eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
AUD-20200216-WA0003.mp3
783.8K
🎙 یک ختم مجرّب 🔴 🔻 دوستان عزیز به نیت انتخابات خوب و حفظ نظام و نجات کشور از چنگ لیبرالها و غربزده ها بخوانید! ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #کلیپ 🎬 ☀️ هیچ وقت فکر کردی ؛ لحظه‌ی ورودت به بهشت ، چجوریه ؟ تو رو با اون همه شگفتی و ز
💔 💞 دلبر همه چیز تمام من❤️ عزیز دلم😍 زیبا خدای من... میخواهم عطای این بهشت را به لقائش ببخشم😔 اما در عوض... بر این بنده ی روسیاهت منت بگذاری و تنها گوشه ی دنجی در اختیارم قرار دهی تا بدون هیچ مزاحمتی فقط تو را عبادت کنم.🙏 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 تصویری دیده نشده از برگزاری انتخابات در جبهه‌های جنگ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 ‏بر هر که حضور یافت بسیار درود سربازِ ولایت شده از عمق وجود این جوهرِ رأی و انتخابِ أصلح دنبالۂ خونِ شهدا خواهد بود! ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
✨ بسم الله النور #مردی_در_آینه قسمت 6⃣2⃣ حیات وحش گوشي رو گرفت سمتم ... شارژش تموم شده بود .
✨ بسم الله النور قسمت 7⃣2⃣ پرونده سازی وارد اتاق بازجويي شديم ... از چهره اش مشخص بود از اينکه بين تمام گزينه هاي مکاني ... براي صحبت به اونجا اومده بوديم ... اصلا خوشش نيومده ... - واقعا جاي عجيبي براي يه صحبت دوستانه است ... با اين همه ميکروفن و دوربين ... به يکي از افسرها سپرده بودم توي اين فاصله دوربين پشت اتاق شيشه اي رو روشن کنه ... نمي خواستم چيزي رو از دست بدم ... شايد به دروغ بهش گفتم تمام وسائل صوتي خاموشه ... اما قصد داشتم اگر واقعا توي قتل يا فروش مواد دخالتي نداشت ... مطمئن بشم هيچ وقت کسي اون حرف ها رو نمي شنوه ... هر چند سوالش و حس ناخوشايندش، من رو به فکر فرو برد ... چرا قرار گرفتن در حس بازجويي براش نگران کننده بود؟ ... حرف هاش حول محور رفتار و برخورد مدير بود ... اينکه چطور با استفاده از ارتباطاتش ... کل منطقه رو زير و رو کرده ... و پاي گنگ ها رو از اونجا کوتاه کرده ... اگر چه از کوتاه شدن دست مواد فروش ها از دبيرستان خوشحال بود ... اما رفتار مدير و تحت فشار گذاشتن دانش آموزها رو کار درستي نمي دونست ... - اونها نوجوانن ... با کلي انرژي و هيجان ... اما همون طور که ديديد حتي جرات حرف زدن با شما رو هم نداشتن ... شک نکنيد اگه مي خواستيد به طور رسمي حتي با لوسي اندرسون حرف بزنيد ... همون دانش آموزي که توي حياط باهاش حرف زديد ... فکر مي کنيد اجازه مي داد بدون حضور وکيل دبيرستان باشه؟ ... اصلا من نمي فهمم مگه يه دبيرستان چه کار حقوقي و قانوني اي بايد داشته باشه ... که وکيل لازم داره؟ ... سوال جالبي بود ... - شما معاون دبيرستان هستيد ... و مشخصه خيلي وقته آقاي پروياس رو زير نظر گرفتيد ... توي اين مدت متوجه نشديد با افراد مشکوکي در ارتباط باشه؟ ... کمي خودش رو روي صندلي جا به جا کرد ... - فرد مشکوک؟ ... در ارتباط با قتل؟ ... فکر مي کنيد ممکنه مدير توي مرگ کريس دست داشته باشه؟ ... نه ... امکان نداره ... من اينطور فکر نمي کنم ... اون هر کي باشه بهش نمي خوره بتونه کسي رو بکشه ... بدون اينکه فرصت بدم حرفش رو ادامه بده ... - گفتيد گنگ ها رو بيرون کرده ... حتي با پرونده سازي و بهانه هاي الکي ... دانش آموزهايي رو که توي گنگ بودن يا حتي حس مي کرده مدرسه رو دچار مشکل مي کنن، اخراج کرده ... يعني به تنهايي براي دانش آموزها پرونده سازي مي کرده؟ ... قطعا براي اين کار به کمک احتياج داشته ... اما از افراد مشکوک، منظورم فقط چنين افرادي نبود ... تمام کارهايي که جان پروياس انجام داده ... مي تونسته فقط براي خالي کردن عرصه از ساير مواد فروش ها و گنگ ها باشه ... هر چند پاسخ اين سوال و اون نيروهاي کمکي ... مي تونستن من رو به سرنخ اصلي پرونده برسونن ... ⏪ ادامه دارد... ... 💞 @aah3noghte💞 نویسنده : شهید مدافع حرم سید طه ایمانی ارسال داستان فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
