eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 #آه... خدا کنه ‌بیفته ‌باز نگام ‌به‌ حرم... #استوری #آھ_ارباب... #آھ_یارضا... #آھ_اے_شھادت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 ... از کجا معلوم که همین الان امام زمان عج در اینجا حضور نداشته باشه؟💔 نوکر، رُخ ارباب نبیند، سخت است...😔 خوش بحال شهدا که لایق دیدار شدند و بعد لایق وصال یار❤️ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 مادر شهیدان (شهید عبدالحمید رودباری وشهیده صدیقه رودباری ) ساعاتی پیش دار فانی را وداع گفت و به فرزندان شهید خود پیوست. روحش شاد ویادش گرامی ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 همه‌ی حرف‌های من؛ با تو! آبرو، اعتبار دنیا تو ... نور، خورشید، بندگی، توحید؛ همه تفسیر می‌شود ب
💔 روییده در گلوگاهم، نهالی، که عطرِ تو را دارد؛ لب که می‌گشایم دنیا بوی تو را می‌گیرد... اَلسَّلامُ عَلَیْکَ يَا أَبَا الزَهْرٰا ... صلّوا على رسولِ الله و آله ﷺ✨ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكَى اوست که مى خنداند و مى گریاند... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران (۵۲) فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسى‌ مِنْهُمُ الْكُفْرَ قالَ مَنْ أَنْ
✨﷽✨ (۵۳) رَبَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِينَ‌ پروردگارا! به آنچه نازل كرده‌اى ايمان آورده‌ايم و از پيامبر پيروى نموديم، پس ما را در زمره گواهان بنويس. ✅ نکته ها در عبارت‌ «مَعَ الشَّاهِدِينَ» معناى حمايت است كه در عبارت‌ «مِنَ الشَّاهِدِينَ» نيست. نظير تفاوت «آمنوا به» و «آمنوا معه». چون در آيه‌ى قبل حضرت عيسى به عنوان شاهد مطرح شد، پس «با شاهدان بودن» يعنى همراه و ياور انبيا بودن. 🔊 پیام ها - لازمه‌ى ايمان، پيروى از پيامبر است. «آمَنَّا ... وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ» - ايمان به تمام دستورات الهى لازم است. «آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ» - از خداوند بخواهيم ما را در ايمان ثابت و از حاميان انبيا قرار دهد. «فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِينَ» ... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔 برای انسانی که از ترس پشه میره تو پشه بند.. تکبر و غرور چه معنی میده؟! -آری ای انسان به خود متکبر به کجا چنین شتابان:)) ... 💕 @aah3noghte💕
💔 گفت؛ کاش مسئول خوندن و برآورده کردن نوشته های اون نامه هایی می‌شدم که مردم واسه درد و دل میندازن تو ضریح امام رضا .. ... 💕 @aah3noghte💕
💔 🔥 این مردک خائن هم خوراک مار و مور شد و انقلاب اسلامی خمینی کبیر همچنان بالنده و باقی‌است... 🔥 به امید رسوایی و نابودی بنی‌صدر ثانی... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 قسم به #خنده های از ته دلِ #دختران_شهدا روزی یقه مان را می‌گیرد آن #شهید در خون تپیده ای که روزی
💔 چشم های یک شهید♥️؛ حتی از پشت قاب شیشه ای؛ خیره به تو و به دنبال توست؛ که به گناه آلوده نشوی..🙂 به چشم هایش قسم "شهید تو را می بیند" ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 در این کنج قفس دور از گلستان سوختم، مُردم خبر کن ای صبا از حال زارم، باغبانم را... اَللَّهُمَّ
💔 بادها!میل نجف دارم و دستم خالی‌ست گله ام را برسانید شفاهی به علی... اَللَّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ‌عَلِيِّ‌بْنِ‌أَبِي‌طَالِبٍ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ . قایق طوفان زده دلمان را به "اقیانوس آرام‌"ات برسان... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 اصلا ما اگه میدونستیم خدا تا چه حد عاشق ما هاست ، هیچوقت دل به کسی نمی دادیم :) ... 💕 @aah3noghte💕
💔 🤲🏻 که همیشه مراقبمی همیشه هستی هروقت که بخوام...🌿 ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران (۵۳) رَبَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ
✨﷽✨ (۵۴) وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ‌ و (دشمنان عيسى) تدبير خود را (براى كشتن او) بكار بستند. خداوند نيز تدبير خود را (براى حفظ او) بكار برد و خداوند بهترين تدبير كننده است. ✅ نکته ها امام رضا عليه السلام فرمود: مراد از مكر خدا، كيفرِ مكر است وگرنه او اهل مكر نيست. گرچه آيه به يكى از سنّت‌هاى الهى اشاره دارد، ولى با توجّه به آيات قبل كه حضرت عيسى كفر بنى‌اسرائيل را احساس كرد و با توجّه به آيه بعد كه خداوند عيسى عليه السلام را به آسمان بالا برد، استفاده مى‌شود كه مراد از مكر در اينجا، توطئه‌ى قتل حضرت عيسى است كه گروهى در زمان آن حضرت براى خاموش كردن دعوت او نقشه‌ها كشيده، توطئه‌ها كردند؛ حتّى براى حبس و دستگيرى و معرّفى او جايزه تعيين كردند و مقدّمات كشتن و به دار آويختن او را فراهم كردند. امّا خداوند نقشه‌ى آنها را نقش برآب كرد و او را به بهترين شكل نجات داد. 🔊 پیام ها - خداوند، پشتيبان اولياى خويش است. «وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ» - تدبير وحركت انسان، مقدّمه‌ى قهر يا لطف خداوند است. «وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ» - كيفرهاى الهى، با جرم بشر تناسب و سنخيّت دارد. «وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ» - اراده وتدبير خدا، بالاتر از هر تلاش، حركت وتدبير است. «وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ» ... 💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔 شهید مطلقا فشار قبر ندارد حتی سوال در قبر هم ندارد... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ✍شهید دکتر چمران می‌گفت: توی کوچه، پیرمردی دیدم که روی زمین سرد خوابیده بود ...سن و سالم کم بود و چیزی نداشتم تا کمکش کنم؛ آن شب رخت و خواب آزارم می داد! و خوابم نمیبرد از فکر پیرمرد ... رخت و خوابم را جمع کردم و روی زمین سرد خوابیدم می خواستم توی رنج پیرمرد شریک باشم آن شب سرما توی بدنم نفوذ کرد و مریض شدم ... 🌷اما روحم شفا پیدا کرد🌷 چه مریضی لذت بخشی ... 💓 💓 ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت20 ..
💔

