eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمان الرحیم 🌹 #فدائی_رهبر 🌹 #قسمت_31 صدای گرفته علی برای همه اشنا بود😞 -علی جون!شما
بسم الله الرحمان الرحیم 🌹 🌹 -میدونی که بهتر نمی شم. بلند شد و تند تند شروع کرد به درست کردن زیر سرعلی با یک دست کمرش را نگه داشته بود و با دست دیگرش و تشک را صاف کرد😞 لرزش دست هایش، پنهان کردنی نبود😖 -نه ! نمی ذارم😔 توی دلش هول و هراسی افتاد😣😞 تازه نبود، دو سال و نیم می شد که قلبش عادت کرده بود هر لحظه بلرزد😔 یاد سفر کربلای علی افتاد _اربعین ۹۲_ فقط یک روز از او بی خبر بود که آواره کوچه و خیابان شد💔😔 کسی از دوستانش نبود که مادر با او تماس نگرفته باشد. صدای علی را از پشت گوشی تلفن شنید، همه وجودش ارام گرفت😍☺️ آری ! او دوست داشت همچنان امیدوار باشد😌😍 به بودن علی و به شنیدن صدای نفس های او...😔 مادر این را گفت و با چشم های سرخ و بینی ورم کرده از بغض زل زد به صورت علی😞😓👀 از شدت اخم پیشانی اش پر از چین و بالای تیغه بینی اش بد جوری دسته شده بود😡😓 -چرا ! خوب می شی😠 از نگاه و لحن مادر حساب همه چیز دستش آمد😞 سکوت کرد، تبسمی و یه نشانه ی تایید مادر و فقط برای ارامش دلش او سرش را تکان داد😞😢 اما ته دلش می دانست که رفتنی است و از ماندنش بسیار خسته😓😔 ادامه دارد... فصل چهارم: نقاهت اول علی رو زده بودن و ما همه تو شوک بودیم😳😔 تو ICU بود و حالش هم خیلی وخیم... هیچ واکنشی هم نشون نمی داد و تکون نمیخورد، رفتم مشهد پابوس اقا، کنار ضریح که بودم یاد علی کردم و انگشتر شرف الشمسی که دستم بود به نیت شفا به ضریح متبرک کردم و برگشتم😔💔 انگشتر رو توی بیمارستان به مادر علی دادم💍 مادرش رفت تو اتاق وقتی برگشت بغض کرده بود و بی صدا اشک می ریخت😞😭😭 گفتم: حاج خانوم چیزی شده؟ واسه علی اتفاق افتاده؟😳 حاج خانوم گفت: نه! تا انگشتر رو تو دست علی کردم دستش رو تکون داد. 😭😭😭 علی چنان رو به بهبودی رفت که یه هفته نشده به زبون اومد و اولین کلمه اش حله بود یعنی داشت می گفت بالاخره تونستم حرف بزنم 😍☺️ بعد از شهادت سراغ اون انگشتر رو که گرفتم مادرش گفت با دستمال اشک و سربند و یکی دو تا انگشتر دیگ توی کفن علی گذاشتن و دفن شده😔💔 ادامه دارد... 📚 نویسنده:هانیه ناصری ناشر:انتشارات تقدیر۱۳۹۵ ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب چهارده رمضان.mp3
5.79M
💔 مرغ بی بال و پرم من گدای این درم... تو که آهو را ضمانت میکنی کی فراموش این غلامت میکنی 🎤 حجت الاسلام ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید شو 🌷
این روزها حرم امام رضا جانمان هم مثل بقیع شده...😭 ، سحر امروز 👆👆
