eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 🌷چهار شهید به نام جواد محمدی یک شهید دفاع مقدس و سه شهید مدافع حرم انتشار به مناسبت 💞 @shahiidsho💞
💔 حاج‌قاسم‌درونم‌میگہ:شماتومجازی خودتوڪنترل‌ڪن‌؛لازم‌نڪردھ‌نصف‌ شب‌بیداربشی‌یادانتقام‌سخت‌بیوفتی..! ؟ 💞 @shahiidsho💞
1_1977789025.mp3
10.48M
💔 ۵۶ 💢سه عمل، بیشترین فشارُ به نَفْسِ تو وارد می کنند. ☑️پس؛ بیشترین فشارُ به قبر تو وارد میکنند. ۱- غیبت ۲- سخن چینی ۳- عدم توجه به طهارت 👌یه کم حواستُ بیشتر جمع کن.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💞 @shahiidsho💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل دوم🔹🔹 قسمت صد و هشت صدرا با یه حرک
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل دوم🔹🔹 قسمت صد و نه یهو با داد بلند محمد مواجه شدند که فریاد زد و گفت: برین سرِ کارتون! 400 از دسترس خارج نشه. مفهومه؟ همه مشغول کارشون شدند. محمد رفت رو خط 400 و گفت: به مسیرت ادامه بده و همین کوچه رو بگیری و از اون سرش بیایی بیرون، خیابون اون طرف خلوتتره. که 400 با نگرانی گفت: قربان 500 ... که محمد حرفشو قطع کرد و با جدیت هر چه تمامتر گفت: به کارِت برس! 500 هیچ مقاومتی از خودش نشون نمیداد. مثل همه خانم های باحجاب و معمولی، فقط جیغ و داد میزد و کتک میخورد. تا اینکه روسریشو کشیدند.. سعید که داشت از دیدن این صحنه دستاش میلرزید گفت: قربان صدرا و مدنی اون نزدیکی ها هستن ... دارن عبور میکنن ... محمد که معلوم بود داره خودشو کنترل میکنه گفت: کور نیستم ... میبینم ... به مسیرشون ادامه بدن ... هر لحظه جمعیت اطراف 500 شلوغتر میشد. نصف جمعیت درحال گرفتن فیلم بود. که یهو دیدن همون جمعیت وحشیِ داعشی صفت، 500 رو ول کردند و به طرف یه مادر چادری که بچه اش تو بغلش بود حمله ور شدند. همون دختری که به 500 گیر داد، چادرو از سر زن چادری کشید و محکم هلش داد. 500 که با سر و صورت خونی افتاده بود رو زمین، به محض دیدن این صحنه بلند شد و میخواست دست ببره و کاری کنه که طفل شیرخوار به زمین نخوره اما نرسید و مادر و بچه با هم پرت شدند رو زمین! سعید با دیدن این صحنه از سر جاش بلند شد و میخواست سالن رو ترک کنه که محمد غُرّشی کرد و گفت: بشین سر جات پسر! به کارِت برس. وگرنه بدتر از این سرِ 400 میاد. سعید که به پهنای صورت داشت بی صدا اشک میریخت، نشست رو صندلیشو دوربین های موقعیت 400 رو کنترل کرد. موتوری هایی که دنبال 400 بودند فاصلشون باهاش به زیر 20 متر رسید که یهو صدرا دید نفر پشت سریِ موتوری، اسلحشو درآورد. صدرا فورا به محمد گفت: این حرومی مسلحه! من رفتم! محمد گفت: اقدام کن. یاعلی. مدنی گفت: طرف منم مسلح شد. منم رفتم! محمد گفت: تو هم اقدام کن. ببینم چیکار میکنین. موتوری داشت آماده میشد که به طرف 400 نشونه بگیره که صدرا یه لحظه سرعت گرفت و با گاز زیادی که میداد، تایرِ جلوی موتورشو بالا گرفت و با تک چرخ، محکم جوری اومد رو کمرِ نفر پشت سرِ راننده موتور که اون دو نفر و موتورشون به همراه موتور صدرا محکم نقش زمین شدند. صدای خیلی بدی داد. کل خیابون وحشت کردند. صدرا که لحظه آخر از موتورش پریده بود پایین، داشت قدم قدم به طرف شکارش میرفت تا کارو تموم و خلع سلاحشون کنه. موتوری که سمت مدنی بود تا دید اون وریا نقش زمین شدند و نصف خیابون خون برداشته، برای اینکه مطمئن بشه که کسی دنبالشون نیست، نفر دومی نگاهی به پشت سرش انداخت. اما دیگه دیر شده بود. چون مدنی با سرعت زیاد، موتورو خوابونده بود و یه لحظه، موتور مدنی مثل ساطوری که از عرض به گردن کسی بخوره، زیر پای اونا رو خالی کرد و در چشم به هم زدنی، خودشون و موتورشون کله پا شدند. مدنی هم لحظه آخر از موتورش پایین پریده بود و اونم داشت به طرف اون دو تا لندهوری میرفت که با آسفالت یکی شده بودند. سربازان گمنام ادامه دارد... به قلم محمدرضا حدادپورجهرمی @mohamadrezahadadpour 💕 @shahiidsho💕
سرود برخیزید ای شهیدان خدا.mp3
662.6K
💔 برخیزید ای شهیدان راه خدا ای کرده بهر احیای حق جان فدا کز قطره قطره‌ی خون پاک شما می‌روید تا ابد در وطن لاله‌ها 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 مےرفتم در خانه‌شان و مےگفتم: سلام جواد خوبی؟ مےگفت: سلامت باشی! امرتان؟! 🤔 مےگفتم:هیچی... همیـن
💔 خدایا! ما عاشق شهـــ🌷ـــادتیم و از تو مےخواهیم عاقبت با شهادت از دنیا برویم خوب مےدانی این آرزوی هر روز و شبِ مان، نه از روی هوا و هوس است و نه از روی ریا خودمانی بگویم... آرزومند شهادتیم چون آنانکه تو عاشقشان شدی را با شهادت از دنیا مےبَری... و چقدر قشنگ را هم خریدی خوشا به سعادت تنها لطف و رحمت توست که کلید قفل شهادت است... من ای رفیق ره رفتن به کوی یار ندانم تو میروی بسلامت ؛ سلام ما برسان 💞 @shahiidsho💞 "کپی آزاد، بدون تغییر در عکس"
شهید شو 🌷
💔 از طغیان عشق شنیده بودم و قدرت معجزه‌آساى عشق💝 را مےدانستم، اما چیزی ڪه مهم بود، این بود ڪه وج
💔 حال ما، در جنوب مثل موج است🌊 همیشه در تلاطم و بالا و پایین رفتن گـاهی همـه چیز تیـره و تار مےشود، همــه روزنه‌های امید ڪـور می گردد و تــرس و وحـشـت بر هـمه جـا سایه مےافكند. اژدهاى مرگ دهن باز مےكند🐉 كه همه را ببلعد و همه دشمنان با هـم پیمان مےبندند ڪه خون ما را بـریزند🥀 و شرف و كرامت ما را نابود كنند‼️ صداى حق را خفه نمایند و جنایت و فساد، دروغ و تهمت و خیانت را بر اجساد و افكار و عقول مسلط كنند. و این بزرگترین آزمایشى است كه خدا بر ما مقدر ڪرده است... و من از او مےخواهم كه به ما توفیق دهد از این آزمایش بزرگ سربلند بیرون بیاییم. دست‌نوشته های 💞 @shahiidsho💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 راه حق، پیر و جوان نمےشناسد، جوان باشی یا موی‌سپید کرده، حق را که بشناسی، آتش دفاع از حق، قلبت را
💔 فراق... و ماادرئڪ فراق! سوز زخم فراق تا مغز استـخوان آدمے نفوذ مےڪـند و فقط خدا رحم ڪند به آنڪہ به این درد به این هجـر و به این سوز، مبتلا شده!🥀 آقاے اصغر چنان در فراق مرادش مےسوخت که هُرم این آتش، بقیه را هم مےسوزاند... 🔥 نمےدانم ولی شاید هر ڪسے او را مےدید به یاد سردار مےافتاد... الغرض! ما ڪه نمےدانیم چطور ولی شاید همان اشڪ های نیمه شب آقای اصغر ڪار خودش را کرد و عاقب این فراق به وصال منتهی شد... در سالروز شهادتش، دسته گلی از صلوات به نیابت از او هدیه می دهیم به مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم💐 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 #مسلمانی_زیباست 💓 سلسله رفتارهای خداپسندانه، برگرفته از سیره معصومین علیهم السلام با گفتاری روان