🔰  🔰
📕 رمان امنیتی ⛔️  ⛔️


✍️ به قلم:  


نفس عمیقی می‌کشم و در کسری از ثانیه، اسلحه را درمی‌آورم و ماشه را می‌چکانم. حتی نگاه نمی‌کنم تیرم به کجا خورد، سریع تمام تنه‌ام را می‌اندازم به سمت صندلی کمک‌راننده؛ چرا که می‌دانم الان مرد موقرمز تیربارانم می‌کند.

اول صدای ناله مرد موطلایی را می‌شنوم و بعد صدای شلیک تیر و برخوردشان با بدنه ماشین و شیشه‌ها در فضا می‌پیچد.

شیشه سمت کمک‌راننده با برخورد گلوله فرو می‌پاشد و خرده شیشه‌هایش با صدای گوش‌خراشی همه‌جا پخش می‌شوند. اگر فقط کمی معطل کرده بودم، الان به‌جای خرده‌شیشه، تکه‌های مغزم به همه‌جا پاشیده بود!

بازوی دست چپم می‌سوزد. دست دیگرم را می‌کشم روی بازویم و از درد لب می‌گزم. گرمای خون را زیر دستم حس می‌کنم؛ اما زخمش نباید خیلی عمیق باشد. تیر نخورده، فقط خراشیده و رفته.

مرد موقرمز با لهجه چچنی‌اش داد می‌زند: انزل! استسلم مجوسی!(پیاده شو! تسلیم شو مجوسی!)
هنوز صدای ناله مرد موطلایی می‌آید. فکر کنم تیرم به شکمش خورده باشد که هنوز زنده است.

اگر همین‌جوری بمانم، مرد موقرمز می‌آید سراغم. فکر کنم تا الان هم از ترس انتحاری به ماشین نزدیک نشده! چند ثانیه مکث می‌کنم و ذکر یا زهرا از دلم می‌گذرد. صورتم می‌سوزد، فکر کنم چند خرده‌شیشه زخمش کرده باشند. باید خوشحال باشم که به چشمانم نخورد.
صندلی راننده را می‌خوابانم تا فضای بیشتری داشته باشم. مرد موقرمز هنوز دارد داد می‌زند. نمی‌توانم سرم را بالا بیاورم؛ فقط دستم را می‌گذارم لبه پنجره؛ طوری که لوله اسلحه‌ام از آن بیرون بماند. دیدم کور است.