💔 💌 منافق نشیم.. 💌 إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَىٰ يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا چجوری بفهمیم منافق هستیم یا نه؟! این آیه مشخص میکنه..😏 سه خصوصیت منافق : ۱_نماز خواندن با حالت کسلی.. منافق همیشه سرحاله با همه بگو بخند داره ولی همین که میاد سر نماز خسته است.. ۲_ریا در نماز : نمازم که میخونه برای خدا نمیخونه.. برای رشد نمیخونه باز برا مردم میخونه.. اصلا انگار برای مردم خلق شده.. بنده ی خدا..! خدا تو رو آفریده که نماز بخونی.. خدا تو رو برا خودش آفریده نه مردم.. ۳_خیلی کم یاد خدا می افته.. همش به فکر کار و زندگی خودشه تو زندگی و تجارت و معامله و کار و.. به یاد خدا نیست که هیچ.. تو نمازم خدا رو یاد نمیکنه!🤔 میخوای به خدا کلک بزنی.. مگه نمیدونی خدا هر کاری بخواد میتونه بکنه..؟😊 ... 💞 @aah3noghte 💞
💔 سلام.. من راستش از بچگیام چون خیلی شهدا رو دوست داشتم یکی از آرزوهام این بود که راهیان نور برم... اما نمیشد که برم..😔 عیدسال95که یهویی تصمیم گرفتیم مسافرت بریم اهواز من دل تو دلم نبود و لحظه شماری کردم و تمااام وسایل هایی که برداشتم مناسب راهیان نور بود: چفیه و پیکسل شهدا و کتاب شهدایی که تو راه بخونم و نقشه یادمان ها و... اما...نشد که مناطق جنگی بریم..😞 دیگه من موندم و آرزوی راهیان نور.. تا اینکه ی روز خونه یکی از دوستام که از ما چند سالی بزرگتره و مربی جلسه هفتگی مونه مباحثه داشتیم.. هرکدوم از بچه ها از کتابخونه مربی مون یه کتاب امانت برداشتن.. من خودم نمیدونستم چی بردارم بخاطر همین به مربی مون گفتم: آبجی به انتخاب خودت یه کتاب بهم بده.. ایشونم یه چند لحظه نگام کرد و بین اون همه کتاب ♡کتاب عارفانه♡ زندگینامه و خاطرات رو بهم داد..😍 میشه گفت...یک عارفانه عاشقانه..♥️ از اون کتاباییه که اصلا نمیشه همشو یا بخش زیادی ازش رو یکجا خوند.. چون با هر صفحه اش چنان با دلت بازی میکنه نمیتونی به راحتی ازش رد شی.. و من با خوندن این کتاب دوست و برادر شهیدم رو عاشق شدم..🌷 و بعد یکی از عکسای آخر کتاب رو پوستر کردم و زدم گوشه اتاق..🌷 همیشه از کنارش که رد میشدم یه سلامی صلواتی هدیه میدادم بهش و گاهی هم درد و دلی... تا اینکه اسفند 97 داشتن برا راهیان نور آماده میشدن و باز دل من هوایی.. فردا صبح قراربود که برن راهیان.. شبش رفتم کنار عکس شهید...دلم شکسته بود.. بعد هدیه دادن چند صلوات باهاش حرف زدم..گریه م گرفت.. با تمام وجودم ازش خواستم که منم برم... بعد اینکه حرفام تموم شد.. انگار مطمئن شدم که میرم... اینقدر مطمئن که وسایلمو آماده کردم... کلی هم بهم خندیدن.. (این در حالتی بود که اصلا شرایط برا رفتن نداشتم...) صبح بهم زنگ زدن گفتن که ما میخوایم حرکت کنیم یه نفر از بچه ها نیومده.. شما جاش بیا... خییلی خوشحال شدم.. رفتم کنار عکس و کلی تشکر کردم سریع آماده شدم، رفتم... 🌷🌷🌷 و همچنین یک راهیان نور دیگه که برا شمال غرب بود هم درحین اینکه داشتم با دوست شهیدم حرف میزدم باز زنگ زدن..... 🥀 از حضرت مادر ... 💞 @aah3noghte💞
منتظر پیامهای شما عزیزان هستیم