💔 💓 سلسله رفتارهای خداپسندانه، برگرفته از سیره معصومین علیهم السلام با گفتاری روان سلام✋ امیدوارم تمریناتونو هر روز دوره کنین و به انجام دادنش فقط در یک روز، قانع نباشین💯 تمرین امروز: 👈 صلوات 👉 امام صادق علیه السلام میفرمایند سنگین ترین عملی که روز قیامت در ترازوی اعمال گذاشته می شود صلوات بر محمد و اهل بیت ایشان است.. قرارمون این باشه بعد از یکی از نمازهامون صد صلوات هدیه کنیم به حضرت امام زمان علیه السلام.. ماه خودسازیه، تمرین برای ورود به ماه مبارک رمضان 💞 @shahiidsho💞
💔 اولین شهید اهل سنت مدافع حرم استان آذربایجان غربی اسماعیل شجاعی از اهالی بوکان پس از انجام آموزش‌های نظامی به دلیل عشق و علاقه فراوانی که به رهبر و اهل بیت داشت دی ماه ۹۴ عازم سوریه شد و پس از ۲۵ روز جنگ مسلحانه با تروریست‌های داعش در عملیات آزادسازی نبل الزهرا به شهادت رسید و لقب نخستین شهید مدافع حرم اهل سنت را گرفت. خانواده شهید شجاعی معتقدند شهادت پدرشان درس بزرگی است برای کسانی که فکر می‌کنند می‌توانند با اختلاف بین شیعه و سنی اسلام را تضعیف کنند. 💞 @shahiidsho💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 امام خامنه‌ای: این انقلاب بی نام‌ خمینی در هیچ جای جهان شناخته شده نیست 💞 @shahiidsho💞
1_1977789414.mp3
6.79M
💔 ۵۷ ✴️اهل زُهد؛ راحت جان میدَن! زُهد؛ یعنی چی؟ یعنی اونقدَی به چیزی دل نبندی،که از دست دادنش، داغونت کنه و بدست آوردنش سرمستِت❗ از نعمتهات لذت ببر، اما وابسته شون نباش 💞 @shahiidsho💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل دوم🔹🔹 قسمت صد و نه یهو با داد بلن
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل دوم🔹🔹 قسمت صد و ده مدنی هم لحظه آخر از موتورش پایین پریده بود و اونم داشت به طرف اون دو تا لندهوری میرفت که با آسفالت یکی شده بودند. محمد فورا دوربینو چرخوند و با دکتر، نگاه دقیقی به صحنه اطراف انداختند. دیدند امن هست و دیگه مشکل خاصی برای 400 نیست. رفت رو خط صدرا و مدنی و گفت: دیگه مهمون خودتونن. فورا انتقال به بیمارستان و بقیه کارا. مدنی: چشم. صدرا: رو چِشَم. محمد به دکتر گفت: دکتر لطفا هماهنگ کن زودتر به اینا برسن و صحنه تمیز بشه. بعدش محمد فورا رفت رو خطِ 400 و گفت: فرعی بعدی وارد شو و روپوش و کلاهت دربیار و بنداز دور. دور بزن به طرف 500 . زود باش. 400 گفت: چشم. همین الان. 400 مکس نکرد. سریع دوید و تغییر ظاهر داد و با لباس معمولی خودش و شالی که به سر داشت رفت وسط جمعیت. دید 500 و خانم چادریه و بچه اش نشستن گوشه پیاده رو. دیگه خیلی کسی به اونا توجهی نمیکرد. چون خیابونا شلوغ شده بود و درگیری پیش اومده بود. 400 به 500 رسید و گفت: خوبی؟ زنده ای دختر؟ 500 که نای حرف زدن نداشت، بچه ای که تو بغلش بود به 500 داد و گفت: راه بیفت. تو برو جلو تا منم این خانمه رو بیارم. 400 بچه رو گرفت تو بغلش. اولش چون شلوغ بود و فقط تلاش میکردند از اون معرکه نجات پیدا کنند توجهی به بچه نداشت. دید 500 داره زیر بغل خانمه رو میگیره و آروم آروم از اون سنگ فرش های پیاده رویِ لعنتی رد میشن و رد خون از خودشون میذارن. خانمه خیلی حالش بد بود. 500 فهمید که خانمه باردار بوده. تلاش کرد آرومتر حرکت کنه که خانمه اذیت نشه. حال خودشم بد بود. خیلی ازش خون رفته بود. ولی داشت مراعات خانمه رو میکرد که خانمه گفت: وای چادرم ... چادرم ... 500 که نا نداشت، خم شد و به زور از روی زمین، چادر خانمه رو برداشت و داد دستش. خانمه که جلوی چشمش سیاهی میرفت، به 500 گفت: بچم کو؟ 500 گفت: نگران نباش. پیشِ دوستمه. خانمه نفس نداشت ... از بس کتک خورده بود ... فقط وسط لب و دهن خونیش جمله ای گفت که ... گفت: داشت گریه میکرد ... تشنش بود بچه ام ... چرا ... چرا ساکته الان؟ سربازان گمنام ادامه دارد... به قلم محمدرضا حدادپورجهرمی @mohamadrezahadadpour 💕 @shahiidsho💕
💔 بگذارید گمنام باشم... ڪہ بہ خدا قسم گمنام بودن بہتر است ، از اینڪہ فردا افرادے وصایایم را شعار قرار دهند و عمل را فراموش کنند . 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 خدایا! ما عاشق شهـــ🌷ـــادتیم و از تو مےخواهیم عاقبت با شهادت از دنیا برویم خوب مےدانی این آرز
💔 "پنج شنبه" است می شود محضِ رضایِ خدا "نگاهت" را خیراتِ دلم کنی؟🌱 کجایی؟ در ملکوت اعلی یا در عرش ڪبریا؟🕊 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 حال ما، در جنوب مثل موج است🌊 همیشه در تلاطم و بالا و پایین رفتن گـاهی همـه چیز تیـره و تار مےشود
💔 همه روزم، به شدت گرفته بود. لحظه‌ای آرامش نداشتم. لحظه‌ای نتوانستم بنشینم یا حتى روزنامه‌ای بخوانم، مردم پشت سرهم مى‌آمدند و درددل مى‌ڪردند و من نیز با آرامش گوش مےدادم و با سخاوت آنها را راضى برمےگرداندم... آخر روز، خسته شده بودم ولى روحم سرشار از نشاط بود. قلبم از عشق و امید مےجوشید و تعجب مےكردم كه هنوز زنده‌ام. خوش حال بودم كه در قله ناامید ى، در منتهاى فقر، در حضیض ضعف توانستم كه به مردم امید بدهم، به فقرا ڪمك كنم و به وحشتزدگان و ضعیفان، امید و اطمینان ببخشم... خوش حال بودم كه وجودم در این روز مفید بود.... یڪباره سیلاب اشك بر رخسارم جار ى شد چون به فقر و ضعف و درماندگى خود پى بردم و همه خوش حالى خود را بی اساس یافتم... اشك ریختم و بعد آرامش یافتم. 📚خدایا به سوی تو می آیم دست‌نوشته های 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 فراق... و ماادرئڪ فراق! سوز زخم فراق تا مغز استـخوان آدمے نفوذ مےڪـند و فقط خدا رحم ڪند به آنڪہ
💔 جمعه خود را معطر مےڪنیم با یاد شهید بی سر فاطمیون که هنگام شهادتش، دختر دردانه ای ۳ ساله داشت دسته گلی از صلوات به نیابت از او هدیه می دهیم به مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم💐 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی چند بار گفت: «الو... الو...» بالاخره گفتم: «الو...» گفت: «سلام حاج‌خانم.» ـ سل
💔 آخرین بار که به مرخصی آمده بود گفت که خواب دیده ام شهید می‌شوم؛ می‌گفت من حضرت آقا را در خواب دیدم که به من وعده شهادت دادند؛ ولی من گیر خانواده ام، تو را به خدا بیا و از من دل بکن.🥀 من هم هر بار که می‌رفت و می‌آمد کلی نذر و نیاز می‌کردم که سالم برگردد... دیدار آخر ما در معراج الشهدا بود، در وداع آخر مادرشان گفت که تو خیلی مهمان نواز بودی و قسمش داد که به حرمت مهمان‌ها یک بار دیگر چشمانت را باز کن که من چشمانت را ببینم و در آنجا در تابوت چشمانش را باز کرد. راوی: همسر سالروزشهادت🥀 💞 @shahiidsho💞