هدایت شده از شهید شو 🌷
AUD-20201019-WA0078.mp3
7.8M
💔
دعای هفتم صحیفه سجادیه
به #پویش_همگانی ختم دعای هفتم صحیفه سجادیه بپیوندید‼️
لطفا همراه با گوش دادن به صوت، زمزمه کنید...به نیت:
👈تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام
👈سلامتی رهبر و همه مسلمانان و شیعیان
👈رفع و دفع کامل ویروس کرونا
⌛️ زمان: جمعه ۱۴۰۰/۵/۲۹
✅به مدت ۴۰ روز
🏴انشالله اربعین، کربلا🤲
🔴لطفاً این پویش رو تکثیر کنید.
📣توجه:
هر زمانی که این پویش به دستتون رسید، دعا رو شروع کنید👈 حداقل به مدت ۴۰ روز
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آلعمران (۳۳) إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_آلعمران
(۳۵) إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ ما فِي بَطْنِي مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
(بياد آور) هنگامى كه همسر عمران گفت: پروردگارا! همانا من نذر كردهام آنچه را در رحم دارم، براى تو آزاد باشد (و هيچگونه مسئوليّتى به او نسپارم تا تمام وقت خود را صرف خدمت در بيتالمقدّس كند،) پس از من قبول فرما، كه براستى تو شنواى دانايى.
✅ نکته ها
چنانكه در تفاسير و كتب روايى آمده است: دو خواهر به نامهاى «حَنّه» و «اشياع»، كه اوّلى همسر «عمران» از شخصيّتهاى برجسته بنىاسرائيل و دومى همسر زكريّاى پيامبر بود، بچّهدار نمىشدند. روزى «حَنّه» زير درختى نشسته بود، پرندهاى را ديد كه به جوجههايش غذا مىدهد. محبّت مادرانه، آتش عشقِ به فرزند را در وجود او شعلهور ساخت، در همان حال دعا كرد و مستجاب شد. از سوى ديگر به شوهرش الهام شد كه فرزندش از اولياى خدا خواهد بود وبيماران را شفا و مردگان را زنده خواهد كرد.
وقتى «حَنّه» حامله شد، تصوّر كرد آن فرزندى كه قرار است كارهاى خارقالعاده انجام دهد، پسر خواهد بود، لذا نذر كرد كه فرزندش خدمتكار بيتالمقدّس شود. امّا چون نوزاد به دنيا آمد، ديدند دختر است. آنها فهميدند كه آن الهام الهى در مورد خود مريم نبوده است، بلكه درباره فرزند او خواهد بود.
🔊 پیام ها
- رشد معنوى زن تا آنجا بالا مىرود كه بعد از سالها انتظار، فرزند خود را نذر خدمت خانه خدا مىكند. «قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ»
- افراد دورانديش، قبل از تولّدِ فرزند به فكر مسير خدمات او نيز هستند. «نَذَرْتُ لَكَ ما فِي بَطْنِي مُحَرَّراً»
- نذر بايد خالصانه باشد. «نَذَرْتُ لَكَ»
- خدمت در مسجد به قدرى ارزشمند است كه اولياى خدا عزيزان خود را قبل از تولّد نذر آن مىكنند. «نَذَرْتُ لَكَ ...»
- موضوع نذر، تاريخى بس طولانى در اديان الهى دارد. «رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ»
- مادر، نوعى ولايت بر فرزند دارد. «نَذَرْتُ لَكَ ما فِي بَطْنِي»
- ميان گذشت از فرزند و برگزيدگى خداوند رابطه است. «اصْطَفى ... آلَ عِمْرانَ ... نَذَرْتُ لَكَ ما فِي بَطْنِي مُحَرَّراً»
- كسانى در خدمات دينى موفّقترند كه تمام وجود خود را صرف خدمت نمايند، نه بخشى از وقت را. «مُحَرَّراً»
- خدمت فرزند به مادر، حقّ طبيعى مادر و قابل گذشت است. «مُحَرَّراً»
- اگر عزيزترين ومحبوبترين چيزها را مىدهيد، به فكر قبولى آن نيز باشيد.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔
#دم_اذانی
الهی «فراقش» عَظُمَ البَلاست...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 چگونه ممکن است بتوانم از #زینب و #رقیه اش غفلت کنم؟! من باید نمانم اگر بناست قبر زینب، به دست نا
💔
فکر می کردم به جمله #استراحتبماندبعدازشهادت🥀
راستی...
