eitaa logo
شهید شو 🌷
4.5هزار دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
4.1هزار ویدیو
72 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ پست های برجسته به قلم ادمینِ اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: 📱@Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
فـنـجــانـے_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_23 با انگشتانم روی میز ضرب گرفتن، نرم و آرام (اشتباه میکنی.. اگرم
فـنـجــانـے_چـاے_بـا_خـدا ماتِ لبهایش بودم. انگار ناگهان دنیا خاموش شد.. (چیه؟؟ چرا خشکت زده؟؟ تو فقط داری میشنوی.. اونم از مردی به اسم برادر؛ اما من تجربه کردم، از وجودی به نامِ شوهر.. یه زن هیچوقت نمیتونه برادر، پدر یا هر فرد دیگه ای رو مثه شوهرش دوست داشته باشه.. منظورم مقدار علاقه یا کم و زیادیش نیست. نوعِ احساس فرق داره.. رنگ و شکلش، طعمش.. تفاوتش از زمینه تا آسمون.. بذار اینجوری بهت بگم. اگه یه سارق بهت حمله کنه و اموالتو بدزده، واسه مجازات و محاکمه، سراغِ مردِ نانوا نمیری.  مسلما یه راست میری پیشه پلیس، چون همه جوره بهش اعتماد داری و میدونی که فقط اون میتونه، واسه برگردوندن اموالت ومجازات دزدا، هر کاری از دستش بربیاد انجام میده.. حالا فکر کن بری سراغ دزد و اون به جای کمک، تو رو دو دستی بسپاره دستِ همون سارقین و ته مونده ی دارایی تو هم به زور ازت بگیره.. اونوقت چه حالی داری؟؟ دوست دارم بشنوم..) و من بی جواب؛ فقط نگاهش کردم.. (حق داری.. جوابی واسه گفتن وجود نداره.. چون اصلا نمیتونی تصورشم بکنی.. حالم تو اون روزها و شبها که فهمیدم چه بلایی داره سرم میاد و تموم بدبختی هام هدیه ی بزرگترین معتمدِ زندگیم یعنی شوهرمه، همین بود.. حسِ مشمئز کننده اییه، وقتی شوهرت چوبِ حراج به تمام زنانگی هات بزنه.. دانیال خیلی راحت از من گذشت و وجودمو با هم کیشهاش شریک شد.. اون هم منی که از تمام خوونوادم واسه داشتنش گذشتم.. بگذریم.. اون شب مثه بقیه ی اون همکیشای نجسش اومدم سراغم، مست و گیج.. اولش تو شوک بودم. گفتم لابد ازم خجالت میکشه یا حداقل یه معذرت خواهی کوچولو.. اما نه.. اولش که اصلا نشناخت، بعد از چند دقیقه که خوب نگام کرد یهو انگار چیزی یادش اومد.. اونوقت به یه صدای کش دار گفت که تا آخر عمرت مدیون منی، بهشت رو برات خریدم..) خندید.. با صدای بلند. چقدر خنده هایش ترسناک بود. دستانم آرام و قرار نداشت. نمیتوانستم کنترلشان کنم.. ای کاش تمام این قصه ها، دروغی مضحک باشد.. عثمان فنجان قهوه ام را میان دو دستم مخفی کرد (بخورش.. گرمت میکنه..) مگر قهوه ام داغ بود؟؟ اصلا مگر دمایی جز سرما وجود داشت؟؟ سالهاست که دیگر نمیدانم گرما چه طعمی دارد.. صوفی تکیه داده به صندلی، در سکوت آنالیزمان میکرد (چقدر ساده ای تو دختر.. ) حرفش را خواندم، نباید ادامه میداد ( بقیه اش.. آنقدر منتظرم نذار.. چه اتفاقی افتاد؟؟ ) به سمتم خم شد، دستانش را در هم گره کرد و روی میز گذاشت، چشمانش، آهنگ عجیبی داشت ( کُشتمش.. فرستادمش بهشت…) فنجانِ قهوه از دستم رها شد.. دنیا ایستاد.. ای کاش میشد، کیوسکی بود و تلفنی سکه ایی، تا یک سکه از عمرم خرج میکردم و چند دقیقه با دنیا اختلاط.. آنوقت شاید میشد راضی شود به قرض دادنِ سازش.. تا برای دو روز هم که شده به میل خودم کوکش کنم.. دانیال .. دانیال.. دانیال.. ↩️ ... : زهرا اسعد بلند دوست ... 💞 @aah3noghte💞
