eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5925011275795926066.mp3
6.51M
💔 یه نجف امشب به ما بده... اونایی که مشرف شدن، حتما طعم شیرین رو با تموم وجود چشیدند... دیدین تو نجف، چقدر دل، آرومه؟ چقدر پشت و پناه بودن و پدر بودن حس میشه.... که رسول امین فرمود: "انا و علیّ ابواه هذه الامه" الهی نصیبمون بشه اون آرامشی که با نگاه کردن به ایوون طلای حضرت علی علیه السلام رو قلب میشینه.... الهی رزق زیارتمون برامون بنویسن توی این روز و شبها به برکت صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله🥀 ... 💞 @aah3noghte💞
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 حالا که قسمتمون نیست توی حرم باشیم الحمدلله همسنگری ها نائب الزیاره مون هستن...🥀 ارسالی از ادمین محترم ... 💞 @aah3noghte💞
💔 بعید نیست که شق القمر، همان صبحےست که سجده کرد و به فرق دوتا... علی برخاست... ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 راز پرنده‌ای که صبحدمانِ روشن می‌خواند راز ستاره‌ها در شامگاهان پر‌نور راز سنگ‌های زیر آب راز قلب‌هایمان، در هر گوشه و به هر زبان همه را شنوایی یا ...✨ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 و اوست که دل‌ را محکم نگاه می‌دارد وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَىٰ فَارِغًا ۖ إِنْ كَادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْلَا أَنْ رَبَطْنَا عَلَىٰ قَلْبِهَا لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ۱۰ «ربط» بر هر چیزی یعنی بستن آن، محکم بستنِ آن. و «ربط» بر قلب، کنایه از اطمینان دادن به قلب است، محکم‌کردنِ قلب. این را علامه گفته، توی المیزان‌ش.* قلبِ مادرِ موسی را او نگه داشته بود، وقتی پاره‌ی تنش را توی صندوق گذاشت و به نیل سپرد. محکم نگه داشته بود که از اضطراب پاره نشود، که رازش را افشا نکند. خودش گفته؛ لولا اَن رَبطنا عَلی قلبِها لتکون مِن المؤمِنین.  راه، که درست باشد، قدم‌ها که راست باشد، کسی همیشه هست که به قلب آدم «ربط» بزند. دلِ آدم را محکم نگه دارد. خودش گفته که هست. *. علامه طباطبایی رحمت و رضوانِ خدا بر او ... 💞 @aah3noghte💞
💔 آقایی که روی خاک نشسته، عصر، مستقیم از آلمان رسیده، فقط جهت حضور در گلزار شهدای کرمان. برای زیارت حاج قاسم عزیز این همه راه رو آمده.😔 هرچه اصرار کردند که منزل درخدمتتان باشیم، قبول نکرد و گفت: "ساعت ۹ امشب پرواز برگشت دارم و تا قبل از پروازم می‌خوام کنار باشم..." 😍 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 اگر سپاه نبود... بیاد پاسداران آسمانی میهن🥀 🇮🇷 دوم اردیبهشت، سالروز تاسیس انقلاب اسلامی گرامی ... 💞 @aah3noghte💞
‌💔 اگـرارزش‌خـدای‌خودت‌رادرك‌ڪنی اهمیتی‌به‌ڪم‌وزیـاددنیایت‌نخواهـی‌داد برای‌درك‌ارزش‌خدابایـدقدم‌بـه‌قدم‌بـا عبادت‌مخلصانـه‌به‌اونزدیك‌بشـوی !! [استـادپناهیـان🌱] ... 💕 @aah3noghte💕
‌💔 وقتی‌ڪارفرهنگـی‌راشروع‌می‌ڪنیم بااولین‌چیزی‌ڪه‌بایدبجنگیم خودما‌ن‌هستیـم وقتی‌ڪارتان‌شلوغ‌‌می‌گیرد ودورتان‌شلوغ‌میشودتـازه‌اول‌راه‌مبارزه‌اسـت ! چون‌تازه‌شیطـان‌بـه‌سراغتان‌می آیـد✨ 🌱 ... 💕 @aah3noghte💕
Amir Kermanshahi - Berim Najaf (128).mp3
3.99M
‌▷ ●━━━━━──── ♪♥️ ㅤ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤㅤ↻ + دم دسته؟؟؟ -امشب زینب بر سر سینه میزند هی میگوید پدر پدر😭 •••••••••• ... 💕 @aah3noghte💕
💔 بامعنی‌بخونیم!) [دعاے روز بیستم ماه رمضان 📖] 🌙 ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت207 از دیدن عک
💔