 چشم بر هم می‌گذارم و از روی صدا، سعی می‌کنم جهت درست را پیدا کنم. یادش بخیر، حاج حسین همیشه می‌گفت: با چشمات نشونه‌گیری نکن، با دست‌هات هم شلیک نکن! دست و چشمت رو بده دست بزرگ‌ترت، بذار اون نشونه بگیره.

زیر لب می‌گویم: یا مولاتی فاطمه اغیثینی...
و شلیک می‌کنم. صدای ناله بلند می‌شود؛ اما سرم را بالا نمی‌آورم. پیداست نمرده که دارد ناله می‌کند و به زبان خودشان چیزهایی می‌گوید؛ شاید دارد با فحش‌های چچنی، اجداد و خانواده‌ام را مورد عنایت قرار می‌دهد!

دوباره شروع می‌کند به تیراندازی؛ انگار قسم خورده تمام خشابش را روی این ماشین بدبخت خالی کند. سرم را می‌گیرم. شیشه جلو و شیشه‌های عقب هم با برخورد گلوله می‌شکنند و صدای گوش‌خراششان همراه صدای پاشیدن تکه‌های شیشه، در ماشین پخش می‌شود. صدای ناله مرد موطلایی به ضجه تبدیل شده است و دارد مانند بچه‌ها گریه می‌کند:
- I'm dying! Help me! my God! I'm dying!
 (من دارم می‌میرم! کمکم کن! خدای من! من دارم می‌میرم!)

در سمت کمک‌ راننده را باز می‌کنم و کوله‌ام را از آن بیرون می‌اندازم. اگر تیر بخورد به باک ماشین، ماشین می‌رود روی هوا و چیزی از اسنادی که همراهم آورده‌ام هم نخواهد ماند. در سمت خودم را هم باز می‌کنم. دوتا تیر می‌خورد به لاستیک جلویی یکی هم به در. پیداست مرد چچنی هنوز زنده است؛ اما مثل قبل سرحال نیست.

چشمم می‌خورد به مرد موطلایی که افتاده‌ است کنار در و زمین اطرافش پر از خون شده. دارد به خودش می‌پیچد و ضجه می‌زند. حدسم درست بود، تیر به شکمش خورده.

با همان دید کوری که دارم، یک تیر دیگر شلیک می‌کنم که فکر کنم به هدف نخورد، چون صدای ناله درنیامد. باید اول مرد چچنی را از پا دربیاورم که نتواند تیراندازی کند. 

این‌بار از پشت فرمان، سرم را کمی بالا می‌آورم تا مرد موقرمز را ببینم. دارد خودش را روی زمین می‌کشد تا به اتاقک نگهبانی برساند. تیر خورده به ساق پایش و رد خونش دارد روی زمین خط می‌اندازد.

خودم را آرام می‌کشم طرف در سمت راست. باید از این ماشین لعنتی بروم بیرون؛ بدون این که مرد چچنی بفهمد. سینه‌خیز از در سمت راست بیرون می‌روم و تمام تلاشم را می‌کنم که صدایی بلند نشود. می‌نشینم روی زمین و یک تکه سنگ از روی زمین برمی‌دارم. سنگ را با تمام قدرت پرت می‌کنم به سمت در نیمه‌باز سمت چپ؛ طوری که صدایش بلند شود. همان‌طور که حدس می‌زدم، مرد چچنی در سمت چپ را به رگبار می‌بندد و سوراخ سوراخ می‌کند و همزمان داد می‌زند. چقدر عصبانی!

روی زمین خاکی می‌نشینم. تیراندازی قطع می‌شود؛ فکر کنم خشاب تمام کرده. خوبی‌اش این است که هنوز نفهمیده من پیاده شدم. حالا فقط یک فرصت برای شلیک دارم؛ چون با شلیک بعدی جایم را می‌فهمد و دوباره روز از نو، روزی از نو. سرم را کمی به سمت سپر جلوی ماشین می‌برم تا ببینمش. دارد خشاب عوض می‌کند. چشمانم را می‌بندم، نفس عمیق، یک یا زهرا و شلیک. تیر می‌خورد به سینه‌اش. اسلحه از دستش رها می‌شود و سینه‌اش را می‌گیرد.

...
 

...



💞 @aah3noghte💞

کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی ...