eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 در صحن تو گفتند شفا جرعه‌ای آب است آنان که دمی منت دارو نکشیدند با دیدن پرواز کبوتر دلشان رفت زوار تو که ناز پرستو نکشیدند ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #آھ... میگفت: جوان‌هااگربخواهندازدست‌شیطان‌راحت‌شوند🔥 #‌عشق‌به‌شهادت‌ را‌دروجودخودزنده‌ نگه د
💔 ... هیچ معصیتی نیست مگر اینکه ریشه در دلبستگی و محبتی به غیر ِخدا دارد.☝️🏻 علامه آیت‌الله‌حسینی‌طهرانے🌱 ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 خیلی دلم گرفته مرا رو به راه کن🖤 مثل همیشه کوه غمم را تو کاه کن🖤
💔 نشستم تا بگیرم دامن ایوان طلایی را به سمتت باز کردم دست خالی گدایی را😓 " أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰا" ... 💞 @aah3noghte💞
💔 مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّه هر خيرى كه به تو رسد از جانب خداست سوره نساء، آیه 79 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 🤲🏻 خدایا شکرت که بعد از همه طوفانای زندگیمون 🌪برامون یه رنگین کمون 🌈 میزاری 💛 ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران ۱۴۶ وَكَأَيِّن مِّن نَّبِىٍّ قَتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِير
✨﷽✨ ۱۴۷ وَمَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلَّآ أَنْ قَالُواْ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِى أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَومِ الْكَفِرِينَ ‏ ترجمه🔻 ↩️و كلام آنها (رزمندگان مخلص و آگاه) جز این نبود كه گفتند: 🌹🍃 «پروردگارا گناهانمان و زیاده‏ روى‏ هایمان را در كارمان ببخش و گامهاى ما را استوار بدار و ما را بر گروه كافران یارى ده. ─┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅─ پيام ها ⚡️📨 1🌻🍃یكى از عوامل شكست در جنگ، گناه و اسراف است. رزمندگان مخلص، با استغفار این موانع پیروزى را از بین مى‏ برند. «اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا» 2🌻🍃شكستِ خود را به قضا و قدر و یا دیگران نسبت ندهید، به قصورها و تقصیرهاى خود نیز توجّه داشته باشید. «ذنوبنا و اسرافنا» 3🌻🍃اوّل استغفار، بعد استنصار. ابتدا طلب آمرزش كنید، سپس از خداوند پیروزى بخواهید. «اغفر لنا... وانصرنا» 4🌻🍃بجاى تسلیم در برابر دشمن، در پیشگاه خداوند اظهار ذلّت نمایید. «و ما استكانوا...ربنّا اغفرلنا...» 5 🌻🍃صحنه‏ هاى جهاد و جنگ، انسان را به سوى دعا و استغفار مى‏ كشاند. «و ما كان قولهم الا ان قالوا ربّنا اغفر لنا» 6🌻🍃مردان خدا، نصرت و یارى خدا را براى نابودى كفر مى ‏خواهند، نه براى كسب افتخار خود. «وانصرنا على القوم الكافرین» 7🌻🍃 بر لطف خداوند تكیه كنید، نه بر نفرات خود. «ربّیون كثیر... ربّنا... انصرنا» ‌ 🍃اللهم صل علی محمد و ال محمد وعجل فرجهم🍃 🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ ‌... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔 الهۍ بفاطمة 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت99 دستی از
💔

🔰  🔰
📕 رمان امنیتی  ⛔️

✍️ به قلم:  



سه‌تایی با هم می‌افتیم روی زمین. از جا بلند می‌شوم و بالای سرشان می‌ایستم.

به حاج حسین نگاه می‌کنم؛ هنوز اخم دارد اما می‌توان ته چشمانش لبخند را هم دید.

دست کمیل را می‌گیرم که بلند شود؛ ابوالفضل را هم.
حاج حسین به کمیل و ابوالفضل اجازه نمی‌دهد بروند؛ یک نفر دیگر را هم اضافه می‌کند و می‌گوید هرسه‌تا مسلح شوند برای مبارزه با من.

عرق صورتم را پاک می‌کنم و می‌ایستم مقابل در خانه‌شان.

نگاهم به دسته‌گل نرگس است و زنگ در را فشار می‌دهم. از برادرش شنیدم گل نرگس دوست دارد. 

صدای قدم‌هایش روی موزاییک‌های حیاط را می‌شنوم و بعد در را باز می‌کند.

لبخند ملیح و محجوبی می‌زند و سرش را پایین می‌اندازد.

هنوز یخش باز نشده؛ خودم هم کمی از او ندارم. دست و پایم را گم کرده‌ام.

درحالی که دست‌پاچگی از حرکاتم می‌بارد، گل را روبه‌رویش می‌گیرم.

با دیدن گل لبخندش پررنگ‌تر می‌شود و چشمانش برق می‌زنند. گل را دو دستی می‌گیرد و زیر لب می‌گوید: ممنون!
و گل را می‌بوید. تعارف می‌زنم که بنشیند داخل ماشین. نسبت به قبل امیدوارتر شده‌ام. انگار دلخور نیست؛ حداقل رفتارش این را نشان نمی‌دهد.

با یک هفته تاخیر داریم می‌رویم خرید عقد؛ بخاطر ماموریت من.😐

با این وجود انگار عصبانی نیست؛ دلخور هم.
راستش را بخواهید خودم را آماده کرده بودم که اخم و قهرش را تحمل کنم و نازش را بخرم و منّت بکشم؛ اما به رویم نمی‌آورد که یکهو فردای مهربرون غیب شدم و یک هفته ماموریتم طول کشید.

اصلا انگار نه انگار. خیالم راحت می‌شود و ته دلم آرزو می‌کنم کاش مطهره همیشه همین‌طور بماند؛ کاش از دستم دلخور نشود.

با این وجود، خودم قدم پیش می‌گذارم: ببخشید که...

اجازه نمی‌دهد حرفم کامل شود: اشکال نداره!☺️

نفس عمیقی می‌کشم و زیرچشمی نگاهش می‌کنم. دارد آرام گل‌های نرگس را نوازش می‌کند.

قلبم چقدر تند می‌زند؛ طوری که انگار صدای ضربانش را مطهره و تمام مردم شهر می‌شنوند.

قلبم تند می‌زند؛ انگار ضربانش را همه دنیا می‌شنوند. 

در یک تونل راه می‌روم. یک تونل نیمه‌تاریک.
دنبال کسی هستم. باید پیدایش کنم.

خسته‌ام و هوا سرد است؛ خیلی سرد. بدنم کوفته است؛ نمی‌دانم چرا، شاید از فعالیت زیاد.

خیلی خسته‌ام. دستانم را جلوی دهانم می‌گیرم و ها می‌کنم که گرم شوند.

تندتر می‌روم. صدای همهمه از دور می‌آید. همه جا تاریک است.

باید بروم...دنبال یک نفر... اما نمی‌دانم کجا.

صدای نفس زدن و خرناس کشیدن از پشت سرم می‌شنوم؛ صدای خرناس و دندان‌قروچه یک حیوان. 

خیلی نزدیک است. می‌خواهم برگردم که پهلویم تیر می‌کشد و می‌سوزد. از درد نفسم بند می‌آید و پاهایم شل می‌شوند.



 یک چیز نوک‌تیز در پهلویم فرو رفته؛ انقدر عمیق فرو رفته که حس می‌کنم الان است که از سمت دیگر بیرون بزند.

دستی آن چیز نوک‌تیز را از پهلویم بیرون می‌کشد؛ دردش شدیدتر می‌شود.

از سرما به خودم می‌لرزم. خون گرم روی بدنم جریان پیدا می‌کند.
- عباس جان! مادر! بیدار شو دیگه!

سرم تیر می‌کشد و گوش‌هایم زنگ می‌زنند.

گلویم از خشکی می‌سوزد. سرم سنگین است.

صداها محو می‌شوند؛ سکوت.

دوست دارم بخوابم تا سردردم خوب شود. نمی‌توانم سرم را تکان بدهم. گیج می‌رود.

تشنه‌ام. می‌خواهم بلند شوم و بروم دنبال آب؛ اما بدنم کرخت‌تر از آن است که بتوانم تکانش بدهم.

پلک‌هایم حکم یک وزنه ده تُنی را پیدا کرده‌اند که به سختی بازشان می‌کنم.


...
...



💞 @aah3noghte💞
💔 شمس الشّموس سهم این روزهای من از زیارتِ‌ شما همین بوده که هر صبح، پیش از آن‌که آفتاب بیاید به مشرق رو کنم و دست‌هام را به سینه بسپرم تا بر لب‌هام که صله‌بسته فراق است شبنم حضور بنشیند: سلام خورشیدِ خورشیدها. ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 🔴 | ماجرای هدیه حاج قاسم که چشم پیرزن قنات‌ملکی را از تاریکی در آورد 🔹 بخشی از مستند خاطرات آن مرد ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 🖼 | فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی ‏فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی 🍃🌹🍃 ☑️ سپهبد : اگر این جمله معروف پیامبر (ص) را مبنا قرار بدهیم، میتوانیم این نتیجه را بگیریم که هر کس به فاطمه زهرا (س) سیلی زد، به پیامبر(ص) سیلی زده است. ❄️ ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 چقدر خوبه هستی #شهید_جواد_محمدی #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞
💔 یکی بود یکی نبود یه روز یه چشماش رو بست روی همه چیز و فقط به نگاه کرد... تیپ و قیافه و داش مشتی بودنش ، باعث میشد خیلیا پشت سرش بد بگن خیلیا حتی به خودش میگفتن این جور نباش!!!! ولی اون جوون، فقط میخواست یه نفر ازش راضی باشه علیه السلام می دونست اگه او راضی باشه همه ائمه و خدا هم راضی اند ازش... اون جوون مَشتی، که همه رو سفارش می کرد به مشتی بودن، رفت و شد خواهر اربابش یه لشگر تا دندون مجهز بودن و ۳ تا مرد بقیه جریان رو من نمیگم، ولی از هر جا بگم میرسم به ارباب... ....داشتم می گفتم یکی بود یکی نبود یه روز یه چشماش رو بست روی همه چیز و باز کرد به صورت نورانیِ ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 🔴 سیل حاج قاسم ها حاج قاسم صاحب و محصول یک مکتب است، مکتبی که شخص حاج قاسم فقط یکی از خروجی‌های آن محسوب می‌شود. اگر مکتب حاج قاسم را بشناسیم، تئوریزه کنیم و در اجتماع پیاده سازی نماییم، با "سیل حاج قاسم‌ها" مواجه خواهیم شد. حاج قاسم ثامن استان کرمان ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ❤️🍃رهبر معظم انقلاب: پایه‌گذاری امثال قاسم سلیمانی‌ها، در دوران دفاع مقدّس گذاشته شد. ۹۹/۰۶/۳۱ 🌹🍃او نمونه‌ی برجسته‌ای از تربیت‌شدگان اسلام و مکتب امام خمینی بود و همه‌ی عمر خود را به جهاد در راه خدا گذرانید. شهادت پاداش تلاش بی‌وقفه‌ی او در همه‌ی این سالیان بود.🇮🇷🍃۹۸/۱۰/۱۳ ... 💞 @aah3noghte💞