شهید شو 🌷
✨ بسم الله النور #مردی_در_آینه قسمت 7⃣2⃣ پرونده سازی وارد اتاق بازجويي شديم ... از چهره اش
✨ بسم الله النور قسمت 8⃣2⃣ شجاعت یا حماقت؟! چند لحظه رفت توي فکر ... - نه ... آدم مشکوکي به نظرم نمياد ... هر چند من توي محيط مدرسه بيشتر مجبورم حواسم رو به دانش آموزها و مديريت دبيرستان بدم ... مديريت اون همه نوجوان که مثل کوه آتشفشان، هيجانات جواني شون غيرقابل کنترله ... کار راحتي نيست ... اما هر چي فکر مي کنم هيچ دليلي نمي بينم که آقاي مدير بخواد با کريس درگير بشه ... کريس بيشتر از يه سال بود که ديگه اون بچه قبل نبود ... و هيچ خطري براي اعتبار و امتياز دبيرستان محسوب نمي شد ... هيچ خطري ... يعني بايد دنبال نقاط خطر مي گشتم ... به نظر مي اومد جان پروياس ... به راحتي مي تونست افرادي رو که سد راهش قرار بگيرن رو حذف کنه ... اما چطور؟ ... اگه جان پرویاس سرکرده فروش مواد باشه ... و کریس به نوعی واسش ایجاد مشکل کرده باشه ... انگیزه بزرگی برای قتل داشته ... ولی چرا باید زنده بودن مقتول برای اونها یه تهدید به حساب بیاد؟ ... یعنی ممکن بود کریس واقعا باهاشون همدست نبوده باشه؟ ... و من آخرين سوال و ضربتي ترين شون رو براي دقايق آخر گذاشته بودم ... زماني که اون در اوج حس آرامش بود و خيالش راحت، که همه چيز تموم شده ... اون وقت ديگه نمي تونست محاسبه شده و کنترل شده رفتار کنه ... حداقل يک واکنش کوچيک ولي مهم... توي در ايستاده بود ... با من دست و ازم جدا شد ... که يهو صداش کردم ... - آقاي بولتر ... چرا توي ليستي که من داديد اسم دنيل ساندرز ... استاد رياضي دبيرستان تون رو ننوشته بوديد؟ ... جا خورد و براي چند لحظه افکارش آشفته شد ... هر چند براي لحظات بسيار کوتاهي بود ... اما چه چيزي در مورد دنيل ساندرز، اون رو آزار مي داد؟ ... - آقاي ساندرز تقريبا با بيشتر دانش آموزهاش رابطه خيلي خوبي داره ... اگر بخوام دايره روابط عموميش رو مشخص کنم ... شايد بيشتر از دو سوم دانش آموزها رو در بربگيره ... مشخص بود داره ذهنش رو با طولاني کردن جملات متمرکز مي کنه ... - اما من نخواسته بودم ليست دانش آموزهاي اطراف دنيل ساندرز رو بهم بديد ... لبخند غير منتظره اي صورتش رو پر کرد ... - آقاي ساندرز يکي از نقاط قوت و اعتبار دبيرستان ماست ... براي همين خيلي مورد توجه و حمايت آقاي پروياس قرار گرفته ... ارتباط خوبي هم با همه بچه ها داره ... نمي دونستم ميشه به عنوان يه دوست مطرحش کرد يا نه ... چون به هر حال نفوذش روي بچه ها عموميه ... و اين کلمات تير آخر رو شليک کرد ... چه برنامه زيرکانه اي... مديري که منطقه رو از دست ساير گنگ ها آزاد مي کنه ... با يه وجهه اجتماعي موجه و عالي ... با کمک معلم با اعتباري که رابط بين مدير و بچه هاست ... نفوذ کلام و شخصيتش اونها رو به خودش جذب مي کنه ... و افرادي مثل کريس که با تغيير ظاهر، چهره و رفتار مي تونن گزينه هاي خوبي براي پخش خورده یا وسيع باشن ... تمام اين نقشه حساب شده بود ... تنها نقطه ضعفش استفاده از دانش آموزي بود که قبلا به عضويت توي گنگ شناخته شده بوده ... براي چنين نقشه و برنامه استادانه اي يه نقطه ضعف حساب مي شد ... اما چرا کشته بودنش؟ ... از روي پول مواد، کش مي رفته؟ ... بازپرداختش به تاخير افتاده؟ ... با کسي درگير شده؟ ... يه معتاد اون رو کشته بوده؟ ... و دنيايي از سوال هاي ديگه ... سوال هایی که تا به جواب نمی رسید ... ممکن بود دست ما از قاتل کوتاه بشه ... در هر صورت، مشخص بود چرا آقاي بولتر نمي خواست حرف هاش ضبط بشه ... و يه سري از حقايق رو مخفي مي کرد... در افتادن با چنين گنگ فروش موادي ... شجاعتي در حد حماقت مي خواست ... افرادي که بدون به جا گذاشتن سر نخ ... مي تونن توي روز روشن از شرت خلاص بشن ... ⏪ ادامه دارد... ... 💞 @aah3noghte💞 نویسنده : شهید مدافع حرم سید طه ایمانی ارسال داستان فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
