eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 ابراهیم ۱۰ تیرماه در منطقه تدمر شهید شد. دو روز قبلش تماس تلفنی داشتیم که گفته بود کار کوچکی دارم، می‌آیم و برمی‌گردم که پیکرش آمد. وی بیان کرد: در وصیت‌نامه‌اش تأکید داشت که همیشه پشت ولایت فقیه باشید و همیشه در صحبت‌هایش می‌گفت که مقام معظم رهبری همه پیش‌بینی‌های‌شان درست است و دقیقا همان صحبت‌ها و پیش‌بینی‌هایش رخ می‌دهد. او همیشه می‌گفت که هیچ نقطه‌ای از دنیا، رهبری همچون رهبر ما ندارند و همیشه افسوس می‌خورد که کسی حواسش به فرمایشات مقام معظم رهبری نیست و ای کاش همه این فرمایشات را سرلوحه عمل‌شان قرار می‌دادند. ابراهیم بسیار شیفته و عاشق مقام معظم رهبری بود و بسیار به ایشان علاقه داشت. راوی:همسر شهید ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 انتظار وظیفه است اما وظیفه، انتظار نیست..! یعنے ما موظفیم ڪه منتظر و امیدوار به آینده باشیم ولے وظیفه ی ما صرفا این نیست ڪه منتظر باشیم. همان است ڪه توأم با آمادگے است.. 📚 یادداشت هاے استاد مطهری ج۹ ص۳۹۴ ... 💕 @aah3noghte💕
97262.mp3
178.4K
💔 صداے آشنـا (ڪد آهنگ پیشواز همراه اول 97262 ) ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_بقره (۱۴۴) قَدْ نَرى‌ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّ
✨﷽✨ (۱۴۵) وَ لَئِنْ أَتَيْتَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ بِكُلِّ آيَةٍ ما تَبِعُوا قِبْلَتَكَ وَ ما أَنْتَ بِتابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَ ما بَعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِينَ‌ و (اى پيامبر!) اگر هرگونه آيه، (نشانه و دليلى) براى (اين گروه از) اهل كتاب بياورى، از قبله‌ى تو پيروى نخواهند كرد، و تو نيز پيرو قبله آنان نيستى، (همانگونه كه) بعضى از آنها نيز پيرو قبله ديگرى نيست. وهمانا اگر از هوسهاى آنان پيروى كنى، پس از آنكه علم (وحى) به تو رسيده است، بى‌شكّ در اين صورت از ستمگران خواهى بود. ✅ نکته ها اين آيه، از عناد و لجاجت اهل كتاب پرده برداشته و سوگند ياد مى‌كند كه هرچه هم آيه و دليل براى آنان بيايد، آنها از اسلام و قبله‌ى آن پيروى نخواهند كرد. چون حقيقت را فهميده‌اند، ولى آگاهانه از پذيرش آن سر باز مى‌زنند. تهديد و هشدارهاى قرآن نسبت به پيامبر، به منظور جلوگيرى از بروز و رشد غلّوگرايى و نسبت نارواى خدايى به اولياست. آنگونه كه در اديان ديگر، مردم به غلّو، عيسى عليه السلام را فرزند خدا و فرشتگان را دختران خدا مى‌دانستند. 🔊 پیام ها - لجاجت و تعصّب، مانع تفكّر، استدلال و حقّ‌بينى است. آنان نه تنها نسبت به اسلام تعصّب مى‌ورزند، در ميان خودشان نيز عناد و لجاجت دارند. «ماتبعوا قِبْلَتَكَ ... وَ ما بَعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ» - در برابر هياهو و غوغاى مخالفان نبايد تسليم شد و براى مأيوس كردن دشمنان، قاطعيّت لازم است. «وَ ما أَنْتَ بِتابِعٍ» - يهود ونصارى هر يك داراى قبله‌ى ويژه‌اى بودند. «وَ ما بَعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ» - انحراف دانشمندان، بسيار خطرناك است. «... مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ» - علم، به تنهايى براى هدايت يافتن كافى