eitaa logo
شهید شو 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
19.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت96 اولین
💔

🔰  🔰
📕 رمان امنیتی  ⛔️

✍️ به قلم:  



کمیل به دیوار تکیه داده وقتی من را می‌بیند که برای چندمین بار سراغ حامد آمده‌ام، می‌گوید:
خب چکارش داری؟ برو به کارات برس، اینی که من می‌بینم حالا حالاها نمازش تموم نمی‌شه. سیمش تازه وصل شده. وقتی تموم شد خبرت می‌کنم.


نگاهی به آسمان نیمه‌تاریک مغرب می‌اندازم و نفسم را با حرص بیرون می‌دهم.

کمیل می‌خندد: تازه این نماز مغربشه. عشا هنوز مونده!

سرم را تکان می‌دهم، به کمیل چشم‌غره می‌روم و برمی‌گردم داخل.

سیاوش دارد بین بچه‌ها غذا پخش می‌کند. در ظرف یک‌بارمصرف را باز می‌کنم و اشک شوق در چشمانم جمع می‌شود از غذای شاهانه‌مان: سیب‌زمینی آب‌پز و پنیر و نمک به ضمیمه نان.

میان جمعی که از ایرانی‌ها و بچه‌های فاطمیون تشکیل شده می‌نشینم.

اعضای تیم شناسایی‌ام هم میانشان هستند؛ اما هیچ‌کس نمی‌داند این‌ها بچه‌های شناسایی‌اند.

یک نفر از بچه‌های ایرانی دارد خاطره تعریف می‌کند: آقا ما همون اوایل توی دمشق با این تکفیریا درگیر شده بودیم، درگیری خونه به خونه بود. خیلی نزدیک بودیم بهشون، یعنی ما توی یه اتاقای خونه بودیم، اونا توی اتاق دیگه...

مجید می‌پرد وسط حرفش: کم لاف بِزِن بابا! نیمی‌شِد که!

سیدعلی می‌زند پس کله مجید: تو که اون روزا سوریه نبودی چرا الِکی حرف می‌زِنی؟

صدای این دوتا از چندکیلومتری تابلو است انقدر که لهجه‌شان غلیظ است.

مجید با سیدعلی کله می‌گیرد: نه که تو اون‌جا بودِی!

سیدعلی کم می‌آورد و به کسی که خاطره تعریف می‌کرد نگاه می‌کند:
خب ادامه‌شا بوگو!

مرد غر می‌زند:
خب نمی‌ذارین بگم که. کجا بودم...؟ آهان... این تکفیریا تا فهمیدن ما مدافع حرمیم شروع کردن فحش دادن و گفتن شما رافضی و مرتد هستین.
یه رفیقی داشتم اسمش صالح بود. وقتی دید این تکفیریا دارن رجز می‌خونن خیلی غیرتی شد، عربی هم بلد نبود، دیگه همین‌طوری شروع کرد جواب دادن، همش داد می‌زد انت شیعه علی بن ابی‌طالب! انت پیرو سیدعلی خامنه‌ای! حالا نگو می‌خواسته بگه ما شیعه‌ایم، اشتباهی گفته و بلد نبوده. ما مونده بودیم بخندیم یا بجنگیم. همش بهش می‌گفتم صالح! باید بگی انا شیعه! باید بگی نحن شیعه!

همه می‌زنند زیر خنده. نمی‌دانم چرا من کلا به این راحتی‌ها خنده‌ام نمی‌گیرد؛ با این که کاملا خنده‌دار بودن ماجرا را درک می‌کنم.

کمیل هم حتی دارد می‌خندد، ولی من فقط لبخند می‌زنم و شروع می‌کنم به پوست گرفتن سیب‌زمینی. 

هنوز ناخنم را توی پوست سیب‌زمینی فرو نکرده‌ام که صدای فریادی از بیرون خانه می‌شنوم.

همه ساکت می‌شوند. یک نفر دارد کمک می‌خواهد: -ساعدنی! ساعدنی! زوجتي تموت!(کمکم کنید! کمکم کنید! زنم داره می‌میره!)

با شنیدن جمله آخرش، ظرف غذا را می‌گذارم روی زمین و اولین نفر بلند می‌شوم و به طرف در می‌روم.

مردی از مردم بومی شهر السعن است.