💔 👈وقت گذاشتن برای نماز، لیاقت میخواد!🙃 یعنی میشه گفت اینم یه سعادتِ که خدا به همه نمیده!😇 خدایا این لیاقت رو خودت از فضل و کرمت به ما بده.🤲 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 امکان نداشت یک شب نماز شب نخواند. به نماز اول وقت اهمیت می داد، دائم الوضو بود. همسر ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ‏کسی که اسرائیل از اسمش به لرزه میفته اینطور دست رهبری رو مقابل دیدگان همه میبوسه اونوقت یه عده اینجا فاز انتقاد گرفتن که چرا رهبری کارشو درست انجام نمیده...😏 اگه روزی جمهوری اسلامی در داخل مرزهاش با دشمن میجنگید امروز به همت این مرد، انقلاب اسلامی به مرزهای اسرائیل رسیده... 💬جلال خالدی ❤️ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 به ياد ندارم در طول زندگي مشترک، كلمه ای دروغ از سيد شنيده باشم. ارادت خاصي نسبت به اهل بيت (عليه السلام) داشت و روضه حضرت زهرا ( سلام الله عليها) را خيلی دوست داشت. همسر ... 💞 @aah3noghte💞
💔 به هنگام شهادت روی لباسی که او پوشیده بود، نام جانم فدای فاطمه حک شده بود. پیکر را که آوردند، پس از اتمام مداحی، رویش را بازکردند تا حاضران هم وداعی با شهید رشید داشته باشد و در این لحظه متوجه کبودی گوشه چشمش و پهلوهای زخمی‌اش شدیم. در تمام لحظات مراسم شهید ابراهیم رشید، روضه حضرت فاطمه زهرا(س) خوانده شد. ... 💞 @aah3noghte💞
💔 شهیدی که خواستگار داشت!😳🙄 گویی همه خواهان آن بودند که با عباس فامیل شوند و همیشه به او می گفتند اگر می خواهی ازدواج کنی ما گزینه مناسب داریم. با این حال در ایام اربعین با خانواده ای از شیراز آشنا شدیم و دو خانواده نیز گفتگوهایی با هم داشتند. عباس زمانی که با این خانم صحبت کرده بود به وی از تصمیمش برای رفتن به سوریه خبر داده بود و گفته بود در صورتی که سالم از این ماموریت بازگشتم برای رسمی شدن این ارتباط قدم جلو خواهم گذاشت. اما گویی خداوند برای عباس من جور دیگری رقم زده بود… راوی: مادر ... 💞 @aah3noghte💞
💔 "یک روز اعلام کردند هرکس میخواهد برای اربعین برود کربلا، بیاید تا اسم بنویسد تا با قرعه کشی چند نفر را انتخاب کنیم به نیابت از جمع رزمندگان بروند کربلا. جواد هم اسم نوشته بود. بعد به دلش افتاد اگر اسمش درآمد، بدهد به یکی دیگر که تا به حال کربلا نرفته. جااب اینکه اسمش توی قرعه‌کشی درآمده بود و او هم نوبتش را داده بود به یکی از دوستانش که تا به حال کربلا نرفته بود. عجیب تر اینکه چند روز بعد، ماجرای اعزام منتفی شده بود و چند تایی از رفقای جواد گیر داده بودند که تو می دانسته ای اعزام منتفی است؛ برای همین کربلایت را بخشیدی. جواد هم به ریششان خندیده بود که من نمی دانستم و ثوابم را هم بردم. شما بروید توی سر خودتان بزنید بی توفیق ها." هرکسی لایق شهادت نیست... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 💞 🥀🌿خدایا،عزیزم،تنها دارایی من❤️ هرچند در آمدن به‌سویت توشه‌ام اندک است ولی گمانم بر توکل به تو همواره نیکو است 🍃 و هرچند گناهم مرا از عذاب تو به هراس افکنده ولی چشم امیدم ایمنی از انتقامت را به من خبر می‌دهد😇🙏 عزیزا،زیبای من،معشوق من،بندت به فدات بشه 😍 خیلی دوست دارم... ... 💕 @aah3noghte💕
💔 خوش بادنسیمے ڪه زایوانِ توباشد شاداسٺ هرآن کس ڪه پریشانِ تو باشد ای ڪاش ڪه صدبار زعشقِ توبمیرم هربارسرم بر روے دامانِ تو باشد 💔 ... 💞 @aah3noghte💞