💔
#وصیت_نامه
چه باک از شهادت و کشته شدن در راه خدا ، چرا که خداوند ما را آفریده و می میراند.
این دنیا دنیای امتحان است که دیگر در آن دنیا عذر و بهانه ای پیش خداوند نداشته باشیم . شهادت ارثی است که از اولیاء الله به خصوص سرورمان امام حسین(ع) برده ایم . او می خواست درس شهادت و درس مبارزه با استکبار را به ما بیاموزد . او به ما فهماند که مرگ با عزت بهتر از زندگی پرذلت و خوار است . درخت اسلام احتیاج به خون این جوان ها دارد . باید خون بدهیم تا به ندای اماممان لبیک گفته باشیم که آمریکا و شوروی بدانند که با چه ملتی طرف هستند .
و دیگر جمله ی من در جواب آنان است که از مرگ هراسانند : از مرگ نهراسید زیرا قرآن این کتاب انسان ساز، فرموده است : «کُلّ نَفسٍ ذائقة المَوتِ».
#سردار_حسن_کاملی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
مادامى که گیلاس با بند باریکش به درخت متصل است ؛
همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند.
باد، باعث طراوتش میشود،
آب، باعث رشدش میشود،
و آفتاب، به او پختگی و کمال میبخشد.
اما …
به محض پاره شدن آن بند؛
و جدا شدن از درخت،
آب، باعث گندیدگی؛
باد باعث پلاسیدگی؛
و آفتاب باعث پوسیدگی
و ازبین رفتن طراوتش میشود!
#بنده بودن یعنی همین،
یعنی بند به #خدا بودن،
که اگر این بند پاره شد، دیگر همه عوامل در فساد ما مؤثر خواهند بود.
پول، قدرت، شهرت، زیبایی…. تا بند به خداییم برای رشد ما، مفید و بسیار هم خوب است اما به محض جدا شدن بند بندگی، همه آن عوامل باعث تباهی و فساد ما می شود.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#قرار_دلتنگی😔
ولی جدی در طولِ روز چقدر واسه خدا و امام زمان وقت میذاریم؟!
یک #آیت_الکرسی و #سه_صلوات، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر
#سلام_امام_زمانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت49 بعد ا
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت50 مثل من نیست که درگیر باشد میان یک عشق قدیمی و یک احساس جدید که معلوم نیست #عشق است یا نه؟ حاج رسول دوباره در بیسیم گزارش میخواهد. نگاهی به صفحه جیپیاس میاندازم و میگویم: یکم دیگه مونده به پلیسراه شاهینشهر-کاشان. - توی راه توقف نکردن؟ - نه. - خیلی خب. فعلاً همین راه رو ادامه بدین. - چشم. مرصاد دست راستش را میگذارد کنار صورتش تا آفتابی که از سمت راست میتابد اذیتش نکند: - گشنمه! چیزی نداریم بخوریم؟ خندهام میگیرد: نه، هیچی. این نامردا هم توی راه نگه نمیدارن که ما یه چیزی بخریم و جامونو عوض کنیم. خسته شدم. مرصاد داشبورد را باز میکند و داخلش را میگردد. میگوید: - هیچی اینجا نیس! وایسا...آها... در داشبورد را میبندد و میگوید: - فقط همینا رو پیدا کردم. دوتا شکلات کاراملی که مثل سنگ شدن! سینهام تیر میکشد و معدهام میسوزد. میدانم بخاطر گرسنگی نیست. از چهارسال پیش به شکلات کاراملی خشک شده آلرژی پیدا کردم. از همان روزی که یک متهم زن جلویم نشست و یک شکلات کاراملی خشک شده مقابلم گذاشت. مرصاد میگوید: - اینا چند وقته اینجان؟ شاید بشه خوردشون. میخوای؟ سرم را تکان میدهم که نه. مرصاد شکلات را باز میکند. صدای خرچخرچ پوسته شکلات روی اعصابم میرود. سعی میکند شکلات را بگذارد توی دهانش. با دهان پر غر میزند: عینهو سنگه لامصب. - مجبوری بخوریش؟ - گشنمه! اعصابم ریخته است بهم. شکلات کاراملی خشک شده... با پوسته زردش. از بچگی از این شکلاتها خوشم نمیآمد، گیر میکرد میان دندانهایم؛ اما از بعد رفتن مطهره، از این شکلات هم متنفرم. * گریهاش بند نمیآمد؛ آن متهم زن را میگویم. دو سه روزی از رفتن مطهره گذشته بود. من بر خلاف تصور همه، آرام بودم. انقدر مبهوت بودم که نمیتوانستم گریه کنم و داد بزنم. شاید برای همین بود که اجازه دادند آن متهم را ببینم. وقتی متهم را آوردند، اصلا نگاهش نکردم. سرم پایین بود. متهم را نشاندند مقابلم. این جلسه #بازجویی نبود؛ من هم بازجو نبودم. فقط میخواستم بدانم مطهره چه #گناهی کرده بود که باید تاوانش را با جانش میداد؟ من چیزی نگفتم، تا وقتی که خود متهم به حرف آمد. صدایش گرفته بود و نخراشیده: - شما پلیسید؟ یا... فقط یک لحظه نگاهش کردم. دور چشمانش پف کرده بود و چشمانش قرمز. معلوم بود گریه کرده. بهش میخورد سی سالی داشته باشد. نگاه کردن به او هم اعصابم را بهم میریخت. نگاهم را گرفتم. دوست نداشتم جواب بدهم. گلویم خشک بود. فقط یک کلمه از دهانم خارج شد: چرا؟ با صدای بغضآلودش گفت: من... نمیدونم شما کی هستید... ولی... هر کی هستید حرفامو گوش کنین... تو رو خدا تا آخرشو گوش کنین... بذارید آروم بشم... البته...من به همکاراتون گفتم. همه چیزو گفتم. هرچی گفتنی بود، گفتم. همه قاچاقچیهایی که قرار بود ما رو پناه بدن و از مرز رد کنن هم معرفی کردم. به همین ماه عزیز قسم، اون ثریای کثافت، نقشه کشتنش رو از قبل کشیده بود، نامرد میگفت اگه لازم شد #میکُشیمش... لبهایش را فشار داد روی هم و من پلکهایم را. نمیدانستم تا کِی طاقت میآورم گوش کنم. باید طاقت بیاورم. باید یک بار برای همیشه بفهمم چرا مطهره را از دست دادم.😔 #ادامه_دارد... #به_قلم_فاطمه_شکیبا #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی #کانال_آه...
💔
#قرار_عاشقی
⁉️ به دفتر گمشدگان رفت.
خادم پرسید: میتونم کمکتون کنم؟
با بغض گفت: سالهاس گم شدم.
کسی امام زمان منو ندیده؟🥺
🤲 اللهم عجل لولیک الفرج
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 مهم نیست جسمت کجاست مهم #دل است که اگر #وصل بشود بی نیاز از جسم می شوی سالروز شهادت شهیدی که سر
💔
راه اگر سخت اگر تلخ ولی می دانم
آخرش لذت نابےست
اگر صبر کنم
اطلاع رسانی مراسم
#نائب_الزیاره باشید🥀
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
مراسم یادبود #شهید_مجتبی_برسنجی
پنجشنبه ۲۰ آبان از ساعت ۲۰
مازندران، سوادکوه، امامزاده کمال الدین سرخکلا
اطلاع رسانی مراسم
#نائب_الزیاره باشید🥀
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
🌹مراسم یادواره شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان 🌹
🎙سخنران:استاد سیدسعید لواسانی
📢روایت مقاومت:شیخ محمدتقی وکیل پور
🎤مادحین:حاج امیر عباسی
کربلایی محمدرضا نوشه ور
📆پنجشنبه ۲۰ آبان ماه ۱۴۰۰
⏰از نماز ظهر
🗺#تهران_چیذر_گلزارشهدای امامزاده علی اکبر(ع)در جوار مزار مطهر شهید محمدرضا دهقان
اطلاع رسانی مراسم
#نائب_الزیاره باشید🥀
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 آدم باید برای همه نعمت ها، خدا رو شکر کنه حالا فکر کن این نعمت، یه #رفیق باشه که راه رو نشونت بد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
شهید عبدالله زاده:
جنازه شهید جواد محمدی را که در اوردیم
یه خشاب تیر توی سرش خالی کرده بودند
#مظلوم
#غریب
#شهید_حسن_عبدالله_زاده
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