشهد با پدرم صحبت تلفنی کرده‌ام. ما در طول این مدت تماس‌های شخصی او را یادداشت می‌کردیم سر ماه جمع‌بندی می‌کردیم و پولش را از محل حقوق وی کسر و به حساب بیت‌المال واریز می‌کردیم که رسید همه‌ی این پرداختی‌ها هم موجود است. شهید صیاد یک پیکان داشت در حالی که ده‌ها ماشین مدل بالا در اختیار ما بود، اما ایشان پرهیز می‌کرد و می‌گفت کارهای شخصی را با ماشین شخصی‌ام پیگیری کنید. 👤 راوی: حسن کلانتری رئیس دفتر سابق 📚 از کتاب 📖 ص 70 به ڪانال : ڪٰافِہ شُـہَدٰا♡ بپیوندید❤️ •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈• @kafeh_shohada •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈•
گفت یه ذکر بهت میگم هربار گیرکردی بگو من خیلی قبول دارم گره کارِ منم همین باز کرد( اخه خودشم به سختی اجازه خروج گرفت) گفتم باشه داداش بگو گفت تسبیح داری  گفتم اره گفت بگو الهی به رقیه س حتما سه ساله ارباب نظر میکنه پس اگر گرفتاری یه تسبیح بردار... بگو الهی به رقیه س...♥️ به ڪانال : ڪٰافِہ شُـہَدٰا♡ بپیوندید❤️ •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈• @kafeh_shohada •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈•
‌ 💕 افسوس های گذشته را در دل خود بیدار مکن ، زیرا تو را از آمادگی برا باز می دارد. 💪👌 ‌ غررالحکم، ص۷۶۶ ┄┅─═◈═─┅┄ ♡|به ڪانال : ڪٰافِہ شُـہَدٰا♡ بپیوندید❤️ •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈• @kafeh_shohada •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈•
تا آخـریـن قـطـره ی خـون خـواهـیـم کـرد 💛 ♡|به ڪانال : ڪٰافِہ شُـہَدٰا♡ بپیوندید❤️ •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈• @kafeh_shohada •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎 شما دعوت شده اید به سربازے آقا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ✅ براے دیدن دعوت نامہ بزن رو لینڪ زیر https://digipostal.ir/c6w2f1b ❇️ بعد از ورود، روے درب پاڪت بزن 📨 نشر حداکثرے به ڪانال : ڪٰافِہ شُـہَدٰا♡ بپیوندید❤️ •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈• @kafeh_shohada •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈•
سه دقیقه در قیامت.pdf
22.99M
🌿 کتاب سه دقیقه در قیامت✨ به ڪانال : ڪٰافِہ شُـہَدٰا♡ بپیوندید❤️ •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈• @kafeh_shohada •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈•
1_5113914978348302382.mp3
12.06M
📻 (۱) 🎙 به‌روایت حاج‌حسین‌یکتا ♡| پیشنهاد دانݪـــود |♡ به ڪانال : ڪٰافِہ شُـہَدٰا♡ بپیوندید❤️ •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈• @kafeh_shohada •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈•
یهویی🌸💓❤ همین الان به اندازه درصد باتری گوشیت برای ظهور آقا امام زمان(عج) صلوات بفرست🌅🌅 ♡|به ڪانال : ڪٰافِہ شُـہَدٰا♡ بپیوندید❤️ •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈• @kafeh_shohada •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈•
🍃سلام به قطره قطره‌ی خون تو ای ،خونی که نگهدارنده ی حق از باطل و زنده نگه دارنده‌ی اجتماعی شد. . 🍃سلام بر تو ای شهید , که آگاهی و حیات تراوش شده ی ان است. . 🍃سلام بر تو ای کسی که آگاهانه مسیر را برگزید و دعوت پروردگارش را لبیک‌ گفت . . 🍃سلام‌بر تو ای کسی که غبار فروتنی و تواضع وجودش را درنوردید. . 🍃سلام بر تو ای کسی که را در اغوش کشید و ما زمینیان را به خود مجذوب ساخت و به هوش اورد قلبهای غفلت زده ما را . . 🍃سلام بر تو ای به نور پیوسته، سلام بر تو ای حریم ولایت، سلام بر تو ای پرستوی ، سلام بر تو ای پرواز کننده به سوی ، سلام بر تو ای فی الارض . عمار جان ... 🌱سلام و نگاه بر تو بود که عاشقانه تو را ببرد. بگونه ای که هستی کائنات از عطر تو مست شده اند. . 🍃ای برادر شهیدم ،تو را قدر میدانیم و خوب میدانیم، به‌مجرد این که هر قطره ای از خونت بر زمین جاری شد در مقابلش گلی و راهی مشخص گردید. . 🍃نغمه ی را به نزد پروردگار برای ما محبوس شدگان زمینی بنواز.شاید به رائحه ی دعای شما ،دلهای زنگی ما نیز طراوت خویش را بدست اورند و معطر وجودمان را فرا گیرد و راه خلاصی ازین مادی را هموار سازیم. . 📅تاریخ تولد‌:۲۵شهریور ۱۳۶۴ . 📅تاریخ شهادت: ۲۴ فروردین ۱۳۹۵.حلب،سوریه . 🥀محل دفن: فسا ♡|به ڪانال : ڪٰافِہ شُـہَدٰا♡ بپیوندید❤️ •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈• @kafeh_shohada •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈•