💔 احمد مازنی رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس!😏 همان اصلاح طلبی که در فاجعه سلفی حقارت، در برابر موگرینیِ ملعون گردن کج کرده بود همان آخوندکی که از فیلتر شورای نگهبان هم گذشته بود، توسط مردم حذف شد و نتوانست وارد مجلس شود.💪 الحمدلله رب العالمین *حاج حیدر* ... 💞 @aah3noghte💞
AUD-20200203-WA0060.mp3
7M
خجسته باد این پیروزی.... خواننده:گلریز 💐 پیروزی انقلابیون و نه به غربگرایان در سراسر کشور مبارک باد. 🌹
💔 خدایا... من بنده ی کوچکی هستم با ظرفیتی کم بیم آن دارم که با دیدن بهشت و نعمات بهشتیت خودت را فراموش کنم... میترسم بهشت زیبایت آنقدر مرا به خود مشغول کند که از آفریننده و طراح چیره دست آن که خودت هستی غافل شوم...😔 خدای عزیزم...من بهشتی که مرا از تو دور کند نمیخواهم. مالک من😍 من از اعمال نیکم میترسم. ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 صحبت های همسر شهید مدافع حرم حمید رضا باب الخانی پیرامون ویژگی های شخصیتی شهید و پیام ایشان به دشمنان اسلام ... 💞 @aah3noghte💞
💔 بعضی اتفاقای خوب، گاهی، تنها به یه تصمیم قلبی و یه همّت قشنگ بستگی داره ... 💚 امام رضا (ع) 🌙 به خواندن نماز شب، توصیه می‌کردند و می‌فرمودند: «هر بندۀ مؤمنی در آخر شب بلند شود و هشت رکعت نماز، و دو رکعت ، و یک رکعت وتر بخواند و هفتاد بار در دعای دست خود استغفار کند، خدا او را از عذاب پناه می‌دهد، عمرش را طولانی می‌کند و روزی‌اش را افزایش می‌دهد» 🌸🌸 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 بحول و قوه الهی جمعیت غالب مجلسی که در پیش رو داریم با نیروهای انقلابی و اصولگراست اما عزیزانی که رای دادید وظیفه انقلابی شما تمام نشده و کاری در پیش روی دارید که اگر مهمتر از رای دادن نباشد، کم اهمیت تر نیست... و آن بر عملکرد ها و از آنهاست... محقق نخوهد شد مگر با ایجاد حس انقلابی در مردم که الحمدلله به برکت خون در انتخابات، خود را نشان داد. ✍ادمین کانال ... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 💞 بارالــــہا ! بر این نفـــس نا شڪیبـــا رحم فرمـــــا ! این نفسے که تاب حـــرارت آفتـــاب را ندارد ؛ چگـــونہ طاقـــت آتش دوزخـــت را ، خواهـــد داشت ؟ 🍃 دعـای پنجاهم ... 💕 @aah3noghte💕
💔 کاش بودی و از ما می پرسیدی حالمان را... می پرسیدی که خوبیم؟ چکار میکنیم؟ حاجتی نداریم؟ آن وقت می پرسیدیمت تا یادمان بدهی چطور با حضرت زهرا س نجوا کـنیم، چطور مجاهدت کنیـم تا دل حضرت مادر را به دست بیاوریم برات شهادت ما را هم امضا کنند... رفیق! میبینی که حالم چه بد حالیه...😔 💔 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 اوایل سال شصت بود که یک ویروس خطرناک توی ایران شایع شد و طی چند ماه، جان بیش از ۱۶هزار ایرانی رو گرفت... کودک سه ساله و زن و پیر و جوان هم برایش فرقی نمیکرد. بعد از مدتی وارد عراق شد و میخواست 48 ساعته به تهران برگردد اما نتوانست. ✍ استیون هاونکوب ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 🎬 نه می‌توان اندازه گرفت ! نه‌ می‌شود وزن کرد ! حجم اینهمه "مهربانی" را ❣.. آمده‌ام از نو شــروع کنم! دَر وا میکنی ؛ ؟ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 شهادت داری؟ بدان! ٺا خُدا را براٻت ننـویسد آرزوٻـَش نـمیکنے...😇 ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
✨ بسم الله النور #مردی_در_آینه قسمت 8⃣2⃣ شجاعت یا حماقت؟! چند لحظه رفت توي فکر ... - نه
✨ بسم الله النور قسمت 9⃣2⃣ گاهی هرگز رفتم اتاق پشت شيشه ... قبل از اينکه فيلم رو پاک کنم تصميم گرفتم حداقل يه بار اون رو از خارج ماجرا ببينم... فيلم رو پخش کردم ... اين بار با دقت بيشتر روي حالت و حرف هاش ... بعد از پاک شدنش ديگه چنين فرصتي پيش نمي اومد ... محو فيلم بودم که اوبران از در وارد شد ... - چي مي بيني؟ ... - فيلم ضبط شده حرف هاي آقاي بولتر ... صندلي رو از گوشه اتاق برداشت و نشست کنارم ... - راستي گوشي مقتول ... شارژ شده و پسوردش رو هم برداشتن ... چيز خاصي توش نبود ... يه سري فايل صوتي ... چند تا عکس با رفقاش ... همون هايي که دیروز باهاشون حرف زده بودیم * ... بازم آوردم خودتم اگه خواستي يه نگاه بهش بندازي ... گوشي رو گرفتم و دکمه ادامه پخش فیلم رو زدم ... اوبران تمام مدت ساکت بود و دقيق نگاه مي کرد ... تا زماني که فيلم به آخرش رسيد ... - اين چرا اينقدر جا خورد؟ ... هر چند چهره اش تقريبا توي نقطه کور دوربين قرار گرفته و واضح نيست اما کامل معلومه از شنيدن اسم ساندرز بهم ريخت ... - تصور کن معاون يه دبيرستاني و با گروه مواد فروش حرفه اي طرف ... جاي اون باشي نمي ترسي؟ ... از جا بلند شد و صندلي رو برگردوند سر جاي اولش ... - چرا مي ترسم ... اما زماني که نفهمن من لو شون دادم و مدرکي در کار نباشه ... براي چي بايد بترسه؟ ... اینجا که دایره مواد نیست ... تو هم که ازش نخواسته بودي بياد توي دادگاه بايسته و عليه شون شهادت بده ... سوال خوبي بود ... سوالي که اساس تنها نظرياتم رو براي رسيدن به جواب و پيدا کردن قاتل زير سوال برد ... هيچ مدرک و سرنخي نبود ... اگر اين افکار و استدلال ها هم، پوچ و اشتباه از آب در مي اومد ... پس چطور مي تونستم راهی برای نزدیک شدن و پیدا کردن قاتل، پيدا کنم؟ ... اون گنگ ها و اون دختر رو از کجا پيدا مي کردم؟ ... اگر اون هم هيچ چيزي نديده بود و هيچ شاهدي پيدا نمي شد چي؟ ... دوربين هاي امنيتي بيمارستان ثابت کرده بود دنيل ساندرز در زمان وقوع قتل توي بيمارستان بوده ... و هيچ جور نمي تونسته خودش رو توي اون فاصله زماني به صحنه جرم برسونه و برگرده ... و هیچ فردی هم غیر از کارکنان بیمارستان، بعد از قتل با اون در تماس نبوده ... شب قبل هم، دوربين ها رفتن کريس رو به بيمارستان ضبط کرده بودن ... ساندرز حتي اگر در فروش مواد دخالت داشت يا حتي دستور مرگ کريس رو صادر کرده بوده ... هيچ ارتباط يا فرد مشکوکي توي اون فيلم ها نبود ... و جا موندن موبایل هم بی شک اشتباه خود کریس ... فقط مي موند جان پروياس، مدير دبيرستان ... و اگر اونجا هم بي نتيجه مي موند اون وقت دیگه ... به صفحه مانيتور نگاه مي کردم و تمام اين افکار بي وقفه از بين سلول هاي مغزم عبور مي کرد ... دستم براي پاک کردن فايل ... سمت دکمه تاييد مي رفت و برمي گشت ... و همه چيز بي جواب بود ... حالا ديگه کم کم ... احساس خستگي، آشفتگي و سرگرداني ... با کوهي از عجز و ناتواني به سراغم اومده بود ... حس تلخي که هميشه در پس قتل هاي بي جواب بهم حمله مي کرد ... پرونده هايي که در نهايت ... قاتل پيدا نمي شد ... گاهي ماه ها ... سال ها ... و گاهي هرگز ... * صحبت با این افراد به علت طولانی شدن و بی فایده بودن در روند داستان، مطرح نشد. ⏪ ادامه دارد... ... 💞 @aah3noghte💞 نویسنده : شهید مدافع حرم سید طه ایمانی ارسال داستان فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.