نيست، روحيّه‌ى حقّ پذيرى لازم است. يهود صاحب كتاب بودند، ولى با وجود تعصّب نابجا، اين علم چاره‌ساز نشد. «أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ» - پيامبر، حقّ تغيير قانون الهى را بر اساس تمايلات مردم ندارد. «أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ» - آئين اسلام از سرچشمه‌ى علم واقعى است. «جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ» - قوانينى شايسته پذيرش و پيروى هستند كه از هواهاى نفسانى پيراسته و بر پايه‌ى علم بنا شده باشند. «لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ» - قانون، براى همه يكسان است. اگر بر فرض پيامبر نيز تابع هوا و هوس شود، گرفتار كيفر خواهد شد. «إِنَّكَ إِذاً» - با وجود قانون الهى، پيروى از خواسته‌هاى مردم ظلم است. «إِذاً مِنَ الظَّالِمِينَ» ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 به نام او که هدایتگر است #داستان_تمام_زندگی_من قسمت 3⃣3⃣ با هر بسم الله 🍃💠🍃💠🍃
💔 به نام او که هدایتگر است قسمت 4⃣3⃣ جاسوس ایران 🍃💠🍃💠🍃 کم کم ارتقا گرفتم ... دیگه یه نیروی خدماتی ساده نبودم ... جا به جا کردن و تحویل پرونده ها و نامه هم توی لیست کارهای من قرار گرفته بود ... اون روز که برای تحویل رفته بودم ... متوجه خطای محاسباتی کوچکی توی داده ها شدم ... بدجور ذهنم رو به خودش مشغول کرده بود ... گاهی انجام یه اشتباه کوچیک هم در مقیاس بزرگ، سبب خطاهای زیاد میشه ... از طرفی به عنوان یه نیروی خدماتی چی می تونستم بگم ... تمام روز ذهنم درگیر بود ... وقتی ساعت کاری تموم شد و نیروهای کشیک شب توی اتاق نبودن ... رفتم اونجا ... کارت خدماتی من به بیشتر درها می خورد ... نشستم پشت سیستم و داده ها و محاسبات رو درست کردم ... فردا صبح، جو طور دیگه ای بود ... کسی که محاسبات رو انجام داده بود توی چک نهایی، متوجه تغییر اونها شده بود ... اما نفهمیده بود محاسبات صحیحه ... 🍃💠🍃💠🍃 یه ساعت نگذشته بود که از حفاظت اومدن سراغم ... به جرم اختلال و نفوذ در سیستم های دولتی دستگیر شدم ... ترس عمیقی وجودم رو پر کرده بود ... من مسلمان بودم ... اگر کاری که کردم پای یه عمل تروریستی حساب بشه چی؟ ... بعد از چند ساعت توی بازداشت بودن ... بالاخره رئیس حفاظت اومد ... نشست جلوی من ... - خانم کوتزینگه ... شما با توجه به تحصیلات تون چرا توی بخش خدمات مشغول به کار شدید؟ ... هدف تون از این کار چی بود؟ ... خیلی ترسیده بودم ... - چون جای دیگه ای بهم کار نمی دادن ... - شما حدود سه سال و نیم در ایران زندگی کردید ... و بعد تحت عنوان فرار از ایران به اینجا برگشتید ... یعنی می خواید بگید بدون هیچ هدفی به اینجا اومدید؟ ... نفسم بند اومده بود ... فکر می کرد من جاسوس یا نیروی نفوذی ایرانم ... یهو داد زد ...  - شما پای اون سیستم ها چه کار می کردید خانم کوتزینگه؟ ... 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 ادامه دارد... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 به نام او که هدایتگر است #داستان_تمام_زندگی_من قسمت 4⃣3⃣ جاسوس ایران 🍃💠🍃💠🍃 کم کم
💔 به نام او که هدایتگر است قسمت 5⃣3⃣ کمکم کن چند لحظه طول کشید تا به خودم اومدم ...  - من هیچ کار اشتباهی نکردم ... فقط محاسبات غلط رو درست کردم ... - اگر هدف تون، تصحیح اشتباه بود می تونستید به مسئول مربوطه یا سرپرست تیم بگید ... خودم رو کنترل کردم و خیلی محکم گفتم ...  - اگر یه نیروی خدماتی به شما بگه داده های دستگاه ها رو غلط محاسبه کردید ... چه واکنشی نشون می دید؟ ... می خندید، مسخره اش می کنید یا باورش می کنید؟ ... چند لحظه مکث کردم ...  - می تونید کل سیستم و اون داده ها رو بررسی کنید ... - قطعا همین کار رو می کنیم ... و اگر سر سوزنی اخلال یا مشکل پیش اومده باشه ... تمام عواقبش متوجه شماست... و شک نکنید جرم شما جاسوسی و خیانت به کشور محسوب میشه ... که مطمئنم از عواقبش مطلع هستید ... 🍃💠🍃💠🍃 توی چشمم زل زد و تک تک این جملات رو گفت ... اونقدر محکم و سرد که حس کردم تمام وجودم یخ زده بود ... از اتاق رفت بیرون ... منم بی حس و حال، سرم رو روی میز گذاشتم... - خدایا! من چه کار کردم؟ ... به من بگو که اشتباه نکردم ... کمکم کن ... خدایا! کمکم کن ... نمی تونستم جلوی اشک هام رو بگیرم ... توی یه اتاق زندانی شده بودم که پنجره ای به بیرون نداشت ... ساعتی به دیوار نبود ... ثانیه ها به اندازه یک عمر می گذشت ... و اصلا نمی دونستم چقدر گذشته ... به زحمت، زمان تقریبی نماز رو حدس زدم ... و ایستادم به نماز ... اللهم فک کل اسیر ... 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 ادامه دارد... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 به نام او که هدایتگر است #داستان_تمام_زندگی_من قسمت 5⃣3⃣ کمکم کن چند لحظه طول کشید تا ب
💔 به نام او که هدایتگر است قسمت 6⃣3⃣ نور خورشید☀️ 🍃💠🍃💠🍃 سه روز توی بازداشت بودم ... بدون اینکه اجازه تماس با بیرون یا حرف زدن با کسی رو داشته باشم ... مرتب افرادی برای بازجویی سراغ من می اومدن ... واقعا لحظات سختی بود ... روز چهارم دوباره رئیس حفاظت شرکت برگشت ... وسایلم رو توی یه پاکت بهم تحویل داد ...  - شما آزادید خانم کوتزینگه ... ولی واقعا شانس آوردید ... حتی هر اختلال قبلی ای می تونست به پای شما حساب بشه ... - و اگر اون محاسبات و برنامه ها وارد سیستم می شد ممکن بود عواقب جبران ناپذیری داشته باشه ... وسایلم رو برداشتم و اومدم بیرون ... زیاد دور نشده بودم که حس کردم پاهام دیگه حرکت نمی کنه ... باورم نمی شد دوباره داشتم نور خورشید رو می دیدم ... این سه روز به اندازه سه قرن، وحشت و ترس رو تحمل کرده بودم ... تازه می فهمیدم وقتی می گفتن ... در جهنم هر ثانیه اش به اندازه یه قرن عذاب آوره ... 🍃💠🍃💠🍃 همون جا کنار خیابون نشستم ... پاهام حرکت نمی کرد ... نمی دونم چه مدت گذشت ... هنوز تمام بدنم می لرزید ... برگشتم خونه ... مادرم تا در رو باز کرد خودم رو پرت کردم توی بغلش ... اشک امانم نمی داد ... اون هم من رو بغل کرده بود و دلداری می داد ... شب نشده بود که دوباره سر و کله همون مرد پیدا شد ... اومد داخل و روی مبل نشست ... پدرم با عصبانیت بهش نگاه می کرد ...  - این بار دیگه از جون دخترم چی می خواید؟ ... هنوز نمی تونست درست بایسته ... حتی به کمک عصا پاهاش می لرزید ... همون طور که ایستاده بود و سعی داشت محکم جلوه کنه، بلند گفت ...  - از خونه من برید بیرون آقا ... 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 ادامه دارد... ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 امروز روز بزرگداشت سربازان گمنام امام زمان عجل الله تعالی فرجه بود... کسانی که گاهی حتی خانواده هاشونم اطلاعی از شغلشون ندارند کسانی که گاهی حتی بعد از شهادت هم به خاطر حساسیت کاری، در قبرستان مومنین دفن می شوند و نه در گلزار شهدا در کنار رفقای شهیدشان.... و خوب است که خدا می بیند، می داند و یوم الحساب، همو قاضی است... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 سعی کنید روز اول فروردین را برای خودتان #نوروز کنید👌 کی امسال نوروز داره؟؟؟ #امام_خامنه_ای
💔 : نیمه‌ی شعبان،مظهر امید به آینده است.👌 بقیه امیدها ممکن است بشود، ممکن است نشود؛ اما امید به اصلاح نهایی به وسیله حضرت صاحب الزمان امید غیرقابل تخلف است🌸 ❤️ ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 نه بیاید اینجا رو ببینید😃😃 این بهشت خدایی دیدن داره😍 لذت ببرید؛ والااااا که باید فدایِ این خدا شد😃😍 ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #شکرگزاری 🙏 روز شانزدهم (شگفتی و اعجاز در تندرستی) اعجاز برخلاف طبیعت نیست اما صرفا با آنچه در
💔 🙏 روز هفدهم (چک خارق العاده) در کائنات هیچ اتفاقی برحسب تصادف نیست، هیچ چیز رخ نمیدهد مگر کسی خواهان رخداد آن باشد ( ویلیام بورو، نویسنده) وقتی قدرت شگفت انگیز شکرگزاری را به سمت شرایط منفی هدایت کنی شرایطی ایجاد می شود که به از بین رفتن شرایط قدیمی می انجامد، بطور مثال اگر خودت را در وضعیتی قرار دهی که بابت میزان پول و درآمدی که داری شکرگزاری کنی تا اینکه بابت آن مایوس باشی فقدان پول از بین رفته و به گونه معجزه آسایی همان میزان که داری افزایش می یابد. با توجه به قانون جذب وقتی تو بابت پول احساس بدی داشته باشی بیشتر از دست میدهی و همان میزان که داری کاهش می یابد. در حال حاضر اگر با فقدان مالی مواجه هستی هرچقدرم ناامید باشی و سخت باشد باید بی اعتنا بوده و شکرگزاری را آغاز کنی نمیتوان هم شاکر بود هم ناامید!! قبلا هم گفتم برگشت و ذخیره پول تو می تواند به هر شکلی باشد، حتی پرداخت پول قهوه از سمت دوستت. هر اتفاقی بیفتد که باعث شود تو کمتر هزینه بپردازی یا اصلا پرداخت نکنی پولت بیستر ذخیره می شود، پس شاکر باش. 🔔 تمرين روز هفدهم تمرین امروز برای پولی که می خواهی بدست آوری نتایج مبهوت کننده ای ببار آورده. تو باید میزان پولی که نیاز داری بر روی چک مورد نظر که توضیح می دهم بنویسی، تاریخ آن امروز، نام بانک کائنات و در وجه خودت صادر می شود. برای آنکه بهتر نتیجه بگیری میزان پول را برای هدفی مشخص کن، مثلا اگر دوست داری یک گوشی همراه بخری ولی پول آن را نداری، قیمت گوشی مورد نظر را روی چک بنویسی، چون وقتی هدف باشد قدرت شکرگزاری بیشتر است. بنظر من چون اولین تجربه ات در اين زمینه است مبلغ پول خیلی زیاد نباشد بهتر است، وقتی دریافت کردی میتوانی مجدد آغاز کنی. چون اول باید بتو ثابت شود. وقتی چک را پر کردی آن را در دست بگیر و احساس کن همین الان این پول بدستت رسیده و تو میخواهی کاری که دوست داشتی با آن انجام دهی، تا جایی که میتوانی بابت دریافت آن ذوق کن و شور و هیجان بخرج بده، خودت را در فروشگاه در حال خرید آن تصور کن. بعد آن چک را در جایی بگذار که مرتب آن را ببینی و حداقل در دو نوبت آن را دست بگیر و دوباره تجسم را انجام بده، در پایان امروز قرار نیست تو چک را کنار بزاری، آن را روی آینه، روی دیوار کنار تخت و.... هرجا که میتوانی ببینی قرار بده. حتی میتوانی کنار آن پولی که در تمرینات قبل روی آن یادداشت گذاشتی قرار دهی و در کیفت بگذاری، ولی هر روز به آن به چشم یک چک واقعی که دریافت کردی نگاه کن و حس دریافت داشته باش و شکرگزاری کن، وقتی آن پول بدستت آمد چک دیگری را می توانی جایگزین کنی. تصویر یک چک را خودت روی یک کاغذ سفید خیلی مرتب بکش و دور آن را ببر، دقیقا مثل یک چک! مبلغ مورد نظر خود را بنویس، در وجه اسم خودت، و تاریخ امروز 💵 تصویر چک خارق العاده رو دانلود و چاپ کنید👆👆👆👆 ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله وقتے دلت تنگ مے شود به آسمان نگاه ڪن! +ما نگاه هاے تو را به سمت آسمان میبینیم... سور
💔 هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ اوڪسے است ڪه آرامش را در دلهاے مؤمنان نازل ڪرد ! +تو ساحلِ قرارے براے دل هاے بۍ قرار ما ! سوره فتح، ۴ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 مویش سپید بود شبیه حبیب بود با اقتدار بود اگر چه نجیب بود با دوستان، تبسمی از جنس نور داشت لحنش شبیه آیه امن یجیب بود او مانده بود تا که علمدارمان شود دیدی برای او ز شهادت نصیب بود؟ چشمان فتنه کور که مرد نبرد بود او دشمن نفاق و دروغ و فریب بود نامش حسین بود ولی بی کفن نماند گریان روضه های امام غریب بود شاعر گرانقدر ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #امام_خامنه_ای: نیمه‌ی شعبان،مظهر امید به آینده است.👌 بقیه امیدها ممکن است بشود، ممکن است نشو
💔 مرحوم والد ما {در ســال 1342} دچار عارضه‌ چشــم شــدند که منجر به نابینایی ایشان شد. چشم ایشان به مدت ۳، ۴سال اصلا جایی را نمی‌دید. تا این‌که در سال ۱۳۴۵ چندین بار ایشان را برای معالجه از مشهد به تهران بردیم. در یکی از مراجعات، چشم پزشکی گفت:« من چشم ایشان را عمل جراحی می‌کنم و امید بهبودی هســت.» در آن زمان هفتاد، هفتاد و پنج سال سنشــان بود. به هرحال نگذاشتند در بیمارستان بمانیم. گفتند: « عمل می‌کنیم، شما فردا بیایید». از بیمارستان بیرون آمدیم. من خیلی مضطرب و ناراحت بودم... آن روزها، منزلی نزدیکی امامزاده یحیی داشتیم. نزدیک منزل که رسیدم. دیدم آنجا را چراغانی کرده اند. یادم آمد نیمه‌ شعبان است. چند روزی از بس مشغول بودم، نیمه‌ی شعبان بکلی فراموشم شده بود. تا یاد نیمه‌ی شعبان افتادم، دلم شکسـت. از کوچه‌ی خلوت و باریکی باید می‌گذشتم تا به منزلم برسم. ناگهان حالتی به من دست داد و بنا کردم به گریستن و توسل جستن. در آن کوچه، حال توسل حسابی‌ای پیدا کردم. کمی که آرام گرفتم، دیدم اضطرابی که داشتم بکلی از بین رفت. فهمیدم که حال ابوی خوب می‌شود. یعنی حس کردم که آن توسل، اثر کرد... صبح روز بعد که به بیمارستان رفتیم، فهمیدیم که چشم های ایشان خوب شده است؛ آن هم بعد از چند سال که عارضه داشت و هیچ امیدی به بهبود وجود نداشت! بعد از آن سال (سال۴۵) ایشان مدت بیست سال دیگر زنده بودند و تا آخر عمر هم مطالعه می‌کردند. راوی: ❤️ ... 💞 @aah3noghte💞