@shahed_sticker۸۳۱.attheme
88.7K
📲 • ♡|به ڪانال : ڪٰافِہ شُـہَدٰا♡ بپیوندید❤️ •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈• @kafeh_shohada •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈•
به دخترش میگفت: وقتی گره‌های بزرگ به کارتون افتاد، از خانوم فاطمه زهرا(س) کمک بخواید. گره های کوچیک رو هم، از شهدا بخواید براتون باز کنند. 🌸🍃 ♡|به ڪانال : ڪٰافِہ شُـہَدٰا♡ بپیوندید❤️ •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈• @kafeh_shohada •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈•
پدر 😜 به ڪانال : ڪٰافِہ شُـہَدٰا♡ بپیوندید❤️ •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈• @kafeh_shohada •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈•
الّٰلھُـــــم عجِّل لِولِیِّک الفَرجْ❤ به ڪانال : ڪٰافِہ شُـہَدٰا♡ بپیوندید❤️ •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈• @kafeh_shohada •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈•
هوالرحمن . 💢 ما رو ول نمی کنند...- . یکی از ریاضی نقل میکرد: . قرار بود جمع منتخبی از اساتید و ریاضی برای شرکت در بین المللی به یکی از کشور های غربی برن. . وقتی سوار هواپیما شدم دیدم یه تو هواپیماست. . به خودم گفتم بفرما؛ اینا سفر خارجی هم ما رو ول نمیکنن.😒 . رفتم پیشش نشستم بهش گفتم: حاج آقا اشتباه سوار شدید نمیره😝 گفت: میدانم🤗 گفتم: حاجی قراره ما بریم کنفرانس علمی؛ شما اشتباهی نیاین😏 گفت: میدانم دیدم کم نمیاره. . جدیدترین و پیچیده ترین مساله ریاضیمو که قرار بود تو کنفرانس مطرح کنم داخل برگه نوشتم دادم بهش، گفتم شما که داری میای کنفرانس بین المللی ریاضی اونم تو یه کشور خارجی حتما باید ریاضی بلد باشید. اگر ریاضی بلدید این سوال رو حل کنید ، برگه رو بهش دادم و خوابیدم. . از خواب که بیدار شدم دیدم داره یه چیزایی تو برگه مینویسه. . گفتم: عجله نکن اگه بعدا هم حلش کردی من دکتر فلانی هستم از دانشگاه تهران. جوابشو بیار اونجا بده.😂 . دوباره خوابیدم.😴 بیدار که شدم دیگه نمی نوشت، گفتم چی شد؟ . 📝برگه رو بهم داد و گفت: سوالت چهار راه حل داشت سه راه حل نوشتم و اون راهی هم که ننوشتم بلد بودی.😁 . شوکه شده بودم ادامه داد: این هم مساله منه اگر تونستی حلش کنی من هستم از قم......... . بعدها فهمیدم که به ایشون لقب را دادند و ایشان در تمامی علوم صاحب نظر بود. . تا جایی که دورانی که پا تو سن نذاشته بود در هفته روزی یکبار عده ای از های و سایر کشور های برای کسب علم و ریاضی و نجوم خدمت ایشان میرسیدند. . حالا نظر این عالم بزرگ درباره رهبر معظم ای مدظله العالی: . "گوش تان به دهان رهبر باشد. چون ایشان گوششان به دهان (عج) است." . این جملات وقتی بیش تر معنا پیدا می کند که بدانیم صاحب تفسیر المیزان، علامه عارف آیت ا... طباطبایی درباره شاگردش علامه حسن زاده فرموده اند: حسن زاده را کسی نشناخت جز زمان. 📢 🍃🌱↷ ♡|به ڪانال : ڪٰافِہ شُـہَدٰا♡ بپیوندید❤️ •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈• @kafeh_shohada •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈•
حضرت مهدی از آنچه فکر می کنید به شما نزدیک تر است. ♡|به ڪانال : ڪٰافِہ شُـہَدٰا♡ بپیوندید❤️ •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈• @kafeh_shohada •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈•