eitaa logo
شهید شو 🌷
4.5هزار دنبال‌کننده
20.6هزار عکس
4.1هزار ویدیو
72 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ پست های برجسته به قلم ادمینِ اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: 📱@Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 بسم رب الشهدا و الصدیقین #دختر_شینا #قسمت٢٣ شانه هایم را بالا انداختم و بی اراده لب هایم آوی
💔 بسم رب الشهدا و الصدیقین ٢۴ حالا یک نفر را می خواستند که آن ها را بغل کند و دور اتاق بچرخاند. ظهر شد و حتی نتوانستم اتاق را جارو کنم، به همین خاطر بچه ها را هر طور بود پیش صمد گذاشتم و رفتم ناهار درست کنم. اما صمد به تنهایی از عهده بچه ها برنمی آمد. از طرفی هم هوای بیرون سرد بود و نمی شد بچه ها را از اتاق بیرون آورد. به هر زحمتی بود، فقط توانستم ناهار را درست کنم. سر ظهر همه به خانه برگشتند؛ به جز خواهر و مادر صمد. ناهار برادرها و پدر صمد را دادم، اما تا خواستم سفره را جمع کنم، گریه بچه ها بلند شد. کارم درآمده بود. یا شیر درست می کردم، یا جای بچه ها را عوض می کردم، یا مشغول خواباندنشان بودم. تا چشم به هم زدم، عصر شد و مادرشوهرم برگشت؛ اما نه خانه ای جارو کرده بودم، نه حیاطی شسته بودم، نه شامی پخته بودم، نه توانسته بودم ظرف ها را بشویم.🤦‍♀ از طرفی صمد هم نتوانسته بود برود و به کارش برسد. مادرشوهرم که اوضاع را این طور دید، ناراحت شد و کمی اوقات تلخی کرد. صمد به طرفداری ام بلند شد و برای مادرش توضیح داد بچه ها از صبح چه بلایی سرمان آوردند. مادرشوهرم دیگر چیزی نگفت. بچه ها را به او دادیم و نفس راحتی کشیدیم.😃 از فردا صبح، دوباره صمد دنبال پیدا کردن کار رفت. توی قایش کاری پیدا نکرد. مجبور شد به رزن برود. وقتی دید نمی تواند در رزن هم کاری پیدا کند، ساکش را بست و رفت تهران. چند روز بعد برگشت و گفت: «کار خوبی پیدا کرده ام. باید از همین روزها کارم را شروع کنم. آمده ام به تو خبر بدهم. حیف شد نمی توانم عید پیشت بمانم. چاره ای نیست.» خیلی ناراحت شدم. اعتراض کردم: «من برای عید امسال نقشه کشیده بودم. نمی خواهد بروی.» صمد از من بیشتر ناراحت بود. گفت: «چاره ای ندارم. تا کی باید پدر و مادرم خرجمان را بدهند. دیگر خجالت می کشم. نمی توانم سر سفره آن ها بنشینم. باید خودم کار کنم. باید نان خودمان را بخوریم.» صمد رفت و آن عید را، که اولین عید بعد از عروسی مان بود، تنها سر کردم. روزهای سختی بود. هر شب با بغض و گریه سرم را روی بالش می گذاشتم. هر شب هم خواب صمد را می دیدم. وقتی عروس های دیگر را می دیدم که با شوهرهایشان، شانه به شانه از این خانه به آن خانه می رفتند و عیدی می گرفتند، به زور می توانستم جلوی گریه ام را بگیرم.😞 فروردین تمام شده بود، اردیبهشت آمده بود و هوا بوی شکوفه و گل می داد. انگار خدا از آن بالا هر چه رنگ سبز داشت، ریخته بود روی زمین های قایش. یک روز مشغول کارِ خانه بودم که موسی، برادر کوچک صمد، از توی کوچه فریاد زد. ـ داداش صمد آمد! نفهمیدم چه کار می کنم. پابرهنه، پله های بلند ایوان را دو تا یکی کردم. پارچه ای از روی بند رخت وسط حیاط برداشتم، روی سرم انداختم و دویدم توی کوچه. صمد آمده بود. می خندید و به طرفم می دوید. دو تا ساک بزرگ هم دستش بود. وسط کوچه به هم رسیدیم. ایستادیم و چشم در چشم هم، به هم خیره شدیم. چشمان صمد آب افتاده بود. من هم گریه ام گرفت. یک دفعه زدیم زیر خنده. گریه و خنده قاتی شده بود.