در کدام نبرد، تن را خسته کرده ایم که شهادت
زمان استراحتمان باشد؟
وقتی #حاج_قاسم هم سن و سال ما بود، خستگیناپذیر در حال #جهاد بود
#فرماندهی می کرد و اسلحه بر دوش
از این منطقه به آن منطقه در حال نبرد بود
و حالا ...
در خانه نشسته ایم پای سیستم
سنگین ترین سلاحمان، قلمی است که باید برداریم
و جزوه ای که از مطالب اساتید بنویسیم
که آن هم گاهی در لابلای خمیازه هایمان، گم می شود
ای کاش همتّمان هم مثل شعارهایمان بود...
#فتامل!
#حاج_قاسم
#مرد_میدان
#استوری #پروفایل😍
#قاسم_سلیمانی
#سردار_دلها
#دلتنگ_تو_ایم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#سردار_سلیمانی
#قاسم_هنوز_زنده_ست
#شهید_سپهبد_قاسم_سلیمانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپی_بدون_تغییردرعکسها
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت2 طو
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت3 همه میگفتند باید خود حضرت زینب(علیهاالسلام) بطلبند، وگرنه ممکن است از دم پرواز برت گردانند. انقدر ماجرا شنیده بودم از کسانی که دم اعزام برگشته اند، که در دل خودم هم ترس افتاده بود. خندهدار است نه؟ ترس از این که نتوانی بروی با یک مشت حرامی بجنگی...! مردم عادی، از جنگیدن میترسند و ما از نجنگیدن. مردم از جان دادن میترسند و ما از جان ندادن... آنهایی که قرار بود همراهم بیایند، بیست نفر بیشتر نبودند؛ اما با صدای صلوات فرستادن و خنده و شوخیشان فرودگاه را برداشته بود. همه با شلوارهای ششجیب و پیراهنهای روی شلوار افتاده؛ همه با ریش و موهای یکور شانه کرده. قیافههامان انقدر تابلو بود که همه چپچپ نگاه میکردند؛ از نگاه بعضیها هم به راحتی میشد جملهی:«چند گرفتی که میری مدافع اسد بشی؟» را خواند. مهم نبود؛ مهم دل من بود که داشتند دَرَش رخت میشستند. بقیه مثل من نبودند؛ سرخوشانه شوخی میکردند. شاید نذرشان خیلی سفت و محکم بوده؛ مثلاً نذر یک میلیون صلوات، یا چهارده ختم قرآن. پاسپورت نفر جلوییام که مُهر خورد، باورم نمیشد به همین راحتی به مرحله آخر رسیده باشم. انقدر غیرقابلباور بود که چند لحظه مکث کردم و جلو نرفتم. طوری به مامور چک کردن پاسپورتها نگاه میکردم که انگار بار اولم است دارم یک مامور گذرنامه میبینم! خود مامور هم تعجب را از نگاهم خواند که نهیب زد جلو بروم. قدمی جلو گذاشتم و دستم را بردم به سمت جیب پیراهنم تا گذرنامه را دربیاورم؛ اما دستم هنوز به در جیبم نخورده بود که دست دیگری خورد سر شانهام. یکباره تکان خوردم و از جا پریدم. برگشتم که ببینم کیست؛ دیدم ابوالفضل است که دارد با جدیت نگاهم میکند. هاج و واج نگاهش کردم؛ ابوالفضل این وقت روز اینجا چکار میکرد؟ هنوز کلمه از دهانم خارج نشده بود که با همان حالت جدی و ترسناکش گفت: بیا بریم کارت دارم! اولش انگار اصلا معنای جملهاش را نفهمیدم. - برویم؟ کجا؟ من باید بروم؛ پروازم میپرد! هنوز داشتم محتوای جملهاش را در ذهنم تحلیل میکردم که دیدم صورتش سرخ شد و رگ پیشانیاش ورم کرد. لبهایش را هم به هم فشار میداد. فکر کردم الان است که مثل کارتونها، از گوشهایش بخار بیرون بزند. رفتارش را درک نمیکردم. آخرش هم، مانند بادکنکی که بادش کنند و منفجر شود، ترکید. زد زیر خنده! داشتم دیوانه میشدم انقدر که رفتارش برایم نامفهوم بود؛ طوری که صدای مامور گذرنامه را گنگ شنیدم: آقا کجایی؟ اگه نمیای نفر بعدی بیاد...نفر بعدی! سر جایم میخکوب شده بودم؛ طوری که نفر بعدی کمی بهم تنه زد تا رد شود. بالاخره دهان باز کردم: چیه؟ به چی میخندی؟ اشک از کنار چشمان ابوالفضل راه افتاده بود؛ بس که خندید. همانقدر که موقع جدی بودنش برج زهرمار است، موقع شوخی دوستداشتنی میشود؛ اما آن لحظه، من وقت نداشتم برای نمک ریختن ابوالفضل ذوق کنم. پرسیدم: چته؟ چیه خب؟ بریدهبریده میان خندیدنش گفت: قیافهت... خیلی... بامزه... شده بود! دلم میخواست یک کفگرگی بزنم وسط صورتش و بگویم مرد حسابی، آمدهای فرودگاه و دم پرواز، داری هرهر به قیافه بامزه من میخندی؟ فکر کنم این حرفها را از ذهنم خواند که خندهاش را جمع و جور کرد و بدون هیچ حرفی، ساک کوچکم را از دستم گرفت و راه افتاد به طرف سالن پروازهای داخلی. دویدم دنبالش: کجا میری؟ بده ببینم الان پروازم میپره! سر جایش ایستاد؛ من هم ایستادم و ساکم را از دستش گرفتم. گفت: نمیتونی بری! حالا از کله من دود بلند میشد: چرا؟ با خونسردی، موبایلش را درآورد و شمارهای گرفت. هرچه هم دلیل این رفتارش را میپرسیدم، تندتند میگفت: هیس...هیس... میدانستم ابوالفضل سر این چیزها شوخی نمیکند و وقتی میگوید نمیتوانم بروم، یعنی واقعاً نمیتوانم بروم. کسی که پشت خط بود، گوشی را برداشت و ابوالفضل شروع کرد به احوالپرسی کردن؛ حتی با این که پشت تلفن بود، کمی هم خم و راست شد. فهمیدم باید آدم مهمی باشد؛ همان لحظه بود که به گیت نگاه کردم و دیدم آخرین نفر هم پاسپورتش را مهر زد و رفت. اتفاقاً وقتی داشت میرفت هم، برگشت و با تاسفی مسخره و ساختگی برایم دست تکان داد؛ درحالی که داشت به زور جلوی خندهاش را میگرفت. نمیدانستم خرخره او را بجوم یا ابوالفضل را. دلم میخواست جفتشان را یک دل سیر کتک بزنم. به خودم که آمدم، ابوالفضل گوشی را گرفت به طرفم: حاج رسوله! میدانید، اصلاً اسم حاج رسول یک جورهایی مترادف است با: آب دستته بذار زمین بیا، قید زندگیت رو هم بزن که قراره کلا یکی دو ماه از کار و زندگی بیفتی. #ادامه_دارد... #خط_قرمز #به_قلم_فاطمه_شکیبا #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی #کانال_آه... مجازه👌
💔
#قرار_دلتنگی 😔
اے حجت حق
پرده ز رخسار بیفڪن
ڪز هجر تو
ما پیرهـن صبر دریدیم...!💔
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#قرار_عاشقی
میشود تکلیفِ ما روشن به دستانِ کریم
پشتِ دربِ خانهاش، رونق فراوان میرسد
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 از افلاک چیزی شنیده اید؟ از ساکنانش... از ساکنان ملکوت... من برایتان از کسانی می گویم که از همه
💔
شهــدا
اهل
اینجا
نبودند...💔
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
4_5911507679573969302.mp3
6.71M
💔
قراره امسالم جابمونیم؟
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #آھ... چشماتو ببند.... #آھ_ارباب... #آھ_یازینب... #ملت_حسین_به_رهبری_حسین #اربعین #محرم #آھ_ا
💔
#آھ...
روزها روزهای بیقراریست.
صف عاشق جداست . عاشق باید بچشد درد دوری یارش را و حسین باید بخرد ناز محبش را .
دلم آرام ندارد .کاش با نگاه حسین، آب شود برف های مشکل ما .
کاش مسیر عاشقی هموار شود و زندگی روال عادی خودش را طی کند .
ای امید درد مندان! امید مارا نا امید مگردان
#آھ_ارباب...
#آھ_یازینب...
#ملت_حسین_به_رهبری_حسین
#اربعین
#محرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
هدایت شده از شهید شو 🌷
بسم رب الحسین
✌ #چالش_عکس_اربعین ✌
به مناسبت ایام #اربعین اباعبدالله الحسین علیه السلام در خدمت شما هستیم با....:
💟 #چالش_عکس_اربعین 💟
هر کسی اربعین سال های قبل در پیاده روی اربعین شرکت کرده، عکس #کوله سفرش رو برامون میفرسته 🎑
و اونایی که تا الان سفر اربعین نرفتند، به نیت پیاده روی و زیارت اربعین، عکس کوله ش رو برای ما میفرستن👌
هر عکسی، #سین بیشتر خورد برنده ست..😉
👈به برنده ها هم
جوایز نقدی تقدیم میشه.😌😌
جا نمونی که
فرصت کمه..😬
عکس هاتونو بفرسین به آیدی این ادمینمون
👇👇
@Emadodin123
شهید شو 🌷
بسم رب الحسین ✌ #چالش_عکس_اربعین ✌ به مناسبت ایام #اربعین اباعبدالله الحسی
تا الان بنرمون برنده شده😂✌️
شهید شو 🌷
💔 #آقاے_بے_حرم 💚 همیشہ داغ دلم قبر خلوٺ حسن اسٺ بہ سر هواے بقیع و زیارٺ #حسن اسٺ🦋 تمام هفتہ براے
💔
یا رب نصیب هیچ غریبی دگر مکن
داغی که گیسوان حسن را سپید ڪرد...
"اَلسَّلامُعَلَيْكَياحَسَنَبْنَعَلِیوَرَحْمَةُ اللّهِوَبَرَكاتُهُ"
#اݪحمداللہڪہنوڪرتم:)🍃
#دوشنبه_های_امام_حسنی
#هرگزنمیردآنکهدلشمستمجتباست
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#یک_حبه_نور
حَسبِیَ اللهُ
خدا برایم کافیست♥️
سوره توبه |۱۲۹
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#خدایا_شکرت 🤲🏻
که آرزوهام از راهی که فکرشو نمی کردم،
تا آخر امسال برآورده میشن...💫
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #شیطان_میگه: هیجان زندگیتو بالا ببر😏 #مدیریت_زمان #برنامه_ریزی #تصویربازشود #توییت #آھ_اے_شھاد
💔
#شیطان_میگه:
هیچی لذتبخش تر از این نیست...😏
#نماز
#تصویربازشود
#توییت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آلعمران (۳۵) إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_آلعمران
(۳۶) فَلَمَّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُها أُنْثى وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى وَ إِنِّي سَمَّيْتُها مَرْيَمَ وَ إِنِّي أُعِيذُها بِكَ وَ ذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ
پس چون فرزند را به دنيا آورد گفت: پروردگارا! من دختر زادهام- در حالى كه خداوند به آنچه او زاده داناتر است و پسر مانند دختر نيست- و من نامش را مريم ناميدم و من او و فرزندانش را از (شرّ) شيطان رانده شده، در پناه تو قرار مىدهم.