💔 دهم اردیبهشت سالروز آزادسازی جزیره از سلطه اشغالگران پرتغالی که به نام نامگذاری شده است؛ گرامی باد. روز ملی خلیج همیشه فارس🌹 ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 نام و نام خانوادگی: میثم نجفی تاریخ تولد: ۱۳۶۷/۲/۱۰ تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۹/۱۲ محل شهادت: حلب، سوریه تعداد فرزندان: یک فرزند دختر به نام حلما «شهید میثم نجفی» متولد ۱۳۶۷ از نیروهای سپاه حضرت محمد رسول‌الله (ص) تهران بزرگ بود. ۲۱ ساله بود که ازدواج کرد. تکاور بود و عشق حضور در میان مدافعان حرم او را به سوریه کشاند. او برای دفاع از حریم اهل‌بیت عصمت و طهارت (ع) به‌صورت داوطلبانه رهسپار سوریه شد و بعد از مدتی در حلب سوریه مجروح شده و به کما رفت؛ اما طولی نکشید که او هم همچون دیگر اعضای کاروان شهدای مدافع حرم، به سوی سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) پرکشید. او در ۱۲ آذرماه هم‌زمان با ایام اربعین سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) به شهادت رسید. از او یک دختر به نام حلما به یادگار مانده است که ۱۷ روز بعد از شهادتش متولد شد. ... 💞 @aah3noghte💞
💔 تشنه‌ی یک لحظه دیدار تو ام ، حال مرا روزه‌داری لحظه‌ی میفهمد فقط ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 میان تمام های زندگی فقط همین بس که میدانم . . . . . . جا . . . درست در من ! الیس الله بکافِِ عبده🌱❤ همین که تو من باشی، برام 🤲🤲 گوارای وجودتون خیلی دعامون کنید🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 شهدا واسطه ازدواج ما شدند.... آقا مهدی عضو گروه طرح بشارت بود. در این طرح کارش این بود که به دیدار خانواده شهدا می‌رفت و وصیتنامه و خاطره شهدا را جمع‌آوری می‌کرد تا بتواند به صورت کتاب دربیاورد (ولی خاطرات خودش هم جزو متن آن کتاب شد!) چون ما خانواده شهید هستیم و پدرم سردار محمد‌باقر مداح از شهدای دفاع مقدس است، یک روز آقای مهدی آمده بود منزل‌مان تا مطالب شهید را جمع‌آوری کند. وقتی مامانم می‌گوید شهید محمد باقر مداح دو دختر دارد، همان لحظه آقا مهدی به خودش می‌گوید: «خدایا یعنی می‌شود این خانواده شهید من را به عنوان دامادی قبول کنند» به این صورت شد که قضیه خواستگاری پیش آمد. در واقع شهدا واسطه ازدواج ما شدند. همسر ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 و خدا خواست رفیقم شوی و خوب شوم.. عاشق مثل تو بودن چه خوب تقدیریست..😍 ... 💞 @aah3noghte 💞
💔 شهید محسن وزوایی از فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول‌اللهﷺ ۱۰ اردیبهشت سالروز شهادت اگر توانستیم پیروز مى‌شویم و اگر کشته هم بشویم شهید هستیم و این نیز خود پیروزى است. ... 💞 @aah3noghte💞
💔 💞 هیچی نمیشه اگر تو نخوای ! وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا  و هیچ برگی از درخت نمی‌افتد مگر آنکه او آگاه است + نداره ؛ کسی که میدونه حتی یه بـــرگ از درخـت نـمی افته اگر تو نخوای ! ۵۹
33.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد.... دعای فرج با صدای علی فانی ... 💞 @aah3noghte💞
💔 سلام حضرٺ آقا،سلام حضرٺ عشق چہ ڪرده اےڪہ بپاڪرده اے قیامٺ عشق بہ غیرٺوهمه معشوقهاخیالےوپوچ فقط ٺویےڪہ باغایٺ شدے حقیقٺ عشق 💔 ... 💞 @aah3noghte💞