😁 یادمان رفته بود به هم سلام بدهیم. شانه به شانه هم تا حیاط آمدیم. جلوی اتاقمان که رسیدیم، صمد یکی از ساک ها را داد دستم. گفت: «این را برای تو آوردم. ببرش اتاق خودمان.» اهل خانه که متوجه آمدن صمد شده بودند، به استقبالش آمدند. همه جمع شدند توی حیاط و بعد از سلام و احوال پرسی و دیده بوسی رفتیم توی اتاق مادرشوهرم. صمد ساک را زمین گذاشت. همه دور هم نشستیم و از اوضاع و احوالش پرسیدیم. سیمان کار شده بود و روی یک ساختمان نیمه کاره مشغول بود. کمی که گذشت، ساک را باز کرد و سوغاتی هایی که برای پدر، مادر، خواهرها و برادرهایش آورده بود، بین آن ها تقسیم کرد. ادامه دارد ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #قرار_عاشقی سلام ، ای همه‌ دار و ندارم ...💛 #اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی #امام_
‌ ‌گاه هرجا می‌گذاری پای، درها بسته است پافشاری می‌کنی پشتِ در اما، بسته است خانه ای را می‌شناسم من که خیلی حرفها دیگران درباره‌اش گفتند، الا، بسته است...! • محسن ناصحی ‌
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_بقره (۱۱۴) وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللّهِ أَن يُذْكَر
✨﷽✨ (۱۱۵) وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ مشرق و مغرب از آن خداست، پس به هر سو روكنيد، آنجا روى خداست، همانا خداوند (به همه جا) محيط و (به هر چيز) داناست. ✅نکته ها: يهود بعد از تغيير قبله ى مسلمانان از بيت المقدّس به كعبه، ايجاد سؤال و يا القاء شبهه مى كردند كه به چه دليلى قبله تغيير يافته است. هرچند در آيات قبل [۴۰۲]به اجمال و سربسته، خداوند پاسخ اينگونه اعتراضات را بيان فرمود، ولى اين آيه نيز بر اين حقيقت تكيه مى كند كه مشرق و مغرب از آن خداست و به هرسو رو كنيد، خدا آنجاست. اگر كعبه نيز به عنوان قبله قرار داده شده است، براى تجلّى وحدت مسلمانان و تجديد خاطرات ايثارگرى و شرك ستيزى ابراهيم عليه السلام است. و بدين خاطر داراى قداست و احترام مى باشد. چنانكه در رساله هاى احكام مراجع آمده است، در نمازهاى مستحبى، قبله شرط نيست و حتّى مى توان در حال راه رفتن يا سواره بجا آورد. برخى روايات نيز در ذيل اين آيه، به اين مطلب اشاره نموده اند. [۴۰۳] اگر به فرموده آيه ى قبل، گروهى در خرابى مسجد تلاش كردند، شما از پاى ننشينيد كه توجّه به خدا در انحصار جهتى خاصّ نيست. جهت قبله به شرق يا غرب باشد، موضوعى تربيتى و سياسى است، اصل و مقصود، ياد خدا و ارتباط با او مى باشد. قرآن در ستايش گروهى از بندگان مى فرمايد:
«يذكرون اللّه قياماً و قعوداً و على جنوبهم»
[۴۰۴] آنان خدارا به حال ايستاده و نشسته و خوابيده ياد مى كنند. و يا در پاسخ هياهويى كه براى تغيير قبله درست شد، مى فرمايد:
«ليس البر ان تولّوا وجوهكم قِبل المشرق والمغرب ولكنّ البرّ من آمن باللّه»
[۴۰۵] يعنى: اى مردم! نيكى اين نيست كه رو به سوى شرق يا غرب در حال عبادت بكنيد، بلكه نيكى در ايمان واقعى شما به خدا و انجام كارهاى خداپسندانه است. هرچند در آيه قبل، از بزرگترين ظلم يعنى تخريب مساجد يا منع از مساجد، سخن به ميان آمد و يا اينكه در جاى ديگر مى فرمايد: اگر جهاد نبود صوامع و بيع و مساجد ويران مى شدند. [۴۰۶] ولى آيه بشارت به اين است كه مبادا مأيوس شويد و يا احساس نااميدى و بى پناهى بكنيد، تمام جهان، محل عبادت و همه جاى هستى قبله گاه است. ----- ۴۰۲) بقره، ۱۰۶. ۴۰۳) امام باقر عليه السلام مى فرمايد: »انزل اللَّه هذه الاية فى التطوع خاصّة« اين آيه در مورد نماز مستحبى نازل شده است. تفسير برهان ؛ تفسير راهنما. ۴۰۴) آل عمران ۱۹۱. ۴۰۵) بقره، ۱۷۷. ۴۰۶) حج، ۴۰. 📚 تفسیر نور ... 💞 @aah3noghte 💞
شهید شو 🌷
💔 یکی از باورهایش این بود که... خیلی از مشکلات ما با حضور و قدم #شهدا حل می شود. وقتی پای شهدا می
💔 برای من هیچ کسی مثل نمی شود. توی همه چیز پای هم بودیم: هیئت،جنوب، تاب خوری، مسافرت و ... این طور هم نبود که بنشینیم و از قبل برنامه بریزیم. فقط می گفتم جواد برویم؟ می گفت... برویم.... 📚 ، ص۶۳ ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 تمرین دوم امشب: شکرگزاری بابت وجودِ نازنینی به نام مادر😍🌻 اگر دارید صد هزار مرتبه براش شکر کنید
💔 رفقا،تنبلی نکنیدا... تمریناتو انجام میدین؟🤔 سلام عزیز دلم❤️ خدایا ممنون بابت داشتن مادری به ایییییینننننن زیبایی😍 مثل مادرم هیچ جا پیدا نمیشه👌 مامان من هم مادره هم پدر هم بهترین مادره هم بهترین پدر❤️ هیچ کس نمیتونه منو تحمل کنه جز مامانم😍 با اییییینهههمه بدیهای من بازم مامانم دوستم داره،کارامو می‌کنه تازه به جای اینکه من بگم؛ مامان از من راضی باش ببخش که ایننننننههههمه کوتاهی میکنم،اون میگه منو ببخشید،از من راضی باشید😭😭😭😭 🍃هر موقع من اِشکنه درست میکنم یا بی مزه میشه یا شور و یه قابلمه پر آب که همه بهش میگن دریا درست کردی ولی مامانم میگه؛اینقدر خوشمزس که میخواین انگشتاتونم بخورین😋 🍃خدایا ممنون بابت این نعمت بزرگ،این فرشته ی مهربون،این تیکه ای از خودت که آوردیش روی زمین تا منو جمع و جور کنه وگرنه هیچ کس حاضر نمیشد قبولم کنه😘 🍃مادرم تنها کسیه که،بدون توقع و منت همه ی کارامو می‌کنه وقتی میگه من هیچی ازتون نمیخوام،وقتی میگه برای روز مادر هیچی برام نخرید واقعا چیزی نمیخواد😔 خدایا تنها کسی که می‌تونه مثل تو آرومم کنه مادرمه الحمدالله کما هو اهله اینم شکر گذاری خودم😍❤️👆👆👆 ... 💕 @aah3noghte💕
1.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 رفقا بیاید ببینید چه گردالوهای رنگی رنگی اوردم😍❤ وااای خدا رنگ هاشونو ببینید؛ این زیبایی چقدر شکر داره 😍🌻 ... 💕 @aah3noghte💕
تمرین دوم: نوبتی هم باشه، نوبت تاجِ سرِ هر خونه ست😍❤ امشب برا وجود پر از برکت پدرهامون شکرگزاری کنیم😃 و اگر نداریمشون بابت تمام روزهای گذشته و دعای خیرِ الان که بدرقه ی راهمون میکنند دعا کنیم😍🌻 پدر و مادر هیچ وقت تکرار نمیشن؛ شکرگزاری یادمون نره🤲❤ خدایا شکرت؛ خدایاشکرت؛ خدایاشکرت🌻 ... 💕 @aah3noghte💕 @fhn18632019
💔 ‏از خلوتیِ راه سعادت نهراسید. خطبه۲۰۱
💔 نام و نام خانوادگي:سيد محمد جواد حسن زاده نام پدر:نجفعلي نام مادر:صديقه بگم استان: خراسان رضوي مدرک تحصيلي:ديپلم وضعيت تأهل:متاهل تاريخ و محل تولد: مشهد 3/12/1358 نام عمليات و محل شهادت:حلب محل دفن: بهشت رضا (ع) قطعه مدافعين حرم تاريخ شهادت:26/07/1395 شغل و آخرين مسئوليت در سازمان:منشي پزشک وضعيت استخدامي:رسمي تاريخ و محل استخدام:اسفند 1393 درمان خراسان رضوي درمانگاه شهيد فاتق ميزان سابقه کار: 1/5 سال نحوه شهادت / فوت:تير به ناحيه سر محل و تاريخ اعزام به جبهه:10/05/1395 سالروز ولادت ... 💞 @aah3noghte💞