eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 گاهى كِشـم سـرى به گريبانِ خويشتن از بس دِلم زِ تنگىِ دنيا گرفته است... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 رَبِّ مَنْ ذَا الَّذی دَعاکَ فَلَمْ تُجِبْهُ، وَمَنْ ذَا الَّذی سَاَلَکَ فَلَمْ تُعْطِهِ، وَمَنْ ذَا الَّذی ناجاکَ فَخَیَّبْتَهُ، اَوْ تَقَرَّبَ اِلَیْکَ فَاَبْعَدْتَهُ پروردگارا! چه کسی تو را خواند و تو دعایش را اجابت نکردی؟ و چه کسی از تو درخواست نمود و به او عطا نفرمودی؟ و چه کسی با تو مناجات کرد  و او را ناامید ساختی یا خود را به تو نزدیک نمود و او را دور ساختی؟ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 روزے که سرشتنـد بھ عالَم گِل ما را دادند همان لحظھ بہ‌ حیدر دلِ مـا را… ... 💕 @aah3noghte💕
💔 فَلَا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ ۘ إِنَّا نَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ. پس گفتارشان تو را اندوهگین نکند، بی تردید ما آنچه را پنهان می دارند و آنچه را آشکار می کنند، می دانیم. سوره مبارکه یاسین_76 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 ‏هزار ‎ برآید  همان نخستینی...‎ «سَلاَمُ اللَّهِ وَ سَلاَمُ مَلاَئِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ الْمُسَلَّمِينَ لَكَ بِقُلُوبِهِمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِين...» ... 💕 @aah3noghte💕
💔 سلام صبح مون بخیر🌱
💔 مگر در جهان؛ از دل مادر آیینه تر هست...؟ روز مادر در راهست و من در عجبم که کدامین روز ، روز مادر نیست *خانه طراحان انقلاب اسلامی ... 💞 @aah3noghte💞
💔 آغاز با حضور رهبر انقلاب در حرم امام خمینی و گلزار شهدا در چهل‌و‌دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی صورت گرفت✌️ همزمان با آغاز ایام‌الله دهه‌فجر و در آستانه چهل‌ودومین سالروز پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در نخستین ساعات صبح امروز (یکشنبه) در مرقد بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی حاضر شدند و با قرائت نماز و قرآن، یاد و خاطره امام عظیم‌الشأن ملت ایران را گرامی داشتند. رهبر انقلاب اسلامی همچنین با حضور بر مزار شهیدان عالی‌مقام بهشتی، رجایی، باهنر و شهدای حادثه هفتم تیر ۱۳۶۰، علوّ درجات آنان را از خداوند متعال مسألت کردند. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای سپس در گلزار شهیدان سرافراز حضور یافتند و به ارواح مطهر مدافعان اسلام و ایران درود فرستادند.🥀 🇮🇷 ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #شرح_خطبه_فدکیه #قسمت_بیست_و_یکم توجّه مردم به رفاه و راحت‏‌طلبی * وَ أَنْتُمْ فی رِفاهِيَةٍ م
💔 ظهور نفاق پس از رحلت پيغمبر اكرم(ص) * فَلَمَّا اخْتٰارَ اللّهُ لِنَبِيِّهِ دارَ أَنْبِيائِهِ وَ مَأوی أَصْفِيائِهِ ظَهَرَ فيكُمْ حَسْكَةُ النِّفاقِ پس هنگامی كه خداوند برای پيامبرش منزلگاه انبياء و محل اصفياء را برگزيد، حسكۀ نفاق از شما ظاهر شد. حسكه را دو جور می‏شود معنا كرد، يكی اينكه منظور دشمنی باشد يعنی دشمنی نفاق در شما ظاهر شد. دوّم اينكه منظور خار سه شاخه باشد يعنی خار سه شاخه که استعاره از نفاق است در شما پديدار شد يعنی خار نفاق كه مثل تيری بر اهل حق فرود آمد. * وَ سَمَلَ جِلْبٰابُ الدِّينِ و لباس دين بين شما كهنه شد. جِلْبٰابْ پوشش سراسری است. يعنی تا پيغمبر اكرم زنده بود سراسر جامعه را مثل جامۀ نو پوشانده بود امّا همين كه پيامبر وفات كرد شما لباس دين را مثل لباسی كه كهنه شده درآورديد و كنار گذاشتيد. * وَ نَطَقَ كاظِمُ الْغاوِينِ و در نتيجه آن گمراهان كه ساكت بودند زبان درآوردند و ناطق شدند، يعنی بی‏ تفاوتها و فرصت‏ طلبانی مثل ابوسفيان كه تا پيامبر(ص) زنده بود ساكت بودند به سخن درآمدند و همه‏ كاره و ميدان‏دار دين شدند و در مقابلِ علی(ع)، سلمان فارسی و ابی‏ذر كه بيشترين زحمات را برای دين می‏كشيدند عرض اندام كردند و آنها را خانه‏ نشين كردند. * وَ نَبَغَ خٰامِلُ الآفِلينَ و افراد فرومايۀ گمنام در صحنه ظاهر شدند. حضرت زهرا(س) در واقع به يك اصل تاريخی اشاره می‏كنند كه در تاريخ همواره پس از يك تحوّل، معمولاً افراد بی‏لياقت خود را وسط معركه می‏ اندازند و فرصت‏ طلبی می‏كنند و بيشترين لطمه را به حق و عدالت می‏زنند. همان كسانی كه چيزی از خود ندارند. اين دسته پس از رحلت پيغمبر اكرم(ص) از فرصت استفاده كردند و به صحنه بازگشتند. * وَ هَدَرَ فَنيقُ الْمُبْطِلينَ و يك نوع افراد بی‏ باك از گروه باطل به صدا درآمده‏ اند. يعنی همان كفّار و مشركينی كه در زمان حيات پيغمبر(ص) ساكت شده بودند و تا پيامبر زنده بود جرأت حرف زدن نداشتند حالا به سخن درآمده‏ اند. * فَخَطَرَ فی عَرَصٰاتِكُمْ و همينها در جمع شما مشغول تحرك‏ اند، يعنی همين ها دمشان را می‏ جنبانند. اشاره به كسانی مثل بوسفيان كه مسلمين او را به حساب نمی‏ آوردند امّا حالا در جامعه تصميم‏ گير شده‏ اند. * وَ أَطْلَعَ الشَّيْطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرِرِهِ هاتِفاً بِكُمْ و شيطان هم سرش را از مخفی‏گاه بيرون كشيد و شما را صدا زد. يعنی اين حركات شما حركات شيطانی است. شيطان را به لاك‏پشت مثال می‏زنند كه همواره سرش زير لاك است امّا همين كه احساس امنيت كند سرش را بيرون می‏ آورد. شيطان هم تا پيغمبر زنده بود سرش زير لاك بود امّا همين كه پيغمبر وفات كرد سرش را از لاك درآورد و آن مردم را بسوی خود دعوت كرد. حضرت به عمل شتابزدۀ اهل سقيفه اشاره می‏كند كه عملی شيطانی بوده است و كسانی كه تا پيغمبر اكرم(ص) زنده بود، جرأت خودنمايی نداشتند حال بيرون آمده و صدا می‏زنند كه بياييد دسته‏ جمعی خليفه درست كنيم. * فَأَلْفٰاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجيبينَ پس شما را ديد كه دعوت او را اجابت می‏كنيد. شيطان همين كه ديد طرح‏های شما شيطانی است و در دلهايتان اين می‏گذرد كه مسير امامت و اسلام را منحرف كنيد دريافت كه شما جوابگوی دعوت او هستيد. در حقيقت عمل اصحاب سقيفه پاسخی بود به ندای شيطان و اجرای طرح شيطانی. * وَ لِلْعِزَّةِ فيهِ مُلاحِظينَ و برای اينكه شما برای رسيدن به پست و مقام دنيوی به او نگاه می‏كنيد. در برخی نسخه‏ ها لِلْغرّة دارد كه البته آن هم اشكالی ندارد و معنا اين طور می‏شود كه ديد شما را كه گول شيطان را خورده‏ ايد. و به او نظر كرده‏ ايد و جواب مثبت به او داديد و اگر لِلْعزّة باشد يعنی چون خواستيد پُست و مقامی به دست بياوريد به شيطان نظر كرديد. يعنی تا پيامبر(ص) زنده بود معيار مسئوليتها إنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ اَتْقيكُمْ بود امّا پس از وفات وی شما به فكر مناصب و مقامات افتاديد. * ثُمَّ اسْتَنْهَضَكُمْ فَوَجَدَكُمْ خِفٰافاً و آن‏گاه شيطان از شما خواست برخيزيد پس دريافت كرد كه شما آدمهای سبكی هستيد. يعنی از آدمهايی هستيد كه از نظر تفكری و تعقلی توخالی و بی‏ شخصيت‏ اند و اسير شهوت و غضب اند. ادامه دارد.. ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_نود_و_یک میدانم اعتراض فایده ای ندارد،حتی دلم نمی آید قهر کنم؛عمه برایش