✅ نکته ها
مادر انتظار داشت فرزندش پسر باشد، تا بتواند خدمتكار بيتالمقدّس شود، لذا چون نوزاد دختر به دنيا آمد، با حسرت گفت: پروردگارا! فرزند دخترى زادهام حال چگونه به نذرم عمل كنم؟ امّا خداوند براى تسلّى خاطر اين مادر مىفرمايد: آن پسرى كه انتظارش را داشتى به خوبى اين دختر نيست، زيرا اين دختر داراى كمالاتى است و مادرِ پسرى مىشود كه او نيز مايهى بركت خواهد بود، پس بهرهى تو از نسل مبارك چندان برابر خواهد شد.
«مَريم» به معناى «عابده» و «خادمه» است و اين نام 34 مرتبه در قرآن آمده است.
🔊 پیام ها
- تمايلات انسان مهم نيست، مصلحت و خواست خداوند مهم است. «وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ»
- گاهى دختر در پاكى و پاكدامنى، به جايى مىرسد كه هرگز پسر به آن نمىرسد. «لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى»
- حضرت مريم مقام والايى دارد. «لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى» مراد از «الانثى» زن خاصّى است.
- براى فرزندان خود، نام نيكو انتخاب كنيد. «إِنِّي سَمَّيْتُها مَرْيَمَ»
- مادر، حقّ نامگذارى فرزند خود را دارد. «إِنِّي سَمَّيْتُها»
- تغييرات جزيى، شما را از خدا و اهداف عالى دور نكند. با اينكه فرزند بر خلاف تصوّر دختر شد، امّا نام او را مريم كه به معناى خادمه است گذاشت. «سَمَّيْتُها مَرْيَمَ»
- قبل از هر چيز، به فكر سلامتى فرزند از شرّ شيطان باشيد. «أُعِيذُها»
- تنها فرزندان بلافصل را در نظر نگيريد وبا دورانديشى، نسلهاى بعدى را نيز در نظر داشته باشيد. «أُعِيذُها بِكَ وَ ذُرِّيَّتَها»
- براى تأمين سعادت فرزند، تنها به تربيت خود متّكى نباشيم، او را به خدا بسپاريم كه توانايىهاى ما محدود وعوامل انحراف زياد است. «أُعِيذُها بِكَ»
- مادر مريم، جايگاهى خاص دارد. از بيان نذر او، اخلاص او، نامگذارى او و استعاذه او اين برداشت استفاده مىشود. «نَذَرْتُ لَكَ، سَمَّيْتُها، أُعِيذُها بِكَ»
- شيطان، دشمن ديرينه نسل بشر است. «أُعِيذُها ... مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ»
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔
#دم_اذانی
ڪاش یه سری درد و دل هامونو
توی ڪاغذ بنویسیم
خـدا بیاد پارش ڪنه بگه:
درست میشه...
درست میشه رفیق ، غصه نخور
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
تصور کن:
کوله رو دوشِته
صدایِ تزورونی تو گوشِته
پلِ زائرُ تا که بالا میری ،تمومِ حرم توی آغوشته :)💔
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
هرچی که ما اینجا شوخی حساب کرده بودیم،
آنها جدی نوشته بودند!
(سه دقیقه در قیامت)🌼🌾
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