چون این مناطق تازه آزاد شده، تعداد ساکنانش کم‌اند و وضعیت خدماتی در شهر خیلی خوب نیست.

بیرون می‌دوم. مرد دارد گریه می‌کند و اشک می‌ریزد. 

جلو می‌روم، شانه‌هایش را می‌گیرم و تکانش می‌دهم تا به خودش بیاید: ما المشكلة؟(مشکل چیه؟)

نگاهم می‌کند و می‌نالد: زوجتي في حالة مخاض، لكن ليس لدي سيارة لنقلها لعيادة. (زنم درد زایمان داره؛ ولی ماشین ندارم که ببرمش درمونگاه.)

ماشینی که تحویل گرفته‌ام کنار حیاط پارک است. 

نگاهش می‌کنم. مرد ضجه می‌زند: زوجتي تموت!(زنم داره می‌میره!)


رو می‌کنم به مرد؛ به عمق چشمان عاجز و ملتمسش. 

صورت سبزه‌اش از عرق برق می‌زند و قطرات اشکش با عرق قاطی شده.

ما برای حفظ جان مردم این‌جاییم؛ مگر نه؟


...
...



💞 @aah3noghte💞
💔 🔶 کلید موفقیت 🔶 آیت الله مجتهدی تهرانی «رحمةالله» گفته اند : علت من همین مجالس توسل و روضه خوانی و سینه زنی در کنار درس های است . از زمانی که طلبه بودم پنج شنبه ها در منزلمان روضه برقرار میکردم؛ وقتی هم که به قم رفتیم، مان در قم برپا بود . وقتی هم نزد استادمان حاج شیخ علی اکبر برهان «رحمةالله» در مسجد لرزاده تهران بودیم، ایشان هفته ای یک شب سینه زنی میکردند و میفرمودند: من هرچه دارم از همان روضه ها و هایی است که برای اهل البیت علیهم السلام 💐 گرفته ام . 🕊 مرحوم مجتهدی در مجالس روضه خوانی بازمانده در استکان را که دیگری خورده بود به عنوان میخورد 👌 📚 گلشن ابرار ، جلد اول ... 💞 @aah3noghte💞
💔 💠 لزوم تلاش در معنویت 🌹 آیت الله محمد شجاعی رحمه الله چنین گفته اند ؛ برای تان از من می شنوید - امروز و فردا کردن را کنار بگذارید ؛ دقت می کنید ⁉️ این که شما حواله می دهید در عالم نیست 🔴 همه اش است ✅ 📚 خاطرات بزرگان دینی _ توصیه ها و نامه های مرحوم شجاعی ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 🎥‌|✨سرداری که به احترام احساس یک سرباز ایستاد... 🔹️ در یک مکان اداری، بعد از اتمام جلسه یک سرباز در راهرو از حاج قاسم درخواست می کند تا مداحی کوتاهی داشته باشد. 🔹️حاج قاسم در عین عجله و خستگی و شاید ممانعت برخی اجازه می دهد این سرباز مداحی کند. سرداری که کل عالم استکبار از ترسش خواب نداشتند خاضعانه در یک راهرو سرپا می ایستد و به ابراز احساسات و مداحی یک سرباز گوش می دهد و نهایتا بغلش کرده و انگشترش را به او هدیه می دهد. 🔹️در کجای دنیا در قاعده نظامی یک سرباز می تواند در مقابل یک ژنرال بلندپایه به جز احترامِ نظامی کار دیگری انجام دهد؟ 🔹️آری، این رفتارها بود که امروز او را سردار دل ها کرده است! 🌹شادی روح مطهرش صلوات🌹 💞 💫 ... 💞 @aah3noghte💞 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💔 شادی روح شهدای پاسدار اطلاعات سپاه سیستان وبلوچستان که شب گذشته در منطقه کورین در درگیری با اشرار به شهادت رسیدن، صلوات... امنیت هیچگاه اتفاقی نیست... 💭مجیدبامری ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 🎥‌|✨سرداری که به احترام احساس یک سرباز ایستاد... 🔹️ در یک مکان اداری، بعد از اتمام جلسه یک سربا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 ۳۴سال پیش در اولین ساعات ۳ دی سال ۶۵ و در دل تاریکی شب ، شیـربچه های غواص خودشـون رو بـه آب زدنـد نـه ، بهـتره بگیـم خودشون رو به آتـش زدنـد... در همون دقایق اول معلوم شد ڪه نیروهـای بعثی با کمک آواکس‌ های جاسوسی آمریکایی از وقوع عملیات آگاه شده اند. هواپیماهای دشمن هر لحظه و بدون وقفه منور می‌ریختند تا فضای‌ منطقه مثل روز روشن بشه و دشمن بعثی بتونه بچه‌ های غواص رو داخل اروندرود با آتش سنگین تیربار و ...تارومار کنه بچه های غواص در آن شب سرد دیماه، با فریاد یاحسیـن (ع) و یا زهـرا (س) و زیـر اون آتــشِ سهمگین پیشروی‌کردند وخودشون رو به ساحل دشمن رسوندند و جاودانه شدند. خوشا به سعادت‌شون و بدا بحال ما که از اون قافله جاموندیم ... فیلم یادمان شهدای کربلای ۴، گلستان شهدای اصفهان 🕊 ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 دلے دارم کہ از تنگے در آن جز غم نمےگنجد...💔 غمے دارم ز دلتنگے کہ در عالم نمےگنجد! :)🕊 #شهید_جوا
💔 بابای عزیزم بابای شهیدم 😢 دلم بهانه ات را میگیرد، آخر کسی نیست به دلم بگوید مگر تو میدانی اصلا بابا یعنی چه؟😔 مگر تو اصلا خاطره ای از بابا داری که اینقدر دلت هوای بابا میکند؟ اما دل است دیگر... این چیزها را نمی‌فهمد وقتی تنگ میشود هیچ چیز جلودارش نیست. بابای مهربانم راستش را بخواهی دوست ندارم دلِ دلم از من شکسته شود، برای همین اصلا به رویش هم نمیاورم که تو اصلا چه میدانی بابا یعنی چه، تا میتوانم دل به دلش میدهم و برای تسکین بی قراریش اشک میریزم. بابای خوبم همه چیز زندگیم خوب است فقط تو را کم دارد، و تو را کم داشتن یعنی داشتن یک غم بزرگ و همیشگی روی دل که ذوق هیچکدام از داشته ها را نمیتواند داشته باشد. کاش میشد زودتر امام زمان ظهور کند تا من ، تو را ببینم. به امید دیدار. نوشته ای برای بابا? دلنوشته فرزندان شهدا ... 💞 @aah3noghte💞
سلام همسنگری ها امروز سالروز حادثه بود شادی روح حدود ۲۶هزار نفری که در چند ثانیه از دنیا رفتند و همه‌ی رفتگان عنایت کنید در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هست که فرمودند: رفتگانتان که در قبرستان ها آرمیده اند را از یاد نبرید...🥀
شهید شو 🌷
💔 #آھ... تنہا ڪسانۍ شہید مۍشوند؛ ڪہ شہید باشند✨🌱 باید قتلگاهۍ رقـم زد؛ باید ڪشت! منیت را، تڪبر را
💔 ... ” ، در تولد يک سالگي پسرش نوشت: پسرم: يک بهار، يک تابستان، يک پاييز و يک زمستان را ديدی؛ 🍃 زين پس همه چيز تکراريست... 🍃 جز محبت و مهربانی!!“ کمی متفاوت...😉 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 🌷✉️ماجرای‌ نامه‌ی امام‌حسیـــن«ع» به شهیـــد 🔸 السلامُ‌علیـڪ‌یااباعبدالله‌وعلےالأرواح‌الّتےحݪّت‌بفنائڪ علیڪ منّےسلام‌الله‌ابداًمابقیتُ‌وبقےَلیلُ‌و‌نهار‌ و لا جعل‌الله آخرالعهد منّے لزیارتڪم السلام‌علےالحسیـــــــــن وعلےعلےبن‌الحسیـــــــن وعلےاولادالحسیـــــــــن وعلےاصحاب‌الحسیــــن 🔹 •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ... 💞 @aah3noghte💞
💔 : شهیدهمت در پاسخ به جوسازی‌های جریانی مرموز طی عملیات رمضان می گفت: هر کسی که بیشتر برای خدا کار کند بیشتر باید فحش بشنود و شما ، چون بیشتر برای خدا کار کردید، ببشتر فحش شنیدید و می‌شنوید. ... 💞 @aah3noghte💞