💔 دلیل اینکه از صبح تا الان در هتل مانده ایم، این نیست که سوریه جاهای دیدنی ندارد، اتفاقا پر است از بناهای باستانی و تاریخی، از تمدنهای وابسته‌به‌امپراطوری رم و ایران بگیر تا حکومت اموی؛ که البته بیشترشان را داعش نابود کرده؛ اما دلیل ماندنمان در هتل، این نیست که داعش با بناهای باستانی مشکل دارد، حتی ناامنی و این حرفها هم نیست؛ دلیلش ابوحسام است که میگوید فعلا در هتل بمانیم چون شرایط عادی نیست، و توضیحی هم نمیدهد. با گوشت کوب حامد هم تماس نمیتوانم بگیرم، آنتن نمی‌دهد؛ دلشوره ای که به جانم افتاده، فقط با دیدن حامد آرام میشود. عمه از من بهتر نیست، اما نمی خواهد بروز دهد. هردو از حال هم خبر داریم و نمی‌خواهیم دیگری بفهمد و نگران شود؛ عمه تسبیح میگرداند و صلوات میفرستد، صدقه هم کنار گذاشت؛ اما نمیدانم چرا آرام نشدیم؛ اصلا خبری نرسیده که ما نگرانیم... نه... همین بیخبری موجب نگرانی ست! همین که صدایش را هم بشنوم، قرار میگیرم؛ بیشتر از همیشه دلم برایش تنگ شده است؛ این بار که ببینمش، خجالت را کنار میگذارم و در آغوشش میگیرم، شاید حتی ببوسمش! اصلا شاید با خودم عهد بستم دیگر نبندمش به رگبار و خواهر خوبی باشم! بالاخره طاقتم تمام میشود و زانو میزنم جلوی پای عمه که روی تخت نشسته؛ قبل از اینکه دهان باز کنم، دست میکشد بین موهایم و میگوید: چته تو دختر؟ از صبح تا الان داری به خودت می پیچی... - عمه نگرانم... دلم برای حامد شور میزنه! از اینکه حرفم را واضح گفتم و لو دادم چقدر وابسته حامد شده ام پشیمان نیستم؛ مطمئنم عمه زودتر از اینها حرف دلم را می‌دانسته. دوباره دستش را میکشد بین موهایم و از روی صورتم کنارشان میزند: نگران چی؟ درسته نیم الف بچه ست ولی مردی شده دیگه! قطره اشکی از گوشه چشمم سر میزند: اما اگه چیزیش شده باشه...؟ صدایش میلرزد: ای بابا! این حامد بیچاره الان سالمه ها! انقدر نفوس بد میزنی که دوباره ناقصشه برگرده ور دلمون! بجای این حرفا به ابوحسام بگو بیاد ببردمون حرم. میدانم با این حرفها خودش را دلداری میدهد و میخواهد برود حرم که آرام بگیرد. پیشنهاد بدی نیست، ابوحسام را میگیرم. اول مخالفت کرد و گفت بمانیم هتل، اما خودم هم نفهمیدم چطور اصرار کردم که راضی شده و حالا هم دارد می آید دنبالمان؛ بنده خدا معطل ما شده. تا حرم پرواز میکنیم؛ انقدر شوق زیارت دارم که یادم میرود از حامد خبر بگیرم یا بپرسم چرا ابوحسام پریشان است. هوای حرم، به آب روی آتش میماند؛ نگرانی ام تمام میشود و جایش را میدهد به آرامش. اینبار اما دست و دلم به زیارتنامه و نماز زیارت نمیرود، دلم میخواهد فقط ضریح را نگاه کنم ... ✍به قلم فاطمہ شکیبا ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_نود_و_دو دلیل اینکه از صبح تا الان در هتل مانده ایم، این نیست که سوریه
💔 روی نگین انگشتر حامد دست میکشم و زیرلب دم میگیرم: امیرالمومنین حیدر... امیرالمومنین حیدر... چقدر تکرار این کلمه را دوست دارم؛ از ابوحسام که پشت سرمان نشسته و سویی دیگر را نگاه میکند میپرسم: چرا گوشی حامد جواب نمیده؟ انگار بخواهد فرار کند، شانه بالا می اندازد: اگه بتونه تماس میگیره،لازم نیست زنگ بزنید دائم. طوری اخم میکنم که یادش بیفتد خواهر حامدم: اگه اتفاقی افتاده بگید. خیره میشود به ضریح؛ همچنان منتظر جوابم. با تسبیح در دستش بازی میکند و سر تکان میدهد، نگاهش را روی زمین می اندازد که چشمان پر اشکش را نبینم. این حالاتش، آماده‌ام میکند برای شنیدن خبر ناگوار؛ یک لحظه از ذهنم میگذرد که در برابر خبر شهادت، باید چه واکنشی داشته باشم؟ انگار صاحب حرم، از بین پنجره های ضریح نگاهم میکند که ببیند چقدر شبیهش هستم؟ به ابوحسام نهیب میزنم: نگفتید چی شده؟ بلند میشود و میایستد: یه لحظه بیاید بیرون... جایی میرویم که در دید عمه نباشد، اما سنگینی نگاه عمه را بازهم حس میکنم. ابوحسام با دیدن برافروختگی ام، تسلیم میشود: برادرتون و نیروهاش محاصره شده بودن... نمیدانم چرا اما نه ضربانم و نه تنفسم هیچ تغییری نمیکند و منتظر ادامه ‌حرفش میمانم. - سوریه خیلی با ایران فرق داره و جنگی که الان هست پیچیده و سخت؛ تشخیص دوست و دشمن سخته، متاسفانه بچه های ایران و حزب الله توی این شرایط، به این راحتی نمیتونن به کسی اعتماد کنن؛ اما... مقدمه چینی هایش بی طاقتم میکند: اصل حرفتون چیه؟ - برادر شما با چند نفر از بچه های فاطمیون، داشتن میرفتن منطقه که... نفوذی ها لوشون میدن و... ... ✍به قلم فاطمہ شکیبا ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_نود_و_سه روی نگین انگشتر حامد دست میکشم و زیرلب دم میگیرم: امیرالمومنی
💔 چنگ می اندازد بین موهایش؛ پریشان نیستم، قلبم عادی میزند اما ابوحسام فکر میکند من نگرانم. نهیبش میزنم: خب...؟ - متاسفم... خیلی شرمنده شما هستم... خدا بهتون صبر بده... برادر شما و چند نفر دیگه، الان اسیر تکفیری ها هستن... قلبم تکان میخورد؛ انتظار این حرف را نداشتم! اسیر؟ منتظر بودم بگوید شهید یا مجروح اما اسیر نه! اسیر نه! اسیر نه! فرو میریزم از درون، اما خجالت میکشم جلوی عمه سادات واکنش نشان دهم. پلک بر هم میگذارم و خیلی عادی، سر تکان میدهم؛ ابوحسام که انگار منتظر بوده من گریه و زاری راه بیندازم، از واکنشم تعجب کرده! نمی‌داند از درون ویران شده ام، مثل دمشق؛ نمی‌داند حتی دلم میخواهد خبر شهادت حامد را بشنوم اما اسارتش را نه! آخر اگر شهید میشد، خیالم راحت بود که جایش خوب است اما الان، منم و بلاتکلیفی، منم و بی خبری، منم و دلواپسی... در کشور غریب... انگار من هم اسیر شده ام! نگاهم را دخیل می‌بندم به ضریح؛ دلم میخواهد اینها را به آنکه از پشت شبکه های ضریح نگاهم میکند بگویم اما خجالت میکشم؛ دلم میخواهد سر بر ضریح بگذارم و صدای گریه ام را بلند کنم، اما دور از ادب است اینطور منت گذاشتن؛ فدای سر صاحب غریب این حرم، که وقتی پسرانش را در راه حسین(ع) داد، حتی بیرون خیمه نیامد که ببیندشان، مبادا منتی باشد. هرچه هست را در قلبم میریزم، در قلبم را می‌بندم و زندانی میکنم احساسم را... این کرب و بلا نیست؛ دمشق است که هربار یک جور شکسته دل هر رهگذرش را. انگشتر را دستم میکنم، برایم گشاد است؛ همراه نگین عقیق رویش دم میگیرم: امیرالمومنین حیدر... امیرالمومنین حیدر... دوست ندارم به این فکر کنم که حامد ایرانیست، شیعه است، پاسدار است و داعشی ها چقدر از ایرانی های شیعه آنهم از جنس پاسدار متنفرند. یاد حرف هایش می‌افتم: «...خدا رو صدهزار مرتبه شکر که تو جنگو ندیدی... خدارو شکر که مردم کشورمون ندیدن، تا ما هستیمم نمیذاریم ببینن، فکر نکن نمیدونم جنگ با داعش چیه؟ از عمه بپرس، اگه‌توشنیدی، من دیدم، چون دیدم و میدونم اینا چه موجوداتین میخوام برم، خوبم میدونم چقدر وحشی اند...» ... ✍به قلم فاطمہ شکیبا ... 💞 @aah3noghte💞
💔 . تو آمدی و انقلاب شد ...