 
📕 رمان امنیتی  ⛔️
✍️ به قلم:  



جواد چندبار سرفه می‌کند؛ انگار لقمه در گلویش گیر کرده.

با دهان پر می‌گوید:
- نه... یعنی بله... یکمش مونده...
- خب، بقیه‌ش رو برو توی همین هیئت محسن شهید بخور.

سریع از جا می‌جهد و به سختی، لقمه آخرش را قورت می‌دهد.

دستی به سر و صورتش می‌کشد و می‌خواهد برود که می‌گویم:
- مثل یه پسر خوب برو بشین پای منبر. هرچی دیدی و شنیدی رو دقیق می‌خوام.

- چشم چشم...

- جلب توجه نمی‌کنیا!

- بله آقا... چشم.

سوئی‌شرتش را از روی چوب‌لباسی برمی‌دارد، دستی برای محسن تکان می‌دهد و از اتاق بیرون می‌زند. صفحات بعدی پرونده را می‌خوانم. 

سخنرانان جلسه، غالبا روحانیونی هستند که مخالف نظام‌اند یا اصلا موضع سیاسی خود را مشخص نکرده‌اند.

اکثرا سید هستند و در میانگین سنی سی تا پنجاه سال.

از برآیند صحبت‌هایشان می‌توان فهمید دو محور اصلی را به طور مستقیم و غیرمستقیم دنبال می‌کنند:

ادعای جدایی دین از سیاست و دوم، تشویق شیعیان برای لعن علنی و توهین به مقدسات اهل سنت و پررنگ کردن نقاط اختلاف بین شیعه و سنی.

که البته در هردوی این محورها، نوعی مخالفت با اصل نظام هم هست که حتی علنی هم نشود، اثر خود را خواهد گذاشت.

وقتی در یک هیئت چنین حرف‌هایی زده می‌شود، معمولا دو حالت دارد:

یا از آن قشر مذهبی‌های سنتی هستند که کاری به جایی ندارند و نسل اندر نسل هم روحانی و مذهبیِ بدون سیاست بوده‌اند.

به جایی هم وابسته نیستند و مخاطب زیادی ندارند؛ مخاطبشان افرادی مثل خودشانند و اکثرا از نسل‌های مسن‌تر.

خب در چنین حالتی، نه می‌شود و نه لازم است با این هیئت‌ها برخورد کرد. 

وقتی سرشان در لاک خودشان است و خطری برای  جامعه ندارند، قانون هم این اجازه را می‌دهد که حرفشان را بزنند.



حالت دوم اما، این است که هیئت‌ها نوظهورند و اصالت سنتی ندارند. 

جهت‌گیری‌هایشان مطابق شبکه‌های شیعی لندنی ست، محتوا و قالب‌شان را از این شبکه‌ها و صاحبانشان می‌گیرند، از مجالسشان فیلم و عکس می‌فرستند برای این رسانه‌ها و حتی از سوی سرویس‌های اطلاعاتی خارجی، تامین مالی می‌شوند.

در یک کلام:
همکاری با گروه‌های معاند نظام دارند و این همکاری در هر سطحی که باشد، یک خطر امنیتی محسوب می‌شود.

- این هیئت چند ساله سابقه داره؟

این را درحالی می‌پرسم که دارم یک دور دیگر، مشخصات صالح قاضی‌زاده را به عنوان اولین بانی هیئت و صاحب خانه، مرور می‌کنم.

مسعود می‌گوید:
- طبق گزارش بچه‌های بسیج و تحقیقی که خودم کردم، تازه دو ساله که تاسیس شده. پارسال یه هیئت خونگی جمع و جور بوده، امسال بیشتر کارشون رو توسعه دادن.

از جا بلند می‌شود تا سفره صبحانه را جمع کند. همزمان می‌پرسد:
- چایی یا قهوه؟

مگر اینجا کافی‌شاپ است؟
محسن نگاه کوتاهی به مسعود می‌اندازد و جواب نمی‌دهد. من اما زیر لب می‌گویم:
- چایی.

صالح قاضی‌زاده دو پسر دارد. یکی دبیرستانی ست و دیگری دانشجو. می‌خواهم به محسن بگویم آمار پسرهایش را دربیاورد که مسعود، یک سینی با سه فنجان می‌گذارد مقابلم.

بوی تلخ قهوه می‌زند زیر بینی‌ام. با خودم فکر می‌کنم شاید فقط برای خودش قهوه ریخته؛ اما فنجان قهوه‌ای مقابلم می‌گذارد و با همان لحن خشک و خشن می‌گوید:
- چایی نداریم!

یکی نیست بگوید برادر من! تو که می‌خواستی قهوه بیاوری چرا نظر من را پرسیدی؟ می‌خواستی ضایعم کنی مثلا؟🙄

حالا می‌فهمم محسن چرا جوابش را نداد.
با بی‌میلی نگاه می‌کنم به قهوه که بخارش به هوا می‌رود.

محسن خیره به مانیتورش آه می‌کشد فقط و مسعود که می‌بیند من حتی دستم را به سمت فنجان دراز نکرده‌ام، نیشخند می‌زند.

فنجان را برمی‌دارد و کمی از آن می‌نوشد:
- خیالت راحت. مسموم نیست.😏

... 
...



💞 @aah3noghte💞
قسمت اول
نام ما را بنویسید عبد پریشانت .mp3
11.12M
💔 🌙🤲🏻 نام ما را بنویسید عبد پریشانش💔 مهدی رسولی / رمضان ۱۴۰۰ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ‏محراب شیعه ۱۴قرن است که خونین است...! ‎ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 به مناسبت سالروز تشکیل سپاه پاسداران امام راه پیروزی در جنگ را در تقویت سپاه مےدید، اما بسیاری از تبعات این تقویت و گسترش نگران بودند. مےگوید: « وقتی این حکم صادر شد، آقای هم ترسیده بود. او می گفت این اصلا مطرح نشود. این خطرناک است. ایشان دویده بود که جلوی این حکم را در رادیو و تلویزیون بگیرد که نتوانستند احمدآقا و اینها را پیدا کنند و حکم خوانده شد، رفت روی آنتن و مطرح شد. امام بیشتر از ماها جرأت به خرج می داد و ما هم ضعیف تر دنبال این حکم بودیم و او هر لحظه پیگیری می کرد که چه شد، چه کار کردید؟ » 📚 دایره المعارف مصور تاریخ جنگ ایران و عراق، جعفر شیرعلی نیا، صفحه ۳۳۳ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 -کلاه سرتان نرود‌ امشب- ما بی سلیقه ایم تو حاجات ما بخواه ور نه گدا مطالبه ی آب و نان کند‌🌱•🦋•• ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #آھ... باورم نیست ڪہ خیبرشڪن از پا افتاد حضــرتِ "واژه‌ے برخاستن" از پا افتاد... #یاامیرالم
💔 ... ڪاش شهـــ🌷ـــادت رزقمون باشه اگه نشد کاش آخر کارمون اینجوری پیش جووون بدیم🥀 بر من بـــــــنگر!!! تو ندارم بر من بنگر... زآنڪه به جز دورےات ارباب انــــــدوه دگر در دل بےتـــــــــاب ندارم ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 ۲دقیقه‌ای که عجیب آتش میزنه و این سوال که: چه دید که گفت کاش صورت ارباب رو نمیدیدم... نمیدونم اما شاید جوابش در زیارت ناحیه مقدسه باشه: سلام بر آن آغشته به خون سلام بر آن خشکیده لب سلام بر آن خونهای جاری سلام بر آن محاسن خون آلود و سلام بر آنکه شاهرگش بریده شد... تکرار ساعت ۱۲ظهر ... 💞 @aah3noghte💞