❤ اللهم و من ارادنے بسوء فأرده... هر ڪی اراده ے سوء نسبت به من داشت میسپارمش به خودت.... ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_بقره (۱۴۵) وَ لَئِنْ أَتَيْتَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ بِكُلِّ آيَةٍ
✨﷽✨ (۱۴۶) الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ‌ (۱۴۷) الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ‌ (يهود، نصارى و) كسانى كه به آنان كتاب (آسمانى) داده‌ايم او (پيامبر اسلام) را همچون پسران خود مى‌شناسند، و همانا گروهى از آنان با آنكه حقّ را مى‌دانند، كتمان مى‌كنند. حقّ، (آن چيزى است كه) از سوى پروردگار توست، پس هرگز از ترديدكنندگان مباش. ✅ نکته ها در قرآن چندين مرتبه اين واقعيّت بازگو شده است كه اهل كتاب، به خاطر بشارت تورات و انجيل به ظهور و بعثت پيامبر اسلام، در انتظار او بودند و ويژگى‌هاى پيامبر چنان به آنها توضيح داده شده بود كه همچون فرزندان خويش به او شناخت پيدا كرده بودند. ولى با اين همه، گروهى از آنان حقيقت را كتمان مى‌كردند. قرآن در جاى ديگر مى‌فرمايد: آنها نه تنها از پيامبر، بلكه از جامعه‌اى كه او تشكيل مى‌دهد و يارانش نيز خبر داشتند: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ» محمّد فرستاده خداست و كسانى كه با او هستند، در برابر كفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند. پيوسته آنان را در حال ركوع و سجود مى‌بينى، آنها همواره فضل خدا و رضاى او را مى‌طلبند. نشانه‌ى آنها در صورتشان از اثر سجده نمايان است، اين توصيف آنها در تورات و انجيل است. قرآن براى شناخت دقيق اهل كتاب از پيامبر، آنرا به شناخت پدر از پسر تشبيه مى‌كند كه روشن‌ترين شناخت‌هاست. زيرا: از ابتداى تولّد و حتّى قبل از آن شكل مى‌گيرد. شناختِ چيزى است كه انتظار بهمراه دارد. شناختى است كه در آن شكّ راه ندارد. كتمان علم، بزرگترين گناه است. قرآن درباره‌ى كتمان كنندگان مى‌فرمايد: «يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» خداوند وتمام فرشتگان و انس وجنّ وهر با شعورى، براى هميشه آنان را لعنت ونفرين مى‌كنند. آرى، كتمان حقّ، همچون كتمان فرزند خويش است و چه ناجوانمردانه است كه پدرى به خاطر لذّت‌هاى دنيوى، كودك خود را منكر شود! 🔊 پیام ها - اگر روحيّه‌ى حقيقت طلبى نباشد، علم به تنهايى كافى نيست. يهود با آن شناخت عميق از رسول خدا، باز هم او را نپذيرفتند. «يَعْرِفُونَ ... لَيَكْتُمُونَ» - حتّى درباره‌ى دشمنان، انصاف را مراعات كنيم. قرآن، كتمان را به همه‌ى اهل‌كتاب نسبت نمى‌دهد. «فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ» - حقّ همان است كه از منبع علم بى‌نهايت او صادر شده باشد. «الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ» - دستورها و فرامين الهى كه از طريق وحى و يا روايات ثابت شود، جاى مجادله و مناقشه ندارد. «فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ» - رهبر بايد از قاطعيّت و يقين برخوردار باشد، به خصوص وقتى كه قانونى را تغيير داده و سنّتى را مى‌شكند. «فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ» ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 به نام او که هدایتگر است #داستان_تمام_زندگی_من قسمت 6⃣3⃣ نور خورشید☀️ 🍃💠🍃💠🍃 سه ر
💔 به نام او که هدایتگر است قسمت 7⃣3⃣ پیشنهاد مادرم با ترس داشت به این صحنه نگاه می کرد ... - آقای کوتزینگه ... چیزی نیست که شما به خاطرش نگران باشید ... بهتره برید و ما رو تنها بگذارید ... - تا شما اینجا هستید چطور می تونم آروم باشم؟ ... دختر من از آب پاک تر و زلال تره ... هر حرفی دارید جلوی من بزنید... خنده اش گرفت ... - شما پدر فوق العاده ای دارید خانم کوتزینگه ... و به مبل تکیه داد ...  - من پرونده شما رو کامل بررسی کردم ... از نظر من، گذشته و اینکه چرا به شما اجازه کار داده نمی شد مال گذشته است ... شما انسان درستی هستید ... و یک نابغه اید ... محاسباتی رو که شما توی چند ساعت تصحیح کردید... بررسیش برای اون گروه، سه روز طول کشید ... کمی خودش رو جلو کشید ... این چیزی بود که من به مافوق هام گفتم ... - ارزش شما خیلی بیشتر از اینه که به خاطر اون مسائل ... کشور از وجود شخصی مثل شما محروم بشه ... خنده ام گرفت ...  - یه پیشنهاد دو طرفه است؟ ... یا باید باشم یا کلا ...؟... دارید چنین حرفی رو به من می زنید؟ ... - شما حقیقتا زیرک هستید ... از این زندگی خسته نشدید؟... - اگر منظورتون شستن توالت هاست ... نه ... من کشورم و مردمش رو دوست دارم ... اما پیش از اون که یه لهستانی باشم یه مسلمانم ... و توی قلبم گفتم ... " قبل از اینکه رئیس جمهور لهستان، رهبر من باشه ... رهبر من جای دیگه است ... " در اون لحظات ... تازه علت ترس اون مردها رو از دژهای اسلام و ایران درک می کردم ... یک لهستانی در سرزمین خودش ... اما تبدیل به مرز و دیوارهای اون دژ شده بود .... ادامه دارد... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 به نام او که هدایتگر است #داستان_تمام_زندگی_من قسمت 7⃣3⃣ پیشنهاد مادرم با ترس داشت به این
💔 به نام او که هدایتگر است قسمت 8⃣3⃣ نجات یوسف سکوت عمیقی بین ما حاکم شد ... می تونستم صدای ضربان قلب مادرم رو بشنوم .. - آیا این دو با هم منافات داره؟ ... - دولتی که بیشترین آزادی و ارتباط رو دو قرن گذشته با یهودی ها داشته ... و محدودیت زیادی رو برای مسلمان ها... جایی برای یه مسلمان توی سیستم اون هست؟ ... - پیشنهاد من، بیش از اون که سیاسی باشه؛ کاری بود ... محکم توی چشم هاش نگاه کردم ... - یعنی من اشتباه می کنم؟ ... لبخند کوتاهی زد ...  - برعکس خانم کوتزینگه ... اشتباه نمی کنید ... اما من یه وطن پرست کاتولیکم ... و فقط لهستان، عظمتش، پیشرفت و مردمش برام مهمن ... و اگر این پیشنهاد رو نپذیرید؛ شما رو سرزنش نمی کنم ... از جاش بلند شد ... رفت سمت پدرم و باهاش دست داد ...  - از دیدار شما خیلی خوشحال شدم قربان ... شما دختر فوق العاده ای رو تربیت کردید ... مادرم تا در خروجی بدرقه اش کرد ... از جا بلند شدم و دنبالش رفتم توی حیاط ... - من به کار کردن توی رشته خودم علاقه دارم ... اما مثل یه آدم عادی ... نه جایی که هر لحظه، در معرض تهمت و سوء ظن باشم ... و نتونم شب با آرامش بخوابم ... و هر روز با خودم بگم، می تونه آخرین روز من باشه ... 🍃💠🍃💠🍃 چند روز بعد، داشتم روی پیشنهادهای کاری فکر می کردم... بعضی هاش واقعا جالب بود ... ولی از طرفی دلهره زیادی هم داشتم ... زنگ زدم قم ... ازشون خواستم برام استخاره کنن ... بین اونها، گزینه ای خوب بود که از همه کمتر بهش توجه داشتم... آیات نجات حضرت یوسف از زندان بود ...  " گفت: از امروز به بعد تو در نزد ما مقام و منزلت ارجمندی داری و تو فردی امین و درستکار می‌باشی ... " ادامه دارد... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 به نام او که هدایتگر است #داستان_تمام_زندگی_من قسمت 8⃣3⃣ نجات یوسف سکوت عمیقی بین ما حاکم