شهید شو 🌷
💔 . تو آمدی و انقلاب شد ... #دهه‌فجر
. چه احساسی میکنید از برگشتــ به ایران؟! الـبته که درك و فهم این هیچی از عهده ی خیلیا خارجه :))
💔 ما به او محتاج بوديم او به ما مشتاق بود :)♥️ 💔 😔 یک و ، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿 ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_بقره (٩٧) قُلْ مَن كَانَ عَدُوّاً لِّجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَ
✨﷽✨ (٩٩) وَ لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَيْكَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَ مَا يَكْفُرُ بِهَا إِلاَّ الْفَاسِقُونَ  همانا آيات (و نشانه هاى) روشنى به سوى تو فرستاديم و جز فاسقان كسى به آنها كفر نمى ورزد. ✅نکته ها: انسان با پيروى از هوسها و ارتكاب گناه، از مدار حقّ خارج شده و به سوى كفر تمايل پيدا مى كند. قرآن مى فرمايد: سرانجام كسانى كه مرتكب گناه مى شوند - اگر توبه و جبران نكنند - تكذيب و كفر است. ابن صوريا كه داستانش در دو آيه قبل آمد، بعد از آنكه پيامبر سؤالات او را پاسخ داد، بهانه اى نداشت جز اينكه بگويد: چون جبرئيل بر تو وحى مى آورد نه ميكائيل، ما به تو ايمان نمى آوريم. ولى از آنجا كه جوابش با آيه قبل داده شد، براى اغفال عوام يهود گفت: او دليل روشنى به ما ارائه نكرد. آيه نازل شد كه مبادا بهانه جويى علمايى همچون ابن صوريا تو را ناراحت كند، مردم بدانند كه بنى اسرائيل بهانه مى گيرند وگرنه ما آيات و دلايل روشن و محكمى فرستاده ايم تا كسى در نبوّت تو ترديدى نداشته باشد و با اين دلايل، تنها كسانى كفر مى ورزند كه فاسق باشند و به خاطر هوس ها و گناهان زياد، از مدار حقّ بيرون رفته باشند. 🔊پیام ها: - در برابر تضعيف ناحقّ، بايد تقويت بجا صورت بگيرد. چون علماى يهود، پيامبر اسلام را به ناحقّ تضعيف كرده و گفتند دليل روشنى ندارد، خداوند آن حضرت را تقويت فرمود. «انزلنا اليك آيات بيّنات» - فسق و گناه زمينه ى كفر است. «ما يكفر بها الا الفاسقون» (تفسیر نور) ... 💞 @aah3noghte 💞
💔 میگفت‌: شهادت‌خیلی‌زیباترازدامادشدن‌است.❤️ درتولد۱۹سالگیش‌گفت "مادر!سال‌دیگه‌تولد۲۰سالگی‌منه... یک‌تولدخاص! شمابایدبرای‌من‌یک‌تولدخاص‌بگیرید سال‌دیگه‌تولدمن‌یه‌تولدخیلی‌قشنگی‌میشه‌ میخوام‌همه‌رودعوت‌کنم" امامن‌آن‌روزنفهمیدم!😔 فکرکردم‌که‌میخواهدرفقای ‌خودرادعوت‌کندگفتم «باشه‌مادرجان!سال‌دیگه‌برات‌جشن‌تولدمیگیرم‌ وهمه‌رفیقاتو‌دعوت‌کن» امسال‌فهمیدم‌که‌جشن‌تولد۲۰سالگی‌محمدمهدی‌ خیلی‌خاص بود!».🥀🌙 ... 💞 @aah3noghte💞