به نام او که هدایتگر است قسمت 9⃣3⃣ من واقعا پشیمانم با تلاش و سخت کوشی کارم رو شروع کردم ... مورد توجه و احترام همه قرار گرفته بودم ... با تمام وجود زحمت می کشیدم ... حال پدرم هم بهتر می شد ... دیگه بدون عصا و کمک حرکت می کرد و راه می رفت ... همه چیز خوب بود تا اینکه از طریق سفارت اعلام کردن ... متین می خواد آرتا رو ازم بگیره🤦‍♀ ... دوباره ازدواج کرده بود ... تمام این مدت از ترس اینکه روی بچه دست بزاره هیچی نگفته بودم ...  تازه داشت زندگیم سر و سامان می گرفت ... اما حالا ... اشک چشمم بند نمی اومد ... هر شب، تا صبح بالای سرش می نشستم و بهش نگاه می کردم ... صبح ها با چشم پف کرده و سرخ می رفتم سر کار... سرپرست تیم، چند مرتبه اومد سراغم ... تعجب کرده بود چرا اون آدم پرانرژی اینقدر گرفته و افسرده شده ... 🍃💠🍃💠🍃 اون روز حالم خیلی خراب بود ... رفتم مرخصی بگیرم ... علت درخواستم رو پرسید ...  منم خلاصه ای از دردی رو که تحمل می کردم براش گفتم... نمی دونم، شاید منتظر بودم با کسی حرف بزنم ... ازم پرسید پشیمون نیستی؟ ...  عمیق، توی فکر فرو رفتم ... تمام زندگی، از مقابل چشمم عبور کرد ... اسلام آوردنم ... ازدواجم ... فرارم ... وعده های رنگارنگ اون غریبه ها ... کارگری کردنم و ... نمی دونم چقدر طول کشید تا جوابش رو دادم ... - چرا پشیمونم ... اما نه به خاطر اسلام ... نه به خاطر رد کردن تمام چیزها و وعده هایی که بهم داده شد ... من انتخاب اشتباه و عجولانه ای کردم ... فراموش کردم انسان ها می تونن خوب یا بد باشن ... من اشتباه کردم و انسان بی هویتی رو انتخاب کردم که مسلمان نبود ... انسان ضعیف، بی ارزش و بی هویتی که برای کسب عزت و افتخار اینجا اومده بود ... اونقدر مظاهر و جلوه دنیا چشمش رو پر کرده بود که ارزش های زندگیش رو نمی دید ... کسی که حتی به مردم خودش با دید تحقیر نگاه می کرد ... به اون که فکر می کنم از انتخابم پشیمون میشم ... به پسرم که فکر می کنم شاکر خدا هستم ... ادامه دارد... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ✨ بدون فرهنگ ایثار و شهادت نمی‌توانیم مسیر موفقیت را طی کنیم سرلشکر سلامی در کنگره شهدای استان یزد: ✨بدون فرهنگ ایثار و شهادت نمی‌توانیم مسیر موفقیت را طی کنیم ، ‌جهاد و شهادت جامعه را تطهیر می‌کند. ✨امروز در نقطه‌ای از زمین به نام یزد رویداد بزرگی در حال رخ دادن است، این رویداد بزرگ تجلیل از چهار هزار ستاره درخشانی است که بر آسمان افتخارات جهان اسلام و سرزمین ایران و سپهر افتخارات استان یزد تا ابد می درخشند . ✨یزد سرزمین عالمان و فقیهان بزرگی است که همچون استوانه هایی مستحکم، ستون های فقاهت، اجتهاد و معرفت دینی اسلام و ایران را شکل می دهند. ✨یزد سرزمین جهاد و استقامت است که از ۱۰ فروردین ۵۷ شروع شد و بیرقی از انقلاب بزرگ بر دوش مردم این دیار قرار گرفت، که تا به امروز برافراشته و در اهتزاز باقی مانده است. ... 💞 @aah3noghte💞